قطب چپ؟ اتحاد احزاب؟

قطب چپ؟ اتحاد احزاب؟

مدتی است در درون حزب کمونیست کارگری ایران بحثی در مورد اتحاد چپ پا گرفته است. اینکه حزب کمونیست کارگری با برخی جریانات و محافل دیگری که خودرا کمونیست کارگری میدانند و مشخصا یک شاخه از حزب حکمتیست متحد و یکی شود، از سوی برخی رفقای بالای حزب علنا طرح میشود. روشن است که هرچه پراکندگی در صفوف چپ کمتر شود مثبت است و بر فضا و روحیه مبارزاتی در میان کارگران و در درون جامعه تاثیرات مثبت جدی دارد. با هر درجه اتحاد و قوی تر شدن احزاب کمونیست، چپ قدرت بیشتر، اعتبار بیشتر و گوش شنوای بیشتری پیدا خواهد کرد. اما شخصا آنرا در شرایط فعلی غیر عملی و بدرجه ای غیر سیاسی میدانم. اتحاد مثل ازدواج یک امر دو طرفه است. نه فقط باید هم نظریها و فاکتورهای مشترک اساسی ای بین طرفین وجود داشته باشد، بلکه هر دو طرف یا هر چند طرف باید تمایل به اتحاد داشته باشند. امتیاز دادن و شل کردن نقد حزب به جریانات دیگر با این هدف که به احزاب دیگری نزدیک شویم، هیچ نفعی به حال طبقه کارگر ندارد و کمترین زیان آن ایجاد مشغله های زائد و اتلاف وقت و انرژی است که باید صرف کارهای اساسی تری شود.

ما هم نظریهای زیادی با حزب حکمتیست داریم. اعتقاد رسمی به نظرات منصور حکمت و برنامه یک دنیای بهتر و کلا تعلق داشتن به یک بستر واحد سیاسی، اساس این نزدیکی است. اما تفاوتها و اختلافات معین و مشخصی حزب ما را از امثال دو حزب حکمتیست بطور جدی جدا کرده است. اختلاف بر سر رهبری، بر سر نحوه برخورد به جنبشهای اجتماعی، اختلاف بر سر جنبشهای سیاسی، اختلاف و سایه روشنهای جدی ای بر سر جنبش کارگری و جنبش خلاصی فرهنگی و حتی درک ما از خود منصور حکمت، حزب کمونیست کارگری را از احزاب حکمتیست بطور جدی جدا میکند. برخی از این اختلافات قبل از مقطع انشعاب بروز کردند و به نحو ناجوری هم بروز کردند. بحث در مورد همکاری با دولت حجاریانی و همراهی با مجلس موسسان و امثال اینها که توسط کوروش مدرسی طرح شد و یک اقلیت حزب که بعدا حزب حکمتیست را تشکیل دادند با آن همراه شدند، یک اشتباه اتفاقی نبود. بلکه درک بشدت انحرافی این دوستان از کمونیسم کارگری را نشان میداد. بعلاوه یک سری اختلافات اساسی نیز بعد از انشعاب و جدایی اضافه شده اند.

انتظار میرفت که با جدایی گرایش راست مدرسی ها از حزب حکمتیست این جریان به نقد روشنی به نظرات و سبک کاری که بنظر میرسید عمدتا کوروش مدرسی آنرا فرموله کرده بود برسد. و همین مایه نزدیکی بیشتر به حزب کمونیست کارگری باشد. تلاشی که از جانب رهبری حزب ما به سمت اتحاد و همگرایی جدی با حزب حکمتیست صورت گرفت نیز اساسا بر همین مبنا بود و آن زمان قابل فهم بود. گرچه من با همان هم در اشکال و ابعادی که مطرح شد هم نظری نداشتم و مخالف بودم . اما به دلایل سیاسی ای ترجیح دادم علیه آن تبلیغ نکنم. اما وقتی که شاهد بوده ایم که جدایی جناح مدرسی ها نیز تغییر اساسی ای در درک و سیاست حکمتیستها نداده است، و حتی برخورد غیر سیاسی و متخاصم این رفقا در همان جلسه اتحاد را شاهد بوده ایم، طرح مجدد آن امروز بنظرم عجیب و غیر قابل توجیه بنظر میرسد. در واقع یک بار دیگر دارد وقت و انرژی حزب صرف حرکتی میشود که روشن است که نه فقط نتیجه اش اتحاد بیشتر نخواهد بود بلکه اتحاد صفوف خود حزب را میتواند تضعیف کند.

حزب حکمتیست با جدایی مدرسی ها نه فقط از جهت گیری قبلی خود در مورد مسائل سیاسی تغییر اساسی نداد بلکه برعکس تلاش کرد خودرا صاحب این سبک کار و تئوری های بعضا راست معرفی کند. این حزب فاصله خود با حزب کمونیست کارگری را نیز کمابیش همچون قبل حفظ کرد. به همین دلیل و دلایل دیگر تلاش رفقای ما برای نزدیکی زودرس به حزب حکمتیست عملا هیچ دستاوردی برای چپ و کمونیسم کارگری نداشت و نخواهد داشت. برعکس نوعی گیجی و سردرگمی را در صفوف خود ما در برخورد شفاف به گرایشی که مواضع نادرست و زیان آوری را در برخورد به مبارزات مردم داشته است، ایجاد میکند. بجای نقد گرایشی که با یک متد غیر علمی و غیر کمونیستی، مبارزات توده ای و چندین میلیونی سال ٨٨ مردم ایران را تماما به جیب موسوی ریخت، صداهایی از درون حزب شنیده میشود که گویا حزب حکمتیست هم مثل ما یک حزب کمونیستی و کارگری است و هیچ تفاوت اساسی با حزب کمونیست کارگری ندارد. گفته میشود که طبقه کارگر الان دو حزب دارد و این نقطه ضعف طبقه کارگر است و باید این دو حزب یکی شوند.

اعلام حزب حکمتیست بعنوان یکی از دو حزب طبقه کارگر بیشتر نقطه عزیمت انحلال طلبی را معنی میدهد. در واقع معنایش برای صفوف حکمتیستها تایید اینست که آنها کمونیست و کارگری هستند و حزب کمونیست کارگری همانست که آنها میگویند. من با این ارزیابی و با این درک از حزب و کمونیسم کارگری موافق نیستم. بنظر من حزب حکمتیست گرایشات سیاسی متضادی را در خود جای داده است. یک گرایش در درون حزب حکمتیست وجود دارد که نزدیکیهایی با حزب کمونیست کارگری دارد. اما سیاست غالب این حزب اینگونه نیست. با سیاست نقد سیاستهای انحرافی باید گرایش رادیکال را منسجم و تقویت کرد. فکر میکنم تا زمانی که حزب حکمتیست نقد روشن یا فاصله گیری محسوسی با متد برخورد خود در مورد انشعاب در حزب و در مورد خیزش سال ٨٨ نداشته است، امکان همگرایی با این جریان و شاخه های مختلف آن وجود نخواهد داشت.

جریانی که بزرگترین خیزش مردم را ارتجاعی و “لجن” و “بازی جناحها” میخواند، نشان میدهد که هم از حکمت و هم کلا از سیاست بسیار پرت است و سر بزنگاه کارش به جاهای ناجوری خواهد کشید. این متد فقط در برخورد به سال ٨٨ خودرا نشان نمیدهد. در بر خورد به هر رویداد سیاسی ای و هر پدیده ای متد دگم و سطحی و مکانیکی خودرا نشان خواهد داد. در برخورد به همین انتخابات حکومتی نیز شاهد بیرون زدن گوشه ای از همین متد از سوی حزب حکمتیست بودیم.

من با سیاست متحد شدن و سر هم بندی کردن مصنوعی احزاب از طریق نشستها و مذاکرات و توافقات کلا هم نظری ندارم و تردیدی هم در بی نیتجه بودن آن ندارم. میدانم که هرگونه چشم انداز نزدیکی نیروهای اپوزیسیون برای مردم خوشحال کننده است. اما نبض ما نباید با گرایش وحدت طلبانه ی مردم بزند. ما باید به مردم دلیل و ریشه جدایی ها را نشان دهیم و از این طریق آگاهی سیاسی جامعه را ارتقا دهیم و آنها را به پیوستن هرچه بیشتر به حزب ترغیب کنیم. نه اینکه همه احزاب را هم ارز نشان دهیم و مدام در نگرانی مردم از وجود احزاب متعدد که در جامعه طبقاتی گریز ناپذیر است شریک شویم.

 بطور واقعی احزاب سیاسی اگر زمینه نزدیکی داشته باشند، یا در بحث و جدال سیاسی به هم نزدیک میشوند یا فشار اوضاع سیاسی مثلا چشم انداز نزدیک انقلاب و غیره میتواند آنها را به سوی  نزدیکی به هم سوق دهد. در عین حال یک احتمال دیگر هم اینست که هیچگاه به هم نزدیک نشوند. صرف مذاکره و مراوده ها و لبخند زدنها، بدون اینکه جهت گیری و سیاستی عوض شده باشد هیچگاه در تاریخ کمکی به نزدیکی و اتحاد احزاب نکرده است. برعکس مانع نقد شفاف و بی گذشت گرایشات و نظرات نادرست میشود. تجربه نشان میدهد که این نوع هم گرایی های غیر سیاسی و زود رس به ضد خود تبدیل شده و تفرقه ها را بیشتر میکند. ما باید اتحاد عملها را حتی المقدور در زمینه های مشخص سیاسی افزایش دهیم اما در مورد وحدت ها و نزدیکی های اساسی به توهمات دامن نزنیم.

هشدار صمیمانه من اینست که تلاش عجولانه و بیش از حد برای اتحاد احزاب چپ فقط میتواند در درون خود حزب کمونیست کارگری در اوج اتحاد و قدرت آن بی دلیل مساله ساز شود و شکافها و زاویه ها و ناروشنی هایی ایجاد کند که باعث تضعیف جدی حزب و به زیان طبقه کارگر و کمونیسم کارگری  خواهد بود.

حزب کمونیست کارگری ایران یک حزب بزرگ و قوی سیاسی است. متحدین زیادی در جنبش چپ و بویژه چپ اجتماعی دارد. افراد و محافل اجتماعی و نیروهای زیادی خارج از صفوف این حزب قرار دارند که جایشان در واقع درون این حزب است. باید تلاش جدی ای کرد که همه این نیروها به این حزب بپیوندند. اما این تلاش از کانال چراغ سبز دادن به جریاناتی نظیر حزب حکمتیست نمیگذرد. بلکه برعکس با نقد بی امان و روشن سیاستها و برخوردهای نادرست و سنگ اندازیهای سیاسی بر سر راه سیاست رادیکال و کارگری میتوان گرایش کمونیستی در درون این حزب را تقویت کرد و نهایتا این حزب و نیروهای دیگر را تا آنجا که ممکن است به مسیر درستی هدایت کرد. و در عین حال فضای جذب کل نیروها و افراد و محافل چپ کمونیستی – کارگری به حزب را فراهم نمود.

 باید امیدوار بود که احزاب سیاسی به هم نزدیک شوند. اما این را هم باید تاکید کنم که نباید تئوری اتحاد احزاب را بیش از حد کش داد که گویا بدون این اتحادها تحولات سیاسی جدی صورت نخواهد گرفت و چپ بجایی نخواهد رسید. جامعه طبقاتی است و همیشه احزاب متعددی در راست و چپ جامعه وجود خواهند داشت. تجربیات بزرگ تاریخی نشان میدهد که ممکن است احزاب متعدد سیاسی و چپ تا آخر وجود داشته باشند و هیچوقت این نزدیکی ها متحقق نشود و بخش اعظم یا رزمنده مردم در این میان پشت سر حزب یا احزاب معینی متحد شوند و انقلاب و تحولات سیاسی هم صورت گیرد. ممکن است احزاب مدعی چپ متحد نشوند و در عین حال چپ و کمونیسم نقش تعیین کننده ایفا کند. در واقع این محتملترین و واقعی ترین چشم انداز است.

یک بار دیگر تاکید میکنم که ما سیاستهای روشنی در نزدیکی و اتحاد عمل در زمینه های مختلف با احزاب و سازمانهای چپ داشته ایم و من آنها را عموما مفید و اصولی میدانم. ما دیالوگ و نشستها و مذاکرات منظمی با این جریانات و سایر جریانات سیاسی داشته ایم که از نظر من کاملا درست و اصولی است و باید ادامه پیدا کند. ما در عین حال باید با نقد گرایشات بازدارنده و راست در درون جریانات چپ، گرایش رادیکال و کمونیستی و کارگری و مارکسیستی را تقویت کنیم. توهم پراکنی در مورد قطب چپ و اتحاد احزاب و ایجاد حزب واحد کمونیسم کارگری و امثال اینها از طریق اتحاد با حکمتیستها و امثال آنها نادرست و مضر است. و بیش از همه به زیان خود حزب کمونیست کارگری ایران خواهد بود.