چگونه کردها بارها و بارها مورد خیانت واقع می شوند؟

چگونه کردها بارها و بارها مورد خیانت واقع می شوند؟
“کردها ملتی تقسیم شده اند و در کل خاورمیانه پراکنده هستند. با لهجه های مختلف صحبت می کنند. به ادیان مختلف از جمله شیعه و سنی تقسیم شده اند. مهمترین نقطه مشترک کردها این است که بطور مکرر مورد خیانت واقع می شوند!…”
کارولین رولانتس متخصص خاورمیانه از روزنامه سراسری ( ان – آر – سی ) هلند

با اشاره به مسائل تاریخی و معاهده سور و لوزان و جمهوری مهاباد و … کارولین رولانس در ویدئوی زیر می گوید: (۱)
اولین بار در دهم آگوست سال ۱۹۲۰ در معاهده سور به کردها خیانت شد. (۲) این معاهده هرگز اجرایی نشد زیرا ترکیه آنرا به رسمیت نشناخت. سه سال بعد بجای معاهده سور، معاهده لوزان شروع شد که برای ترکیه قابل قبولتر بود. جمهوری مهاباد در سال ۱۹۴۵ تشکیل شد ولی زیر فشار کشورهای غربی، استالین می بایست دست از حمایت قاضی محمد بر می داشت و به کشورش برمی گشت… سال ۱۹۴۶ بعد از بازگشت ارتش سرخ، جمهوری مهاباد شکست خورد و رهبرش قاضی محمد اعدام شد!…

کردها ملتی تقسیم شده اند و در کل خاورمیانه پراکنده هستند. با لهجه های مختلف صحبت می کنند. به ادیان مختلف از جمله شیع و سنی تقسیم شده اند. مهمترین نقطه مشترک کردها این است که بطور مکرر مورد خیانت واقع می شوند!… در زمان محمدرضا شاه کردهای عراق با حمایت شاه علیه صدام حسین می جنگیدند و کردهای ایران با حمایت صدام علیه ایران می جنگیدند! در سال ۱۹۷۵ بین ایران و عراق صلح شد و کردها بحال خود رها شدند یا مورد خیانت واقع شدند در سال ۱۹۸۸ هم به کردها خیانت شد و صدام با گازهای شیمیایی به آنها حمله کرد… اکنون دوباره کردها در آستانه مورد خیانت واقع شدن قرارگرفته اند! بارزانی دوست خوب اردوغان رهبر ترکیه است. ولی اردوغان نمی خواهد یک کلمه در باره برنامه بارزانی مبنی بر استقلال کردستان عراق بشنود. کردهای سوریه هم در معرض خطر قرارگرفته اند علیرغم عصبانیت اردوغان، امریکا آنها را مسلح می کند. اردوغان کردهای سوریه را تروریست می نامد زیرا با پ ک ک رابطه دارند. اردوغان می گوید: ” ما به تشکیل شدن دولتی تروریستی در کنار مرزهای خودمان مطلقا رضایت نخواهیم داد.” اکنون سئوال این استکه آیا امریکا بعد از روشن شدن تکلیف داعش بازهم به کردها کمک خواهد کرد؟ یا اینکه دست ترکیه را باز خواهند گذاشت تا آنطرف مرز گردن کردها را بشکند؟…
کارولین رولانتس متخصص خاورمیانه از روزنامه سراسری ( ان – آر – سی ) هلند

تا اینجا ترجمه صحبتهای خانم کارولین رولانتس

*****************************
در بالی مرکز بحثهای سیاسی و فرهنگی هلند، چه گذشت؟
یک روز قبل از رفراندوم کردستان عراق در بالی آمستردام چندین سخنران از جمله سه نفر از کردهای ترکیه و عراق و سوریه را برای سخنرانی دعوت کرده بودند.
خلاصه نظر سخنرانان کرد این بود که کردها ملتی صلح دوست و پایه های ثبات در منطقه هستند. خواهان جنگ با کسی نیستند و برخلاف ملتهای دیگر منطقه حتی با اسرائیل بعنوان مهمترین کشور دمکراتیک خاورمیانه دوست هستند! در ضمن بدون کوچکترین ابهامی در باره کردستان بزرگ و حق جدایی و تجزیه عراق حرف می زدند و می گفتند که از فردای رفرندام با برنامه دقیق ومفصلی بسوی تعیین مرزهای کشور جدید کردستان حرکت خواهند کرد…
من اولین کسی بودم که بعد از سخنرانی آنها خواستم در چند دقیقه نظر خودم را بگویم و سئوالم را مطرح کنم.
گفتم: برخلاف تصویر رویایی بسیار زیبایی که شما از وضعیت منطفه و آرزوهای کردها بربالای ابرها بیان کردید، اوضاع خاورمیانه بسیار بغرنجتر از آنست که شما بیان کردید!
خاورمیانه به انبار باروت جهان تبدیل شده، چندی پیش ترامپ در یک سفر با عربستان سعودی ۳۵۰ میلیارد دلار قرارداد فروش اسلحه بست!… خاورمیانه پر از انواع و اقسام تروریستهای مذهبی و غیرمذهبی و جنگجویان مزدور منطقه ای و بین المللی است! خاورمیانه گره گاه بزرگترین و بغرنجترین تضادهای ابرقدرتهای جهانی و منطقه ایست! هر اتفاقی که در خاورمیانه رخ میدهد به برایند حداقل ده نیروی مهم منطقه ای و بین المللی بستگی دارد. پنج کشور منطقه که بدلایل تاریخی و سیاسی و غیره ادعای ابرقدرتی در منطقه دارند عبارتند از: ایران، ترکیه، اسرائیل، مصر و عربستان سعودی. پنج ابرقدرت بین المللی بدون اجازه از کسی بخاطر منافع خود در منطقه وارد شده اند. آنها هم عبارتند از: امریکا، اروپا، ژاپن، روسیه و چین. این قدرتهای بین المللی سالهاست که خاورمیانه را به جولانگاه رقابتهای استراتژیک و منافع درازمدت خود تبدیل کرده اند!
یک رهبر سیاسی چقدر باید ساده و ناآگاه باشد که در این باره یک کلمه حرف نزند و همه اش در باره رویاهای صلح طلبانه کردها حرف بزند؟
انگار قرار است برنامه های شما در خلا مطلق انجام پذیرد! یک رهبر سیاسی چگونه می تواند حضور این نیروها و نقش آنها در تحولات منطقه را نادیده بگیرد؟
در چنین میدانی یکی از نیروهای منطقه هم نیروی کردهاست که در چهار کشور دیکتاتور منطقه تقسیم شده اند و گاها علیه همدیگر هم مبارزه می کنند!… آیا کردهای عراق می توانند بسوی تجزیه عراق حرکت کنند و از کشورهای حاضر در میدان مبارزه، انتظار هیچ عکس العملی را نداشته باشند؟ آیا رهبری می تواند از پیامدهای برنامه های خود بگریزد؟ آیا آنالیزی که شما از شرایط منطقه دادید و کردها را ستون استوار صلح و امنیت شمردید با واقعیات حاکم برخاورمیانه سازگار است؟ خواست و رویای کردها یکی از فاکتورهای کوچک موجود در میدانی است که به گره گاه تضادها و رقابتهای جهانی و منطقه ای تبدیل شده است! آیا در چنین شرایطی معقول نیست که فکر کنیم کردها می توانند بازیچه قدرتهای بزرگ و برتر برای بی ثباتی بیشتر منطقه شوند؟…
بعد از این سئوال، جو جلسه متشنج شد و سخنرانانی که تا چند دقیقه پیش منادی صلح و ثبات بودند بشدت برافروخته و عصبانی شدند. در میدان گفتار می خواستند مرا تحقیر و طرد و نابود کنند… بعد از پایان جلسه به این آقایان یادآوری کردم که کمتر کسی به اندازه من در سالهای گذشته در هلند از منافع کردها دفاع کرده و من دشمن کردها نیستم… ما باید بتوانیم با احترام، و بدون ترس از برخوردهای احساساتی و مبتذل با همدیگر در باره وضعیت خاورمیانه حرف بزنیم… ربر دوسکی سازنده فیلم رادیو کوبانی و برنده جایزه اول فستیوال فیلم روتردام هم جزء سخنرانان بود او شخصیتا آدمی بسیار متین و خونسرد است. سالهاست که او را می شناسم و بیش از یکسال در سازمان پرایم بعنوان داوطلب کار کرده است… با دیدن احساسات دوستانش با ظرافت خاصی وارد بحث شد و به آنها گفت که تز فارغ التحصیلی خود را با ساختن فیلمی در باره کودکان پناهجو زیر نظر من در دفتر پرایم نوشته است و در باره فعالیتهای پرایم توضیح داد… ازجمله خانم سادات کارابولوت که خودش ریشه در کردستان ترکیه دارد و نماینده پارلمان هلند از حزب سوسیالیست هم آنجا بود در بحث دخالت کردند و خوشبختانه فضای بحث بسیار آرامتر شد. از یکی از سخنرانان پرسیدم چرا اسرائیل و عربستان سعودی و امریکا بهترین دوستان شما در منطقه هستند؟
در جواب گفت: زمانی آنها بهترین دوستان محمدرضا شاه در منطقه بودند، حالا هم بهترین دوستان ما هستند! هر کشوری دوستانی دارد اینها هم دوستان ما هستند، مشکل شما چیست؟
از اینکه چنین جملاتی بدون کوچکترین ناراحتی وجدان بیان شد، برای من بیانگر دریایی از تغییرات و حرفهای دردناک و ناگفته است…
سعدی بدرستی می گوید:
تو اول بگو با کیان زیستی *** پس آنگه بگویم که تو کیستی!
همان قیمت آشنایان تو *** بود ارزش و قیمت جان تو
دیگر ادامه بحث امکان پذیر نبود، به همین دلیل محترمانه از همدیگر خداحافظی کردیم…

**************
فضای بحث در جریان رفرندام کردستان عراق و بعد از آن
سونامی احساسات ناسیونالیستی بطرز حیرت انگیزی اغلب رهبران و کادرهای کرد را با خود برده است.
چنان شرایط احساساتی بوجود آورده بودند که هرگونه بحث رفیقانه و علمی جهت آنالیز منافع ابرقدرتهای جهانی و منطقه ای و وضعیت موجود خاورمیانه و تلاش برای روشنتر کردن ابعاد تاریک قضیه و چاره اندیشی برای شرایط مشخص غیرممکن شده بود! جزئی ترین انتقاد به چگونگی برقراری رفراندوم و اشاره به شرایط مشخص منطقه، تحمل نمی شد و فورا با برچسب مخالفت با “حق تعیین سرنوشت” محکوم می شد! انتقاد که سهل است می گفتند نباید دمکراسی و فساد و دیکتاتوری رهبران را به مسئله حق تعیین سرنوشت گره زد!… در کشورهای دیگر هم فساد و دیکتاتوری هست چرا ما نباید داشته باشیم!… دمکراسی به معنی اعمال اراده و حق دخالتگری توده ها در تعیین سرنوشت خود و جامعه است!… اگر این رفراندوم دقیقا همان حق تعیین سرنوشت را از بین ببرد در آنصورت جواب شما چیست؟
حتی کسانیکه به ظاهر چپ و انقلابی بودند ره صد ساله را یک شبه طی کردند و از معجزات رهایی بخش آمریکا و اسرائیل و عربستان و رهبران فاسد احزاب و سازمانهای کردی دم می زدند، به پرستندگان خاک و نژاد و زبان و مرزهای جغرافیایی تبدیل شدند و ابعاد ناسیونالیسم و شونیسم ارتجاعی پنهان را بنمایش گذاشتند!… منافع خلق های تحت ستم کرد در این نیست که بدنبال قبیله و عشیره و ناسیونالیسم به آلت دست رهبران دیکتاتور و کشورهای بیگانه تبدیل شوند!
منافع آنها درست در گره زدن دمکراسی و دخالت گری فعال توده ها در حق تعیین سرنوشت خود است! دامن زدن به انواع و اشکال مختلف شوراهای محلی و خود سازماندهی توده ها در سطوح مختلف است! در این پروسه است که آنها رهبران واقعی خود را می سازند و دوستان و دشمنان خود را می شناسند. زیرا در عمل خواهند دید که چه کسانی رهبران منتخب آنها را پس می زند و کدام کشورها با حمایتهای مالی و سیاسی و … برای آنها رهبرتراشی می کنند…
در نهایت تاسف کادرهای رهبری بالونی را باد می کردند که مالامال از ترکیب انفجاری توهمات پوپولیستی و افکار ناسیونالیستی بود. آنها بجای تقویت و گسترش همکاری خود با نیروهای چپ و مترقی منطقه که همواره از مبارزات بحق خلقهای کرد دفاع کرده اند، اعتماد به رهبرانی را تبلیغ می کردند که در تمام تاریخ از امتحان صداقت و وفاداری انقلابی به توده ها سرافکنده بیرون آمده بودند!… بخش عظیمی از کادرهای رهبری احزاب کردی در جریان رفراندوم و استقلال کردستان عراق تحت رهبری امثال بارزانی و شرکا، جشن و پایکوبی و رجزخوانی های بی مرزی را راه انداخته بودند… در حالیکه آنها می بایست اهمیت دامن زدن به هوشیاری و همدلی توده ها را در شرایط فوق العاده خطیر و موقعیت مشخص کردستان و تناسب نیروهای منطقه ای و بین المللی حاضر در میدان مبارزه را درست درک می کردند. توده ها را بجای رجزخوانی به رفع ضعفهای موجود و کار در شرایط سخت آماده می کردند…
هنوز مستی شراب پیروزی از سرشان نپریده بود که در میدان واقعی مبارزه برای “حق تعیین سرنوشت خود” در اولین تند پیچ تاریخ دوباره مورد خیانت واقع شدند و انگشت حیرت بدندان گزیدند!
اکنون فریاد کی بود، کی بود، من نبودم و بما خیانت شد، همه جا را پر می کند!

شک کردن و اندیشیدن را به سلاحی برای کشف حقیقت و تغییر اوضاع تبدیل کنیم.
همه کسانیکه از این واقعه حیرت کردند باید بطور جدی در باره ابعاد پنهان تفکر ناسیونالیستی و ارتجاعی خود تامل کنند و قبل از اینکه چند نفر از رهبران شناخته شده کرد را بعنوان علت بدبختی های کردها سپر بلا کنند، باید بخشی از علت و مسئولیت این شکستها را در باورهای نادرست خود نیز جستجو کنند. شگفت زده شدن از واقعیات اخیر به این معنی است که این افراد علیرغم وجود اینهمه مدرک و تجربه تاریخی هنوز به نیت خیر رهبران فاسد خود و اربابان بین المللی آنها بیشتر از خودشان اعتماد داشتند! این است عمق فاجعه ای که باید آنرا بسیار جدی گرفت!
در بهترین حالت این امر بد را می‌توان به امری مثبت تبدیل کرد، به شرط اینکه واقعیت دردناک اخیر تلنگری حباب توهمات موجود بزند و مردم را دوباره به فکر کردن وا‌دارد. در سنت تربیتی احزاب سیاسی خاورمیانه ای حتی خیلی از کادرها و انسانهای خوب بدون تامل و بر خورد انتقادی بدنبال رهبرانشان روان می شوند. در نقاط عطف تاریخی و شرایط خطیر این سنت می تواند بسیار خطرناک باشد و همان انسانهای خوبی را که قدرت تفکر انتقادی خود را از دست داده اند به کارگزاران و مجریان خطرناک رهبران تبدیل کند! از چنین افراد “معمولی” در لحظاط خاص و حساس هر چیزی می تواند سربزند! باید به توده ها یادداد که استقلال تفکر و اندیشه خود را در هر شرایطی حفظ و تقویت کنند، تا زمانیکه جاده حقیقت از جاده قبیله و سکت رهبری جدا شد، با کمترین هزینه بدنبال حقیقت بروند و از منافع خود و سایر قربانیان دفاع کنند. توده ها کوچکترین منافعی در دنباله روی گله وار از رهبران ندارند! در زمان هیتلر هم همین وضعیت حاکم شد! … مهمترین سلاح قربانیان در تمام طول تاریخ کشف و آشکار کردن حقیقت و ساختن سلاحی از آن برای تغییر وضعیت موجود بوده است…

جملات داهیانه سون تزو را که ۲٫۵۰۰ سال پیش در کتاب هنر جنگیدن نوشته است، آویزه گوش خود کنیم!
” اگر خودت را خوب بشناسی و اگر دشمنت را خوب بشناسی و اگر میدان جنگ را خوب بشناسی، قول می دهم که در صد جنگ صد بار پیروز خواهی شد!”… پیروزی در گرو طرد دگم های مقدس و تلاش دائمی برای شناخت غنیق تر از واقعیت است…

از “حق تعیین سرنوشت” چنان آیه الهی مقدسی ساخته بودند که هر کسی با توسل به آن می توانست توده ها را رقص کنان بدنبال خود به هر سرابی بکشد!…
انسان انقلابی که سهل است هر فرد معمولی با عقل نرمال در هر حرکتی بسوی اهداف تعیین شده، تلاش می کند ارزیابی درستی از تناسب نیروهای بین المللی و منطقه ای، هزینه ها، پیامدهای عملی، ریسکها و خطرات قابل پیش بینی داشته باشد… جوگیران و مهره های خادم بیگانگان چنان فضای بحث ها را مسموم کرده بودند که امکان هیچگونه بحث منطقی و سالم وجود نداشت!… می گفتند می دانیم که بارزانی و اطرافیانش دیکتاتور و فاسد و دزد و وابسته هستند ولی از خودمان است و بخودمان مربوط می شود!… یعنی رهبر دزد و فاسد و دیکتاتور اگر در داخل جغرافیای کردستان بدنیا بیاید و کردی حرف بزند تطهیر می شود و مردم بدبدیده اغماض به او می نگرند، ولی رهبران دزد و فاسد و دیکتاتور در جاهای دیگر قابل بخشش نیستند. حتما بزرگترین جرم آنها این استکه در نقطه دیگری متولد شده اند!…
اگر رفراندومی قرار نیست وابستگی، فساد، بی عدالتی، فقر، دیکتاتوری، خرافات و خردستیزی و… را از بین ببرد، چرا باید به هر قیمتی بدنبال چنین رهبرانی رفت و به این رفراندوم و جدایی تن داد؟ چرا مردم حق ندارند برندگان و بازندگان هر سیاستی را بدرستی آنالیز کرده و در محاسبات خود بگنجانند، و سپس تصمیم بگیرند؟!
خاورمیانه بدوران عجیبی وارد می شود! غم انگیزترین مسئله دیدن نیرویی استکه بطور تاریخی نیرویی انقلابی و مترقی بود و بحق از همبستگی همه نیروهای انقلابی و مترقی برخوردار بود ولی امروز به سکوی پرش پروژه های خطرناک امریکا و شرکا در خاورمیانه تبدیل می شود!
نیروهایی که روزنه ای بسوی رهایی و آزادی باز می کردتذ، امروز به کارگزاری و همکاری خود با کشورهای امریکا و اسرائیل و عربستان سعودی افتخار می کنند!…

برای چنین رهبرانی دیگر مبارزه و آزادی خلق ها بدست خود معنی ندارد همه چیز در بده بستانهای رذیلانه رهبران فاسد، در پستوهای تاریک و مخفی گاهها قابل معامله و خرید و فروش است!…

چرا دمکراسی برای کشورهای قدرتمند اروپا به معنی بهم پیوستن تدریحی و اتحاد است ولی در خاورمیانه به معنی از هم پاشیدن وحدت و تجزیه کشورها است؟… آنهم در منطقه ای که بخاطر موقعتیت ژئواستراتژیک و ثروتهای زیر زمینی آن ابرقدرتهای بین المللی برای غارت به آنجا آمده اند. در چنین مکانی جدایی طلبی و تجزیه کشورها به کشورهای کوچکتر و ضعیف تر، اتوماتیک به معنی بی ثبات سازی منطقه و نابودی “حق تعیین سرنوشت” کشورهای کوچک توسط قدرتهای بزرگ است!…
ازجمله دلایلی که بویژه امریکائی ها برای تجزیه کشورها و تولد خاورمیانه جدید می آورند این استکه: دول امپریالیستی انگلیس و فرانسه بعد از شکست ترکیه عثمانی مرزها را طوری کشیدند که بی ثباتی ادامه یابد! راه حل امپریالیسم خیرخواه امریکا برای تضمین ثبات و صلح ایجاد کشورهایی است که براساس زبان یا مذهب و قوم واحد تشکیل شده باشند!
اگر آنها در گفتار خود صادق هستند چرا سعی نمی کنند بیش از یک میلیارد عرب را باهم متحد کنند؟ چرا درست برعکس کشورهای منیاتوری، مانند بحرین و قطر و کویت و عمارات متحده عربی و … درست می کنند؟… کشورهای کوچک دخالتگری ابرقدرتها و بی ثباتی منطقه را تضمین می کند!… مهمترین دستاورد این تئوریهای به اصطلاح خیرخواهانه این است که ریشه جنگها و درگیریها را که منافع طبقاتی است از دید توده ها پنهان می کند. بنام صلح و ثبات، جنگ و بی ثباتی و تروریسم را جاودانی می کند، تا بهتر به غارت ابدی منطقه بپردازند!… باید رابطه این قطعات پازل را با تصویر کلی و سیاستهای جهانی امپریالیسم در بحران بدرستی درک کرد. این مسائل محدود به عراق و منطقه خاورمیانه نخواهند ماند!…
چقدر ” سخت است فهماندن چیزی به کسانیکه در مقابل نفهمیدنش پول می گیرند!”

اگر قرار است علیه فساد، دیکتاتوری، وابستگی، عدم استقلال سیاسی و اقتصای،… مبارزه نشود دیگر حق تعیین سرنوشت ملل، چه معنایی می تواند داشته باشد؟

بزرگترین خوشبختی کردها و مردم منطقه این بود که در اولین تند پیچ حوادث عکس العمل رهبران فاسد بسرعت بدمستی پیروزی دروغین را از سر توده توده ها پراند!… با درس گرفتن از واقعیت دردناک اخیر می توان آنرا به اهرمی قوی برای بیداری توده ها و طرد رهبران فاسد، تبدیل کرد.
مولوی بدرستی درباره، روباه و گرگی که در وسط چمنزاری دنبه پیدا می کنند می گوید:
روباه دید دنبه در سبزه زار و می گفت *** هرگز کی دید دنبه بی دام در گیاهش
وان گرگ از حریصی در دنبه چون نمک شد *** از دام بی خبر بد آن خاطر تباهش
ابله چو اندرافتد گوید که بی گناهم *** بس نیست ای برادر آن ابلهی گناهش

این شعر وصف الحال اغلب رهبران و سازمانهای اپوزیسیون ایرانی و خاورمیانه است!
راستی این چگونه حق تعیین سرنوشتی است که برای رسیدن به آن هیچ فرقی بین نیروهای انقلابی و مزدور وابسته نیست؟…
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…

بارها در چنین مواردی نوشته ام: رهایی خلقهای منطقه در گرو مبارزه دائمی علیه دولتهای دیکتاتور و ارتجاعی منطقه و جنگ افروزان جهانی است که بنام ترویج حقوق بشر برای غارت منطقه آمده اند! در پروسه سازماندهی این مبارزه است که می توان بجای اعتماد به امپریالیستها و کارگزان منطقه ای آنها اعتماد به خود و توده ها را یادگرفت و به خلقهای آگاه و خودسازمانده تکیه کرد و مقاومت خلاق را در تمام سطوح ممکن با تقویت حداکثر دخالتگری توده ها سازماندهی کرد! باید استعداد خود را در جهت گسترش همکاری و اتحاد نیروهای مترقی و انقلابی منطقه بکار برد…
هیچ شکلی از مبارزه مقدس نیست و کلید هر دردی نیست! برای حل هر مشکل مشخص باید با آنالیز مشخص از شرایط مشخص، راه حل مخصوص آن شرایط را جستجو کرد! چنین روشی به آگاهی و هوشیاری دائمی توده ها کمک می کند…

پرواضح است که هنوز در بین کادرها و نیروهای رهبری اغلب احزاب کردی افراد بسیار شریف و مبارزی وجود دارند که تمام هستی و زندگی خود را در مبارزه برای خوشبختی توده ها فدا کرده اند و می کنند… توده های ستمدیده منطقه هم کوچکترین منافعی در همکاری با دیکتاتورهای سرکوبگر منطقه یا جنگ افروزان بین المللی ندارند…
ولی جریان ناسالمی که بشدت رشد می کند از امکانات بین المللی ابرقدرتهای دخالتگر و شرایط قابل انفجار منطقه می توانند علیه منافع اکثریت مطلق خلقهای خاورمیانه استفاده کنند. به همین دلیل قبل از آنکه جنگ افروزان با زبان غرش توپها و بمب ها حرف بزنند، باید این بحث ها را جدی گرفت و بموقع برای “حق تعیین سرنوشت واقعی توده ها” چاره اندیشی کرد…

به اندیشیدن خطر کنیم!…

به امید آن روز و تقویت اعتماد به خود و همنوعان و خودسازماندهی و مقاومت خلاق توده ها….

با احترام،
احمد پوری (هلند) ۱۷ – ۱۰ – ۲۰۱۷

*****************************
در باره مسئله ملی در ایران و خاورمیانه و رابطه آن با راه حلهای جهانی امپریالیسم در بحران حتما یادداشتهای زیادی خواهم نوشت.

پیوند این یادداشت در صفحه فیس بوک:
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1854958924523334

(۱) ویدئوی صحبتهای خانم کارولین رولانتس متخصص خاورمیانه از روزنامه سراسری ( ان – آر – سی ) هلند
Hoe de Koerden keer op keer verraden worden
https://www.nrc.nl/…/hoe-de-koerden-keer-op-keer-verraden-w…

(۲) توضیح از احمد پوری: بعد از جنگ اول جهانی و شکست امپراتوری عثمانی برای پایان بخشیدن به جنگ اول جهانی با ترکیه در منطقه ای در جنوب غربی پاریس بنام سور معاهده صلح با ترکیه به امضاء رسید. معاهد سور پنجمین معاهده در پاریس بود که برای پایان بخشیدن به جنگ اول جهانی بین ترکیه و متحدین بسته می شد. در مورد تقسیم امپراتوری عثمانی بین متفین اختلاف نظر و منافع شدیدی حاکم بود… مثلا انگلیس می خواست کل بخش اروپایی ترکیه امروزی بعلاوه بخش عظیمی از جنوب بلغارستان را به یونان بدهد! ایتالیا بخشی از آسیای صغیر را می خواست تصاحب کند، امریکا که به ترکیه هرگز اعلان جنگ نداده بود مخالف برنامه انگلیس بود و جمهوری نوپای ارمنستان هم درخواستهای خودش را داشت… در چنین آشوبی برای غارت امپراتوری عثمانی نقشه تقسیم و تجزیه ترکیه به کشورهای جدید عملی شد!…

ویکی پدیا در باره معاهده سور نوشته است:

پیمان سور موجب ظهور جنبش ملی‌گرایان تُرک شد. ملی‌گرایان تُرک و بخش اعظم نیروهای ارتش علیه سلطان محمد ششم دست به شورش زدند.
در اوت ۱۹۲۰ معاهده تنبیهی بر امپراتوری بر اساس این معاهده بود:
• کلیه سرزمین‌های عرب عثمانی از قلمرو آن جدا شدند؛
• استقلال پادشاهی حجاز به رسمیت شناخته شد؛
• ایتالیا در جنوب غربی آسیای صغیر به یک قلمرو نفوذ دست یافت. جزایر دودکانس و رودس در دریای اژه به ایتالیا رسید و مابقی جزایر اژه نصیب یونان شدند؛
• تراکیه شرقی و محدوده اطراف ازمیر به یونان داده شد؛
• تنگه‌های بسفر و داردانل بین‌المللی شده و سرزمین‌های اطراف آنها غیرنظامی اعلام شدند؛
• یک جمهوری مستقل ارمنی در ناحیه آناتولی شرقی ایجاد شد؛
• نواحی کُردنشین شمال موصل با شرط دریافت خودمختاری در قلمرو امپراتوری باقی ماند و حق آن برای ارجاع تقاضای استقلال به جامعه ملل طی یک سال به رسمیت شناخته شد