سمفونی آژیر؛ شیپور انقلاب!

سمفونی آژیر؛ شیپور انقلاب!

در گرامی داشت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر

 

 

زمان: نوامبر ۱۹۲۲

مکان : بندر باکو، ساحل دریای خزر، آذربایجان شوروی

مناسبت: پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اکتبر

خالق اثر و رهبر ارکستر: آرسنی آوراموف –   Arseny Avraamov

شرکت کنندگان در ارکستر: سربازان، کارگران، رانندگان کامیونها و قطارها، کارکنان تأسیسات شهری، دریایی و نظامی

۹۵ سال پیش در چنین روزهایی یکی از بی نظیرترین مراسم هنری در تاریخ جهان برگزار شد. در این مراسم، سمفونی آژیر به اجرا درآمد. مردم شهر باکو فراخوانده شدند تا نه تنها شاهد اجرای این سمفونی باشند بلکه هریک به سهم خود می بایست در خلق این اثر هنری نقشی بر عهده می گرفتند. (۱)

همگی چشم به رهبر ارکستر دوخته اند. ترکیب ارکستر بی همتا است: ۷ هنگ پیاده ‌نظام، سوت کارخانه‌ های باکو، ناوگان نظامی شوروی در دریای خزر، توپخانه مستقر در بندر باکو، تمامی ناقوس ‌های شهر، ده‌ها کامیون، ٢۵ لوکوموتیو بخار و هواپیماهای آب‌نشین، همراه با یک ارکستر بزرگ و گروه کُرعظیم، همگی منتظر فرمان آرسنی آوراموف هستند تا یگانه ترین سمفونی تاریخ را آغاز کنند.

سمفونی با غرش شلیک توپ آغاز می شود، آژیر کشتی ها و سوت کارخانه ها و قطارها به صدا در می آیند، ناقوس های شهر نواخته می شوند، بانگ موتور هواپیما و آوای حرکت قطار به گوش می رسد، صلای همهمه مردم شنیده می شود، هورای عظیمی با صدای رژه سربازان در هم می آمیزد. بر متن این گام‌ های استوار و آهنین سرود انقلابی “گردباد بحران” توسط گروه کُر خوانده می شود. بر بستر چنین تلفیقی است که سرود انترناسیونال آرام آرام با شکوه و صلابت تمام از نو زاده می گردد و به تم اصلی سمفونی بدل می شود. سمفونی آژیر با اوج یابی این سرود تاریخی و با غرش مسلسل‌ها و صدای دوباره آژیرها  پایان می یابد.

آرسنی آوراموف که این سمفونی را برای بزرگداشت انقلاب اکتبر خلق کرده بود، می‌خواست با اجرای استثنایی خود در باکو دوران تاریخی نوینی را اعلام دارد. دورانی که برای نخستین بار بخشی از بشریت در حال تغییر آگاهانه و داوطلبانه خود و جهان بود. توپ های انقلاب اکتبر به رهبری لنین جنبش انقلابی کمونیستی را برای سراسر جهان به ارمغان آورد و کل مسیر تاریخ جهان را تغییر داد. بی شک آوراموف با آژیر خود در با خبر کردن دیگران از این حادثه عظیم تاریخی موفق بود و مردم شهر و شنوندگان این اثر نیز حس پیروزی نبردهای تاریخ‌سازی را که طی پنج سال قیام و جنگ داخلی لمس کرده بودند، دوباره تجربه کردند.

دیگر کارگران باکو در صدای سوت کارخانه زنجیر اسارت و بردگی نمی دیدند و از صدای لوکوموتیو و هواپیما و دیگر ابزار  دست ساخته خویش بیگانه نبودند. غریو همهمه و هورایشان بیان همبستگی بود. غرش توپ و مسلسل ها بیان اعمال قدرت دولتی نوینی به نام دیکتاتوری پرولتاریا. آنان در نغمه انترناسیونال، اشک و خون، شوق و زحمت طبقه ای جهانی را می دیدند که قادر شد جامعه ای را رها کند و ندای انقلاب و رهایی بشریت سر دهد. سرودی که همه کمونیست ها را در زمان رزم های خیابانی، در هنگامه  نبردهای مسلحانه و در وقت اسارت و لحظه تیرباران به هم متصل می کرد و هنوز هم می کند.

شاید از دید مخاطب امروزی به ‌کارگیری این حد از واقع گرایی برای موسیقی به ‌عنوان یکی از انتزاعی ترین اشکال هنری نتراشیده و نخراشیده به نظر رسد. اما باید آن را در چارچوب زمانی خود مورد بررسی و قضاوت  قرارداد. آوراموف مانند بسیاری از هنرمندان آن دوره در حال زیر پا گذاشتن خط قرمزهایی بود که توسط طبقات ارتجاعی حاکم کشیده شده بود. تا آن زمان نه تنها اکثریت مردم می بایست از هنر و حس زیبایی شناسی والا محروم می ماندند بلکه هنرمندان نیز می بایست منحصراً برای خواص تولید می کردند. چه رسد به اینکه توده ها جرئت کنند قدم در عرصه خلق آثار هنری بگذارند و با هنرمندان در خلق این قبیل آثار شریک شوند. انقلاب بلشویکی این جرئت را به توده ها من‌جمله هنرمندان بخشید که به عرش اعلا یورش برند؛ همدیگر را  بیابند و از نیازهای هم باخبر شوند و از خلاقیت‌ های هم سودجویند؛ با زیر سؤال بردن تقسیم‌ کار میان کار فکری و یدی به ورای مرزهای از قبل تعیین شده روند. (۲) اگر مبارزه به ورای مرزهای قابل قبول نرود، تغییرات اساسی هرگز به وقوع نخواهد پیوست. زمانی که توده‌ها برای تغییر جهان وارونه به پا می‌خیزند به‌ناچار زیاده‌ روی ‌هایی صورت می گیرد وگرنه تغییر اساسی صورت نخواهد گرفت.  میله کج را بدون خم کردن نمی توان راست کرد. الکساندر بلوک شاعر انقلابی، آن دوره را بسیار عالی تصویر کرد : “چه تصورمی کردید؟ که انقلاب قصیده ای عاشقانه است؟ که حرکت آغازین هیچ چیز را در سر راهش خراب نخواهد کرد؟ که خلق عاقل و ساکت باقی می ماند؟” (۳)

 شاید از دید مخاطب امروزی بکار گیری اصوات “خشن” مانند صدای شلیک توپ، مسلسل، آژیر کشتی، سوت قطار و کارخانه در موسیقی بیش‌ازحد خام و زمخت به نظر رسد. اما زمانه، زمانه تغییرات بود. دوران فقط محتوای نوین طلب نمی کرد بلکه درزمینهٔ سبک و فرم نیز خواهان تحول بود. سبک و فرم نیز می بایست از قیدوبندها رها و تروتازه می شدند و تحرک جدیدی به رابطه فرم و محتوا در آثار هنری داده می شد تا سلیقه جدید، جایگزین سلیقه قدیم شود. آوراموف با اثر خویش اعتقاد چند هزار ساله بشر درزمینهٔ موسیقی را بی اعتبار کرد. موسیقی فقط شنیدن “اصوات و الحان خوش” نیست. بشر همان‌طور که از چهچه پرندگان و صدای آب و آبشار و باد می تواند لذت ببرد از صدای ابزار صنعتی خلق شده توسط خویش نیز می تواند لذت برد. این امر انعکاس جهان بینی انقلابی بود که پشت این اثر قرار داشت. این سبک بعدها در نیمه دوم قرن بیستم، توسط موسیقیدانان به کار گرفته شد. با ورود کامپیوتر و فنّاوری قابل دسترس الکترونیکی، بسیاری از هنرمندان برای خلق یک آهنگ، صداهایی غیر از صدای سازهای مرسوم را به عنوان عنصر اصلی اثر بکار گرفتند. یکی از مشهورترین آن‌ها گروه پینگ فلوید است. هنوز صدای پرواز هلی‌کوپتر در موسیقی شان شنوندگان را مبهوت می کند و تکانشان می دهد و حس غریب جنگ ویتنام را به آنان یادآوری می کند.  آوراموف با آفرینش این اثر استثنایی و سترگ در اوایل قرن بیستم راه را برای کسب تجربه های تازه گشود. همان‌گونه که از منظر تاریخی، انقلاب اکتبر چنین نقشی در همه زمینه ها – به ‌ویژه هنر – ایفا کرد.

البته این نقش نمی توانست مهر محدودیت های تاریخی را بر خود نداشته باشد. بی شک این تجربه تاریخی با نواقص، کمبودها و اشتباهاتی همراه بود. کدام انقلابی است که با  محدودیت‌ های عینی – ذهنی روبرو نشده باشد. به‌ویژه انقلابی که برای نخستین بار  بخواهد نقطه پایانی بر تمامی اشکال ستم واستثمار باشد. انقلاب اکتبر نشان داد که هنر می تواند در دسترس همگان قرار گیرد؛ چشم به جهان دوزد و رهایی بخش شود؛ هنر به عنوان بخشی لایتجزا از مجموعه فعالیت‌ های اجتماعی بشر می تواند آگاهانه در جهان بیرونی دست کاری کند. هنر می تواند شیپور باشد نه لالایی؛ انقلاب را جشن گیرد چرا که انقلاب شادترین جشن توده هاست.

بر این پایه بود که علیرغم کمبود امکانات، دولت سوسیالیستی، امکانات بی نظیری در اختیار هنرمندان قرار داد تا بتوانند مردم را با تاریخ هنر، نشانه ها و کاربردهای هنر آشنا کنند و مردم را یاری دهند تا اشکال گوناگون هنر را بفهمند و تجربه کنند و با کار جمعی آثار هنری نوین و هیجان انگیزی بیافرینند. از این طریق بر شوروشوق ساختن دنیایی بنیادا متفاوت بیفزایند. بر بستر انقلاب اکتبر بود که هنر به معنای واقعی بر تمامی جوانب جامعه و زندگی مردم تأثیر گذاشت. آثاری آفریده شد که از لحاظ هنری  ارزش و جایگاه جهانی کسب کردند. کسی نمی تواند عظمت و جلای فیلم هایی چون رزمناو پوتمکین را نادیده گیرد. فیلمی که  در محتوا، فرم و سبک روزهایی که فشرده بیست سال بودند را به تصویر کشید. فیلمی که همانند سمفونی آژیر با شرکت توده های وسیع ساخته شد. مردمی که با شعف بسیار  تجارب انقلابی خود را بازسازی کردند.  (باید بدانیم که نمایش این فیلم به دلیل تحریک مردم به شورش تا أواسط دهه پنجاه میلادی در فرانسه “مهد دمکراسی” ممنوع بود.)

قدرت نوین برخاسته از انقلاب، برای توده ای کردن هنر و ادبیات  کتابخانه ها را که تا آن زمان در روسیه خصوصی بود، ملی اعلام کرد تا کتاب در دسترس همگان قرار گیرد.  کارزارهای وسیع توده ای برای رفع بی‌سوادی مردم طراحی شد، در کشوری که سه چهارم از ۱۵۰ میلیون جمعیت آن یا خواندن را اصلاً بلد نبودند یا به سختی از پس آن بر می آمدند. علیرغم کمبود کاغذ، چاپخانه ها میلیون‌ها کتاب درسی به ده‌ها زبان منتشر کردند. کسانی که مانع از حضور بی‌سوادان در کلاس های  درس می شدند رسماً مورد تعقیب قانونی قرار می گرفتند. در روستاهای دورافتاده خواندن روزنامه به صدای بلند مرسوم شد. کلاس‌های شبانه یا تدریس در خانه برای زنان در نظر گرفته شد. مدارس اجباری، مجانی و مختلط شد. برای زیرورو کردن نظام آموزشی کهن و مقابله با استبداد معلمان بحث‌های پرشور توده ای سازمان داده شد. این بحث‌ها چنان بالا گرفت که سال تحصیلی ۱۹۱۸ با تعویق شروع شد. برای اولین بار تبعیض مثبت به نفع کارگران برقرار شد، دانشکده های کارگری برپا شدند. درنتیجه این اقدامات تا سال ۱۹۲۲ حدود ۷ میلیون نفر باسواد شدند. در سال ۱۹۲۹ تعداد محصلین به رقم بی سابقه ۱۳ میلیون نفر و تعداد مدارس به ۱۳۹ هزار رسید.

 در نوامبر سال ۱۹۱۸ لنین نخستین قطار سرخ را افتتاح کرد که طی یک هفته حدود هشتاد هزار کتاب و جزوه آموزشی در میان مردم در سراسر روسیه پخش کرد. گردهمایی های توده ای حول قطار تشکیل شد. فیلم‌برداران و نقاشانی که مسافر قطار بودند از زندگی هر روستا فیلم می گرفتند یا طرح می زدند. در عرض دو سال این قطارهای تبلیغاتی به هزار ناحیه سفر کردند و بیش از سه هزار همایش توده ای سازمان دادند. در آغاز سال ۱۹۱۹، ارتش سرخ ۱۲۰۰ کانون کتاب‌خوانی و ۶۲۰۰ محفل سیاسی علمی شکل داد. هزاران تجمع و جشنواره هنری درزمینهٔ تئاتر، نمایش‌های خیابانی، هنرهای تصویری و محفل بحث و گفتگو در مورد هنر و ادبیات سازمان داده شد. همه این اقدامات  شوروی سوسیالیستی را به مکانی بسیار هیجان انگیز و فوق ‌العاده برای زندگی بدل کرد که در هیچ کجای دنیا نظیرش وجود نداشت. مردم باکو حق داشتند که با سمفونی خود آژیر این انقلاب را به صدا درآورند.

این روند تا دهه سی میلادی به اشکال گوناگون ادامه داشت، اما بعدها دچار افت ‌و خیز شد و سرانجام با به قدرت رسیدن کامل بورژوازی جدید در اوایل دهه پنجاه به شکست انجامید. خطای بزرگی است که گفته شود انقلاب اکتبر در فردای پیروزی شکست خورد. بی مسئولیتی بزرگ نسبت به تاریخ است که تلاش میلیون‌ها زن و مردی که آگاهانه می خواستند جامعه و جهان را دگرگون کنند، نادیده انگاشته شود. بدیهی است که نخستین تجربه کمونیست‌ها برای پی ریزی جامعه نوین با اشتباه های بسیار (در برخی زمینه ها سنگین و گاها دردناک) همراه بود. اما با مشاهده  این خطاها نمی توان بر این تجربه تاریخی خط بطلان کشید. بدون برخورد دیالکتیکی به جنبه های مثبت و منفی این تجربه تاریخی و سنتز درست آن‌ها در سطحی بالاتر نمی توان مدعی برقراری جامعه سوسیالیستی در قرن بیست و یکم شد. (۴)

درزمینهٔ هنر نیز بسیاری از خلاف جریان رفتن ‌های اولیه (علیرغم خامی های شان) پی گرفته نشدند. یک جانبه نگری شروع به رشد کرد که آرام آرام هنر را از نقش خلاق و متحول کنننده ای که می توانست ایفا کند بازداشت و عملکرد آن را هم درزمینهٔ  محتوا هم سبک و فرم محدود ساخت. درک‌ های نادرستی شیوع یافت. هنر به انعکاس دقیق واقعیت اجتماعی تقلیل داده شد. روبنای سیاسی فرهنگی دنباله رو و بازتاب بی کم و کاست زیربنای اقتصادی دانسته شد. تفکری مکانیکی و تقلیل گرایانه  که در تاریخ جنبش بین المللی کمونیستی بی سابقه نبود. تفکری که برای روبنا نقش نسبتا خودمختار، مستقل و مبتکرانه قائل نبود، نقشی که گاه می تواند اثر تعیین کننده بر جامعه داشته باشد. (۵) تفکر و گرایش غلطی که تنها در جریان انقلاب فرهنگی چین در دهه ۶۰ میلادی مورد بحث‌وجدل بسیار قرار گرفت و توسط مائو تسه دون نقد شد. بعدها باب آواکیان رهبر حزب کمونیست انقلابی آمریکا توانست گسست‌های مائو  را به سرانجام رساند و درک پیشرفته تری از جایگاه هنر و چگونگی برخورد به هنرمندان در جامعه سوسیالیستی جلو گذارد. (۶)

بر مبنای این درک کیفیتا پیشرفته تر، هنر صرفا درگیر کشف و بازتاب واقعیت آن‌گونه که هست، نیست. به قول مائو هنر باید همواره “عالی تر، پرتوان تر، منسجم تر و تیپیک تر از زندگی باشد.” به  قول برشت “اگر هنر بازتاب دهنده زندگی است این کار را با آینه های مخصوصی انجام می دهد.” به این معنا هنر همواره  درگیر وام گرفتن از زندگی واقعی برای شکل دادن وقایعی است که تنها در خیال، هستی می یابند. البته برخی آثار هنری صرفاً بازتاب حوادث واقعی تاریخی و انسان های واقعی است هرچند در این مورد نیز هنر باید “عالی تراز زندگی” باشد اما این ژانر علی العموم با بقیه ژانرها فرق می کند. هنر مستلزم قبول امر خیالی به عنوان واقعیت است منتهی این امر را فقط تا حدی به صورت نسبی لازم می داند و ابداً  از مردم نمی خواهد که بازتاب خیالی وقایع و اموری که ارائه می دهد را به عنوان واقعیت بپذیرند. وظیفه هنر صرفاً تبلیغ “حقیقت” و “تولید شناخت علمی” نیست بلکه هنر یاری رسان کشف حقیقت است. هنر جرئت کشف حقیقت را از طریق طرح پرسش، ابراز شک و نقد، کشف نو از دل کهنه بر می انگیزد. هنر به شیوه خاص خود، به کسب شناخت از جهان و ضرورت دست کاری در آن یاری می رساند.

 سمفونی آژیر  نمونه ای است که تلاش  کرده تاریخ واقعی، حوادث واقعی و تلاش انسان‌های واقعی را بازتاب دهد. اما در همین زمینه نیز سنت‌شکنی هایی داشت که آن را تبدیل به اثری بدیع و جذاب کرد. در نظر بگیرید احساس مردم باکو را زمانی که در حال مشاهده و اجرا این سمفونی بودند. آوراموف در پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب، حسی را در مردم باکو برانگیخت که تجربه اش  کرده بودند و آن را از سر گذرانده بودند: حس انقلاب! حسی که بشر در صدمین سالگرد انقلاب اکتبر، بیش از هر زمانی دیگر بدان نیاز دارد.

منابع و توضیحات:

۱ – با تشکر از فرید وهابی که برای نخستین بار سمفونی آژیر را در رادیو فرانسه در برنامه “اتاق موسیقی” به فارسی‌زبانان معرفی کرد. این سمفونی در اینترنت قابل دسترس است:

Arseny Avraamov – Symphony Of Factory Sirens (Public Event, Baku 1922)

https://www.youtube.com/watch?v=Kq_7w9RHvpQ

۲ – در طول قرن بیستم بسیاری از هنرمندان در چهارگوشه جهان چنین رویکردی در پیش گرفتند. یکی از آخرین نمونه ها فیلمی است به نام “جای چهره ها” (Visages, villages ) به کارگردانی آنیس واردا و جی آر(Agnès VardaJR) این فیلم  حکایت دو هنرمند پیشرو است که به سراغ مردم در مکان‌های مختلف (شهر، روستا، کارخانه، بندرها و میدان‌ها شهر) در فرانسه می روند و ضمن گفت و گو با آنان از لحظات زندگی شان عکس می گیرند. آنان این عکس‌ها (یا گاها تصاویر خانوادگی قدیم) را  در ابعاد بسیار بزرگ چاپ می کنند و بر نمای خانه ها یا دیوارهای بلند کارخانه ها و ..  می چسبانند. آنان با این روش به توده های کارکن غرور و افتخار می بخشند. این اثر برنده جایزه بهترین فیلم مستند در فستیوال کان در سال ۲۰۱۷ شد.  آنیس واردا کارگردان ۸۹ ساله از چهره های برجسته موج نوی سینما فرانسه در دهه شصت بود. او تنها زن کارگردانی است که امسال اسکار افتخاری را از آن خود کرد.

۳ – متن کامل تر شعر چنین است: چه تصورمی کردید؟ که انقلاب قصیده ای عاشقانه است؟ که حرکت آغازین هیچ چیز را درسر راهش خراب نخواهد کرد؟ که خلق عاقل و ساکت باقی می ماند؟ که نفرت درازمدتی که “کارگران سیاه” را در برابر”دستان سفید”، “باسوادان” را در مقابل “جاهلان” و روشنفکران را در برابر خلق قرار می داد “بدون فوران خون” و”بی هیچ دردی” به پایان خواهد رسید؟ –  الکساندر بلوک، “روشنفکران و انقلاب” (۱۹ ژانویه ۱۹۱۸)، درآثار روایی، ۱۹۲۱–۱۹۰۶

۴ – برای جمع‌بندی از دستاوردها و دلایل شکست انقلاب اکتبر به فصل سوم کتاب “تاریخ واقعی کمونیسم” اثر ریموند لوتا (مترجم منیر امیری) رجوع شود. این کتاب جمع‌بندی دقیق، روشن و علمی از انقلاب های قرن بیستم ارائه می دهد. این اثر در سایت حزب کمونیست ایران (مارکسیست – لنینیست- مائوئیست) قابل دسترس است.

مطالعه دو مقاله زیر نیز مفید می باشند:

“انقلاب اکتبر و مسئله زنان” از امید بهرنگ که نخستین بار به مناسبت ۹۰ امین سالگرد انقلاب اکتبر در نشریه سامان نو منتشر شد.

“گذشته و آینده کمونیسم در پرتو سنتز نوین – انقلاب اکتبر” – نشریه حقیقت شماره ۵۱، آذر ۱۳۸۹، ارگان حزب کمونیست ایران (م ل م )

۵ – برای بحث بیشتر درزمینهٔ هنر و جمع‌بندی از جایگاه هنر در انقلاب اکتبر و جامعه شوروی به دو کتاب زیر در سایت حزب کمونیست ایران (م ل م) رجوع شود:

“گپی بر سر هنر، گفت‌ وگو با یکی از رفقای دست‌اندرکار فعالیت های هنری” – زمستان ۱۳۸۴

“از آهن مذاب تا گدازه خشک، تأملی در ادبیات و هنر شوروی از اکتبر۱۹۱۷  تا دهه ۱۹۶۰” اثر باربد کیوان – تابستان ۲۰۱۲

۶ –  برای بحث عمیق‌تر، همه جانبه تر در مورد جایگاه هنر و چگونگی برخورد به هنر و هنرمندان در جامعه سوسیالیستی و نقد تجربه های جنبش کمونیستی رجوع شود به این دو اثر مهم باب آواکیان معمار کمونیسم نوین :

“مشاهداتی در مورد هنر، فرهنگ، علم و فلسفه”  از انتشارات  Insight، شیکاگو،  ۲۰۰۵ – برخی از مقالات این کتاب به فارسی ترجمه‌شده‌اند و در سایت حزب کمونیست ایران (م ل م ) قابل دسترس اند.

“انقلاب فرهنگی در چین، فرهنگ و هنر، دگراندیشی و جوش ‌و خروش…. و پیشبرد انقلاب به ‌سوی کمونیسم” مصاحبه با باب آواکیان -ترجمه فارسی این مصاحبه در شماره های ۶۰ و ۶۱  نشریه حقیقت، شهریور و آذر ۱۳۹۱ قابل دسترس است.