روشنفکران آزادیخواه نمونه کوروش زعیم

روشنفکران آزادیخواه نمونه کوروش زعیم

دمکراسى و آزادى و حقوق بشر در ایران تعاریف خاصى دارد و این مسله گاهى مى تواند به مشکل و دردسرى بزرگ براى قوه تشخیص اتباع ایران تبدیل شود. این مسله وقتى پاى حقوق ملى ملیتهاى غیرفارس و غیرشیعه به میان کشیده مى شود بیشتر گُنگ و ابهام آمیز مى شود. مثلاً کوروش زعیمى از رهبران مدعى جبهه ملى ایران که براى خود نقش رهبرى اپوزسیون را قایل است و خود را جانشین دیگر سراب دمکراسى و آزادیخواهى ایران یعنى داریوش فروهر ( رهبر و بنیانگذار حزب ناسیونالیست افراطى ملت ایران بر پایه پان ایرانیسم) مى داند از مفسرین و روایان نسخه ایرانى دمکراسى، سکولاریسم و آزادیخواهى است. نوشتن درباره کسى مانند کوروش زعیمى که خود امروز در بند و زندان جمهورى اسلامى است مانند سراب خطاب کردن اسوه الگوى دمکراسى خواهى ایران داریوش فروهر که قربانى قتلى وحشیانه شد براى نگارنده آسان نیست. گو اینکه نگارنده هم مانند مردمان دیگر ایران و شرق به قربانیان حس همدردى و سمپات دارد و در مواقع سخت مخالفت با قربانیان را از نظر وجدانى اخلاقى نمى دانم. شاید اینهم البته ضعف شخصیتى ما باشد که از دو چیز نشات مى گیرد: یکى اینکه عموماً در ایران نقد ما اکثراً مبتنى بر نفى و تحقیر شخصى و آرزوى نابودى شخص مورد نقد به هر قیمتى است و این در بلند مدت در ذهن جمعى ما این شبهه را ایجاد کرده است که اخلاقى نیست با کسانى که امروز خود قربانى هستند به نقد و تنقید برخورد کنیم و یا مسله دوم هم از این نقطه نشات مى گیرد که چون جمهورى اسلامى ایران در ذهن ما نماد شر و بدى است پس مخالفان و قربانیان آن در جامعه نماد خیر و خوبى است و مخالفت و نقد به مخالفان و قربانیان جمهورى اسلامى به معنى همپالگى و همراهى با نظام جمهورى اسلامى ایران است. این دو باور از بن اشتباه و غلت ما را از پرداختن به مخالفان جمهورى اسلامى که فردا مى توانند جانشینان جمهورى اسلامى ایران باشند باز مى دارد و این باعث چرخیدن چرخه استبداد به روال سابق مى گردد. شاید اگر مخالفان رژیم سابق توسط هم بخوبى نقد و تنقید مى شدند کشور ما شاهد بروى کار آمدن نیروى مترقى ترى میشد و امروز مبتلا به این طاعون سیاه نمى شدیم.
کوورش زعیم که در بین مخالفان و اپوزسیون ایران مورد احترام است و چندین بار هم طعم زندان و بازداشت را چشیده است و از نظر عاطفى هم بخاطر اینکه برادرش سیامک زعیمى از فعالین کمونیست در سال ١٣۶٣ تیرباران شده است و روحش تا حدى خراش برداشته شده است نمونه تیپیکال یک ایرانى ناسیونالیست در برابر حقوق ملى ملیتهاى غیرفارس است. او که در سال هزار سیصد و هشتاد و هشت بهمراه دیگر ملى گرایان ایرانى سازمان حقوق بشرى را براى صیانت حقوق شهروندى اتباع ایران بنیان گذارده است نمونه اى است از مواجهه طرفداران حقوق بشر ایران به مقوله حقوق شهروندى ملیتهاى غیرفارس! کوروش زعیمى نویسنده اى پرکار است و اکثراً به روال ملى گرایان خود را صاحب نظر در همه امور مى داند، فرقى هم نمى کند که فارغ التحصیل رشته مهندسى است که بیشتر امروز بعنوان متخصص امور قومى، تاریخى و نحوه و سالهاى مهاجرت غیرفارسها به ایران جلوه مى نمایاند. البته این از حقوق شهروندى آقاى زعیم مى باشد و نه من مى خواهم این حقوق او سلب شود و نه این اختیار را دارم که حقوق او را سلب کنم. اینکه او در پیام تبریک نوروز سال نود و پنج آرزوى حکمفرمایى آزادیخواهى و سکولاریسم و دمکراسى را براى مردم ایران مى کند و در میزگرد ماهنامه نامه با عنوان “مسله اى بنام قومیتها” مخالفت شدید با آموزش زبانهاى غیرفارسى مى کند و در استدلال مخالفت با عباس عبدى و مجید تولایى که نارضایتى قومى را نشات گرفته از عملکرد داخلى حاکمیت ایران مى دانند یکباره شیفت عوض مى کند و با پیش کشیدن مهاجرت تورکها و عربها به ایران و همنژادى تاریخى ایرانیان مسله و نارضایتى قومى غیرفارسها را نتیجه دخالت و توطئه بیگانگان و همسایه هاى ایران مى داند و فقط وجود تبعیض مذهبى را إقرار مى کند(١). کسانى که کوروش زعیم را مى شناسند و نوشته هاى او را خوانده اند مى دانند که کوروش زعیم در هر نوشته خود در مخالفت با جمهورى اسلامى ایران، اشاره اى مفصل به دشمنان ایران و توطئه ضدایرانى کشورهاى همسایه ایران براى فروپاشى ایران مى کند و از این طریق هم با جمهورى اسلامى ایران مخالفت مى کند و هم اینکه به یکباره خود همان اوهامى را تکرار مى کند که جمهورى اسلامى در مواجهه با مخالفین خود تکرار مى کند و با توسل به این اوهام دروغین مخالفین خود را قتل عام مى کند. در بحث و جدل اصلى است که لازم نیست براى رسیدن به نتیجه گیرى مورد مشخص در انتهاى بحث همه امور را بنویسى و یا روى کاغذ بیاورى و بعضى وقتها جمله هاى پنهان در متن که مورد قبول جامعه هستند نتیجه مورد نظر را مى رسانند. مثلاً فرض کنید من به بیرون از خانه مى روم همسرم به من مى گوید هوا ابرى است چتر بردار. در واقع جمله کامل به این صورت است:
هوا ابرى است.
ممکن است باران ببارد.
اگر باران ببارد زیر باران خیس مى شوى.
پس براى مواجه با این امر چتر بردار.
کوروش زعیم وقتى مى گوید که فعالیت فعالین ملیتهاى غیرفارس نتیجه تحریک و جاسوسى جمهورى اسلامى ایران است، بعضى چیزها را به زبان نمى آورد و لازم هم نیست بزبان بیاورد، چونکه او خوب مى داند نتیجه حقوقى جاسوسى براى کشورهاى بیگانه ممکن است چه عوارضى بدنبال داشته باشد و او هم دقیقاً بدنبال این عوارض اتهامات خود است. او لازم نیست بگوید که تمام فعالین ملیتهاى غیرفارس جاسوس هستند و جمهورى اسلامى و هر نظامى بهتر است که براى پاسدارى و محافظت از بنیان و هستى خود این جاسوسها را به قتل برساند و کشتار بکند، براى پاکیزه بودن متن احتیاجى به گفتن همه این امور نیست و کوروش زعیم هم مردى کت و شلوار پوش و کروات زن و ادکلن استفاده بکن است و استفاده از این کلمات را مغایر شخصیت خود مى داند او به این دلیل مسله اصلى را به زبان نمى اورد و این کار را به افراد رده پایین و یا کسانى مى سپرد که لزومى نمى بینند رد خون را از دستشان پاک کنند و حتى بعضى وقتها رنگ قرمز را به سر و صورت خود مى مالند تا نشان بدهند که آنها نه تنها از کثافات خون بر دستشان شرمنده نیستند و عذاب وجدان ندارند بلکه به این امر افتخار هم مى کنند. کوروش زعیمى بهتر است جمله خود را کامل ادا بکند و یا مردم بهتر است بخشهاى نامریى این گفته ها را که اصلى ترین بخش جمله است را بخوانند.
کوروش زعیمى همان ادعاهایى را تکرار مى کند که جمهورى اسلامى در مواجه با خود کوروش زعیمى آنها را تکرار مى کند. منتها دغدغه رژیم در مواجهه با “کوروش زعیم” مذهبى و ارتجاع شیعه است و دغدغه کوروش زعیم در مواجهه با مخالفان خود ارتجاع ناسیونالیسم ایرانى و یا به عبارت درست تر ارتجاع ناسیونالیسم پارسى در زیر لباس وطن پرستى است. جمهورى اسلامى ایران و سیستم امنیتى و قضایى “خلخالى و لاجوردى گونه اش” در مواجه با همه مخالفین فکرى خود، آنها را تحریک شده و جاسوس غرب و إسرائیل و در نهایت کشورهاى منطقه مى دانند که دشمن نظام مقدس جمهورى اسلامى است. البته نه جمهورى اسلامى ایرانى سندى بر ادعاهاى خود دارد و نه احتمالاً خود ادعاهاى اوهام گونه خود را باور مى کنند، بلکه این ادعاها بیشتر براى مشروعیت بخشیدن به سرکوب و نابودى جسمى و فکرى مخالفان خود مى باشد. البته این سنتى دیرینه در کشورهاى منطقه ما دارد و اکثراً حاکمان مستبد و توتالیر منطقه چه شاهش و چه شیخ اش هزاران هزار انسان مخالف فکرى خود را بى آنکه زحمتى براى محاکمه عادلانه شان بکشند روانه سلاخانه هاى خود مى کنند و جسدهایشان را در گورستانهاى جمعى و بدون نام و نشان دفن مى کنند. کوروش زعیمى هم با اینکه مخالف جمهورى اسلامى ایران است و شجاعانه چندین سال است هزینه این مخالفت خود را پرداخته است خود در مواجه با مخالفان فکرى اش همانند جمهورى اسلامى ایران برخورد مى کند. او هم فاعلین حقوق ملى را جاسوس و یا تحریک شده از جانب کشورهاى بیگانه مى داند. او انسانى شجاع است که از زندان اوین یادداشتى بیانیه گونه در محکومیت قتل رهبر فکرى اش داریوش فروهر توسط نیروهاى وزارت اطلاعات مى دهد و از این طریق از داخل زندان براى زندانبان میدان مى خواند . اما در همین حال که وزارت اطلاعات را جانى و جنایتکار معرفى مى کند کوروش زعیم فراموش نمى کند که از داخل زندان از وزارت اطلاعات عاجزانه بخواهد که توطئه خارجى تشکیل فراکسیون تورکها را در مجلس کشف کند و از این طریق این جاسوسهای عامل بیگانه را مجازات کند(٢). البته این فراکسیون از پیش هم مرده بود و اصولاً به مانند جنینى بود که مرده متولد شده بود و فقط یک نکته مثبت داشت و انهم تحمیل اسم تورکى بر روح و روان نژادپرستى پارسى بود و به غیر از این هیچ کاربردى نداشت. مسله مخالفت و یا موافقت با فراکسیون نیست، مسله درخواست متناقض کوروش زعیم است، مسله در این است که در یک نوشته کوروش زعیم وزارت اطلاعات عامل جنایت و خباثت مى داند و در امتداد همان نوشته وزارت اطلاعات دعوت به کشف توطئه هاى ضد ایرانى مى کند. همانطور که پیشتر عرض کردم کمتر نوشته اى از کوروش زعیمى است که در آن فعالین ملى ملیتهاى غیرفارس با عنوان نیروهاى ضد ایرانى و عامل بیگانه تهدید نکرده باشد، مثلاً در ٢١ شهریور ١٣٩١ نامه اى باعنوان ” نامه سرگشاده به رهبران جدایى طلبان و ستیزگران مسلح علیه ایران” نوشت که در آن نیروهاى مبارز ملیتهاى غیرفارس را جاسوس و عقده اى و عامل کشورهاى بیگانه عنوان کرده است(٣)! کوروش زعیم نمونه اى کوچک از سراب دمکراسى و ازادیخواهى و سکولاریسم جمهورى اسلامى ایران است. اپوزسیون بصورت عمومى یا کوروش زعیم بصورت خصوصى مى داند که اتهام جاسوسى و عامل بیگانه بودن بیش از آنکه نشان از جدل و بحث سیاسى باشد نشان از محکومیت و نشستن در مقام دادستان جمهورى اسلامى ایران و ارایه دادخواست اعدام براى متهم است. متهم کردن کسى به جاسوسى و عامل بیگانه بودن باید مبتنى بر سند و دلایل محکمه پسند باشد، بالاتر از آن اتهام مى تواند شخصى و خصوصى باشد ، یعنى اینکه کسى را مى توان با دلایل قوى و سند معتبر متهم به جاسوسى کرد و خواستار محاکمه در سیستم قضایى عادلانه شد اما متهم کردن میلیونها انسان به جاسوسى و عامل بیگانه بودن، انسانیت زدایى از آنها و درخواست کشتار دسته جمعى میلیونها نفر است و باز کردن راه براى قتل و کشتار آنها توسط جمهورى اسلامى ایران است. جمهورى اسلامى هم بدون آنکه لازم ببیند متهمى را بصورت عادلانه محاکمه بکند بصورت کوتاه و در چند دقیقه او را به جرم جاسوسى و عامل حکومت بیگانه محکوم به اعدام مى کند و در عرض چند ثانیه متهم را به قتل مى رساند. کوروش زعیم همان کار را با مخالفین فکرى خود مى کند که جمهورى اسلامى با مخالفین فکرى خود مى کند. کوروش زعیمى با اینکه خود هم قربانى جمهورى اسلامى ایران است و هم برادر کمونیست اش که مخالف فکرى خودش هم بود هم از قربانیان جنایتهاى جمهورى اسلامى ایران است و خود به حق خراشى عاطفى از سیستم ناعادلانه قضایى جمهورى اسلامى ایران برداشته است. اما با همه ادعاهاى دمکراسى و سکولاریسم و ازادیخواهى اش اگر به قدرت برسد و یا رسیده بود عملکردش چندان با خلخالى و لاجوردى و فلاحیان فرق نمى کرد. کوروش زعیم آیینه اى از دمکراسى و آزادیخواهى و وطن پرستى ایرانى است، مخالفت او با جمهورى اسلامى ایران و درخواست حکمفرمایى دمکراسى و آزادى و سکولاریسم همراه با متهم کردن فعالین حقوق ملى غیرفارسها در ایران به جاسوسى بیگانه در نگاه اول شاید متناقض بنمایاند. اما این تناقض نیست، تناقض اصلى در این نکته نهفته است که اصولاً فورمى از دمکراسى و سکولاریسم وجود ندارد و همه اینها شعارهایى مصادره به مطلوب شده است براى رسیدن به قدرت است. هنوز خاطرمان هست که بنیانگذاران جمهورى اسلامى ایران با شعار آزادى، عدالت و دمکراسى به روى کار آمدند و نوید این را مى دادند که با همه مذهبى بودنشان و اسلامى بودن حکومتشان، کمونیستهاى لابد خدانشناس هم در حکومت آنها آزاد به تبلیغ عقیده شان خواهند بود و البته در نهایت براى اجراى دقیق این امور رفقاى قدیمى نیمه وحشى خود مانند خلخالى و لاجوردى را بخاطر اعتماد قلبى که به حُسن انجام این امور توسط آنها داشتند را مامور بسط این آزادى و دمکراسى کردند. البته نقش امثال خلخالى و لاجوردى بمانند عروسک تعزیه گردان بودند که نقش اصلى شان فقط خواندن کامل جملات پنهان و نامریى کسانى بودند که نمى خواستند وقت خود را با نوشتن متون دراز به هدر بدهند.

معصومه قربانى.

میزگرد ماهنامه نامه با حضور کوروش زعیم، عباس عبدى و مجید تولایى!
1- http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=266

http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=267
تبریک عید نوروز سال ١٣٩۵ توسط کوروش زعیم
http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=763
2- نامه کوروش زعیم درباره داریوش فروهر و فراکسیون تورکها از زندان.
« http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=39497 »

3- نامه سرگشاده کوروش زعیم به ایران ستیزان!
« http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=528»