نگاهی به نوشته اخیر رفیق صدیق اسماعیلی

نگاهی به نوشته اخیر رفیق صدیق اسماعیلی

طی چند روز گذشته مطلبی تحت عنوان “ارتزاق از سرمایه تاریخی جنبش کمونیستی (نگاهی به مناسبات جدید کومه له با احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد) به قلم رفیق صدیق اسماعیلی در شبکه های اجتماعی منتشر شده است.

این مطلب که نویسنده اش انگیزه های خود را در خصوص انتشار آن دلسوزانه می داند با تیتری کنایه آمیز آغاز و با تشبیه دیگران به “موریانه” که به گفته وی از درون به جان کومه له افتاده اند در انتها به پایان می رسد.

نویسنده از همان آغاز مبنای نوشتار خود را بر فرضی بنیان گذاشته که همانا قرین واقعیت نیست. او در تیتر مطلب خود از عنوان “مناسبات جدید کومه له با احزاب ناسیونالیست و اسلامی کرد” سخن می گوید، لیکن هر فرد مطلع و حتی خود وی می داند که چنین مناسباتی تازگی ندارد بطوریکه خود او در نوشتارش بارها به مناسبات و روابط کومه له با احزاب سیاسی کردستان اشاره می کند و لیکن نمی گوید که مناسبات میان احزاب اساسا مقوله ای کیفی است حال چه در عرصه اطلاعاتی و امنیتی و چه در حوزه سیاسی و نمی توان در عرصه ای آن را پذیرفت و در عرصه ای دیگر آن را نفی و غیراصولی فرض نمود، به عبارت دیگر اگر نفس وجود مناسبات کومه له با احزاب ناسیونالیستی و مذهبی کردستان، غیراصولی و اشتباه است، بایستی در همه عرصه ها اشتباه و غیرقابل پذیرش باشد و لذا نمی توان در این ارتباط با رویکردی فرصت طلبانه از سیاست یک بام و دو هوا پیروی نمود. ولی نویسنده بخاطر آنکه در ادامه بتواند به نتیجه گیری مد نظر خویش دست یابد، در همان ابتدا از اصطلاح “مناسبات جدید”، مشابه برخی دیگر از منتقدان مغرض و غیرحزبی ما استفاده و سعی در تلقین آن در ذهن خواننده دارد تا سپس بتواند به نتایج دلخواه خود دست یابد و بدین ترتیب از کاه کوهی بسازد و با اتکا به یک عمل مشخص و تاکتیک مقطعی و موقت کومه له در ارتباط با نمایش انتخاباتی رژیم و صدور بیانیه مشترک با سازمان های سیاسی کردستان که شاید با کاستی و نقصان هم همراه بوده باشد، تمامی ارکان موجودیت تاریخی و طبقاتی کومه له را به درازای حدود پنجاه سال که همواره آکنده از افتخار و سربلندی و نیز فونکسیون های مبتنی بر منافع توده های کارگران و زحمتکشان و تهیدستان است به دست فراموشی سپارد.

وی به همین نیز بسنده نمی کند و بسان شخصی که گویا هیچ شناختی از کومه له، تاریخ مبارزاتی، مواضع و خط و مشی کمونیستی آن ندارد، از آن می خواهد که قول دهد از طرفی به عامل و مزدور قدرت های امپریالیستی و رژیم های مرتجع منطقه تبدیل نشود و از طرف دیگر قول دهد تا از خطوطی که توسط وی به شکلی بسیار رادیکال و کمونیستی ترسیم شده اند، عدول نکند و البته این قول و قرارهای خود را به اطلاع افکار عمومی نیز برساند آنهم نه یکبار بلکه پیوسته آنها را تکرار کند و مکررا توضیح دهد!

از سوی دیگر رفیق صدیق در مقدمه مطلب خود اشاره می کند:

“این رویداد واکنش های زیادی به همراه داشت. تعداد زیادی از فعالین چپ و کمونیست با دید نقادانه (فارغ از اینکه برخی از این انتقادات غیرسیاسی و تخریبی است) به این موضوع پرداخته اند که مهمترین این نقد‌ها، موضعگیری فعالین کمونیست و کارگری در داخل کشور است.”

دو نکته در همین چند سطر شایان توجه است:

نخست آنکه نویسنده برغم آنکه مدعی انگیزه های دلسوزانه در ارتباط با کومه له است و خود در پرانتز به غیرسیاسی و تخریبی بودن برخی از نقدها اشاره می کند، ولی در مطلب دور و دراز خود حتی جمله ای در نقد و مخالفت با همان نقدهای به گفته خود غیرسیاسی و تخریبی نمی نویسد، یعنی دریغ از یک جمله و عبارت!

دوم آنکه بنا به ادعای وی “مهمترین این نقدها، موضعگیری فعالین کمونیست و کارگری در داخل کشور است.” کاش وی برای اثبات ادعای خود مبنی بر وجود نقدها و موضعگیری فعالین کمونیست و کارگری داخل کشور علیه کومه له، به چند نمونه اشاره می نمود و واقعی بودن این ادعا را به اثبات می رساند. براستی این نقدها و موضعگیری های فعالین کمونیست و کارگری داخل کشور علیه کومه له به جز یک مورد که آنهم در تحلیل نهایی به ستایش کومه له و حزب کمونیست ایران برخاسته، کجا منتشر و درج شده است که دیگران به جز رفیق نویسنده از آنها نشان و اثری سراغ ندارند؟

رفیق صدیق در ادامه نوشته خود در جایی می نویسد:

“کنگره ۱۵ کومه له، سیاست های احزاب ناسیونالیست را برای مردم کردستان زیانبار می داند، اما پرسش اصلی این است که در این مقطع، پافشاری بر ضرورت همکاری با این احزاب که سیاست های آنها در کنگره های کومه له برای مردم کردستان زیانبار قلمداد شده، چیست؟ باید پرسید در این دوره چه اتفاق خاصی افتاده است که مصوبه کنگره ۱۵ را زیر سوال می برد و بنا به چه ضرورتی مغایر با مفاد آن مصوبه، سیاست دیگری در پیش گرفته می شود؟”

نخست اینکه آن اتفاق خاص برگزاری نمایش انتخابات رژیم جمهوری اسلامی و لزوم پاسخ به آن تحت هژمونی کومه له در راستای تحریم یکپارچه بود که تا قبل از این بی سابقه می نمود، همین و بس.

دوم آنکه مفهوم نیست چرا رفیق ما از گزارش سیاسی کمیته مرکزی کومه له نتایج دلبخواهی اخذ می کند و به این نتیجه می رسد که تاکتیک بیانیه مشترک کومه له با پنج سازمان سیاسی کردستان، مصوبه کنگره ۱۵ کومه له را زیر سوال برده و رهبری کومه له مغایر با مفاد مصوبه مزبور، سیاست دیگری را در پیش گرفته است.

به منظور روشن شدن موضوع ابتدا نظر خواننده را به بخشی از گزارش کمیته مرکزی کومه له به کنگره پانزدهم که رفیق نویسنده به همین بخش استناد نموده، جلب می کنم: “… طی سه سال اخیر و با فعال تر شدن سیاست آمریکا در خاورمیانه احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران با امید مداخله آمریکا در ایران می کوشد به منظور کسب موقعیتی برای خود و یا در بهترین حالت با هدف به دست آوردن امتیازاتی در زمینه مسئله ملی با سیاست های آمریکا در منطقه همراه شوند. کومه له زیانبار بودن این سیاست ها برای جنبش مردم کردستان را پیگیرانه روشن می نماید. چنین سیاستی در عین حال که اساس آن بر توهمات و خوش باوری های سنتی این نیروها استوار است، در همان حال از آنجا که به حالت انتظار در جامعه دامن می زند و مردم را از مبارزه مستقیمی که به نیروی خود قادر به پیشبرد آن هستند دور می کند سیاستی مخرب در جامعه کردستان است.”

نخست آنکه بر هر شخص آگاه روشن است که همگرایی نیروهای ناسیونالیست کردستان ایران با سیاست های منطقه ای قدرت های امپریالیستی از جمله آمریکا امر تازه و کشف جدیدی نیست و نیروهای مزبور از دیرباز استراتژی سیاسی خود را با خطوط سیاست استراتژیک آمریکا در منطقه کوک کرده اند و چنانچه در گزارش کمیته مرکزی نیز تاکید شده، کومه له کمترین توهمی نسبت به واقعیت ماهیت نیروهای ناسیونالیست و سیاست و استراتژی ناسیونالیستی همسوی آنها با سیاست منطقه ای آمریکا ندارد. دوم آنکه چه نوع تباین و مغایرتی میان تاکتیک مقطعی و موقت کومه له در صدور بیانیه مشترک با احزاب کردستان در خصوص تحریم نمایش انتخابات رژیم با روح حاکم بر مصوبه کنگره پانزدهم کومه له به چشم می خورد؟ نویسنده بدون توضیح چگونگی ارتباط مغایر آمیز مصوبه کنگره پانزدهم کومه له و تاکتیک اخیر آن، بر کرسی نتیجه گیری نشسته و این دو را مغایر با یکدیگر فرض گرفته است.

سوم آنکه به نظر می رسد چنین دیدگاهی که رفیق نویسنده نیز از دریچه آن به موضوع مورد بحث نگاه می کند، اصولا قائل به صحت نفس همکاری میان کومه له و احزاب سیاسی کردستان ایران نیست زیرا وی در بحث همکاری کومه له و این نیروها بر روی ماهیت ناسیونالیستی و مذهبی آنها دست می گذارد و معیار انتخاب خود برای همکاری با سایر نیروها را نه سیاسی بلکه ماهیتی و ایدئولوژیک ارزیابی می کند. بی شک هر شخص دیگری نیز چنین معیاری را شاخص قرار دهد، اولا به نفس همکاری کومه له با احزاب ناسیونالیست در خصوص تحریم نمایش انتخابات معترض خواهد بود و ثانیا فراتر از این به مصوبه کنگره پانزدهم کومه له در سال ۱۳۹۱ ذیل عنوان “سیاست کومه له در مورد همکاری احزاب سیاسی در کردستان” باورمند نیست. به عبارت دیگر منتقدان همکاری کومه له با احزاب ناسیونالیست کردستان در مقطع تحریم نمایش انتخابات از جمله رفیق صدیق به مصوبه کنگره کومه له که ناظر به سیاست آن در همکاری با احزاب کردستان است، اکنون با تاخیر چند ساله معترض شده و تازه معنای عملی آن را درک نموده اند. ثالثا شواهد و دلایل قانع کننده مبنی بر تباین و مغایرت میان مصوبه کنگره پانزدهم با عملکرد و سیاست اخیر کومه له چنانچه رفیق صدیق مدعی آن است، به چشم نمی خورد زیرا کومه له همچنان به آن تحلیل از ماهیت و استراتژی همسوی نیروهای ناسیونالیست پایبند و از آن عدول نکرده است. رابعا اگر شاخص و معیار رفیق صدیق را ملاک قرار دهیم اصولا هرگونه همکاری حتی در حوزه هماهنگی های اطلاعاتی و امنیتی نیز با نیروهایی که ماهیتا ناسیونالیست و استراتژی همسوی آنها با سیاست های منطقه ای آمریکا، بی تردید مضر به حال جنبش انقلابی کردستان و منافع کارگران و زحمتکشان است، مردود و غیرقابل پذیرش می باشد در حالیکه رفیق صدیق بر این نوع از همکاری ها در نوشته خود مهر تائید می زند و آنها را غیراصولی ارزیابی نمی کند.

وی در ادامه ضمن اشاره به مصاحبه رفیق ابراهیم علیزاده با رادیو پیام کانادا، خطاب به دبیر اول کومه له می نویسد: “حقیقت این است که این احزاب بورژوایی، نماینده جنبش طبقه خود هستند که هر کدام از آنها خواهان حفظ نظام ظالمانه سرمایه داری اند. اینها نه مدافع جنبش طبقه کارگر کردستان بلکه از اپورتونیست ترین زواید تاریخ ناسیونالیزم در یکصد سال اخیر هستند که به خوبی توانسته اند ضمن حفظ سیمایی ظاهرا “کرد دوست” و “رفع کننده ستم ملی”،  از اداره اطلاعات جمهوری اسلامی گرفته تا اصلاح طلبان حکومتی و … گستردگی داشته باشند. مجموعه ای متشکل از افرادی که عمدتا ربطی به منافع جنبش ستمدیگان و طبقه کارگر در کردستان نداشته‌ و ندارند و برای شلاق خوردن کارگران معدن آق دره، زندان و آزار و اذیت کارگران و فعالین کارگری در شهرهای مختلف کردستان و یا قتل و عام کولبران توسط جمهوری اسلامی، آنقدر ماتم نمی گیرند که برای از دست دادن اتاق گردهمایی در فلان کریدور سنای آمریکا یا موسسه “میری” و تلویزیون “رووداو”.

من براستی از این بابت هم متاسف و هم متعجب ام که رفیق نویسنده با اشاره به مصاحبه رفیق ابراهیم علیزاده در مذمت ناسیونالیسم و روشنگری در باب ماهیت و اهداف نیروهای ناسیونالیست مستقیما خطاب به شخصی بر کرسی توضیح و نصیحت و هشدار و قلم فرسایی می نشیند که وی همواره از منافع جنبش کمونیستی به دارازی تاریخی از دهه پنجاه خورشیدی تاکنون، با تمام توان و سرمایه زندگی و عمر خود دفاع نموده و در جریان نبرد با بورژوازیی در راس یکی از سازمان های کمونیستی پرافتخار تاریخ جنبش کمونیستی ایران قرار دارد و نیز به یمن مبارزات وی و همرزمانش جنبش حق طلبانه مردم کردستان از تاراج ناسیونالیسم در امان مانده است. متاسفانه گویا رفیق نویسنده مخاطب خود را با جوانی خام و متوهم به ناسیونالیسم اشتباه گرفته و جایگاه سیاسی و مبارزاتی بی تردید او را در سطح جنبش انقلابی کردستان و جنبش کمونیستی ایران به دست فراموشی سپرده است.

گذشته از آنچه گفته شد، نوشته رفیق صدیق اسماعیلی بر داده های پیش ار تجربه یعنی پیش فرض های ثابت نشده استوار و بدون ارائه شواهد و دلایل کافی و قانع کننده جهت اثبات پیش فرض های خود به نتیجه گیری های تعیین کننده و قضاوت های مهم و لیکن غیرمسئولانه دست یازیده است.

بطور نمونه رفیق صدیق ضمن اشاره به مقاله رفیق هلمت احمدیان تحت عنوان “تاکتیک مشترک بایکوت انتخابات در کردستان و دغدغه چپ ها” در ارتباط با بیانیه مشترک کومه له و پنج سازمان کردستانی می نویسد:

“این یک تصمیم قطعی برای اجرای خط مشی سیاسی جدید اما نام آشنا و مغایر با سیاست های رادیکال کومه له است که نیازمند مقدمه و پیش زمینه هایی از این دست برای جا انداختن آن است.”

منظور و معنی عبارت رفیق صدیق این است که اشتیاق و گرایشی ناسیونالیستی و پروژه ای پروغربی به موازات یکدیگر در جریان می باشد و کومه له درصدد است تا به صورت پنهانی، بتدریج، یواش یواش و بدون اعلان صریح نه تنها رو به جامعه بلکه حتی پنهان از نگاه نیروهای صفوف خود با تغییر استراتژی کمونیستی اش و پذیرش خط و مشی سیاسی جدید ناسیونالیستی و بقول رفیق صدیق “نام آشنا” به آن روند ملحق شود.

اینکه چنین پروژه ای وجود واقعی دارد یا خیر، بحث دیگری است، لیکن حتی اگر بپذیریم که امپریالیسم آمریکا و رژیم های مرتجع متحد آن در منطقه نظیر عربستان چنین پروژه ای را با هدف قرار دادن رژیم جمهوری اسلامی در دست اجرا دارند و احزاب ناسیونالیست کردستان ایران نیز افق و منافع استراتژیک خود را در آن جستجو می کنند و به دنبال پیوستن به پروژه مزبور هستند، سوالی که بلافاصله مطرح می شود همانا عبارت از این است که شما چگونه و بنا به کدام شواهد عینی و یا حتی استدلالات منطقی و فارغ از سوءظن و بیم و هراس های روان شناختی، ظهور گرایش ناسیونالیستی در درون کومه له و رد پای پنهانی کومه له را در مسیر پیوستن به پروژه آمریکایی ـ عربستانی کشف کردید؟

من صمیمانه و لااقل جهت یاری به روشن شدن شخص خودم تقاضا می کنم آندسته از شواهد و دلایل متقن و مشخص که بر حدس و گمان زنی، ترس های ذهنی و نیز تاثیرات تبلیغات منفی و ذهنیت سازی های چند ماه اخیر از سوی جریان های مشخص متکی نیست را به رفقای خود نشان دهید تا دیگران نیز به ورطه چنین دامی که درباره آن هشدار داده اید، سقوط نکنند. در غیر این صورت هم به لحاظ منطقی و هم از منظر اخلاق سیاسی منصفانه نیست چنین دعاوی سرنوشت سازی ناظر به چرخش یکصد و هشتاد درجه ای استراتژی و برنامه یک سازمان سیاسی با حدود پنجاه سال مبارزات درخشان طبقاتی ای ثبت شده در حافظه و شناسنامه جنبش کمونیستی ایران را بدون ارائه شواهد و قرائن متقن و محکم، اینچنین بی محابا مطرح نمود. به گمان من ارزشمندی قلم یک کمونیست انقلابی در وهله نخست در بکارگیری مسئولانه و منصفانه آن نهفته است.

از سوی دیگر موضوع از دو حالت خارج نیست یا آن دسته از رفقای هم حزبی رفیق صدیق که دعاوی او و مشابه آن را نمی پذیرند و او آنان را به موریانه تشبیه نموده، از مبانی اندیشه و استراتژی کمونیستی فاصله گرفته و به جبهه ناسیونالیسم پرو غرب تمایل نشان می دهند و خواستار تبدیل شدن به زوائد دست چندم پروژه آمریکایی ـ عربستانی در منطقه هستند و یا اینکه آنان همچنان کمونیست و در عرصه پیچیده سیاست عملی به آرمان های طبقاتی کارگران و زحمتکشان وفادارند و لیکن پای استدلال رفیق صدیق و هم نظران وی چوبین و نتوانسته اند ادله و شواهد قانع کننده جهت ثبوت فرضیه ها و پیشداوری های ذهنی خود ارائه کنند.

به نظر من چنانچه خود رفیق صدیق نیز خواستار دخالت اعضای حزب کمونیست ایران و کومه له شده، شایسته است تا درباره این دو گزینه بی تعارف سخن گفت و هر یک به شیوه ای منطقی و کاملا سیاسی به طرح نقطه نظرات خود بپردازند. با این وصف به گمانم چنانچه قبلا نیز متذکر شدم وجود نقطه نظرات متفاوت و گوناگون را نبایستی با موضوع اختلاف در خصوص برنامه و استراتژی که همه اعضای حزب و کومه له حول محور آن گرد هم آمده اند، یکی دانست. تداخل مرز این دو حوزه در حالی که واقعیات و شواهد متقن، وجود آن را تائید نمی کند، خطای محض است و اتفاقا به تشتت و پراکندگی تصنعی که ریشه در دیدگاهها و گرایش های استراتژیک واقعی ندارد، دامن می زند.

در حین نوشتن ادامه این مطلب از استعفای رفیق صدیق اطلاع یافتم. من شخصا از شنیدن خبر استعفای این رفیق متاسف شدم. هرچند این امر، تصمیم شخص او است اما به نظرم تصمیمی شتابزده و عجولانه بود زیرا چنانچه مبنای استعفای وی، نوشته اخیر او باشد که من در چند قسمت به نقد آن پرداخته ام، به گمانم تصمیم او را توجیه نمی کند چرا که شواهد متقن و ادله مورد وثوق و همگانی برای اتخاذ و اجرای آن در دست نیست. با این وصف بعد از اعلام استعفای رفیق صدیق، دیگر ضرورتی نمی بینم بیش از این به نوشته وی بپردازم، لذا مطلب خود را در همین نقطه به پایان می برم.

علیرغم این مایلم در پایان با توجه به اینکه در چند ماه اخیر و بعد از انتشار بیانیه مشترک کومه له با احزاب کردستان، طی سلسله مطالبی به دفاع از کومه له پرداخته ام به چند نکته اشاره ای کوتاه داشته باشم:

نخست آنکه روشن است با توجه به فارس زبان بودنم، شخص من هیچگونه تعلق زبانی و ملیتی به کومه له و کردستان ندارم و اساسا از ملت بالادست آمده ام.

دوم علاوه بر این برغم مفتخر بودنم به عضویت در کومه له لیکن هیچ بدهی و بدهکاری به کومه له و رهبری آن ندارم تا در نتیجه ناگزیر باشم کورکورانه، متعصبانه و با زیرپا گذاشتن ارزش های کمونیستی و پرنسیب های انقلابی از آن به دفاع برخیزم و انرژی و زمان خود را صرف توجیه فرضا تاکتیک ها و سیاست های غیرکمونیستی و ضد انقلابی آن نمایم.

سوم آنکه گذشته از این من جوانی بی تجربه نیستم تا دستخوش و بازیچه جذر و مدهای سیاسی گردم و قادر به تفکیک سره از ناسره در دنیای سیاست نباشم.

بنابراین تنها شاخص من در دفاع از کومه له تاکید بلاوقفه و پیگیرانه آن بر سیاست ها و استراتژی کمونیستی، وفاداری مستمر آن به منافع کارگران و زحمتکشان، تلاش صمیمانه و فداکارانه و کمونیستی آن در راستای مبارزه با اشکال گوناگون ستمگری از جمله ستم طبقاتی، ملی و جنسیتی بوده و هست. در همین ارتباط اعلام می کنم چنانچه فرضا تاکنون تنها یک شاهد و دلیل متقن و مورد وثوق و نه حتی شواهد و دلایل متعدد، جهت اثبات انحراف نظری و عملی کومه له از سیاست و استراتژی کمونیستی و کارگری یافت می شد، من نیز ضمن استعفا از حزب کمونیست ایران و کومه له، به صورتی خستگی ناپذیر به افشای آن می پرداختم. اما واقعیت ها و فاکت های روشن و متقن عرصه فعل و انفعالات سیاسی و طبقاتی گواه آن است که کومه له همچنان استوار و باصلابت همراه با متانت انقلابی، سیاست و استراتژی کمونیستی و کارگری خود را برغم تمامی فشارها و فراز و نشیب ها و مهمتر از آن بدون انحراف از مسیر مبارزه با دشمن اصلی یعنی بورژوازی و رژیم جمهوری اسلامی سرمایه داری حاکم بر ایران و کردستان پیگیرانه تعقیب می کند و بار دیگر چون گذشته از این بزنگاه سیاسی نیز با سربلندی و افتخار عبور خواهد نمود.

بنابراین کومه له نه تنها سزاوار حمایت و پشتیبانی تمامی نیروهای رادیکال و کمونیست بلکه از منظر میراث گرانبهای تاریخی اش برای جنبش کمونیستی و کارگری ایران شایسته ستایش است.

زنده باد کومه له

زنده باد سوسیالیسم