حرف بزن برای آنکه چیزی نگفته باشی!

حرف بزن برای آنکه چیزی نگفته باشی!

فرهاد شعبانی نوشته ای در فیس بوک گذاشته است،

با نام ” سپاه پاسداران پا را از گلیم خود فراتر دراز کرده است، توطئه علیه روژآوا را خنثی کنیم و مبارزات علیه نظام را شدت بخشیم”

او در این نوشته به ملاقات پاسدار باقری که رئیس کل ستاد ارتش رژیم ایران است و به سوریه برای ملاقات همتای خود رفته است، اشاره می کند.

در گوشه ای از این مقاله خود می نویسد ” این تنها دولت کارتونی عراق که مشاور نظامی اش قاسم سلیمانی است نبود که کرکوک را اشغال کرد این تانکهای سپاه و حشد شعبی وابسته به این نهاد تروریست پرور بودند”

آیا این بیان حقیقت است؟

این است واقعیتی که مردم شهر های کردستان با آوارگی شان و با چشم های گریان و با اجساد خونین بار شده در وانت ها به ما میگویند؟

سربازان و حتی برخی از افسران و کادر های این دو حزب یکیه تی و بارزانی، آنها و همه اسناد در این مورد گفتند که علاوه بر ایران و حشد شعبی معامله شدند و در فروختن شان دو حزب عشیر تی دلال بودند.

سئوال این است ، با وجود این همه مستندات، عکس، فیلم، مصاحبه، و تصاویر بهت و شوکه زده مردمی که خانه و شهر شان را با چشمان گریان به جا گذاشتند و به سوی سرنوشت نامعلوم تارانده شدند، چرا فرهاد هنوز اصرار دارد که این همه بگوید برای این که چیزی نگفته باشد؟

فرهاد شعبانی هم دارد چون جمال بزرگپور می کند ، و آنهم کتمان نقش احزاب ناسیو نالیست تراژدی کنونی و سوگوار کردن مردم به وسعت کردستان.

دریغ نام بردن ازاحزابی که پرونده شآن و تاریخشان معامله و بند و بست بوده است این آخری هم در این راستا است.

میدانید که این مردم علیرغم اصرار شما طی این چند روز با گوشت و خونشان لمس کردند و فریاد زدند داغ این به حراج گذاشتن شآن را؟

و اما این هراس تان از افشا و نقد نقش ناسیونالیستها چیست؟

شما طبق برنامه قرار بود کنار مردم باشید .

این است کمونیست بودن؟

با این شیوه دارید چه الگویی از خودتان بدست می‌دهید. ؟ این چه خاکی است که بر سر این کمونیسم می ریزید برای حفاظت از احزاب ناسیو نالیست و برای حفظ اردوگاه و تشکیلات داری؟

کی وقت در کنار مردم بودن میرسد؟

دوستان با این متد به من حق بدید بگویم که ادعای مبارزه ات برای خنثی کردن روژئا وا زیر سئوال است.

در ادامه فرهاد می نویسد ” تا وقتی جمهوری اسلامی ماندگار است مردم منطقه روی آسایش نخواهند دید”

این درست و نتیجه گیری خوبی هم هست. ولی آیا این تمام واقعیت است،؟

مگر مردم کردستان عراق از روزی که این احزاب سر کار بیایند و قبل از حمله و تو طئه اخیر ( به قول فرهاد شعبانی ایران _ حشد )روز خوبی داشتند ؟

مگر نه اینکه باز گشت دوره صدام را آرزو میکردند، اسلام را در کتابهای درسی بچه های دبستانی شان طپاندند که در آن به قتل کافران تشویق میشدند، بیشتر از گذشته زنان سر به نیست شدند و مردم معترض را در خیابان به گلوله و خون بستند؟ نان ، حقوق، برق و آب مردم را گروگان گرفتند و در بانکها سپرده کردند؟

پس جای این واقعیت ها کجاست؟

کجاست جای این درستی و حقیقت لازم که گفته شود : تا احزاب ناسیونالیست ماندگار اند مردم روی آسایش نخواهند دید”

دوستان بیایید از چهارچوب انحصاری حزبی و تشکیلاتی برای آنی هم شده فاصله بگیرید و ادبیات، تلقی و متدولوژی تان را با روزگاران ” گذشته” کنار هم بگذارید، تا شاید خوب متوجه شوید که این در کنار مردم بودن نیست. و آنگاه از خود بپرسید:

به کجا می رویم؟