فرصت طلبی های آزار دهنده

فرصت طلبی های آزار دهنده
توی نوجوانی یکی از فیلمهای مورد علاقه ام ،فیلم خانواده پوآسونار بود با بازی درخشان روژه انن ،که بنظرم یکی از شاهکارهای سینمایی بود.مضمون اصلی فیلم در مورد مشکلات معیشتی مردم فرانسه در جنگ جهانی دوم بود که در دوران جنگ ،عده ای از همین فرانسوی ها ،مانند خانواده پوآسونار،فرصت طلبانه وبا احتکار مواد غذایی مردم،صاحب ثروت زیادی شدند.یک روز برای دیدار با مارشال پتن ،سبد تخم مرغ میبردند همکاری نزدیکی با نازی ها می کردند اما روزی دیگر، زمانیکه ورق برگشت یا بقول عوام، پای چراغ تاریک شد انقلابی و مبارز دو آتشه بر علیه نازی ها شدند .حکایت خیلی از افراد دورو برمان ،امروز اینگونه است.بقول معروف هم از توبره می خورند هم از آخور.مثلا در همین هفت تپه،عده ای از همین کارگران وپرسنل شرکت،تا دیروز یار غار قائم مقام شرکت بودند.بطوریکه خط و خطوط فکری بهش میدادند که چطور کارگران را در مشت بگیرد و تحت کنترل داشته باشد.رفاقت های انچنانی ،مهمانی های صمیمانه از نمونه های این نزدیکی بود.اما امروز که ورق برگشته است این فرصت طلبان آنچنان رادیکال و ضد افشار شده اند که بیا وببین.هر کسی نداد فکر می کند که راست می گویند.شعارهای رادیکال و تند وتیز می دهند و کسی نمی تواند مهارشان کند. با چرخش روزگار ،دوباره از سر کول هم بالا می روند . دوباره نزد کارگر چند تا شعار تند بر علیه کارفرما می دهند تا با جلب اعتماد کارگران نگون بخت و در ظاهر بعنوان نماینده کارگر ،اما بواقع برای نزدیکی با مدیریت جدید به جهت رسیدن به منافع شخصی ،این بازی های خنک وبی مزه انجام می گیرد.بطوریکه حال آدم ازین بی پرنسیبی و بی اخلاقی بهم می خورد.متاسفانه حتا این بی اخلاقی هاو بی پرنسیبهای حال بهم زن، در سطح جامعه هم فراوان است.درست است که این ناهنجاری های شخصیتی محصول مناسبات سرمایه داریست.این مناسبات ظالمانه و غیر انسانی بوده است که موجب میشود که انسانها بجهت کاستن از دشواریهای زندگیشان،اینچنین تن بحقارت بدهند.خب این استدلال درستیست.اما در شرایط برابر،چرا یکی تن به این فرومایگی می دهد و دیگری نه؟قطعا زمینه های شخصیتی در این جور ضد اخلاقیات موثر است.یادم میاد سال ۸۷و در مجمع عمومی سندیکا، منکه عضو جدید و از بخش کشاورزی بودم برخی بگمان اینکه گویا بخور بخوری در پیش دارند بسیار فعال و اکتیو بودند از حضور من ناراحت بودند.بطوریکه یکی از کسانیکه کاندید شده بود بیش از صد رای مرا در صندوقی که مسئول شمارش ان بود خراب کرده بود تا خودش به عضویت هیئت مدیره انتخاب شود هرچند اون فرد انتخاب نشد اما زمانیکه بگیر وببند اغاز شد و زمان تاوان دادن از راه رسید واقعا نمی دانم طرف کجا رفت دیگر نه حرفی از او شنیدم و نه خبری.ازین جور مثال ها در اطراف ما و در کشور ایران فراوان است .در زمینه فرصت طلبی وبی اخلاقی ،در ادبیات فارسی ماشالله چقدر واژه رنگارنگ و زیاد داریم. از خایه مال ،بادمجان دور قاپ چینان تا مگسان دور شیرینی و غیره. بعد از خصوصی سازی نیشکر هفت تپه ،گویی اخلاقیات هم به عاریت رفت.آدم فروشی ،جاسوسی کارگر بر ضد کارگر وبنفع کارفرما ،از نمونه های این سقوط بود. کافی بود کارگری در حین کار ،دچار اشتباهی شود .بلافاصله با استفاده از فضای مجازی ،عکس وفیلم آن کارگر نگون بخت را برای کارفرما ارسال می کردند.چقدر آن بیچاره را اذیت می کردند.این وضعیتیست که متاسفانه در اطراف ما بکرات ومرات تکرار میشود.بنظر من،زندگی ارزش این بازیهای حقارت آمیز را ندارد.مردن، هزاران برابر بهتر ازین سمندربازی هاست.
با ارزوی چیرگی اخلاق و انسانیت در زندگی انسانها
رضارخشان
۲/۱۰/۱۳۹۶