اختلافاتِ درون جمهوری اسلامی و میان این رژیم و قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای!

دو ماه از انتخابات ریاست جمهوری می‌گذرد و نزاع درونی هیئت حاکمۀ جمهوری اسلامی حادتر شده است. مرتبا از سوی هر دو جناح «هشدار» داده شده و طرفین «نصیحت» می‌شوند که «وحدت» کنند و دورۀ رقابت انتخاباتی را پشت سر گذارند و «بر نقاطِ مشترک یعنی حفظ نظام و تقویت کشور اجماع» کنند. از یک سو، رئیس حزب کارگزاران، روحانی را نصحیت می‌کند که از «کلام گزنده» استفاده نکند و از سوی دیگر، سردستۀ اصول‌گرایان در مجلس اسلامی «اعلام آتش‌بس یک‌طرفه» می‌کند. سخنرانی روحانی در جمع فعالان اقتصادی در اوایل تیر ماه که گفت: «بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی‌تفنگ بود که آن را به یک دولت با تفنگ تحویل دادیم… دولتی که هم تفنگ دارد و هم رسانه در اختیار دارد و همه چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آن‌ها رقابت کند»، با واکنشِ تُندِ مقاماتِ سپاه پاسداران روبه‌رو شد. نشریۀ هفتگی «صبح صادق»، ارگانِ دفتر سیاسی سپاه پاسداران در شمارۀ ۱۹ تیر در یادداشتی با عنوانِ «سناریوی مشکوک تخریب سپاه در داخل» نوشت: «باید به‌دنبال کشف ارتباطات میان تخریب‌کنندگان سپاه در داخل کشور، با دشمنان خارجی بود.». هم‌زمان انعقادِ قرارداد با شرکت نفتی توتال فرانسه و قلمداد کردن آن از سوی مقاماتِ نزدیک به روحانی به‌عنوان «دستاوردِ ملی و نتیجۀ برجام» بر دامنۀ دعواهای درونی افزود و با حملۀ شدید نشریۀ «صبح صادق» مواجه شد. این نشریه نوشت: «چرا قراردادهایی با چنین جذابیت‌هایی در درازمدت به بیگانگان اعطا می‌شود و شرکت‌های داخلی از آن محروم هستند؟». منظور از «شرکت‌های داخلی»، ده‌ها شرکت در حوزه‌های نفت و گاز و پتروشیمی و غیره و زیرمجموعه‌های آن است که عمدتا زیرِ سیطرۀ اقتصادی سپاه قرار دارد. در کنارِ این‌ها، بگیر و ببندها‌یی که از یکدیگر می‌کنند قرار دارد که نشانۀ عمیق‌تر شدن این کشمکش‌ها است.

اما، دعواهای دورۀ انتخابات و تداوم و گسترشِ آن، دعواهای زرگری میان آن‌ها نبود که بتوانند کنار گذاشته و به «اجماع» برسند. هرچند کاندیداهای ریاست جمهوری در دورۀ انتخابات تلاش می‌کردند به‌طور «حساب‌شده» یکدیگر را متهم به انواع دزدی و اختلاس و زمین‌خواری و … کنند اما ورشکستگی اقتصاد بحران‌زده، تداوم ۳۸ سال ادارۀ جامعه از طریق دین و سرکوب امنیتی و نتایج سیاسی و اجتماعی حاصل از آن و درگیری در جنگ‌های گسترش‌یابندۀ خاورمیانه اموری نیستند که بتوانند آن را به پس پرده برانند. این‌ها گسل‌های مهمی هستند که کلِ هیئت حاکمۀ اسلامی روی آن‌ها بندبازی می‌کند. جمهوری اسلامی با بحرانی چندجانبه و به‌هم گره‌خورده روبه‌روست. ازیک‌طرف در بیرون مرزها درگیر در جنگ‌های ارتجاعی منطقه است و از طرف دیگر در داخل  با اقتصاد ورشکسته، بیکاری و تورم و تشدید بحران‌های سیاسی و نزاع‌های درونی.

تفسیرهایی مختلفی از علل نزاع‌های درونی هیئت حاکمه می‌شود. مثلا، گفته می‌شود تشدید اختلافاتِ پس از انتخابات بر سر ترکیب کابینه روحانی است و قبل از این‌که «رهبر» ریاست جمهوری روحانی را «تحلیف» کند باید چیدمان کابینه روشن شود. این هم البته، عامل مهمی در تشدید دعواهای درونی این مرتجعین است. اما اختلافات آن‌ها به قول خودشان «اختلافات راهبردی» است. یعنی، ربط به ساختارهای کلی این نظام دارد. در مرکز این اختلافات، موضوع رابطه با امپریالیسم آمریکا قرار دارد که در سیاست‌های منطقه‌ای امپریالیسم آمریکا و وقایع جاری در خاورمیانه، متمرکز شده است.

اختلافاتِ میانِ جناح‌های حکومتی در واژه‌هایی از این دست ابراز می‌شود: قدرت اول منطقه شدن یا منطقه را قدرت‌مند کردن؟ پشت این عباراتِ «رمزی» صاف و ساده این مساله قرار دارد: آیا جمهوری اسلامی به‌خواستِ امپریالیسم آمریکا مبنی بر این‌که ایران باید نیروهایش را از سوریه بیرون بکشد، در یمن در مقابل عربستان صف‌آرایی نکند، در لبنان به حزب‌الله کمک نکند و تبدیل به «دولتِ متعارف و مطلوبِ آمریکا» بشود تن می‌دهد یا خیر؟

سیاستِ «راهبردی» جناحِ روحانی برای عبور از وضعیتِ بحرانی این است: «به‌جای قوی‌ترین کشور منطقه شدن، باید در پی قوی‌تر شدن منطقۀ خود باشیم. قوی‌ترین کشور در منطقه نباید به‌عنوانِ هدفِ اول دنبال شود، بلکه باید منطقه‌ای قوی‌تر مد نظر ما باشد…» (نقل شده از حسن روحانی در مجلۀ مثلت. ۲۴ تیر ۹۶ – مقالۀ «منطقۀ قدرت‌مند با حاج قاسم»). از دیدِ این مجله (که ارگانِ یک جناح از اصول‌گراها است)، مدل راهبردی روحانی در سیاست خارجی «تعارضاتِ فراوانی دارد هم با سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی و هم البته در مقابلِ تمامِ تلاش‌هایی است که در این چند سال صورت گرفته است» (همان‌جا).

در همین راستا، سیاست جناحِ روحانی، تحت عنوان «برجام منطقه‌ای» طرح می شود. یعنی، دنبال کردن توافق هسته‌ای با آمریکا و رساندن آن به توافق منطقه‌ای. به باورِ جناحِ روحانی، فقط این سیاست است که می‌تواند جمهوری اسلامی را نجات دهد. اما «رهبر» در مقابله با این سیاست اعلام کرده است که، برجام‌های ۲،۳ و غیره مطرح نیست و این سیاست «تفکرِ تزریقی آمریکا است». سیاستِ راهبردی این جناح و «راه حل»‌اش برای حفظ نظام، تداومِ سیاست‌هایی است که اسمش را «سیاست‌های انقلابی» در منطقه گذاشته است. یعنی، تداوم حضور در سوریه و عراق و یمن و کمک به حزب الله لبنان. اینان می‌گویند جناحِ روحانی «با پررنگ جلوه دادنِ سایۀ جنگ میان ریاض و تهران، دست‌دراز کردن به‌سوی سعودی‌ها و شروع برجامِ منطقه‌ای را توجیه می‌کنند» و می‌گویند: « کسانی که مطرح می‌کنند حاج قاسم سلیمانی باید جای خود را در منطقه به محمد جواد ظریف بدهد دقیقا چه چیزی را  نشانه گرفته‌اند؟» (همان‌جا).

«آزاد سازی موصل» و سهمخواهی از نسلکشی

هنوز چند روزی از «آزاد‌سازی» موصل نگذشته که معاملات و سهم‌خواهی‌ بر ویرانه‌ها و کشتارِ هزاران انسان در جنگی میان مرتجعین اسلام‌گرای داعش با دولت مرتجع عراق که از حمایت امپریالیسم آمریکا و جمهوری اسلامی برخوردار است، آغاز شده است. ازیک‌طرف، امپریالیست‌های آمریکایی خیز برداشته‌اند‌ تا پروژۀ چند ده میلیارد دلاری بازسازی موصل را به کیسه خود روانه کنند ولی نه فقط این بلکه مهم‌تر این‌که جا پای خود را از نظر جغرافیای سیاسی در این جا محکم کنند و از سوی دیگر همین مساله دعواهای درونی هیئتِ حاکمۀ اسلامیِ ایران را تشدید کرده است. هر کدام می‌خواهند بگویند سهمِ کدام‌شان در «آزاد سازی موصل» بیشتر بوده است. قاسم سلیمانی می‌گوید صنایع اسلحه‌سازی ایران برای مسلح کردن «حشد الشعبی» (شعبه عراقی بسیج اسلامی) سه شیفته کار می‌کرده و فرمانده «حشد الشعبی» کلید انبارهای اسلحه جمهوری اسلامی را در اختیار داشته است و روحانی می‌گوید: تولید و هزینه سلاح‌ها هم مهم است و امتیازش متعلق به دولت اوست!

این‌ها که ‌چنین بر روی رنج مردم و ویرانگی خانه و شهرِ آنان به‌معامله بر می‌خیزند و این وضعیت تکان‌دهنده را موقعیتی برای امتیاز گرفتن می‌بییند، دست کمی از داعشی‌ها که به قول قاسم سلیمانی «کودکان را سرخ می‌کنند» ندارند.

امپریالیسم آمریکا و ایران

در این میان امپریالیسم آمریکا به‌شدت تلاش می‌کند بدون برخورد نظامی مستقیم با جمهوری اسلامی و با استفاده از تحریم‌های اقتصادی و با کشیدن هرچه بیشتر جمهوری اسلامی در جنگ‌های نیابتی در منطقه، آن را هرچه بیشتر به زیر چتر سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه درآورد و اگر نتواند چنین کند، آن را هر چه بیشتر تضعیف کند و به سمت فروپاشی براند.

اما کابینۀ ترامپ، درگیر مسایل داخلی خود است. جنبشِ ضد فاشیستی که توسط کمونیست‌های انقلابی در اتحاد با بسیاری از نیروهای مترقی از پایین به‌راه افتاده در حال رشد و گسترش است و خواست آن «بیرون کردن رژیم فاشیستی ترامپ/پنس» است. از سوی دیگر، اختلافات درون هیئت حاکمۀ آمریکا تشدید شده است و جناحِ مخالف ترامپ تلاش می‌کند با  استفاده از این واقعیت که روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دخالت و به ترامپ در مغلوب کردن کاندیدای حزب  دموکرات (هیلاری کلینتون) کمک کرده است، موجبات استیضاح ترامپ را فراهم کند.

سرانِ مفلوک جمهوری اسلامی چشم امیدشان به این است که رژیم ترامپ چنان ضعیف شود که نتواند برنامه‌های خود را در قبال جمهوری اسلامی به‌پیش ببرد. اما امپریالیسم آمریکا، در حال معامله با امپریالیسم روسیه و چین هم هست. امپریالیست‌های اروپایی هم در رقابت با آمریکا برای نفوذ در خاورمیانه هستند. هیئت حاکمۀ اسلامی، تلاش می‌کند بدون آن‌که از پشت خنجر بخورد از تضادهای میان روسیه و آمریکا استفاده کند تا زمین نخورد در عین این‌که به‌شدت نگرانِ توافقات و سازش‌های میان امپریالیست‌ها است. به‌طورِ مثال پس از آتش‌بسِ اعلامی میان روسیه و آمریکا در جنوبِ غربی سوریه، نظریه‌پردازانِ جمهوری اسلامی هشدار دادند که مقاماتِ ایران باید نسبت به‌حضورِ ایران در سوریه و حفظِ منافعِ تهران در آن کشور حساسیت بیشتری داشته باشند تا این منافع در معاملات سیاسی روسیه و آمریکا وجه‌المعاله قرار نگیرد.

در کل، جمهوری اسلامی اوضاعی به شدت نامتعادل دارد و گسل‌های اجتماعی مانند فقر و سرکوب سیاسی و امنیتی، ستم‌گری علیه زنان و ملل تحت ستم، می‌توانند به‌طور ناگهانی تبدیل به شکاف‌های غیرقابل کنترل و سرکوب شوند.

این تحلیلها چه اهمیتی دارد و برای چیست؟

در چنین اوضاعی که مرتجعین در ایران و در سطح بین‌المللی (یعنی امپریالیست‌ها) با چالش‌های بیسابقه‌ای در رابطه با موجه و مشروع بودن نظام‌ها و دولت‌های‌شان مواجه‌اند و تضادهای عمیق، کل سیستم‌شان را ضعیف کرده است ضرورت و امکان به راه انداختن جنبش‌های مقاومت توده‌ای که کمونیسم قطب موثری در آن باشد، هرچه بیشتر شده است. فقدان یک عامل در ایران به شدت احساس می‌شود و آن‌هم فقدان مقاومت و مبارزۀ توده‌ای علیه انواع و اقسام مظالم سیاسی، ایدئولوژیک، اقتصادی و اجتماعی است که روزمره بر مردم اِعمال می‌شود. فقدان مقاومت و مبارزه توده‌ای علیه این نظامِ استثمارگر، امنیتی، اسلام‌گرا غیرقابل تحمل است. این حکومت دینی، طبق قانون اساسی، مردم ایران را درجه‌بندی می‌کند. یکی از دعواهای درون هیئت حاکمه که به‌اصطلاح مربوط به «چیدمان کابینۀ روحانی» است بر سر این است که آیا زن و سنی‌مذهب می‌توانند وزیر بشوند یا خیر! حسن روحانی که مکارانه برای گرفتن آرا از زنان جامعه شعارِ «برابری میان زن و مرد» سر می‌داد امروز می‌گوید: «زنان پله به پله باید بالا بیایند»! اما سیاست‌های مقاومتی «پله به پله» یعنی وقت خریدن برای رژیم استبداد فاشیستی دینی و روحانیِ مکار خوب این را می‌داند. این رژیم که به داعش به‌خاطر قتل و جنایت و فرقه‌گرایی دینی می‌تازد خودش در قتل و جنایت علیه مخالفین‌اش و در فرقه‌گرایی دینی شاخص و پیشقراول در خاورمیانه بوده است. ۳۸ سال ادارۀ یک کشور از طریق حکومت امنیتی/نظامی که در قلب آن کشتار هزاران زندانی سیاسی دهۀ اول به قدرت رسیدن این رژیم قرار دارد، امروز باید تبدیل به بزرگترین ادعانامۀ مردم علیه این رژیم بشود. این رژیم بر حسب قانون، زنان این کشور را «نصفه» حساب می‌کند و برای آنان حق یک انسان کامل را قائل نیست. این اگر یک رژیمِ قرون وسطاییِ پوسیده و منسوخ نیست پس چیست؟ نظام اقتصادی جمهوری اسلامی آن‌چنان گندیده است که حضرات حاکم قادر به پوشاندن آن نیستند. این نظامِ اقتصادی و خشم نسبت به آن، بحث روزمرۀ ده‌ها میلیون نفر است. این نظام اقتصادی به‌اندازۀ ایدئولوژی‌اش پوسیده و منحط است. این یک نظام سرمایه‌داری وابسته به نظام سرمایه‌داری/امپریالیستی جهانی است و هرگز نمی‌تواند به هشتاد میلیون مردم به‌جز فقر و شکاف طبقاتی که تصاعدی رشد می‌کند چیزی بدهد. اقتصاد سرمایه‌داری حاکم در جمهوری اسلامی دو راه بیشتر ندارد: یا با شیب کم، بخش عظیمی از طبقۀ میانی را به‌ میان فقرا پرتاب کند یا با حرکتی ناگهانی ده‌ها میلیون نفر از طبقه میانی را به میان قشرهای فقیر جامعه براند. وضعیت آن‌ها که پیشاپیش در قشرهای فقیر هستند روشن است.

چنین وضعیتی فقط و فقط یک راه واقعی را در مقابل اکثریت توده‌های مردم می‌گذارد. در هر عرصه و جنبه باید علیه این رژیم مبارزه بشود. زنان، آزادی و برابری در همۀ عرصه‌ها از تحصیل دانش و شغل تا ورزش و رفت و آمد آزادانه در خیابان و سفر تا آزادی پوشش را باید حق خود بدانند و برای آن مبارزه کنند. کارگران و معلمین و پرستاران و دیگر زحمت‌کشان و بیکاران باید حق تجمع و اعتراض و اعتصاب را حق اولیۀخود بدانند و برایش مبارزه کنند تا صدای‌شان را در مورد فقر و شکاف طبقاتی به‌گوش همه برسانند و مردم دیگر را همراه کنند. همۀ مردم باید برای نجاتِ محیط زیست و هوای سالم بجنگند و این رژیم و سیاست‌های مخرب‌اش را در نابودی محیط زیست نشانه بگیرند. همه باید آزاد باشند و بتوانند مضحکه‌های انتخاباتی این اراذل و اوباشی که بر ما حکومت می‌کنند و داعیۀ «الهی» دارند را افشا کنند. توده‌های مللِ تحتِ ستم باید برای آزادی سخن گفتن و آموختن به زبانِ مادری و برای حق تعیین سرنوشت خود مبارزه کنند. همۀ این‌ها حقوق ابتدایی و غیرقابل گذشتن هستند. توده‌های مردم باید یاد بگیرند که نترسند و آن را بخواهند و عملی بکنند. کمونیست‌های انقلابی نه‌تنها باید خود مروج و سازمان‌دهندۀ چنین مقاومت‌ و مبارزاتی باشند بلکه هر آن‌جا که چنین مبارزاتی است به آن متصل شده و دورنمای خلاصی از شرِ جامعۀ طبقاتی و مبارزه برای دست‌یابی به جهانی فارغ از این همه رنج و دردِ غیرضروری، یعنی جامعۀ کمونیستی را به این مقاوت‌ها و مبارزات پیوند بزنند. توده‌های مردم باید آگاه شوند که در مقابل «قدرت اول» یا «منطقه قدرت‌مند» بگویند، ما قدرت سوسیالیستی و منطقۀ سوسیالیستی می‌خواهیم. دعواهای این رژیم با عربستان و آمریکا ربطی به ما ندارد. این‌ها با وجود دشمنی با یکدیگر و داشتن ایدئولوژی‌های متفاوت و روش‌های متفاوت در اِعمال حاکمیت پوسیده‌شان بر مردم کشورهای تحت حکومت‌شان، همه از یک جنس هستند: همه نمایندگان طبقۀ انگل استثمارگر سرمایه‌داری‌اند؛ همه‌شان منسوخ و متعلق به گذشته‌اند و مانند بختک بر روی مردم این منطقه و جهان افتاده و جهان را در همه نقاطش غیرقابل زندگی کرده‌اند.

ما منطقه‌ای سوسیالیستی می‌خواهیم که مردم آن، هم در داخل مرزهای‌شان (تا زمانی‌که مرزها باقی بمانند) و هم در سراسر منطقه داوطلبانه و آگاهانه در تعاون و دوستی با یکدیگر امکانات و استعدادها و تجارب و زیبایی‌های‌شان را یک‌کاسه کنند و یک زندگی شایسته برای همه بسازند و هم‌زمان به رهایی تمام جهان از اسارت نظام سرمایه‌داری و قدم گذاشتن در عصر کمونیسم جهانی، خدمت کنند. چنین منطقه‌ای را باید تصور کرد و برای ایجاد آن ارادۀ آگاهانه به‌خرج داد. این هدف در ابتدا سخت و دوردست به‌نظر می‌آید. اما بشر موجودی است که می‌تواند نقشۀ ساختمانی را در ذهن بکشد و آن را گام به گام عملی کند. ما کمونیست‌های انقلابی معماران چنین آینده‌ای هستیم. باید به صفوف ما بپیوندید. به‌خاطر رهایی و آزادی مردم ایران، مردم منطقه و کل بشریت. اولین گام در این راه، سرنگون کردن رژیم جمهوری اسلامی است.

 

به نقل از آتش شماره ۶۹ – مرداد ۹۶

atashHYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”1917HYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”@gmail.com

n-atash.blogspot.com