من تحریمی هستم

اصلاح‌طلب‌ها دولت را و شورای شهرِ تهران را به دست گرفتند. اصلاح‌طلب‌ها تقریبا در شهرها اکثریت آرا را به دست آوردند. این یعنی یک دولت با پشتوانه‌ی خودی و با قدرت ـ و البته بی‌بهانه…

حالا به‌نظرم چهار سال زمان را برای درکِ اینکه «اصلاح‌طلب‌ها قرار نیست در قوانین و مواضعِ ریشه‌ای و بدویِ جاری که در کشور جریان دارد تغییری ایجاد کنند»، زمان را به عقب رانده‌ایم. شاید این حقِ مردمی که در ایران زندگی می‌کنند باشد تا به خود فرصتِ اندیشه و رشدِ فکری بدهند، اما بدون‌شک هیچ‌کس این حق را ندارد تا با خطاهای مکرر آینده‌ی فرزندان‌مان را به تباهی بکشاند، و آینده‌ی کشور را.

و فراموش نمی‌کنم که گاهی حقِ فردی و شخصی می‌تواند حقِ جمعی و عمومی را به مخاطره بیندازد.

حالا همه‌ی حکومت در دست اطلاح‌طلبان است و رای دهندگان به اندازه‌ی کافی وقت دارند تا در پایان چهارسال ببینند که آیا از حقِ فردی خود به درستی استفاده کرده‌اند یا نه.

من جزو تحریمی‌ها هستم و پیش از این گفتم و نوشتم که«سگِ زرد برادرِ شغال است».

به نظرم زمان را به عقب راندید دوستان!

به سادگی و با خوش‌خیالی زمان را به عقب راندید، حداقل اهداف‌تان را دنبال کنید و فراموش نکنید، تا در پایانِ چهارسال برای قضاوت، چیزی از قلم نیفتد:

آزادی زندانی‌های فکری، عقیدتی و سیاسی. آزادی روزنامه‌نگارها، نویسنده‌ها، کارگران، اندیش‌مندان و اهالی قلم. آزادی اندیشه‌و‌بیان در تمام سطوح. آزادی انتقاد بدون هراس از آزار وحبس و بند. فعالیت انجمن روزنامه‌نگاران.

ایجاد شغل مناسب با درآمد مناسب. بیمه‌های اجتماعی. حقوق کارگران. حقوق معلم‌ها. حقوق زنانِ بی‌سرپرست. مساوات و برابری در قوانین جاری بین زنان و مردان. حق حضانت، حقِ خروج از کشور برای زنان، حق ارث و دیه‌ی برابر. از بین بردنِ قوانینِ بدوی جنسیتی در جامعه. لغو نابرابری در حقِ شهادت برای زنان.

کوششِ جدی و اساسی برای رشدِ اقتصادی و معیشتی در سطوحِ پایین دستِ جامعه.

ایجاد شهر و کشوری امن برای تمام افرادِ جامعه.

لغوِ تمامِ قوانینی که موقعیت و شرایطِ  کار و زندگی زنان را از مردان جدا می‌کند. لغو محرومیت‌های جاری برای زنان در ورزش و کار.

لغوِ خیمه‌شب‌بازی اعدام در ملا‌عام. لغو حکمِ اعدام.

و ده‌ها حقِ بدیهی و طبیعی‌ایی که از مردم و جامعه سلب شده است.