تکرار سیاستهای سال ۵٧ سم است !

تکرار سیاستهای سال ۵٧ سم است !

(متن گفتگوی”صدایی سوسیالیسم امروز”با رفیق سلام زیجی، دبیر شورای رهبری حزب سوسیالیست انقلابی، درباره بیانیه مشترک چند جریان چپ اپوزسیون و نامه دبیرخانه حزب سوسیالیست انقلابی به نیروهای چپ سرنگونی طلب)

 سوسیالیسم امروز: اجازه دهید ابتدا از نامه ی که حزب سوسیالیست انقلابی ایران در جریان اعتراضات اخیر برای نیروهای چپ فرستاده بود، سوال خود را شروع کنم. لطفا توضیح دهید که مضمون آن نامه چه بود  و آنها چه عکس العملی نشان دادند؟

سلام زیجی:نامه ای که رفقای دبیرخانه حزب سوسیالیست انقلابی برای احزاب و سازمانهای سیاسی فرستاده بودند انتشار بیرونی پیدا نکرده، این نامه که انتشار علنی پیدا نکرد به تاریخ ١٠ یا١١ دیماه ٩۶(١-١-٢٠١٨) در واقع سه- چهار روز بعداز شروع اعتراضات اخیر، برای نیروهای چپ ارسال شده است. رهبری حزب در آن فاصله درگیر جلسات حزبی بود و یکی از موضوعاتی که وارد دستور رسمی رهبری حزب شد بحث چگونگی برخورد ما به این تحولات بود.  مواضع  متفاوت ما نسبت به بیشتر جریانات چپ در اطلاعیه رسمی حزب و مصاحبه ها  و نشریه سوسیالیسم امروز بطور شفاف و روشن  اعلام و منتشر شده است. هم به هدف  کمک به پیشگیری از برخی مواضع نادرست نیروهای چپ و همچنین به هدف تقویت “قطب چپ” در مقابل بلوک راست اپوزسیون و کمک به ایجاد صف مستقل سوسیالیستی  بر این باور بودیم و فکر میکردیم که باید یک گام بیشتر رو به جلو نهاد و با نیروهای چپ، مستقل از دوری و نزدیکی های سیاسی و جنبشی مان، تماس گرفت و تا جائی که میتوانیم دیوار فرقه گرایی و سکت غالب بر چپ را در این تحولات به نفع جنبش طبقه کارگر و سوسیالیسم فرو ریخت.

فکر کردیم بایداحساس مسئولیت بیشتری کرد به ویژه در دوره ای که ما شاهد بودیم مردم زحمتکش  وجوان پرشور سینه خود را در مقابل گلوله قرار داده است و علیه فقر، فساد، گرانی وعلیه حکومت اسلامی به میدان آمده است را باید بهتر سمت و سو داده شود. همه دیدند  که چگونه ما سال ۵٧ در جریان قیام همگانی  سیستم ساواک و تاج و تختشان را زیر پا له کردیم ، اما همینها اکنون دوباره رفتند زیر سایه امسال ترامپ و شعارهای دست راستی و شونیستی و عقب مانده را بخورد بخشی از معترضین دادند. دیدیم که به سرعت انواع میدیا در اختیارشان گذاشتند و حتی “فعال کارگری” سابق را هر روز  پای برنامه های زنده مینشاندن که معترضین را به “انقلاب ملی” و “جنبش ملی” دعوت کند. خلاصه احساس کردیم همان بازی سال ۵٧ در شکل دیگری دارد تکرار میشود و میبایست در مقابلش ایستاد.

از این منظر و بنا به چنین احساس مسئولیتی ، چنین نامه ای را برای جریانات چپ سرنگونی طلب مانند “حزب کمونیست کارگری”،”حکمتیست”، “حکمتیست خط رسمی”،”حزب کمونیست ایران-کومله”و بخشی از سازمانهای فدائی و اقلیت و راه کارگر ارسال گردید. ما اصولی و ضروری میدانیم نیروهایی که در کلیت خود در یک “قطب” قرار دارند  و در مواردی سیاست نزدیک به هم در قبال شکل سرنگونی رژیم و استقرار نظام سیاسی آتی دارند با همدیگر میتوانند و ضروری است حول مسائلی که جهت عمومی جنبش آزادیخواهی را تقویت میکند همکاری و هماهنگی داشته باشند، بدون اینکه مطلقا در مقابل دیگر سیاستها و عملکرد همدیگر سازش کنند و ابزار نقد علنی و شفاف ازهمدیگر را کنار بگذارند. یعنی رعایت پرنسیبی که متاسفانه برخی از همین نیروها به دلیل نقد ما بر موا ضع و سیاستهایشان و به دلیل خود بزرگ بینی های کاذب دوباره نشان دادن آنها به نیروی که نقد سیاسی کند، حاضر به “اتش بس” نباشد ،حاضر به همکاری نیستند. اما ما یک شرط سلامتی سیاسی و تضمین کننده تحقق آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی و مانع تکرار اشتباه گذشته را دقیقا  بیان شفاف تفاوتها، اختلافات و نقد بدون تعارف سیاسی از همدیگر میدانیم!

در هر صورت با آگاهی کامل بر موقعیت کنونی رو به آن چپ گفتیم  منفعت سراسری تر و عمومی تر جنبش ایجاد میکند برای تقویت مبارزه  علیه فقر و گرسنگی و برای  کمک به شکل دادن به روند سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و رسیدن به سوسیالیسم و آزادی ، باید نهایت تلاشهای لازم را  انجام داد.تا جایی که ممکن  است جامعه با اقدامات و سیاست و صدای هماهنگ تری از جانب نیروهای که خود را چپ و کمونیست و سوسیالیست میخوانند روبرو شوند. حداقل حول چند محور کلیدی. ما به هیچ وجه دنبال  آن”اتحاد”های معمولا ناموفق که بخشی از همین نیروها سالیان طولانی است به آن مشغول هستند نبوده و نیستیم.مسئله ما امر مهم دیگری بود. در نامه خیلی روشن نوشته بودیم: ” در این برهه از تاریخ سرنوشت واقعی سوسیالیسم، جنبش کارگری و صف  آزادیخواهان و ما مبارزین بی وقفه ٣٩ ساله علیه جمهوری اسلامی و سرمایه داران تا حدود زیادی گره خورده است به نقش و عملکرد قطب چپ، طبقه کارگر و احزاب مسئول سوسیالیستی و کمونیستی در اپوزسیون، که چکار میکنند،  آیا باز هم تکرار سرنوشت و روند سال ۵٧ در شکل دیگری  یا  نه با درایت و آمادگی و روشن بینی کارگری-سوسیالیستی و طبقاتی جدی تری  ابراز وجود میکنند؟  و به استقبال تحولات میرویم؟ آیا تحولات  خودبخودی و نقش جنبشهای دیگر و راست است سر نوشت ما و جامعه را رقم می زنند یا برعکس اینبار این ما خواهیم بود که سر نوشت آنها و جامعه را رقم خواهیم زد”؟

 دبیرخانه حزب ما از این منظر و از سر این احساس مسئولیت انسانی سیاسی و کمونیستی آن نامه را فرستاد و با عکس العملی روبرو شد که برای ما قابل پیش بینی بود و غیر منتظره نبود. اما در هر حال بنظر من عکس العمل مسئولانه ای نبود. برخی از آن جریانات “متمدن” حتی جواب نامه و یا رسید دریافت نامه را هم ندادند در حالی که صددر صد دریافت کرده بودند،  بعضی ها نیز رسید نامه را دادند اما کاری نکردند، بعضی ها  نیز مسئولیت بخرج داده بودند  که حداقل  جوابی داده بودند و البته در جواب اشتباه آمیزشان گفته بودند که آنها موافق “اتحاد…” نیستند، در حالی موضوع و هدف نامه ما ربطی به “اتحاد” نداشت.

در مورد دیگری یکی از آن جریانها “نامه اشتباه آمیزی” فرستاده بود که اطلاعیه مشترکشان را امضا کنیم!  یادآور شدیم که دوستان ما بیش از یک هفته است نامه ای برایتان فرستاده ایم لطفا اول جواب آنرا بدهید و غیره. بدین ترتیب در مقابل احساس مسئولیت سیاسی  که داشتیم، وهمچنان بقوت خود باقی است، متاسفانه ما با موجی از بی مسئولیتی آنها روبرو شدیم. در مقابل و بعداز نامه ما، همان نیروها  در دو طیف هم خانواده، دو “بیانه مشترک” منتشر کردند.  بیاینه های که دقیقا ما میخواستیم تلاش کنیم این چپ چنین ظاهر نشود، و همچنان بر طبل سیاستها و سنتهای که سال ۵٧ ناکامی آنرا تجربه کرده ایم دوباره نکوبند، متاسفیم که نتوانستیم جلوشان را بگیریم .

سوسیالیسم امروز: همچنانکه شماه هم اشاره کردید اخیرا چندین حزب و جریان چپ اپوزسیون  در دو دسته مختلف بیانیه های مشترک صادر کرده اند، شما اقدام آن جریانات و به ویژه محتوای موضع گیری سیاسی آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟

سلام زیجی:ما نه تنها با نفس بیانه مشترک دادن مخالف نیستیم ، در مواردی آنرا ضروری  نیز می دانیم. نیروهایی که سیاست و مواضع و سنت کاریشان با هم مشترک است، از جمله در برخورد به همین تحولات سیاسی و اعتراضی اخیر، لابد با همدیگر راحتر کنار می آیند و کار میکنند. اما مسئله  اساسی که باید جامعه و به ویژه کارگران به آن توجه داشته باشند، سیاست و اهداف ناظر بر چنین اقدامی است . نفس بیانه مشترک صادر کردن هیچ واقعیت و تناسب قوایی را تغییر نمی دهد، اتخاذ سیاست و پراکتیک واحد انقلابی و متفاوت میتواند به جنبش نیرو ببخشد، راه پیروزی را نشان بدهد و سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی را هموارتر و ممکن تر کند. سیاست و اقدام ناظر به آن بیانیه ها، بطور مشخص بیانیه که با امضای جریانات موسوم به “کمونیست کارگری” و “حکمتیست” و “حزب کمونیست” و غیره منتشر شده است سیاست و مواضع بسیار اشتباه آمیز و پر مخاطره است برای جنبش طبقه کارگر و مبارزه برای روند سرنگونی رژیم و دستیابی به آزادی و برابری و سوسیالیسم .

ما به شدت با محتوا و سیاست ناظر بر آن بیانیه مخالفیم. شما اگر از آن چارچوب کلیشه ای عمومی که میشود هر سال و در هر موردی در باب آزادیخواهی و مبارزه و اینکه جمهوری اسلامی باید سر نگون شود، که در بیانیه مشترک آن دوستان آمده، و اصولا غلط نیستند، صرفنظر کنید، اما وقتی به  سیاست پایه ناظر به آنها و نگاهشان به این تحولات و به موارد کلیدی که باید یک نیروی کمونیستی مسئولیت پذیر، مسئولیت به خرج بدهد و نقش کمونیستی ایفا کند، نقش پیشرو کارگری سوسیالیستی داشته باشد، حقیت را نمایندگی کند و آگاه بر عدم تکرار اشتباهات سابق است، فکرمیکنیم  هیچ یک از این اصول و پرنسیب و مسئولیت پذیری در بیانیه آنها وجود داشته باشد.

خط سیاسی ناظر به بیاینه مشترک بنظرم کماکان کپی شده همان روش و منش و سنت دوره “جنبش همگانی سال ۵٧ ” است. از راه چنین سیاستی نمیتوان نتیجه ای جز سال ۵٧ برای طبقه کارگر و جنبش آزادخواهی بدست آورد. خط دنباله روانه ای که بدون کم و کاست همه جوانب آن “جنبش توده ای” را تائید کرده اند. حتی هیچ نقدی ندارند به  آن بخش از شعارهای ارتجاعی داده شده، هیچ تلاشی برای بیان  همه حقیقتها و یا  ایجاد صف مستقل آزادیخواهانه در بیانیه مشترک شان نمیتوان دید. نه فقط در “بیانه مشترک” که اطلاعیه های تک سازمانی قبلی آنها نیز، رد پایی متفاوت تر از دوره چپ سنتی  و پوپولیستی سال ۵٧ دیده نمیشود. به نظر من چنین رفتاری با تحولات سیاسی کنونی و “جنبش توده ای” و “انقلاب” ها  ، خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر و نیروی آزادیخواهی است که میخواهد بعداز کنار زدن رژیم فاسد اسلامی به نظام شایسته خود دست پیدا کند.

بیانیه این دوستان یک بیانیه صرفا ضد رژیمی است. از اینرو با کسی جز رژیم دعوایی ندارد و تفاوتی بین منفعت جنبشهای مختلف و نیروهای درگیر قائل نیست. “تودها” و “مردم” را نیز از راه سیاست “همه با هم” به جنگ علیه رژیمی می فرستند که معلوم نیست چرا باید سر نگون کنند و چه چیزی را  باید جایگزینش نمایند!؟

ما موظف هستیم  با جامعه خود شفاف صحبت کنیم، یک نیروی سیاسی مسئول باید اشتباهات صورت گرفته معترضین و جنبش اعتراضی را بگوید.هم نقطه ضعفها و هم نقطه مثبتها را باید بیان کرد. تائید هر چیزی که “توده ها” انجام دادن  کلاه گذاشتن سر خود و همان توده ها است.

اشتباه فاحش و سیاست مضر دیگر دوستان، که به نظر من نباید قابل حمایت هیچ کارگر و سوسیالیستی در ایران باشد، سکوت آشکار و اگاهانه در رابطه با اپوزسیون راست از جمله جریان فاسد سلطنتی و مجاهدین است. به قول معروف کسی نمیتواند خودش را به کوچه علی چپ بزند و ندیده باشد درجریان تحولات سیاسی اعتراضی دیماه، جریانات دست راستی در اپوزسیون چگونه نقش منفی بازی کردند، و با حمایت دولتهای گردن کلفت پول دار چون امریکا و عربستان سعودی و میدیایی که در اختیارشان گذاشته اند، چگونه شعار و اهداف ارتجاعی را به سرو روی معترضین پمپاژ کردند. ولی انگار این دوستان ما در کره مریخ هستند و فکر میکنند “انقلاب” تکلیف همه شون را روشن می کند!

 اینا رفتند یک تئوری کاملا مضحک، که من اینجا اسمش را میبرم، و تئوری  تئوریزه شده  فوق العاده دست راستی که رفیق حمید تقوایی نمایندگی میکند، به سیاست غالب بیانیه آنها تبدیل کرده اند. آنهم اینکه گویا “اپوزسیون منتقد، اپوزسیون نیست” و “اشکالی هم ندارد سران دولتهای دیگر از مبارزات مردم حمایت کنند”.همین تئوری به ما گفت سال ۵٧ خمینی را نقد نکنیم، اسلام را نقد نکنید، نباید “اپوزسیون اپوزسیون” شد، چون آنزمان خمینی اپوزسیون بود. دلیل سکوت مطلق در رابطه با نقش منفی نیروهای راست ملی اسلامی از جمله تحرک امثال ولیعد و رجوی از سوی  امضا کنندگان بیانیه مشترک نامبرده  ناشی از افتادن دوباره شان به دام همان تئوری بافیهای عوامفریبانه و راست و ضد حقیقت است. سکوت این سنت پوپولیستی و مردم گرایانه تا جائی عمل نمود که در قبال آسیبی که همین نیروهای سلطنتی و مجاهد به جنبش اعتراضی اخیر زدند یک کلمه هم اعتراض نداشتند.  چون قراره همه آنها  با هم رژیم را سرنگون کنند، بعدا  هر چه خواهد شد بزار بشود.

ضرباتی که به جنبش اعتراضی اخیر ٧ دی ماه وارد گردید، اگر چه قطعا  از جانب جمهوری اسلامی صورت گرفته اما در سطح دیگری نقش مخرب آنها را نمیتوان دست کم گرفت. از طرح  شعارهای بی ربط به اعتراض کنندگان تا  پخش اخبار دروغ تا به جلو انداختن”فعال کارگری” سابق و فراخوانش به جنبش “همبستگی ملی” و اینکه گویا بنا به گفته ربع پهلوی این ولیعهد نظام فاسد نر سالاران “جوانان امروز ایران از پدر و مادرهایشان شنیده اند که زمان سابق( شاه) خوب بود”، همه دال بر ایفای نقش مخرب، اطلاع رسانی دروغ و سو استفاده و هدایت اعتراض بر حق علیه فقر و فساد و حاکمیت اسلامی به سوی استراتژی این نیروها در سایه  امثال ترامپ. کارگر و کمونیزم مسئول درست در چنین مقطع هایست باید حرف خود را با صدای بلند بزند ،نه کر و کور باشد و به دام عوامفریان به افتد! ما موظفیم به جامعه بگوییم که کثافت جمهوری اسلامی نباید ما را وادار کند تن بدهیم به دیگر جریانات مرتجع سرنگون شده دوران قرون وسطایی مثل سلطنت و پهلوی و یا مذهبیون در قالب دیگر. این استقبال از شکست و ناکامی دیگری است نه پیروزی بر جمهوری اسلامی. این خط و رفتار سیاسی منفی و مضر و سازش طبقاتی با اپوزسیون بورژوازی به خاطر به اصطلاح یک منفعتی دیگر، در ضدیت کامل با منفعت جنبش کارگری و صف مبارزه رادیکال و سوسیالیستی است.

 مورد دیگر نوعی سکوت کردن بیانیه این دوستان در مقابل دولتهای مرتجع است. که این هم ناشی از همان تحلیل و تئوری بافی های بورژوا -پوپولیستی ضد رژیمی گری صرف است که فکر میکند “هر کسی مخالف دشمن من باشد” حتما به نفع است. در حالی که آن مخالفتها نه برای پیروزی چپ و آزادیخواهی بلکه دقیقا در جهت کنار زدن آنها و شکل دادن به آلترناتیو مورد نظر دیگری است. در نتیجه  موافقت امثال ترامپ با “مردم ایران” را به هیچ عنوان نباید مثبت ارزیابی نمود. و اصلا امیدوار کردن جامعه به چنین “حمایت های” یک سیاست مخرب و غیر انقلابی است. در اطلاعیه این دوستان با لحن تند به دولت روسیه تاخته اند. البته حق خودشان است،  ما هم مخالف جدی نقش مخرب حزب الله و دولت روسیه در حمایت از حکومت اسلامی هستیم. اما برای یک جریان خواهان انقلاب سوسیالیستی در ایران میتواند به همان اندازه که روسیه امروز پشت جمهوری اسلامی رو گرفته ترامپ و هیئت حاکمه امریکا که ظاهرا پشت جمهوری اسلامی قرار نگرفته، به مراتب مخاطره آمیز تر،  ضد انقلابی تر، ضد کمونیستی تر، و از نظر آلترناتیو سازی دست راستی، ضد کارگری و ضد سوسیالیستی در ایران، دولت امریکا، مانند همه تاریخ و تجارب پیشین به مراتب برای جنبش ما مخاطره آمیز تر است. سکوت معنادار و یا پرهیز از یک نقد شفاف و آگاهگرانه در باب چنین موضوع بسیار سر نوشت سازی تکرار دوباره همان سیاست گذشته و تسلیم شدن آن چپ به “واقعیت” نقش دولتهای غربی، از جمله امریکا در تعین سرنوشت آینده ایران و یا اینکه  از این مسیر بهتر میتوان جمهوری اسلامی را  سرنگون کرد! اسم بردن تعارف گونه  و سطحی از نقش ترامپ ودولت امریکا، بعداز توجه جدی و اولی شان به نقش مخرب روسیه،  در بیانیه دوستان واقعیت نگاه مثبت این نیروها را به “مخالفت” دولت کنونی امریکا با جمهوری اسلامی به نفع خود و “جنبش گرسنگان” را نشان میدهد. سیاستی که به هیچ عنوان نباید آنرا مورد تائید و حمایت قرار داد.

  مورد چهارم و اشتباه آمیز سیاست ناظر بر”بیانیه مشترک”، که منشا اصلی کلیه سیاستهای اشتباهات پیشتر نیز هست، بی توجهی آشکار این دوستان به وجود صف و جنبشها و منفعتهای متفاوت و متضات است در “جنبشهای توده ای”. از این جهت بدون داشتن تعریف روشن از محتوای واقعی چنین اعتراضاتی هر کدام بنا به علاقه و مصلحت خود انواع تعریف و نام گذاری روی آن می گذارند، و بعدا هم هیچکدامشان حاضر نیستند مسئولیت چیزیهای که گفته اند را بپذیرند، همانطوری که صدها بار چنین تحلیل و ارزیابی های را از اوضاع سیاسی کرده اند، اما نه فقط  جامعه که خودشان هم به فراموشی سپرده اند و عین خیالشان هم نیست!

 دوستان ما آزاد هستند خود را با هر نوع اسم گذاری(“انقلاب”، “جنبش سرنگونی”، “قیام” و یا “جنبش گرسنگان” و غیره)که دوست دارند مشغول کنند، اما باید بدانند اینبار تاریخ آنها را نخواهد بخشید که از نو ، روشهای غیر کارگری-غیر کمونیستی سال ۵٧ را به نرخ “سیاست کمونیستی” به ما کارگران و آزادیخواهان و “توده ها” تحویل دهند. با چنین  خط و رهبری و سیاستها و ملزومات و امیدهای که دوستان امضا کنده بیانه مشترک به آن اتکا کرده اند بنظر من نه فقط به پیشروی و پیروزی کارگر و سوسیالیسم در زمین واقعی مبارزه کمک نمیکنند بلکه دارند دوباره ما را به سوی ناکامیهای سال ۵٧ هدایت میفرمایند.  اینبار جنبشی که برای آزادی، برابری و سوسیالیسم مبارزه میکند از همین قدم اول موظف است جلوی چنین سیاست و تلاشهای مضری را سد کند و راه و صف و استراتژی مستقل کمونیستی-کارگری خود را باید بطور متحد پیگیری نمایند.

سوسیالیسم امروز:فراخوان شما به جامعه، طبقه کارگر و جریان چپ و سوسیالیست چیست؟

سلام زیجی:فراخوان ما این است که  نقد مشابه را به این اپوزسیون  داشته باشند. ما تاکید میکنیم باید صف مستقل آزادیخواهی و سوسیالیستی خود را داشته باشیم. طبقه کارگر بایدپرچم دار مبارزه انقلابی باشد، اما نه به فراخوان جریانات چپ نما و پوپولیست و راست و ارتجاعی، بلکه به فراخوان رهبری و جنبش سوسیالیستی خودش، با اتکا به مکانیزمهای مبارزاتی مانند اعتصاب و تحصن و اعتراضات رادیکال و با هدف درست و واحد کارگری و سوسیالیستی، از راه  اتکا به ایجاد تشکل های کارگری و تحزب سیاسی و کمونیستی، از راه ایجاد احزابی مانند حزب سوسیالیست انقلابی و پیوستن به چنین حزب و سیاستهایی.  جنبش ما نباید دنبال هیاهوی پوپولیستی بیافتد، باید با هوشیاری کلیه ابزارهای سرنگونی رژیم هار اسلامی و مکانیزمهای پیروزی را در کلیه سطوح بسازد، همین امروز و در بطن فضای اعتراضی مساعدتری که فعلان هست. ما باید پرچم آزادی، برابری، سوسیالیسم و رفاه همگانی را به شعار و هدف اولیه کل جنبش و صف مبارزین  تبدیل کنیم و مانع تحمیل شعار و پرچم نیروهای فریبکار ملی گرایان و مذهبیون در داخل و خارج کشور شویم. باید در جامعه مدافعان اصلی آزادی و برابری را فراخوان داد تا به این صف بپیوندند، به صف چپ به صف آزادیخواهی، به صف طبقه کارگر.

 کشور ایران، دوبار، دو تجربه، و دو آلترناتیو ارتجاعی را در عرض یکصد سال اخیر تجربه کرده است. هم تاریخ سیستم عقب مانده و سرکوب گر سلطنتی و هم تاریخ  عقب مانده تر و قرون وسطی تر و جانی تر از نوع حکومت اسلامی. هر دو تجربه ، تجربه مملو از خون و کشتار، و استبداد و جنایت و زندان و شکنجه و اعدام و بی حقوقی و زدن آزادی و برابری و رفاه جامعه است، هر دو ضد کارگری و کمونیستی، هر دو حافظ یک مشت سرمایه دار انگل و سرکوبگر و دزد و فاسد. اکنون نوبت این است که کارگر و سوسیالیسم مدعی باشد! باید به میدان بیاد، باید قدرت را بگیرد. راه قدرت یابی اش نیز دقیقا پیگیری وپایی فشاری بر صف مستقل طبقاتی خود، به یک سیاست روشن شفاف و انقلابی، درس گرفتن از تجربه سال ۵٧، پرهیز از پوپولیسم بازی و همه با هم بودنهای فریبکارانه، سازماندهی ابزارهای کارگری، توده ای، سیاسی، حزبی، مسلحانه ، و ضرورت فوری سرنگونی جمهوری اسلامی از کانال مبارزه و سیاست مستقل و واحد سوسیالیستی خود است.

ما باید جمهوری اسلامی را به شیوه انقلابی، قهرآمیزو متکی به خود سرنگون کنیم. ما فقط  برای پیروزی جنبش طبقاتی خود و سوسیالیسم مبارزه میکنیم، چرا که بدون پیروزی سوسیالیسم، آزادی ، برابری، امنیت و خوشبختی در ایران معنی نخواهد داشت. فقط با پیروزی طبقه کارگر و صف آزادیخواهان و جنبش سوسیالیستی است که ایران بعد از جمهوری اسلامی به یک کشور و جامعه ای آزاد، برابر، مرفه تبدیل خواهد شد. همه را به پیوستن به این صف و مبارزه آزادیخواهانه دعوت میکنیم.

(با تشکر از رفیق ناصر- ز، که زحمت پیاده کردن متن گفتگویی تصویری که  در تاریخ ٢٢-١-٢٠١٨ در “صدای سوسیالیسم امروز” صورت گرفته بود کشیده اند. در جریان ادیت نهای اصلاحات جزئی از طرف مصاحبه شونده در متن صورت گرفته است)

منبع: شماره ٣۴ نشریه سوسیالیسم امروز

١۴ بهمن ٩۶

٣ فوریه ٢٠١٨