تابلوی نقاشی ” پاداش ” (٧٢ حورى بهشتى ) اثر  نقاش و مجسمه ساز برجسته کرد مظفر نامدارى

تابلوی نقاشی ” پاداش ” (٧٢ حورى بهشتى ) اثر  نقاش و مجسمه ساز برجسته کرد مظفر نامدارى ؛

“اگر برای اینکه آدم خوبی هستی،انتظار پاداش داری

بدان که آدم خوبی نیستی

برتراند_راسل”

وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ (بقره/ ۲۵ )؛ وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ (آل عمران/ ۱۵ ) ؛ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ … (نساء/ ۵۷)

حوریان بهشتى که ما آنرا براى شما در نظر گرفته ایم ، بر خلاف بسیارى از زیبا رویان این جهان هیچ نقطه تاریک و منفى در جسم و جان آنها نیست و از هر عیب و نقصى پاک و پاکیزه اند.(ج۲ ،ص ۴۶۱٫)

همچنین : وَ حُورٌ عِینٌ کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ(۸)و همسرانى از حورالعین دارند.( از شدت صفا) همچون مروارید در صدف پنهان هستند !

لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (۱۴)…. هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته است .

کلمه ((طمث )) که فعل ((لم یطمث )) از آن مشتق شده ، به معناى ازاله بکارت و نکاحى است که با خونریزى همراه باشد.

و معناى آیه این است که : حوریان بهشتى دست نخورده اند، و قبل از همسران هیچ جن و انسى ازاله بکارت از ایشان نکرده .(۱۵)کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ(۱۶) آنها همچون یاقوت و مرجانند!

این ترهات وعده قران کتاب باصطلاح آسمانى اسلام  است براى مسلمانان

همیشه به خاطر داشته باش که پاداش چیز خوبیست، و هیچ  پاداش خوبی  بدونه اجراى عوامل الهى میسر نیست وعده  بهشت و حوریان و آب زمزم و کوثر و حجله هاى رو به آفتاب ، کنار نهر ها ى روان ،خوردن لذیذترین غذاها و سکس با حوریان هرگز پایانی نیست، اما گاه براى رسیدن به آن  باید به همه چیز این جهان  پایان دهید…

و اینچنین است که این دین سرتاپا دروغ و تزویر و ریا انسانها را از مرز امید  و تلاش براى شادى و زندگى با وعده هاى پوچ به سر آب نیستى مى فرستد …

امیدواری  و پاداش  حوریان بهشت طعمِ تلخی ست که دینداران  در این جهان  آن را مى چشند و در بستر آن خود را زندانی می کنند  تا عده اى از رهبران دینى  و سرمایه داران  همچنان به مال اندوز و جنایت پیشگى خود ادامه دهند .

نویسنده ای می گوید امید ریشه در کینه دارد… کسى که به آینده امید وار است در واقع مى خواهد از گذشته انتقام بگیرد. او امیدوار است که در آینده ، وضعیت تغییر خواهد کرد… این تغییرِ نوعى انتقام از وضعیت پیشینى  است که در آن له، سرکوب ، استثمار و تحقیر شده است…

اما مسلمانان هدفشان  امید  به بهبود وضعیت موجود و تلاش براى به سرانجام آنرا ندارند تا جهان بهترى بسازند ، آنها دنیاى بعد مرگ را که دین به آنها وعده داده است را مد نظر دارند …

چون چنان از حقیقت  بدور هستند که فقط براى پاداش و رفتن به بهشت تقلا مى کنند آنهم به قیمت زیر پا گذاشتن تمام حقیقت جهان و طبیعت ما …

نامدارى در این  نقاشى قضاوت را بطور روشن و شفاف در مقابل دیده گان مخاطبین مى گذارد که برداشت خود  را از بهشت و حوریان و موجودى بنام مسلمان را داشته باشند

خود در این نقاشى مسلمانى را به نمایندگى از رهروان بهشت را نشان مى دهد که وجودش نمایانگر یک موجود تکامل نیافته ، زشت و چندش آور است که در یک جامعه متعادل لازم است تحت مراقبتهاى ویژه قرار گیرد که شاید ١٪؜ و  فقط ١٪؜ از آموزش هاى زیستن در جامعه و  رفتار انسانى را  دریابد ، موجودى که حکایت از عقب افتادگى ذهنى و مطیع وار  دارد که به هر جا  پا  نهاد  آنرا تبدیل به کثافتخانه اى مى کند که همه موجودات دیگر  به تقلا مى افتند که به هر طریقى از زمین و هوا خود را از شرش   خلاص کنند…

در سمت راست  تصویر  اما دخترى را مى بینیم که  به ظاهر نماینده ٧٢ حورى است که  خدا  تقدیم به مرد مسلمان کرده است.

 شاید  هنرمند امید و شاید ناامیدیِ برآمده از دلِ یک  فاجعه  دروغین را سوژه نقاشی خود کرده…این تابلو اما حکایتی غم انگیز  دیگرى نیز دارد.

دختر جوان به افق هاى  دور نظر دارد  به متروکه ای، مکانی بی مکان، فضایی ناشناس،  در جهان امروز ما ….

اینجا  اگر با دقت بیاندیشیم تشابهى خارق العاده  نهفته است که در زندگى حقیقى هر روز ما شاهد و نظاره گر آن هستیم که چنین دختران کم سن و سالى که على رغم میل باطنى خود و بنا به تصمیم  خانواده مردسالار و قانون اسلام  و بر اثر فقر  و نا آگاهى ،  به عقد مردان مسلمانى در مى آیند  که زور و خشونت و فرمانبردارى را با  آنها تحمیل مى کنند و هزاران تن از آنان  در اعتراض به این قوانین نابرابر  دست به آخودکشى و خودسوزى مى زنند تا از شر زور و تحمیل  خلاص شوند .

زنان جوان گالن هاى نفت را روی خودشان  خالی می کنند ، به میان جمع می دوند ، جایی که بیشتر در معرض دیدِ همگان باشند ، کبریت را روشن می کنند ، خودشان را در مقابل چشمان همه به آتش می کشند آنها با شعله هایی که از بدنشان زبانه می کشد ، شروع به رقص می کنند به این سو و آن سو می دودند .. یک اُپرای تمام عیار ، یک سمفونی بی صدا ، صدایی در کار نیست، ارکستری وجود ندارد، اما  جهان زشت و مردمان ستم پذیر و بى وجود را خطاب  قرار مى دهند ، صدای این انتقام از قوانین و خشونت و زورگویى را همگان می شنوند اما در خاموشى مرده گونه ایى  فرو مى روند

و این آخرین امیدِ  زنان جوان برای ستاندن چیزیست که در طول زندگی خود  در دنیاى بى رحم و زور گو  هرگز موفق به اخذ آن نشده اند ..

 م شکیب

نوامبر ٢٠١٧