در حاشیه نوشته رفیق حسن رحمان پناه بمناسبت ۳۱ خرداد!

در حاشیه نوشته رفیق حسن رحمان پناه بمناسبت ۳۱ خرداد!

نوشته رفیق حسن به مناسبت روز پیشمرگ کومله است، اما بهانه ای است برای یک هجوم غیر منطقی به مخالفین و منتقدین سیاسی (چه درونی و چه بیرونی) اتحاد شش سازمان. در متن به نوشته ایشان می پردازم. و برای بیان هدف خود مستقیم به موضوع اتحاد احزاب کردستان ایران اشاره کنم.

آقای مهتدی از روز جدایی اهدافش معلوم بوده است. هدف آن شریک شدن در قدرت به هر قیمتی و با پرچم ناسیونالیستی و خواستهای ملی! به پاراگرافی که در نشریه شهروند در سال ۲۰۰۲ بصورت عکس آمده است لطفا توجه نمائید. شخصا در نوشته هایی به نقد مواضع حزب ایشان پرداخته ام و این را نیز به رسمیت می شناسم که انتخاب خود را نموده است. اما موضوع بر سر سازمان کردستان حزب کمونیست ایران و موجودیت این حزب بعد از ائتلاف و اتحاد کنونی با ۵ سازمان ملی و مذهبی اپوزسیون ایرانی است. در روزهای اول مطلبی کوتاه در این باب نوشتم و نگرانی خود را بیان داشتم. اکنون در ادامه به جنبه دیگر این موضوع و آن اینکه با معیارهای اخلاقی میخواهند موضوع را به قول رفیق حسن رحمان پناه «کوچکترین» اختلاف درون حزبی جلو دهند. و شمشیر را از رو برای منتقدین بیرونی(چه فردی و چه سازمانی بسته اند)، بپردازم.

متحدین کنونی کومله، هر آنچه را که لازم بود برای به هراج گذاشتن رادیکالیسم و مبارزه کارگران و زحمتکشان، و همچنین همان سطح نازل از خواست ملی نیز، در پیشگاه دشمنان مردم، کوتاهی نکردند. از پیام لبیک به خمینی وبشکست کشانیدن هیئت نمایندگی خلق کرد تا دیگر مذاکرات مخفی با رژیم ایران، دراز کردن دست همکاری بسوی سازگار، موسوی، خاتمی، روحانی، سلطنت طلب و ماجرای الماس فریت، دست به دامن شدن قبر«آتا تورک» و «دست به دعا» برای نرم شدن آمریکا و تبدیل کردن ایران، به عراق و یا سوریه ای دیگر و …و…. انجام دادند. درمقابل مبارزات جمعی در مهاباد و اعتصاب عمومی مردم کردستان ایستادند و در تقابلش برآمدند و در پایان، تمامی تلاشهای آنها به شکست انجامید. اما باز هم برای تهی کردن جنبش کردستان از رادیکالیسم، کوتاه نیامدند، و دوباره سراغ سازمان کردستان حزب کمونیست ایران(کومله) رفتند که با خود هم محور نمایند. و این موضوع از فراخوان سال گذشته آقای مهتدی به کومله و به شخص رفیق ابراهیم علیزاده شروع شد.

اما رادیکالیسم در جامعه کردستان با مبارزات کارگری و توده ای و در قالب(روز کارگر، روز جهانی زن، عکس العمل به توهین به زنان در مریوان، جنبش ضد شکار، ضد قلیان، جنبش حفظ محیط زیست و شرکت صدها نفر در پاکسازی رودخانه و جنگل کاری جاهایی مثل کوه آبیدر، اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر ویارانش، اعتراض سراسری به قتل شوانه و منبعد فریناز در مهاباد، مبارزات معلمان برای خواستهای صنفی، بخاکسپاری باشکوه رهبران کارگری، مقاومت در زندانها از جانب رهبران کارگری و مدافعان حقوق بشر همچون، بخشنده و کبودند و دهها مبارزه اجتماعی و مدنی دیگر پایداری خود را نشان داد. این مبارزات و حرکت اعتراضی در جامعه از یکطرف، و گرایش رادیکال و کارگری درون تشکیلات علنی کومله این اجازه را نداد که آقای مهتدی، سازمان کردستان حزب کمونیست را به آسانی به طرف خود بکشاند. اما اوضاع منطقه و تحولات خاورمیانه و کنفرانس میری و دها موضوعات دیگر موجب شده، که تعادل به نفع گرایش اتحاد با ناسیونالیسم کُرد در صفوف تشکیلات علنی کومله(نه بخش رادیکال و برابری طلب در شهرها) به هم بخورد و با بهانه مسئله انتخابات اخیر در ایران، این اتحاد عمل را علنی کنند .

جدا از تشکیلات و هواداران کومله در شهرها، جمع قابل توجهی از کادرهای تشکیلات علنی نیز با این اتحاد و تابع شدن به اهداف احزاب ناسیونالیستی، مخالفند.

در خارج از صفوف تشکیلاتی این حزب، هزاران نفر به سرنوشت کومله و آینده این اتحاد فکر میکنند و با دقت بدان مینگرند و سئوالات منطقی مطرح میکنند. که آیا کومله منبعد با کارگر و زحمتکشان، با مبارزه طبقاتی، با رهایی از ستم گوناگون و منجمله ستم ملی، تداعی میشود، یا اینکه در اهداف احزاب دیگر جذب و به تاریخ تعلق میگیرد؟ تا جایی که من خبر دارم هنوز «هیچی اتفاق نیافتاده» جمع هایی از مبارزین در شهرها، در حال انشقاق بر حسب دو «گرایش متفاوت» در درون کومله هستند. این قابل انکار نیست که در جنبش انقلابی کردستان، اکثریت چپ سرنوشت خود را به کومله رقم زده اند، ولی بدین معنا نیست که این تناسب افول نکرده است، و چپ خواندن کومله ازلی و ابدی است. حرکتهای جمعی و خودجوش که در بالا نام بردم بهترین گواه است که بپذیزیم، جامعه خارج از احزاب سیاسی سوخت و ساز مبارزاتی و کشمکش خود را با نظام سرمایه داری و سیستم حاکم ادامه میدهد. در این میان افرادی ومنمله رفیق حسن رحمان پناه آسمان را به ریسمان وصل کرده که در مقابل جواب سوال مشخص افرادی که در رابطه با موضوع اتحاد کنونی سئوال دارند طفره بروند، و خوش بینانه میگوید گویا، کومله تا ابد در راس رادیگالیسم در کردستان باقی خواهد ماند. این همان نگرش قبل از رنساس است که نوپایی را در شکل و نحوه اداره جامعه بر خود نمی پذیرد. و فکر میکنند که قانونمندی جامعه، حزب و مردم ، متفکر و مجری، «شبان و رمه» است. رفیق حسن با حملات هیستریک به هر آنچه و هر آنکس که از کومله انتقاد داشته اند، بخواهد از یکطرف مخالفان درون تشکیلاتی بیرونی را مرعوب کنند و از طرف دیگر تشکیلات خود را به اصطلاع «منسجم » نگه دارند.

نصفی از نوشته رفیق حسن حمله به جریان کمونیسم کارگری است که به قول رفیقی بنام خانی هانروم، در فیس بووک نوشته بود: «کدام سیستم فکری و سیاسی بود که سوار بر ” بهار عربی” ، جنبش عدالت خواهی و دمکراتیک میلیو نها انسان محروم جامعه را به انحراف کشانید؟ اجازه بده مشخص تر و واضح تر سوال کنم: برای جنبش بر حق و انقلابی فردای کردستان ایران و مبارزات و اعتراضات بر حق فعلی کردستان عراق و… این نظام و سیستم فکری ” راست” و ” فیدرالی طلب” جریانات دیروزی کو مله د دمکراتها هستند که تلاش دارند بهر وسیله ای سناریو های سیاه عراق و افغانستان را در ایران و کردستان ایران تکرار نمایند یا این محافل کو چک و کم ضرر جریانات کو مو نیسم کار گری»؟

چرا نباید برای اتحاد با این جریانات ناسیونالیستی خوشبین بود؟
چون این جریانات ملیگرا در طول حیات خود به تبعیض و ستم طبقاتی مهر تائید میزنند. در هیچ جایی سراغ نداریم از استثمار بسیار وحشیانه هزاران کارگر کوره پزخانه ها در میاندوآب، چومی مجید خان و دیگر نقاط در کردستان، صحبتی به میان آورده باشند؟ چون احزاب ناسیونالیستی و طرفداران اقتدار«حکومت کُردی»، فکر میکنند که استثمار شدن توسط کارفرما کُرد اشکالی ندارد و در سال ١٣۶۵ شمسی شاهد بودیم حزب دمکرات با همکاری صاحبان گروه پزخانه های چوم مجید خان، رفیق سلیمان محمدی سازمانده مبارزات کوره پزخانه ها را بشیوه ای وحشیانه ترور کردند. شریک شدن در استثمار کارگران کُرد آرزوی احزاب ناسیونالیستی است. هر از چندگاهی برای طرد نشدن بیشتر و از سر ناچاری از محکومان به کوله بری(کولبران) نام برده میشود، ولی همین ناسیونالیستها بیشتر نگرانند که نمی توانند گمرکی بگذارند و آنها هم عوارضی بگیرند.
در هیچ جایی ندیدم که گرایشات ناسیونالیستی منتقد مذهب باشند و دخالت دین را به چالش بکشند. و در عوض در اکثر مصاحبه های رسمی از مظلومیت مذهب سنی شکایه میکنند و برایش اشک میریزند. در مقابل قمه کشان سنی های سلفی که توسط رژیم ایران میدان یافتند، تا رادیکالیسم جامعه کردستان را به کج راه ببرند، دهنشان دوخته بود. در مقابل همان سلفی هایی که از ده سال پیش در خیابانهای شهر جوانرود با پرچم سیاه و صورت بسته، قمه کشان، زنان بی حجاب را تهدید کردند، اقدامی به عمل نیآورند. در عوض در فکر روز لباس کردی و مسابقه لباس کردی مابین رهبران در صفحات مجازی بودیم. و یا اینکه همین احزاب ملی و ناسیونالیستی، خود مروج مذهب سنی و سفلی بودند و یا با پخش «تلاوتهای قرآن مجیدشان» به تقویت این افیون پرداختند. قدرت مذهبی، شیعه و سنی ندارد، سیا و سفید ندارد(شیعه آن حزب الله است و سنی آن داعش). این همان امتیازی است که در کردستان عراق به مذهب داده شده که از برکت آن هزاران مسجد ساخته شود، که مکان رجز خوانی آخوندهای انگل برای زن ستیزی باشد و نتیجه اش هزاران قتل ناموسی در کردستان عراق است. و همین سکوت ها و امتیاز دادن ها در ایران به رشد جریان سلفی کمک کرده است که در هر مسجدی دهها نفر عضو کیری کنند و احزاب کُردی در کردیدورهای آمریکا به دنبال موشکی برای به قدرت رسانیدن خودشان باشند. احزاب ناسیونالیستی به همان اندازه از عِرق ناسیونالیستی تغذیه میکنند، از ستم مذهبی برای به قدرت رسانیده خود بهره میجویند. این آن سناریوی است که ما باید از آن وحشت کنیم. سناریویی که رژیم ایران و غرب و ناسیونالسیم، نظاره گر، و یا دخیل درشکل گرفتن آن هستند. بطور مثال بی بی سی و غرب با پررنگ کردن اینکه موشکهای دیروز به سوریه، از استانهای (سنی نشین) بوده میخواهند که آتش ویرانگر این جنگ را به همراه جمهوری اسلامی به کردستان بیاورند و آتش دیگری از جنگ مذهبی را در نقطه ای دیگر از خاورمیانه شعله ور کنند. ولی این ها مشغله احزاب ناسیونالیست نیست!!

 

جریانات ناسیونالیستی به مسائل و مشکلات جامعه، همچون گرسنگی و بیکاری و اعتیاد و خودکشی خودسوزی(بالاترین ارقام درایران) و دهها مصبت دیگر بی تفاوتند. در عوض همین احزاب ناسیونالیستی چند سال مردم را با پرچم کُردی سرگرم کردند و مدتی نیز با لباس کردی، و امسال نوروز را «نوروزجامانه» نام نهادند که خاک در چشم مردم کردستان می پاشند(یادشان رفته مردم لباس ندارند، حال فرم آن هر چه باشد، مهم نیست. و من مقاله ای در این زمینه نوشتم که در آرشیو سایت آزادی بیان موجود است). از این مایه میتوان صفحات سیاه کرد که چرا این احزاب ناسیونالیستی هیچ ربطی به کارگر و زحمتکش و محرومان کردستان ندارند و مدافعین دروغین رفع ستم ملی نیز هستند. و ستم ملی بهانه ای است که خود را قیم مردم قلمداد کنند و جوازی برای سات و سودا و بند و باست و به هراج گذاشتن آرمانهای یک ملت در پیشگاه این و یا آن دولت و دشمنان خلق کرد بشیوه مخفیانه و به دور از دخالت مردم، به پیش ببرند.

آیا اشتباه است که بگوئیم اینها دروغگویان مطلق در رابطه با مسئله ملی هستند. مگر مردم یادش رفته که این گروهها، برای به قدرت رسیدن دشمن سرسخت ملت کرد( اردوغان فاشیست)، پیام تبریک دادند و به هلهله افتادند. درمقابل کندن خندق توسط بارزانی و جدا کردن کرد های ایران و سوریه سکوت کردند و در مقابل حمایت همه جانبه ترکیه از داعش در محاصره کوبانی و منبعد قتل عام کردن مردم در شهر جزیره ترکیه لال شده بودند، در مقابل قتل منتقدانی همچون کاوه گه ر میانی لب نگشودند. حتی قاتل رهبرشان آقای قاسملو بنام صحرارودی به کردستان عراق آمد و برایش فرش قرمز پهن کردند و احزاب ناسیونالیستی گردن کج، نظاره گر بودند و … و…

من به یقین میدانم که جنبش چپ در کردستان بدنبال اتحاد کومله با جریانات ناسیونالیستی و ملی گرا (یا درست تر بگوئیم، اضمحلال کومله در این احزاب) ضربه زیادی را متحمل خواهد شد، تا مدتها شاید به نوعی دچار سردرگمی و بی افقی بشود، اما راه خود را باز خواهد یافت و خود در تشکل دیگری متحد خواهد کرد. در این میان نیز متاسفانه، صدها فعال کارگری و کمونیستی به دلیل عدم تحزب شاید دچار نا امیدی و یاس شوند و به حاشیه جامعه کشانیده شوند.

نقشی که رفیق حسن برای خود، کومله، منتقدین و مردم قائل است.

رفیق حسن در اوج شادمانی میگوید:

« تردیدی نیست کە شاخە و شعب مختلف کمونیسم غیرکارگری این بار نیز همان جوابی را خواهند گرفت کە سال ١٣٧٠ و بعد از رفتن از حزب کمونیست ایران و کومەلە دریافت کردند که چیزی جز بی اعتباری و ضدیت با کومەلە و جنبش انقلابی مردم کردستان در تاریخ انفعال ، پاسیفیسفم ، فحاشی و دروغگویی آنان نیست و بار دیگر نیز به اسمشان ثبت خواهد شد» و «استوار ماندیم». اولا باید سئوال شود که این جواز/سرتیفیکات را که چه کسی به شما داده است که از این و یا آن احزاب برتری و بهتری، معیار فعال بودن برای خود و پاسفیسم برای دیگران در چیست؟ اگر تنها معیار اردوگاه و نیروی نظامی است و «نیروی نظامی همه چیز»، آنرا به صراحت بیان کن، در غیر اینصورت در مورد دخالتگری برای مبارزات مردم در جامعه اجازه بدهیم که همان مردم قضاوت کنند و خود را در این زمینه هم ناجی مردم بحساب نیاوریم.

رفیق حسن، با سیلی صورت را خود را سرخ نگه میدارد. با منتصب کردن منتقدان به کمونیسم کارگری و همزمان حمله هیستریک به آنها ودیگر مخالفان سیاسی، فضای بحث سالم و سازنده را برای موافقین و مخالفین این اتحاد به کج راهه میبرد. اگر من بودم به جای رفیق حسن گریه میکردم، که چه چیز باعث شده، کادرهای قدیمی در سال ١٣٧٠شمسی حزب را بجا گذاشتند( معلوم بود، بدنبال جنگ خلیج جمعی به دامن ناسیونالیسم غوطه ور شدند، و علیرغم هر بحث درون تشکیلاتی دیگری در آن زمان، خیلی از کادرهای کمونیست با این دیدگاه ناسیونالیستی همسویی نداشتند. اگر چه آن نوع جدا شدن در آن زمان، اکنون مورد تایید من نیست). ولی رفیق حسن اکنون بعد از ٢۶ سال برای خطاهای امروزی خود، انشعابیون آن زمان را مقصر میداند. و با متدولوژی خیلی از احزاب سکتاریست«آنکه با ما نیست، برماست »، سراغ مخالفین خود میرود، که از «شر آنها خلاص شود». در حقیقت امر، هر کدام از کادرهایی که رفتند یا اینکه عده ای اکنون در تشکیلات کومله برای رفتنشان لحظه شماری میشود، کمتر از رفقایی که قرار است «استوار» بمانند، و خود را «متعهد» به آرمان چپ بدانند، کمونیست بودنشان، کمتر نیست.

نمیدانم چرا خوشحال بشویم که منتقدان از ما بگریزند. میبایست «اگر با پول هم بوده باشد» برای خود منتقد بخریم که به نقدهایشان گوش کنیم و با پاسخهای سیاسی مردم را به میدان قضاوت بکشانیم. بطور مثال از این اطلاعیه رفیق رحمان نجات که امثال من بدان نقد داشته باشیم، چه چیزی عاید مردم میشود؟

 اطلاعیه این چنین است:

«توضیحی پیرامون دیدار نمایندگی کومه له و سازمان انقلابی زحتمکشان کردستان ایران
بدین وسیله به اطلاعی می رساند که روز پنجشنبه ۱۸ خردادماه هیئتی از جانب کومه له (سازمان انقلابی زحتمکشان کردستان ایران) به منظور توضیح و تشریح مصوبات کنگره اخیر این سازمان با هیئتی از نمایندگی کومه له در محل دفتر نمایندگی کومه له در کردستان عراق دیدار و گفتگو داشتند.
در این دیدار، هیئت مهمان مواضع خود را به ویژه در مورد پلاتفرم همکاری با سازمان های سیاسی در کردستان توضیح دادند و نسخه ای از مصوبه خود را در این زمینه در اختیار نمایندگی کومه له قرار دادند.
هیئت نمایندگی کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) در جریان این نشست به تشریح مواضع کومه له در این زمینه بر اساس مصوبه کنگره ۱۴ کومه له پرداخت و سپس پیرامون اوضاع سیاسی کنونی ایران و منطقه، تبادل نظر به عمل آمد.
نمایندگی کومه له، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران در اقلیم کردستان
٢۴ خرداد ١٣٩۶۶ »

آیا این اطلاعیه یک سر سوزن به اراده مردم ارج می نهد، یا از دیدارهای پُر عکس خود مینویسند؟ و خود را ناجی بلا منازع مردم میپندارند و مردم را ملزم به فرمانبری مینمایند. احزاب نباید خود را خدایان اراده و عقل کل، و توده میلیونی را نادان و دنبال رو یپندارند. بهتر است دیدارهایتان اگر مربوط به مسائل مردم است، بصورت علنی با مردم در جریان بگذارید. برای جانشین کردن «عقل کل» به جای اکثریت مردم، فقط به این تبریکات آقای مهتدی نظری بیفکنید که من بصورت عکس آورده ام. ایشان در سال ٢٠٠۵ میلادی برای مسعود بارزانی نوشته است. که چگونه عقل کل را در آقای بارزانی می بینند و مردم را «رمه» میپندارد که در سایه «کائنات و عقل کل وی، مردم کردستان به رهایی دست یابند». آیا خود بارزانی هم میتواند انکار کند که ٢۶ سال حاکمیت در کردستان کارتی بسیار سوخته و تجربه ای تلخ از حکومت داری برای اقشار پائین جامعه کردستان بود؟ داشتن قدرتی همچون بارزانی، شیرین ترین خواب برای عده ای است که بخواهند همچون این اطلاعیه، برایشان تمجید سرایی بشود. احزاب ابدی و رهبران ابدی(طالبانی، بارزانی، مهتدی، علیزاده، ایلخانی زاده و هجری و …..) آیا این شکل مناسبی از اداره جامعه بصورت زنده و فعال است؟ آیا نباید بر خود گریه کنیم، اگر جریان چپ، نتوانسته بعد از ۴٠ سال سابقه فعالیت، و برای برخی دیگر از احزاب کردستانی چند دهه بیشتر فعالیت حزبی، شکل رهبری و هدایت احزاب را تغییر نیافته حفظ کرده اند؟ مگر قرار است ما چند سال عمر کنیم؟ اگر «فکر» میکنیم ما تجربه بیشتر داشته ایم، بفرما، تجارب خود را کتابی کنیم و در اختیار نسلهای دیگر قرار دهیم که دست به دست بچرخد. اگر هم قابل استفاده نباشد همان تعداد معدود درلای کتابخانها، و در زیر لایه ای از گرد و خاک خواهد ماند، تا قبل از اینکه در صندوق کاغذهای برگشتی گذاشته شود.

به اطراف خود نگاه کنیم ، حزب جدید و در قدرت فرانسه بعد از یکسال تاسیس به بزرگترین حزب تبدیل شد و احزاب سنتی را به حاشیه انداخت. حدود ٨٠ درصد از نماینده گان مجلس این حزب، کسانی هستند که حتی یکبار هم تجربه نماینده گی مجلس را نداشته اند، و تقریبا به همین میزان تناسب نماینده گان، زن هستند. که این را نوعی انقلاب در انتخابات نام میبرند. آیا اشکال دارد که کسی قدرت را از من بگیرد، و نسل جوان و منتقدی به میدان آید. نه، نباید نگران باشیم که آینده را به آینده گان بسپاریم قبول کنیم که این جوانان ده ها برابر از دوران جوانی ما با معلومات تر و آگاه تر به مسائل هستند در بهترین حالات اگر تجارب ما دردبخور باشد، در اختیارشان بگذاریم و بر این اساس جامعه ای زنده و دخالتگر را سازمان دهیم. و دست از افتخار برای حزب ۵٠ و یا ۶٠ ساله برداریم و به مانند شراب تلقی نکنیم که اگر قدیمی تر بود گرانبها تر است. بلکه باید گفت چه حزبی و چه کسی، لقمه ای به سفره محرومان میافزاید، از ماست!! چه حزبی در مقابل جهالت ایستاده گی میکند، به رشد آگاهی و شعور سیاسی و دخالت مردم در سرنوشت خود کمک میکند«شراب خوبی است»

برای تناقض گویی رفیق حسن با آنچه در گذشته بیان داشته، چند نوشته خود در دوسال پیش مرور کردم، که متاسفانه کامنتی مهم از وی نیافتم که در انتقاد برای من نوشته بود. ایشان فکر میکرد “ظلمی” بسیار بزرگ در حق به کومله نموده ام، که برای تعریف از خصوصیات پیشمرگ کومله، گفته بودم ادعای کومله بودن از جانب چند سازمان بنام کومله مهم نیست، اعمال کومله مهم است!

اما اکنون به منتقدانی که از این اتحاد آنها نگران هستند، اینچنین حمله میکند. نمیدانم رفیق حسن نوشته های قدیمی خود را که در نقد احزاب ناسیونالیستی نگارش نموده است، کجا قایم خواهد کرد. من اکثر نوشته های وی را میخواندم منجمله مقاله« ناصر رزازی سیاست مدار و عبدالله مهتدی هنرمند». برای رفیق حسن و همفگرانش، لازم نبود به شیوه اخلاقی و یا نام جانباخته گان سراغ مخالفان خود بروند. بهتر میبود که به مانند رفیق یحیی دوانداری با نوشته ای کوتاه و گویا اکتفا میکردند، که بیان پیشمرگ کومله و این روز باشد نه خط و نشان برای مخالفان !

شخصا اگر چه عضو این حزب نیستم، اما به مدت ١٧ سال و به دنبال انشعاب جریان سازمان زحمتکشان، کومله و حزب کمونیست ایران را تقویت کرده ام و اکنون هم با این نوع دخالتگری ها آخرین تلاشها را برای غالب نشدن نگرش ادغام کومله در گرایشات ناسیونالیستی و ملی ، به عمل میاورم. و با جمع وسیعی که عضویت در حزب دارند صحبت نموده ام که بمانند، و مرعوب نشوند! همچنین با کادری که این روزها میخواست استعفا دهد صحبت کردم که از تصمیم خود منصرف شود، و امیدوارم که استدلال من را پذیرفته باشد. بر این مبنا انتظار دارم که در درون تشکیلات اعضا و کادرها برای به حاشیه نرفتن گرایش چپ خود را منسجم کنند. و در خارج از تشکیلات هزاران هزار نفر از توده آگاه و پیشرو ، کارکران و زحمتکشان، به خفظ آرمانخواهی کومله در صف طبقاتی خود امیدوارند .

٢١ جونی ٢٠١٧ (٣١ خرداد ١٣٩۶)  ابراهیم رستمی

لینک نوشته رفیق حسن:

https://m.facebook.com/story.php…