تحرکات انتخاباتی و نه به انتخابات!

زمان زیادی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در اردیبهشت ۹۶ باقی نمانده است و هیئت حاکمه خود را برای برگزاری نمایش مهندسی شده دیگری آماده می‌کند. جناح‌های مختلف حکومتی هر یک تلاش می‌کنند تا راهکاری برای زمان انتخابات با توجه به درس‌گیری از بحران‌های گذشته به‌خصوص بحران فراگیر سال ۸۸ ارائه دهند. خامنه‌ای به مقامات حکومتی توصیه کرده کاری کنند که انتخابات دو قطبی نشود و گفته تجربه سال ۸۸ ابدا نباید تکرار شود. اما بحرانی که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته بسیار سخت‌تر و همه جانبه‌تر از آن است که بتوان با نصیحت و توصیه آن را مهار کرد. طلیعه اوجگیری تضادهای حکومتی از همین حالا پیداست. سیاست خارجی، برجام، ارتباط با امپریالیست‌ها، فشارهای منطقه‌ای و بین‌المللی از یک طرف؛ و تراکم فساد و اختلاس و گسترش فقر و اقتصاد ورشکسته از طرف دیگر، به محورهای کارزار انتخاباتی جناح‌ها تبدیل شده است.

کماکان تمرکز جناح‌های مختلف در کارزار انتخاباتی برای قشرهای مختلف اجتماعی، به‌روی اقتصاد و چگونگی سر و سامان دادن آن‌ است. حمله‌ی خامنه‌ای به دولت روحانی با گفتن اینکه اقتصاد مقاومتی شکست خورده و پاسخ متعاقب روحانی به او که بیخود می‌گویند اقتصاد مقاومتی قطعا پیروز شده است، حملات روزمره جناح موسوم به اصول گرا در مورد شکست برجام  و ناکامی در بهبود وضعیت اقتصادی و دفاع کامل دولت روحانی از آن، همه نشان از تشدید شکاف‌ در بالا دارد. اقتصاد مقاومتی که خامنه‌ای ورد زبانش است و روحانی و دیگران هم استفاده می‌کنند عبارتی بی‌معنا است که امروز تعبیر و تفسیر آن تبدیل به یکی از اختلافات درون حاکمیت شده‌است. برخی اوقات می‌گویند منظور از اقتصاد مقاومتی، رسیدن به خودکفایی است. در زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد و اوج تحریم‌ها خامنه‌ای و شرکا مرتب می‌گفتند تحریم خوب هم هست چون باعث خودکفایی ما می‌شود. اما دستیابی به «خود کفایی» در چارچوبه سیستمی که تاروپودش از موضعی تبعی و وابسته به اقتصاد جهانی سرمایه داری امپریالیستی وصل است، امکان پذیر نیست. همانطور که دیدیم اقتصاد در دوره احمدی‌نژاد تحت تاثیر تحریم‌ها تا سر حد فروپاشی پیش رفت، هرچند برای قشرهایی از سرمایه‌‌داران بزرگ نفت خوار و رانت خوار انگل صفت و واسطه‌هایشان اوضاع بد نبود و ملیاردها دلار سود بردند. ماجرای بابک زنجانی که ماموریتش دور زدن تحریم‌ها و فروش نفت بود از دید هیئت حاکمه نوعی «اقتصاد مقاومتی» به‌شمار می‌آمد. برخی اوقات هم منظور از اقتصاد مقاومتی تولید به‌اصطلاح ملی است. یعنی در واقع تولید با استفاده از درصد بالایی ابزار تولید و مواد اولیه وارداتی و گذاشتن نام ایرانی بر آن. این نوع تولید هم با توجه به وابستگی برای واردات مواد اولیه و قطعات یدکی چندان خدمتی به بهبود وضعیت اقتصادی نمی‌کند.

برخی‌ها مانند جناح روحانی منظورشان از اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه چرخ تولید سرمایه بچرخد و  سرمایه‌‌های خارجی با کمترین مشکلات بیایند و تولید را به راه بیندارند. اقتصاد به هر قیمتی باید رشد کند. حالا یا با فروش نفت و گاز، یا سد سازی و انبوه سازی مسکن. برای‌شان مهم نیست که با هر تکان در بحران اقتصادی جهانی جمعیت بزرگی از نیروی کار به همراه آن بیکار شوند. مهم نیست که هزاران هزار نفر در بلوچستان از فرط بی آبی و گرسنگی آواره شوند. مهم نیست که محیط زیست به مرز مرگ برسد. مهم رقم رشد مثلا شش درصدی اقتصاد است.

 تقسیم کار اجتماعی اصلی در اقتصاد ایران میان صاحبان ابزار تولید و سرمایه و خیل عظیم کارگران و زحمتکشان ا‌ست که فاقد ابزار تولید‌اند  و این سرمایه داران کلان هستند که برای کسب حداکثر سود بر شدت استثمار می‌افزایند، دستمزد کمتر می‌پردازند و برایشان سرنوشت تولید کنندگان اصلی ثروت یعنی کارگران و شرایط زندگی آنان اهمیتی ندارد. شهرهای باد کرده و آلودگی محیط زیست هم برایشان اهمیتی ندارد. بنابراین بطور کلی اختلاف بر سر اقتصاد مقاومتی و اجرای آن، دعوای میان جناح‌های مختلف سرمایه‌‌داران حاکم بر کشور است که در برابر ضرورت‌های مقابل پای شان، یعنی کارآمد تر کردن و سودآور کردن سرمایه و چرخش آن، اختلاف دارند. این اختلاف کمترین ربطی به منافع مردم ندارد. اگر سرمایه‌داری می‌توانست نابرابری را از میان ببرد، جنگ‌ها را خاتمه بدهد آوارگی و فقر را تولید نکند که دیگر سرمایه داری نمی‌شد.

برجام و نتایج آن از دیگر موضوعاتی است که در آستانه انتخابات محور تبلیغاتی جناح‌های هیئت حاکمه شده است. جناح موسوم به دولت روحانی مدعی است که در نتیجه اجرای برجام وضعیت زندگی و معیشت مردم بهبود پیدا کرده است و قراردادهای امپریالیستی و یکان‌های نرخ تورم را شمارش می‌کند. در دور قبلی انتخابات روحانی با استفاده از فضای تحریم‌ها و سقوط اقتصاد و با وعده پایان دادن به تحریم‌ها و تعامل با غرب توانست بخش‌هایی از جامعه را جلب کند. امروز نیز خواهان ادامه همان سیاست است و یک «برگ برنده‌اش» سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی و ایجاد «ثبات و امنیت» در کشوری است که اغلب همسایگان‌اش در جنگ و آشفتگی به‌سر می‌برند. این‌ها به روی جلب حمایت از طبقه بزرگ میانی در شهرها حساب باز کرده اند و تلاش می‌کنند بازهم شرایطی را فراهم کنند که مردم از ترس افعی به مار‌های چند سر پناه ببرند. مثلا هر روزه در برخی رسانه‌ها گفته می‌شود که امکان رد صلاحیت روحانی موجود است و ممکن است احمدی نژاد بار دیگر به صحنه برگردد.  در برابر، جناح دیگر از فقر روزافزون حرف می‌زند و چرتکه را به روش دیگری می‌اندازد. احمدی‌نژاد که به شدت آبرو باخته شده بود حالا با نشان دادن آسیب‌های اجتماعی، تحریم‌های تازه‌ای که آمریکا در پی آزمایشات موشکی جمهوری اسلامی وضع کرده، با معرفی بقایی بعنوان جانشین خودش می‌کوشد تا این جناح دوباره وارد عرصه مبارزه انتخاباتی شود. این‌‌ها مثل انتخابات دوره‌ی نهم و دهم که منجر به ریاست جمهوری احمدی‌نژاد شد می‌خواهند بر موج نارضایتی قشرهای فقیر در شهر و روستا و توده بزرگ حاشیه‌نشینان سوار شده و با دادن وعده‌هایی مانند پرداخت یارانه ۲۵۰ هزار تومان به‌جای ۴۰ هزار تومان، حمایت آنان را جلب کنند. اما ساده‌انگارانه است اگر فکر کنیم این «دو قطبی» خیلی صاف و روشن است. این‌ها مرتبا درهم می‌آمیزند، به ابزارهای گوناگون برای کشاندن مردم به‌پای صندوق‌های رای متوسل می‌شوند و صحنه‌ی سیاست را تیره می‌کنند.

روی کار آمدن رژیم فاشیستی ترامپ در آمریکا و تهدیدهای وی مبنی بر افزایش فشار بر جمهوری اسلامی، حمایت از عربستان سعودی و اسرائیل و به‌طور کلی سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای رژیم ترامپ  از یک طرف در برابر جمهوری اسلامی ضرورت یک دست شدن و متمرکز شدن را قرار می‌دهد از طرف دیگر تنازعات درون حاکمیت و گرایش‌های مختلف و راهکارهای‌شان، شکاف درون هیئت حاکمه اسلامی را بیشتر کرده است.

جمهوری اسلامی تلاش خواهد کرد تا به هر وسیله‌ای قشرهای مختلف مردم را به پای صندوق‌های رای بکشاند. این انتخابات از نقطه نظر نمایش قدرت در میان تضادهای بزرگ منطقه‌ای و فشارهای وارده بر جمهوری اسلامی از جانب امپریالیسم آمریکا، برای‌‌شان اهمیتی بسیار دارد. آن‌ها بار دیگر می‌خواهند از مردم و رای‌شان مایه بگذارند و به پشتوانه آن، موقعیت شکننده خود را محکم کنند، امتیاز بگیرند و نظام‌شان را تداوم ببخشند. آن‌ها از هم اکنون فضای جامعه را بیش از پیش امنیتی کرده و به دستگیری و زندانی کردن گسترده فعالین عرصه‌های مختلف اجتماعی دست زده‌اند. در واقع قصد مرعوب کردن مردم را دارند. از طرف دیگر بازار وعده و وعیدهای انتخاباتی را داغ کرده اند. بسیاری از مردمی که در انتخابات قبلی به وعده‌های روحانی مبنی بر پایان دادن به تحریم‌ها و به گردش در آوردن چرخ تولید و آزادی‌های اجتماعی و «حقوق شهروندی» دل بسته بودند، امروز به‌وضوح می‌بییند که اوضاع عمومی و سرکوب‌های اجتماعی دست کمی از دوره‌ی احمدی‌نژاد ندارد. با این وصف کماکان این گرایش را دارند که بگویند «حالا ببینیم چه می‌شود. موقع رأی‌گیری تصمیم می‌گیریم». آن‌ها نومیدانه خود را ملزم به «انتخاب» می‌بینند و قادر نیستند از درون این چرخه‌ی مرگبار «دو قطبی» بیرون بیایند. اشتباهی تکرار شونده.

این جامعه باید از فرآیند دو قطبی زشت و ارتجاعی و یک محتوای «اصلاح طلبان – اصول‌گرایان» و یا «میانه‌روها  – اصول‌گرایان» بیرون بیاید. راه رهایی از نکبت جمهوری اسلامی از مسیر  انتخابات از نوع  «دمکراسی» اسلامی نمی‌گذرد. شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی بیراهه و اتلاف وقت است که مماشات گرایان رنگارنگ آن را موعظه می‌کنند. راه چاره بپاخاستن، آگاه شدن و سازمان یافتن برای سرنگونی قهری این نظام و جایگزینی نظام و روابط اقتصادی اجتماعی سیاسی‌ای از نوع دیگر است که در آن توده‌های مردم با همکاری و تعاون و در روابطی فارغ از ستم و استثمار، جامعه و خود را شکوفا می‌کنند. راه چاره پیوستن توده‌های مردم از قشرهای مختلف به ما کمونیست‌های انقلابی است که می‌دانیم چگونه باید راه رهایی را بسازیم، بدیل جامعه‌ی نوین سوسیالیستی را در برابر این نظام ستمگر ضدمردمی داریم و با کوله‌باری از تجارب گرانبها و درس‌آموزی از جوانب مثبت و منفی تاریخ جنبش بین‌المللی کمونیستی و در این راه حرکت می‌کنیم.

به نقل از آتش شماره ۶۵ –فروردین ۹۶

atashHYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”1917HYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”@gmail.com

n-atash.blogspot.com