کومەله نماد مقاومت در مقابل ارتجاع محلی و سراسری

حسن معارفی پور

نگاهی به موقعیت تاریخی اجتماعی که کومه له در آن شکل گرفت

کومه له (سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان) یا (سازکا)که علنی شدنش بر می گردد به ۲۶ بهمن ۵۷ یعنی روزی که رفیق محمد حسین کریمی به دست ساواک جان باخت. هدف این نوشته بررسی تاریخچه کومه له نیست، بلکه بستری است که کومه له در آن شکل گرفت و همچنین تاثیرات مثبت و نقاط قوت و وضعیت این سازمان از گذشته تا امروز می باشد.

کومه له بر خلاف آن چه گفته می شود که هیچ گونه فعالیت سیاسی وهیچ گونه حضور مادی در جامعه تا قبل از سال ۵۷ نداشته است و برخلاف آنچه مخالفان کومه له اعلام می دارند که تاریخ کومه له به انفلاب ۵۷ بر می گردد، اما واقعیت این است که کومه له فعالیت خود را سال ها قبل از انقلاب ۵۷ یعنی از اواخر دهه ۴۰ خورشیدی در دانشگاه های ایران شروع کرده بود. کومه له یک روزه وارد فضای سیاسی و اجتماعی ایران نشد، بلکه این سازمان فعالیت های خود را به صورت مخفی و نیمه مخفی در در دانشگاه های تهران، تبریز، اصفهان و شهرهای کردستان آغاز کرد، برای اثبات بی پایه بودن ادعای مزبور باید بگویم که تشکیلات کومه له در اوایل سال های دهه ۵۰ به دلیل سرکوب ساواک و دستگاه پلیس سلطنت ضربه بسیار سنگینی متحمل شد و بیشتر کادرهای آن به زندان افتاده و به حبس های طولانی مدت محکوم شدند، این دستگیری ها حاکی از آن است که حتماُ جریانی وجود داشته است که توجه ساواک را به خود جلب کرد و ساواک را به واکنش وا داشت. در آن زمان که کومه له شکل گرفت به دلیل آنکه انقلاب چین به رهبری مائو تسه تونگ پیروز شده بود وبه دلیل مواضعش در قبال امپریالیسم و همچنین به دلیل آنکه مکتب مائو به خاطر تحولات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که در جامعه چین و در نتیجه ی انقلاب ۱۹۴۹ صورت گرفته بود، صاحب اعتبار زیادی در دنیا شده و به همین دلیل در ایران نیز طرفداران زیادی را به خود اختصاص داده بود، شکل گیری کومه له نیز تحت تاثیر مکتب مائو و گرایشات مائویستی که در سطح وسیعی در دنیا تبلیغ می شد، شکل گرفت ( جدا از تمام نقد هایی که مائویسم به عنوان یک گرایش غیر مارکسیستی و ناسیونالیستی وارد می باشد، این گرایش در آن دوران نسبت به سایر گرایشات مترقی تر بود) علیرغم هر نقدی نیز که به کومه له به عنوان یک جریان سیاسی و تشکیلاتی که تحت تاثیر افکاری مائویستی بود وارد آید وعلیرغم تصوری که بنیان گذاران آن در آن دوران از سوسیالیسم داشتند، کومه له همواره خود را بخشی از جنبش بین المللی سوسیالیستی می دانست وسوسیالیسم را افق و آرمان خود قرار داده بود و بر انترناسیونالیسم پرولتری تاکید داشت.

همان طوری که پیش تر اشاره شد در نتیجه سرکوب ساواک در اوایل دهه ۵۰ بیشتر رهبران کومه له به زندان افتادند، اما تشکیلات کردستان از این سرکوب در امان ماند، همین باعث مصون ماندن اسکلت این تشکیلات در کردستان شد. با آغاز موج انقلابی در سال های ۵۶ و۵۷ تشکیلات کردستان تحرکات جدیدی را آغاز کرد. با انقلاب ۵۷ و آزادی کادرهای کومه له از زندان، کومه له از یک هسته کوچک مارکسیستی به یک تشکیلات وسیع توده ایی که در عرصه مبارزات نقش ایفا می کرد تبدیل شد. تحرکات کومه له در کردستان باعث رادیکالیزه شدن فضای کردستان و تغییر توازن قوا به نفع نیروی های چپ در مقابل نیروهای راست شد. علیرغم اینکه حزب دمکرات کردستان خود را صاحب تاریخ و پیشینه طولانی می دانست و کومه له یک سازمان نو پایی بود، اما هیچ گاه حزب دمکرات نتوانسته بود آن توده وسیعی را که کومه له بسیج کرده بود داشته باشد. کومه له در سال های اولیه علنی شدن خود به دلایل مختلف از جمله ضعف تئوریک و….نتوانست پیوند فکری خود را با مائویسم پوپولیستی قطع کند و این شیوه فعالیت و سبک کار تقریباُ تا زمان تاسیس حزب کمونیست ایران در شهریور ۶۲ ادامه یافت.

بر خلاف اظهارات کسانی که اشاره می کنند کومه له یک جریان محلی و کردستانی بوده است، کومه له در اواخر دهه ۵۰ در پی تاسیس حزب کمونیست ایران بوده است زیرا در سال ۵۳  رفیق فواد مصطفی سلطانی اسطوره کاریزماتیک جنبش چپ ایران می گوید: "روزی که خورشید تابناک حزب کمونیست ایران طلوع می کند،روز رستاخیز سرخ زحمتکشان را نوید می دهد ، رفقا خورشید را بجنبانید". این موضوع مهری ابطال بر دروغین فوق الذکرست .لازم به ذکر است جنبش مقاومتی که کومه له در کردستان شکل داده بود چه در ابتدای انقلاب ۵۷ و چه در سال هایی که رژیم کنترل زیادی بر اوضاع کشور به خصوص کردستان نداشت، باعث شده بود که فضای کردستان به فضایی رادیکال و قطبی شده که در آن توازن قوا به نفع نیروهای چپ و کمونیست سنگینی می کرد، تبدیل گردد.

درابتدای انقلاب ۵۷ تشکیل شورای شهر سنندج توسط کومه له با همکاری چریک های فدایی خلق و همچنین حمله به پادگان سنندج به رهبری  کومه له و با هدایت رفیق صدیق کمانگر و در نتیجه به دست گرفتن صدا و سیمای سنندج و فراخوان حمله توسط رفیق صدیق، وادار کردن رژیم به واکنش در مقابل کومه له و کشته شدن ۲۳۰۰ نفر از اهالی شهر سنندج در نتیجه حمله به پادگان این شهر در ۲۷ اسفند سال ۵۷ و وادار کردن رژیم به مذاکره با کومه له و آمدن هیئت اعزامی از طرف رژیم و تشکیل هیئت نمایندگان خلق کرد به رهبری کومه له، مقاومت ۲۴ روزه و توده ایی مردم شهر سنندج به رهبری کومه له در ۲۸ مرداد ۵۸ در نتیجه دستور خمینی برای حمله به کردستان، تحریم انتخابات در سطح وسیع در کردستان و غیر دمکراتیک خواندن آن، همه و همه از افتخارات سازمانی است که به اندازه کافی از لحاظ تئوریک پخته نشده بود اما در عمل به عنوان یک سازمان عمل گرای انقلابی و رادیکال شناخته شده بود.      

علاوه بر این کومه له با دفاع از حقوق زنان و کودکان وهمچنین مبارزه با سازشکاری بورژوازی کرد و راه انداختن تظاهرات در شهر های مختلف کردستان با شعار مرگ بر سازش کار و افشای ماهیت بورژوازی کرد ….تجربه های درخشانی در تاریخ کمونیستی ایر
ان به یادگار گذاشته است .

تنها انتقادی که در آن دوران ممکن بود به کومه له وارد آید این بود که کاندیداتوری مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق که جریانی عقب مانده وارتجاعی بود حمایت کرده است و به دفاع از خودمختاری کردستان بر خاسته است .

در مورد دفاع از رجوی این یکی از اشتباهات تاریخ کومه له است چنین انتقادی درست و کاملا به جا می باشد. اما دفاع از خودمختاری کردستان آن هم در شرایطی که کردستان به عنوان تنها سنگر باقیمانده از انقلاب و تنها سنگر دفاع از انقلاب و آزادی بود در آن شرایط ضروری به نظر می رسید، لذاهیچ جای نقدی نمی تواند باشد. اگر گفته می شود که کومه له با این حرکت با بورژوازی کرد هم راستا شده است زیاد درست به نظر نمی رسد و از نظر من بی انصافی است زیرا بورژوازی کرد که نماینده آن حزب دمکرات بود برای رسیدن به قدرت وخود مختاری به هر وسیله ای دست می برد و در واقع به توده های مردم در کردستان خیانت می کرد تا بتواند فئودال های مرتجع محلی در کردستان را به قدرت برساند و دور از چشم مردم پای میز مذاکره با رژیم می رفت تا بتواند در منطقه هر چند محدودی از کردستان قدرت را بدست بگیرد، اما کومه له دفاع از خودمختاری را دفاع از خودمختاری توده های پایین جامعه کردستان و کارگران و زحمتکشان این جامعه می دانست و هیچ وقت و هیچ زمانی دور از چشم مردم کردستان پای میز مذاکره نرفت وهمواره مدافع کارگران و دهقانان در مقابل با فئودال ها و بورژوازی بود.

با تاسیس حزب کمونیست ایران کومه له به عنوان سازمان کردستان این حزب و با بریدن از مائویسم پوپولیستی و تبلیغ مارکسیسم انقلابی فعالیت های خود را از سر گرفت وبیش از پیش رادیکالتر وانقلابی تر در فضای جامعه کردستان ظاهر شد. زمانی که بیشتر سازمان های چپ ایران به پوپولیسم و گرایشات خرده بورژوازیی مارکسیستی واستالینیستی متوهم بودند، کومه له و حزب کمونیست ایران با نقدهای رادیکال و مارکسیستی خود به گرایشات فوق، آنان را آماج حملات خود قرار داد و با تبلیغ مارکسیسم انقلابی (ارتدکس) به عنوان تنها آلترناتیو آینده ی جامعه بشری در فضای جامعه خود را باز تعریف می کردند.

حتی قبل از تاسیس حزب کمونیست ایران زمانی که برخی از سازمان های چپ ایران به رژیم جمهوری اسلامی متوهم می شدند و آن را قابل اصلاح و ضدامپریالیستی و خمینی سرکرده ارتجاع را مترقی می دانستند، کومه له با عمل انقلابی خود و با به دست بردن به اسلحه در مقابل این رژیم نشان داد که بر خلاف آنان که راه خیانت را در پیش گرفتند، به توده ها خیانت نکرد و فریب سیاست های ریا کارانه رژیم ارتجاعی اسلامی را نخورد و ادامه ی انقلاب و جلوگیری از تصرف آن توسط ضد انقلاب اسلامی را الزامی دانست و انقلاب ایران را انقلابی توده ایی توصیف می کرد که بعدها ضد انقلاب به قدرت رسید و به انقلاب خیانت کرد. تصور کنید که در کردستان کومه له ایی در کار نبود، تصور کنید که کومه له به جای سوسیالیزم آلترناتیو دیگری را آرمان خود قرار می داد، تصور کنید فواد مصطفی سلطانی به دنیا نیامده بود، در آن صورت فضای جامعه کردستان چگونه بود و چه شکلی به خود می گرفت؟

باید اشاره کنم در خلاً یک سازمان چپ و مترقی همچون کومه له، جریانات ارتجاعی همچون مکتب قرآن و احزاب ناسیونالیست همچون حزب دمکرات فضای جامعه کردستان را به نفع گرایشات مذهبی ،ارتجاعی، قوم پرستانه و ناسیونالیستی و عقب مانده تغییر می دادند و در نبود کومه له گرایشات خود را به گرایش اصلی در جنبش کردستان تبدیل می کردند و با سیاست هایشان جامعه کردستان را نه تنها به پیش نمی بردند بلکه فرسنگ ها از لحاظ فرهنگی عقب می بردند.

باید اشارکنم که هر زمانی حضور کومه له در مناطق مختلف کردستان کمرنگ شده است و به دلایل مختلف نیروهای پیشمرگ از حضور در برخی مناطق خودداری کرده اند، به همان میزان زمینه برای رشد گرایشات ارتجاعی و ناسیونالیستی و پیشروی جریانات واپسگرا فراهم شده است. برای نمونه زمانی که کومه له به دلیل جلو گیری از برخورد با نیروهای حزب دمکرات و پیشگیری از اصطکاک و تشنج از حضور نیرو های پیشمرگ خود در مناطق شمال کردستان جلوگیری می کرد به همان میزان زمینه برای رشد گرایشات ناسیونالیستی و پیشروی حزب دمکرات فراهم می شد. نمونه دیگری که باید اشاره کنم این است که در نتیجه سیاست های رژیم در چند سال گذشته تلاش هایی برای گسترش اسلام سیاسی و بنیاد گرایی اسلامی در شهرهای کردستان صورت گرفته است، این گرایشات که تحت نام مفتی زاده و سلفیون در شهرها و روستاهای کردستان فعالیت می کنند از عدم حضور نیروهای پیشمرگ مسلح کومه له به دلایل مختلف بهره برداری کرده اند و به همان میزان که حضور پیشمرگه در سالیان اخیر کمرنگ شده است آنان بیشتر پیشروی کرده اند و در راستای پیشبرد سیاست های خود که شامل (ضدیت باحقوق زن، بازگشت به اصول اولیه اسلامی، ضدیت با انسان های غیرمذهبی، کشتن غیرمسلمانان تحت عناوین مبارزه با کفار و جلو گیری از ارتداد…)می باشد، فعالیت می کنند.

آنچه می خواهم اشاره کنم این است که علیرغم نقد هایی که از جانب احزاب چپ و راست به کومه له می شود و از گذشته کومه له و کومه له فعلی نقد می شود، اما کومه له یک جریانی است که با مبارزه با ارتجاع اسلامی، جمهوری اسلامی و احزاب ناسیونالیست و دفاع ازحقوق زنان، دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان کرد و غیر کرد، دفاع از حق تعیین سر نوشت ملل تحت ست