بررسی تحلیلی اوضاع ایران و منطقه و جهان در سه روز گذشته. بخش دوم 

بررسی تحلیلی اوضاع ایران و منطقه و جهان در سه روز گذشته. بخش دوم

منابع خبری: از سایت آزادی بیان‌ نقد سیروس بینا به لنین، صدای آمریکا، بی بی سی و فیس بوک

 کانون اصلی بررسی ما. دو محور اصلی دارد

یک – رشد و گسترش مبارزه و اتحاد پایینی ها، و رشد دیپلماسی شاخدار و عملیات جنگی بالاییها

دو – باوجود نارضایتی وسیع مردم، وضع وخیم اقتصادی و تحریمهای شدید چرا جمهوری اسلامی نمیافتد؟

 کلیت این بررسی را بخاطر خسته‌ نکردن خواننده در سه بخش مجزا ارائۀ می‌کنیم و در اینجا بخش دومش را می‌خوانید. ما از سه ویژگی نیز صحبت کرده بودیم.۱ – آغاز شعارهای سرنگونی طلبانه و ضد خامنه ایِ از جانب مالباختگان (که در بخش اول ملاحظه کردید و…). ۲ – عصارۀ قدردانی فرهیختگان انقلاب مشروطیت نسبت به لنین و انقلاب کارگری، که جهت خنثی کردن سمپاشی های اندیشمندان ناسیونالیست سکولار دمکراتی مثل رامین کامران، کورش عرفانی، بهرام مشیری و مخصوصاً ایرج مصداقی و تمامی همطیف هایشان که سکوت کرده‌اند ضروری دیده ایم (در همینجا می خوانید). ۳ – عنصر (فیلسوفان، جهان را توصیف می کنند) از دید ما همان نکته مشترک تمامی اندیشمندان ناسیونالیست سکولار دمکرات در اپوزیسیون جمهوری اسلامی است که بطور مفصل در بخش سوم مان نقد و بررسی خواهیم کرد، و پایانبند نقد مان را با سه بیان (علمی هنریِ زیبایی شناسانه) از دانشمند سوسیالیستی بنام انیشتین، و از دانشمند اگزیستاسیالیستی چون برتراند راسل، و از نویسندۀ رئالیستی چون علی اشرف درویشیان ارائه خواهیم کرد.

یک رشد و گسترش مبارزه و اتحاد پایینی ها، و رشد دیپلماسی شاخدار و عملیات جنگی بالاییها

سه شعار از اعتصابات کارگری – کارگران بیدارند، از دزدی ها بیزارند – مدیر نجومی برده، حق ماها رو خورده – مدیر بی‌کفایت، عامل بی مسکنی. چهار شعار از مالباختگان اهواز- دستای پشت پرده، با پول ما چه کرده – اسلامو کرده پله، مردمو کرده ذله – مشکل ما حل نشه، اهواز قیامت میشه – لاریجانی قاضیه، با دزدا همبازیه.

مرگبارترین تیراندازی بموازات دیدار ترامپ از ژاپن در کلیسا در ایالت تگزاس ۲۶ کشته و ۲۰ زخمی بجا گذارد که بنظرما، هم به هدف درگیر کردن مردم آمریکا به اوضاع داخل آمریکا بود تا دولت آمریکا برای فرافکنی اثرات بحران اقتصادی به بیرون از کشور فرصت بیشتری در میلیتاریزه کردن جهان داشته باشد، و هم اینکه دهن کجی و حال گیری خودی های مخالف ترامپ به هارت و پورت ترامپ در ژاپن بود که سینه جلو داده بود و قدرت نظامی آمریکا را به رخ جهان کشیده بود و از شادی در پوستش نمی گنجید و در میدان گلف با نخست وزیر ژاپن مشغول شادی و بازی بود، و به دنبال آن ترامپ نیز با رنگ و رخسار مرده و زهرآگینش، همانطور که عامل مرگ لاس وگاس را که ۵۹ کشته و ۵۰۰ زخمی بجا گذارده بوده فردی مجنون و بدون سلامت روانی خوانده بود در اینجا هم این مرد را بیمار روانی خواند و بدتر از آن تأکید کرد که از این بیماران روانی در آمریکا زیاد هستند (از جمله خود ترامپ و بانوی اول آمریکا، که در حالی که ده‌ها آمریکایی توسط دو بیمار روانی آمریکایی در لاس وگاس و در تکزاس بخون می غلتند، این دو بیمار آمریکایی نیز یکی در ژاپن با نخست وزیرش به میدان بازی گلف می رود و دومی هم به عوض دیدار از معلولین هیروشما و ناکازاکی همراه بانوی اول ژاپن از فروشگاه مروارید دیدن می کند و با پول مالیات ترور شدگان آمریکا زیور آلات می خرد). ترامپ در کره جنوبی در حالی که مردم معترض در جلوی پایگاه نظامی آمریکا علیه او و میلیتاریزمش می خروشیدند و شعار می‌دادند، گفت که قدرت نظامی آمریکا کره شمالی را به میز مذاکره خواهد کشاند و گفت که آنها می‌دانند که ما هم اکنون سه ناو هواپیمابر و یک زیر دریایی اتمی در منطقه مستقر کرده ایم. سپس در سالن بزرگی مملو از دیپلمات ها و خبرنگاران، خانم خبرنگار جوان کره ای بسیار شجاع و جسوری بلند شد و چشمانش را به سوی ترامپ درّاند و ترساند و پرسید که، آیا شما برای کنترل فروش اسلحه به مردم آمریکا محدودیتی قائل خواهید شد، و در اینجا بود که بیچاره ترامپ در چنگ این زن انقلابی گیر کرد و تناقض و هزیان گفت، و به دنبالش فرماندهان نیروی هوایی آمریکا خبر دادند که چرا ما نام و نشانه‌های این کادر اخراجی خودمان را (همان تروریست تگزاس را) که بیمار روانی بوده است در بانک بیماران روانی نظامی آمریکا نمی یابیم! و کلانتر شهر نیز افشا کرد و گفت که اگر حملۀ او به کلیسا بخاطر دعوا و اختلاف با مادرش بوده که از حامیان همان کلیسا بود، هرگز به حمل کردن ۱۵ خشاب پُر با خودش نیاز نداشت. اعتراض و افشای تبعیض جنسی و سواستفاده های جنسی دورۀ ترامپ در هالیوود برای بار سوم اوج می‌ یابد و زنان و مردان هنرمندان به ویژه زنان جسور و تیزهوش برای اصلاح و تغییر قوانین می جنگند و در‌واقع با این اعتراضات و همبستگی شان بنظرما کمال تأسف خود را نشان می‌دهند که مرد بشدت مردسالاری و بیماری با روحیۀ تبعض جنسی قوی همچون ترامپ، به عنوان فرد اول کشور و ابرمرد جهان انتخاب می گردد.

 پانزده بمباران توسط هواپیماهای ائتلاف به رهبری عربستان، مراکزی در صنعا را  کوبیدند و با بستن تمام مسیرهای دریایی و زمینی و هوایی به یمن، آن کشور را در قرنطینۀ کامل قرار دادند و گفتند که به تلافی از موشک حوثی ها بوده که تهران به عنوان اعلام جنگ به آنها به هدف تخریب فرودگاه ریاض رسانده بود. درحالی که عربستان گفته که مسیرهای کمک رسانی بین‌المللی بسته نشده‌اند اما سازمان ملل گفت که کمک‌های ارسالی ما هنوز اجازه ورود نیافته اند، و وزیر ترابری حوثی های یمن هم گفته که این تحریم همه جانبه جنایت علیه بشریت و ۲۲ میلیون مردم فقیر یمن است، و ترامپ هم بخاطر علنی کردن دخالت موشکی رژیم ایران، از عربستان قدردانی کرد، و کاخ سفید وضعیت اضطراری علیه ایران را یکسال دیگر تمدید نمود. کودتای عربستان که به بهانۀ اختلاس زندانی شدن ده‌ها شاهزاده و مقام عالی رتبه و ۴ وزیر را در پی داشت بنظرما یک گوش مالی توسط ترامپ و یارانش در قبال گرایش مقامات قبلی به روسیه و خرید موشک های استراتژیک اس ۴۰۰ بود بطوری که سال گذشته نیز که در همین درجه اردوغان به روسیه نزدیک شده و موشک  استراتژیک اس ۴۰۰ خریده بوده، کودتای آمریکایی را ملاحضه کردیم اما در آنجا پوتین و روسیه اردوغان را بلفور باخبر کرده بودند و کودتا را بسرعت به ضد خود تبدیل کردند. دادگاه بلژیک به دولت اسپانیا گفت که ما نیازی نمی‌بینیم که رهبر کاتالونیا و ۴ نفر دیگر را بازداشت بکنیم اما به آنها گفته‌ایم که از بلژیک بیرون نروند (درواقع اتحادیه اروپا برای وسعت نگرفتن اعتراضات مردم اروپا با کنترل رهبران شورشگر در زندان دیپلماسی بزرگتری، از رسوایی ضد دمکراتیکِ زندان حقیقی اسپانیا می کاهند).

———————————————————————————–

دو با وجود نارضایتی وسیع مردم، وضع وخیم اقتصادی و تحریم ها چرا جمهوری اسلامی نمی افتد؟

  باور نداشتن اندیشمندان ناسیونالیست ایران آبادی به مبارزۀ طبقاتی و تضاد کار و سرمایه، و نیز باور نداشتن به تغییر و انقلاب، آنهم در یکچنین وضعیت حاد مبارزاتی جامعه و اوضاع بلبشوی جهان، چند پیامد قابل تأملی دارد.۱- برای سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی (و نه سرنگونی انقلابی سرمایه داری جمهوری اسلامی) تلاش می کنند. ۲ – طبق مرامنامۀ حزب سکولار دمکرات، و اسمائیل نوری اعلا، خواهان یک حکومت سکولار دمکرات با به حداقل رساندن نابرابری و ظلم می باشند (و این حداقل را که چه کسی و چه نیرو و طبقه ای تعیین خواهد کرد و متراژ آن چقدر خواهد بود در مرامنامه روشن نیست). ۳ – انقلاب را خشونت دانسته و مناسبات استثمار و سود و سرکوب نظام سرمایه را دست نخورده باقی می گذارند. ۴ – در توضیح و روشنگری رو به جامعه از ارتباط دیالکتیکی انقلاب مشروطه با انقلاب ۵۷ چیزی به مردم نمی گویند. ۵ – هم انقلاب کارگری بلشویکی روسیه را از تاریخ و تحولات پویای بشر حذف می کنند. بنابراین با توجه به سه عامل نارضایتی عمومی ، وضع بد اقتصادی و توطئۀ بیگانه یا دشمن خارجی نتیجه می‌گیریم که زمانی که اندیشمند ناسیونالیست فرامرز دادرس به جای «انقلاب» از توطئۀ بیگانه یا دشمن خارجی یاد می کنند، درواقع روحیۀ ضد انقلابی نیروهای سرمایه داری را بدین گونه در ابهام می گذارند.

این اندیشمندان به هر ترتیبی شده فعال و نیمه فعال خشونت و جنایات حکومت خمینی را به پای (انقلاب ۵۷) که ماهیتاً سوسیالیستی بود و خشونت و جنایات حکومت استالینی را به پای انقلاب کارگری روسیه و لنین می نویسند و به ویژه حق تعیین سرنوشت ملل با پراتیک لنین را جنایتی بزرگ می‌خوانند، و در نهایت نیز همه را به دیکتاتوری پرولتاریای مارکس می بندند که خود مفهوم و معنای دیگری دارد.

 این روشنفکران نه تنها در نگاه به نیروی مولد و پیش برندۀ جامعه قادر به فرا رفتن از ناسیونالیسم ایرانی نمی باشند و طبعا به جز مبارزه و حق تشکل سندیکایی (مثل برنامه‌های تلویزیونی حزب ایران آباد با منصور اسانلو) نیروی انقلابی تغییرگر رژیم با سازماندهی حزب انقلابی و سراسری را نمی بینند، بلکه در تحلیل مشخص از شرایط مشخص جهانی نیز از آنجایی که نمی‌توانند از نگرش لیبرالی بورژوایی فرا بروند، نیروی مولد تاریخ بشر و انقلاب اکتبر و انترناسیونال کارگری را نیز نمی یابند، و لذا از درک پییچیده تر شدن مبارزۀ طبقاتی در دورۀ گندیدگی نظام سرمایه نیزعاجز میمانند.

درجۀ ملی گرایی و درجۀ مخالفت با انقلاب اکتبر و هر انقلاب کارگری از جانب این روشنفکران، بستگی به درجۀ تعلق شان به طبقۀ سرمایه دار و به مناسبات سرمایه داری دارد. روشنفکران و فیلسوفان سرمایه داری، بطور مدام در جهت دفاع از مالکیت خصوصی و دفاع از کل مناسبات سرمایه داری به ویژه در پنهان کردن خشونت واقعی و سرکوب های سیستماتیک می کوشند. سرکوب های سیستماتیکی که بطور فزاینده در شکل فقر و نابرابری از طرف طبقۀ سرمایه دار علیه کارگران و زحمتکشان تحمیل می گردند. این‌ فعالین وقتی صحبت از انقلاب و سوسیالیست و کمونیست می‌شود از خشونت دم می‌زنند اما خودشان همچون فیلسوفان توصیف گر وضع موجود، عملا در تولید بازتولید و در حفظ این نظام خشونت بار فعالند.

 آیا تحمیل کودکان خیابانی و تحمیل کار کودکان، آیا تحمیل زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، آیا تحمیل بیکاری میلیونی و دستمزدهای زیر خط فقر و تحمیل قوانین کار ضد کارگری، آیا تحمیل کارتن خوابی و میلیون‌ها آوارۀ جنگی و میلیون‌ها کشته و معلول به پیکر بشریت همانا بنیان‌های اصلی خشونت نمی باشند؟! آیا تحمیل سانسور و زندان و اعدام و گردن زنی و قصاص، آیا پمپاژ ایدئولوژی‌های ملی گرایی، لیبرالی، قومی گری و مدهبی از رسانه ها، که همگی ایده‌های حاکمان می باشند خشونت نیست؟! ریختن پلیس ضد شورش علیه حق طلبی کارگران فرانسه و انگلیس و اروپا و … چطور؟ آیا حمله به اعتراضات ضد نژاد پرستی و حمله به استقلال خواهی تودگان خشونت نمی باشند؟! بنظرما تک تک این سیاهی ها بخشی از همان کلیت خشونت و سرکوب سیستماتیک واقعی سرمایه داری علیه بشریت می‌باشند که این روشنفکران و فیلسوفان نه تنها با مساوی قلمداد کردن انقلاب و خشونت آنرا می پوشانند، بلکه با همین عمل مخربشان درواقع حد و نصاب ضد انقلاب بودن خود را توجیه می کنند.

————————————————————————–

 طیف بسیار وسیعی از ملی گرایان و میهن دوستانی مثل دکتر رامین کامران، مثل دکتر اسمائیل نوری اعلا، مثل دکتر کورش عرفانی، مثل بهرام مشیری و ایرج مصداقی و … نه تنها قادر به نقدی با پرنسیپ به ضعف‌ها و علل شکست سه انقلاب مشروطیت و ۵۷ و انقلاب روسیه نمی‌شوند بلکه با چسبیدن به حکومت سوسیال دمکراتیک که تاریخا ۱۶۰ سال از مترقی و انقلابی بودن آن گذشته است همچون فیلسوفان توصیف کنندۀ جهان به ماندگار شدن ارتجاعی ترین و جنایت پیشه ترین رژیمی مثل جمهوری اسلامی گرفته تا حکومت های مدرن اسکاندیناوی و کل نظام سود و سرکوب پوسیده خدمت می کنند.

 در میان این طیف وسیع، اما شخصیتی بنام ایرج مصداقی، بنظر ما روی همه را سفید کرده بطوری که اساساً نه تنها با پمپاژ نفرت هستریک و بیمارگونه ای نسبت به لنین به ویژه نسبت به موضوع حق تعیین سرنوشت لنین، تصویر بسیار جنایت پیشه از انقلابیون تاریخ بشر به تودۀ کارگر و زحمتکش جامعه حقنه می کنند، و اعتماد بنفس تاریخی و انقلابی مردم را می خشکانند، بلکه از آن مخرب تر، با حذف قدرشناسی های فرهیختگان انقلاب مشروطه در قبال خدمات انقلاب روسیه و لنین نیز- که  تمامی قراردادهای تزارعلیه ایران را سریعاً ملغی کرده بودند- مانع پیوند توده کارگر و زحمتکش انقلابی امروزی با انقلابیون قرن گذشتۀ خود می گردند.

 ایرج مصداقی که در وصف دروغ‌های بزرگ سایت آمد نیوز به دفعات می‌گویند «تو را خدا می‌بینی با این دروغ‌ها و احمقی شان چگونه رژیم را بزرگ جلوه می دهند!»، و در وصف دروغ های امیر فخرآور و کتاب «رفیق آیت الله» نیز به دفعات می‌گویند « تو را خدا این بچه پُررو را می بینی»، اما ما با لحن مودبانه تری به دروغ های تاریخی ایشان که مثل فخرآور چشم بینا را می بندند، وجدان بیدار را به زیر پا می گذارند، عقل و خِرَد واقع بین را هوا می‌کنند، و با جنایت پیشه خواندن انقلاب اکتبر و لنین، یک ریز دروغ تقدیم تودۀ کارگر و زحمتکش جامعه می‌کنند، بله ما با لحن مودبانه ای فقط یکبار می گوییم امان از دست ایرج فخرآورها. از دقیقه ۱۴۵ تا ۲۰۰

https://www.youtube.com/watch?time_continue=3&v=55S4jcIeDkw

در مرگ فیدل کاسترو نیز در همین میهن تی وی، دقیقاً به سبک بالا عمل کردند بدین معنی که ایشان وقتی به مردم فلسطین و یاسر عرفات می‌رسیدند و در ردیف محبوبیت مردم ایران و مصدق و مردم هند و گاندی سخن می گفتند و از رهبران تاریخی تودگان با حرمت و نیکی یاد می‌کردند، اما زمانی که به مردم کوبا می‌رسیدند، در شرایطی که حتی کورش عرفانی و بهرام مشیری ها از نشانه‌های مثبت تاریخی فیدل کاسترو سخن می‌گفتند اما ایشان در اینجا نیز با همان بی پرنسیپی و اخلاق سیاسی سخن می راندند.

 من (ناصر احمدی) با دعوت به دیدار چهره به چهرۀ اسکایپی، با مهر و صمیمیت روشنگرانه می‌گفتم که ایرج جان داستان ریزش ساختمان پلاسکو با آنهمه فیلم و رسانه پرواضح بود، اما تو در ردیف یک حادثۀ طبیعی شرح و بست می دادی! ایرج جان در مورد مرگ رفسنجانی نیز تشبیه کردن خفگی او با یک زندانی خفه شده در استخر اوین، بسیار دور از حد درک و آگاهی جامعه بود! جواب ایرج مصداقی هم برای هر دو مورد از دید خودشان منطقی بوده و می‌گفتند که مردم با این باورهای هیجانی درواقع سپاه را قوی نشان می دهند. باری زمانی که من به جامعۀ سوئد می‌رسیدم و انتقاد می‌کردم که چرا تو هیچ نقد و اعتراضی به سرمایه داری سوئد که حیّ و حاضر جلوی پایت است و در آن زندگی می‌کنی نشان نمی‌دهی و چیزی نمی‌گویی، و همیشه می‌گویی که این‌ها پناهندگی مرا پذیرفته‌اند و من برایشان مسئولم!، و مگر بهرام رحمانی مثل تو در سوئد زنده و فعالند نمی باشند اما ایرج جان ما می‌بینیم که مماشات های دولت سوئد با جمهوری اسلامی را نیز با نقد و نظر می نگرند. می گفتم  راستی ایرج جان مگر خود سوئد و نروژ و اسکاندیناوی، با افغانستان و عراق و آفریقا و بیچاره کردن آن جوامع نبوده که چنین مدرن و دمکرات شده‌اند، و مگر خود سوئد از تولید و صادر کنندگان اسلحه نمی‌باشد، اما چرا به صد سال قبل به انقلاب روسیه و لنین و کوبا و فیدل در آنسوی قاره ها که می‌رسی چشمانت را به یکباره می‌بندی و با قاطعیت تمام نفرت می ریزی! می‌گفتم آیا تو با این کارت جمهوری اسلامی، اتحادیۀ اروپا از جمله سوئد و کلیت نظام سرمایه را خوشحال و بزرگ نمی‌کنی ایرج جان! و آنوقت ایشان می خندید و عقب می‌رفت و بازهم عقب و عقبتر می رفت.

اگرچه ما از وفاداری سعید بهبهانی به آزادی بیان و درج کردن مقالۀ «انقلاب اکتبر» به قلم بهرام رحمانی سوسیالیست خوشحالیم، و بازهم اگرچه ما از جسارت و اعتراض و شفاف بودن سعید بهبهانی در پاسخ به توهین کنندگان به میهن تی وی در دفاع از رسانۀ فعال شان خوشحالیم، اما به سکوت مخربشان در دقایقی که ایرج مصداقی چنان نفرت پراکنی می کردند نقد و اعتراض صمیمانه داریم و دور از اخلاق سیاسی مورد تأکید خود سعید بهبهانی و میهن تی وی می‌دانیم و علاوه بر مدیر میهن تی وی به سکوت معنی دار سایر اندیشمندانی که میایند و در میهن تی وی بحث می‌کنند و حتی گاهی اوقات در تایید قطعاتی از سخن همدیگر (تأیید فرامرز دادرس از سخنان ایرج  مصداقی) اظهار نظر می‌کنند به حساب «سکوت علامت تأیید» در قبال سخنان ضد انقلابی ایرج مصداقی می نگریم.

دکتر کورش عرفانی و دکتر رامین کامران را نیز که رو به جامعه روشنگری می کنند بهنگام رسیدن به رفراندم و جدایی و حق تعیین سرنوشت لنین و انقلاب روسیه، (منهای سمپاشی هیستریک از نوع ایرج فخرآور) در همین ردیف می دانیم. زمانی که رامین کامران نقش لنین را در استقلال کشورها تقبیح می کردند،  در آن لحظه کورش عرفانی بسرعت جلو دویدند و کاسه کوزه و طومار جنایات استالینی را به پای لنین زنجیر کردند! همین برخورد را از بهرام مشیری نیز در تی وی خودشان شاهد بودیم.

ما بسیار نیازمند نقد روشمند و با پرنسیپی مثل نقد سیروس بینا به لنین (استاد دانشگاه آمریکا) و نقد های قوی‌تر و منظم تر و مستدلتر از آن می باشیم تا بتوانیم در این دورۀ اعتلای انقلابی از مبارزۀ طبقاتی جامعه، که اندیشمندان انقلابی از یکطرف و فیلسوفان سوسیالیست بورژوازی از طرف دیگر برای تحکیم و تخریب مارکسیزم فعال می‌شوند چالش ها را ملاحظه کنیم و در این پراتیک فعال گردیم. با یکچنین نقد و نقادی با پرنسیپی در بستر پویای آزادی بیان، آزمون پراتیک فعالی بیش از بیش مهیا می گردد و می توانیم در بستر این مبارزۀ فکری و نظری، دانایی های تجربی علمی و آگاهی‌های تئوریک انقلابی جنبش کارگری را تکامل بخشیم. به مورد مشخص نقد سیروس بینا به لنین هم، بعد از ارائۀ کردن این سه شماره بررسی مان خواهیم رسید. ما نقد سیروس بینا در تلویزیون برابری را از طریق سایت آزادی بیان گرفته ایم.

اکنون ببینیم فرهیختگان انقلاب مشروطیت در وصف لنین و آن انقلاب کارگری چه گفته اند؟

ملک الشعرای بهار، وحید دستگردی، میرزاده عشقی در مجلۀ قرن ۲۰، عارف قزوینی، علی دشتی مدیر شفق سرخ، فائز قزوینی، احمد کسروی و حسن تقی زاده فرهیختگان انقلابی آن دوره بوده‌اند که در دورۀ انقلاب مشروطیت در وصف لنین مطالب بیادماندنی مهمی بیادگار گذارده اند که ۴ موردش را می بینید.

ملک الشعرای بهار: دو دشمن از دو سو ریسمانی به گلوی کسی انداختند که او را خفه کنند و هرکدام یک سر ریسمان را گرفتند و می‌کشیدند و آن بدبخت در این میان تقلا می‌کرد، آنگاه یکی از آن دو یک سر ریسمان را رها کرد و گفت ای بیچاره من با تو برادرم، و مردم بدبخت نجات یافتند.و اون شخص لنین بود.

احمد کسروی: لنین آن مرد دادگر رشته کارهای بزرگ روسیه را بدست گرفته است. یکی از دادگری هایش این می‌بود که ایران آزاد گردید و سپاه روس پس از ده سال نشستن و بودن در ایران بیرون رفت. در سخنرانی اول دی ماه ۱۳۲۳

عارف قزوینی: «شعر ای لنین ای فرشتۀ رحمت» را سروده اند

حسن تقی زاده: انقلاب روسیه که بزرگترین رویداد تاریخی در ۱۵۰ سال گذشته بوده، بی تردید اگر در واپسین ایام جنگ اول جهانی، آن انقلاب پیش نیامده بود از ایران و ترکیه اثری برجای نمی ماند.

پیاده شده از سخنان مازیار رازی در تلویزیون کارگر سوسیالیست

—————————————————————

ناصر احمدی و رفیق دیگر –  ۲۰۱۷٫۱۱٫۰۸