سیاست پدر و مادر دارد

سیاست پدر و مادر دارد

هم چون گفته ای متداول از زمان های دور شنیده ایم که سیاست پدر و مادر ندارد.

این به چه معنا است و اساسا چرا این رایج شده است.؟

شاید دلیل این است که سیاست های حا کم در جامعه ، سیاست طبقه حاکم، عملا و به طور مشاهده ای این درک را رایج کرده اند. به این معنی که در سیاست اصول و پرنسیپ وجود ندارد، هر گاه منافع خودشان( منظور سیاستمداران است) اقتضا کرد میتوان مسیر را عوض کنند، فرمان را بچرخانند و علیرغم قول و قسم دیروز شان، طور دیگری سیاست کنند، و به ظاهر اینطور به نظر می رسد.

مردم را به هیچ و بی مقدار دانستن و به اصطلاح به قول و وعده ها به اصطلاح خیانت کردن، باعث بی اعتمادی میشود. بی اعتمادی به سیاست و به سیاستمدار.

و اما ، قطب نما ی حرکت سیاستها، تابعی است از منافع طبقه معین است ،در واقع نظم و جهت گیری دقیقی دارد و آنهم منفعت طبقه خاص است .

این چون قاعده ای از خواست و نیاز معین طبقه ای که آن سیاست نمایندگی اش را میکند، در می آید.

به این معنی پدر و مادر این سیاست، در حقیقت طبقه حاکم است. و این جا روشن میشود که ، اینکه گفته می شود “سیاست بی پدر و مادر است ” افسانه است.

یک تعریف کلی از سیاست

به نکته دیگر می رسیم آنهم این که اساسا سیاست با سازماندهی آمیخته است، کار ی است که خصلت جمعی دارد. کار جمعی سازمان یافته برای رفتن به سمت یک هدف معین.

حکومتهای سرکوبگر و استبدادی از تجمع ها و سازمان های مردم وحشت دارند، بنابراین با شایع کردن اینکه سیاست پدر و مادر ندارد و اینکه کار سیاسی از اصول قواعدی پیروی نمی کند، به این شیوه دوست دارند که سیاست گریزی را در جامعه جا بندازند .

در حالی که در جوامع غیر استبدادی و یا جوامع دموکراتیکی چون سوئد ، دولت از مشارکت نکردن مردم در سیاست گله میکند و مردم را برای دخالت در آن تشویق میکنند. برنامه های رسانه ای ترتیب میدهند که فرمان را به سمت عکس بچرخد که روی آوری به سیاست بیشتر شود.

حال مسئله را از زاویه دیگر نگاه کنیم و آن اینکه،

در سازمانها سیاسی اپوزسیون، خشونت گفتاری در ادبیات که شیوه ای نا شایست است و باعث دلزدگی مردم میشود و یا در میان بدنه خود سازمانها انعکاسی نا خوشایند پیدا کرده و مایه دلسردی شده است .

در تاریخ سیاست و سیاست کردن در ایران، این به اندازه کافی جا نیافتاده است و یا بسیار نادر بوده است که سیاست کردن بدون اخلاق نمیشود و اگر هم بشود چه تاثیرات منزوی شدنی ای داشته است. جایگاه اخلاق به معنی درستکاری، راستگویی ، صالح و شریف بودن به حاشیه رانده شده است .

برای طبقه کارگر و زحمت کش ، سیاست به این دلیل که علم و شیوه و فوت فن قانونمند برای رفتن به سوی تغییر شرایط غیر و ضد انسانی زندگی اش است می‌بایست مساوی باشد با کاربا شخصیت و دارای مقام و ارزش.

این سیاست ، بنا به محتوای گفته شده در بالا، باید مردم دار و اخلاق مدار باشد.

مردم مداری به این معنا که منافع کارگر و زحمتکش، منافع نود درصدی قطب نمای همیشگی اش است، سازمان، ابزار و وسیله برای این هدف است و شیوها و ادبیاتش هم تابع این ارزشها است، آدمها و فعالان این کار هم جنس شان با هدف جور در می آید. این تشکل با ماکیا ولیسم ( هدف وسیله را توجیه میکند) مطلقا سر سازش ندارد.

نمیشود سیاست والای انسانی داشت و لی مجریان آن بی مقدار باشند، بی انگیزه باشند، درستکار نباشند.

دیگر این حزب برای بزرگنمایی کردن سیاه لشکر جور نمی کند. صف خود را از آدم هایی که اهل این کار نیستند پر نمیکند.

در خود را به رویی کسانی که اخلاق مداری را کشک می دانند و یا ادبیات پاکیزه شان فقط تا درون جلسات حزب برد دارد، باز نمی گذارد.

از قضا اگر این شفاف باشد ، دیگرانی که از این جنس نیستند ، خود میدانند که جایشان آن جا نیست. و تمایلی برای آمدن هم نشان نمی دهند ، خود متوجه اند که شرایط ورود اش را ندارند.

عین کلوپ هایی که شرایط داخل شدن به آنجا را هم به لحاظ لباس و شرایط سنی و غیره به طور شفاف به اطلاع عموم رسانده اند. و آنقدر مصر هستند در رعایت این شرایط حتی اگر مدتی هم کم مشتری باشند ، به اصطلاح برای اینکه صرفا مشتری داشته باشند اصول شان را به هم نمی ریزند .

سازمان و حزب مورد بحث ما ، محل تجمع انسانهای آگاه، آزاده، دارای انگیزه پر شور مبارزاتی، جسور و فداکار و به غایت درستکار و راستگو باشد. مال و حال مردم را دستبرد نمی زنند و جریحه دار نمیکنند.

درون حزب شعار به نفع زن و بچه و مرد بدهند و خانه مثل برج زهر مار عمل کنند.

بلکه در صف آن انسانهایی هستند که در محل کار وزندگی شان الگوی فرحبخشی از انسان های خوش فکر و خوش کردار هستند و یا باید باشند.

این شیوه کار سیاسی کردن، مدارا کردن با مخالفین، داشتن ادبیات پاکیزه و مدرن، فرهنگ بی قید و شرط اش است .

رفتن به طرف هدف ، با وسیله منطبق با آن ، برایش اصل است. و خدشه بردار هم نیست.

استقرار این شیوه ها، روشها ، سنن و معاشرت رادر صفوف خودش ، پرنسیپ میداند .

نه تنها این بلکه جا انداختن این فرهنگ را در جامعه هم شاخصی از میزان اجتماعی شدن ، قدرت اجتماعی، خود ارزیابی می کند.

چنین احزابی باعث میشوند که در عمل مردم بپذیرند که سیاست پدر و مادر دارد،و روی آوری به آنها هم مایه افتخار تلقی میشود.

فوریه ۲۰۱۸