بازی سیاسی ، تقویت دارودسته “طالبان” توسط روسیه و ایران

بازی سیاسی ، تقویت دارودسته “طالبان” توسط روسیه و ایران

قبل از آنکه به رویکرد زشت این همکاری بپردازم لازم است مختصرا هم شده به عوامل تاسیس این گروه تند رو و اسلامی (طالبان) نظری بیاندازم. افغانستان در سال ١٣٧٣ با پدیده ای تازه و نوظهوری روبرو شد. آنهم زمانی بود که زد وخورد شدیدی میان این گروه و نیروهای محلی در شهر “اسپین بولدگ” در مرز پاکستان روی داد. چون این گروه ساخته و پرداخته “دولت های” با مقاصد معینی بود فورا فردی به نام مولوی منان نیازی با بخش رادیو بی بی سی مصاحبه و خود را سخنگوی این گروه معرفی کرد.

سرعت عمل در تسخیر مناطقی در خاک افغانستان توجه و اذهان صاحب نظران را به سوی پاکستان به عنوان کشوری که به این گروه کمک های مالی و تسلیحاتی می رساند افزایش داد. زیرا این ها توانستند در اندک مدتی هزاران نفر را بسیج و مسلح کنند تا جائیکه حمایت های همه جانبه مالی وتدارکاتی به این گروه اسلامی تندرو شیوه علنی به خود گرفت و این مساْلهْ امکان انکاری از جانب پاکستان را سلب نمود تا آن جا که خانم “بی نظیر بوتو” صدر اعظم آنوقت پاکستان را به توضیح در اینمورد واداشت. و ایشان در تشریح چگونگی ظهور طالبان چنین گفت: “هیچ کس نمی تواند فقط پاکستان را در این زمینهْ متهم سازد، زیرا تشکیل این جنبش ثمرهْ کار مشترکی است که پاکستان یک ضلع مثلث آن را تشکیل می دهد. تشکیل طالبان پروژه ای است که آمریکا آن را طرح ریزی و عربستان نیز پول و هزینه اش را تقبل نموده و پاکستان تنها مجری طرح می باشد. لذا نباید تنها پاکستان را در این رابطهْ محکوم ساخت”.

ضعف دولت مرکزی و تشتت و تفرقه در میان گروه های تندرو و جهادی تحت عنوان (مبارزین و مجاهدین) ، عواملی بودند که تسلط این گروه افراطی و واپسگرا را بر بیشتر مناطق افغانستان از جمله کابل را میسر و فراهم کرد و حکومتی وحشی و افراطی، با تفکر تندرو”وهابیت” را بر مردم زجر کشیده افغانستان تحمیل کند. این حکومت در اولین قدم خود دکتر نجیب الله رئیس دولت سابق که به دفتر سازمان ملل پناه برده بود همراه با برادرش را همانجا به قتل رسانیدند . سپس دانشگاه ها را تعطیل، درس و کار را برای زنان ممنوع، سوزاندن کتابخانه ها و شکستن و نابود کردن کلیهْ مجسمه ها و آثار باستانی، و در یک جمله تکاندن و محو تمام آثار مدنی و انسانی از جامعهْ و عقب کشیدن آن چه بلحاظ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به صدان سال ماقبل تاریخ.

تنها سه کشور عربستان، پاکستان و امارات عربی بود که حاکمیت شش ساله و خلافت طالبان به سرکردگی ملا عمر را به رسمیت شناختند. اعدام، سنگسار، شلاق زدن و دادگاهی کردن بدوی و بدون وکیل مدافع، سرکوب و بی احترامی به مردم و انسان های غیر از خود، حکومتی کاملا پوسیده و فاسد را از آن ها به نمایش می گذاشت.رکن اقتصاد افغانستان در آن زمان به جای یک سیستم مدرنیزه کشاورزی به سوی کشت خشخاش و تریاک گام نهاد و از اینطریق سران طالبان توانستند با صادر کردن آن به کشورهای مختلف میلیاردها دولار به جیب بزنند.  این هم هدیهْ کثیف “دمکراسی” کذایی و وارداتی آمریکا به مردم زحمتکش افغانستان.

هدف آمریکا از تاسیس گروه “طالبان” چه بود؟

ناگفته پیداست که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم توانست خود را به عنوان یک ابر قدرت اقتصادی و نظامی بر جهان تحمیل کند و برای تثبیت این این موقعیت و گسترش کامل هژمونی سیاسی و اقتصادی خود از هیچ تجاوزگری کوتاهی نکرده و نمی کند. برای رسیدن کامل به این هدف استراتژیک می بایست که هر چه بیشتر “روسیه” را در مناطقی که بر حسب بلوک بندی بعد از جنگ صورت گرفته بود به عقب نشینی وادار کند. بیرون کردن باقیمانده ارتش روسیه و بزیر کشیدن حکومت دست نشانده آن “د- نجیب الله” در افغانستان هدف اساسی آمریکا را تشکیل می داد.

برای تحقق بخشیدن به این مساْلهْ و آگاهی کامل از عقب ماندگی سیاسی و عشیره تی و مذهبی مردم افغانستان لازم به رویاروی مستقیم با روسیه نبود. تاسیس و مسلح کردن یک قشر بیمار و قرون وسطایی مذهبی تحت نام “طلاب” همراه با تبلیغات و پروپاگنده زهرآگین ضد “کمونیستی” در میان مردم می توانست بی دردسرترین و کم هزینه ترین آلترناتیو رسیدن به اهداف شوم و استراتژیک باشد.

همیطور هم شد و نهایتا  به آن جامهْ عمل پوشاند. ارتش روسیه بعد از تقبول خسارات جانی و مالی فراوان در مقابل گروه های متعصب و تندرو اسلامی مجبور به عقب نشینی و دولت د – نجیب الله هم ساقط گردید. اما حکومت یک مشت “طلاب” مرتجع و عقب افتاده نمی توانست جوابگوی نیازمندی های سیاسی، اقتصادی و روابط بین المللی دنیای سرمایه داری و تکنولوژیای جدید باشد، به همین خاطر بعد از شش سال حکمرانی نهایتا آمریکا به بهانه حمله ١١سپتامبر ٢٠٠١ (توسط القاعده که زیر پوشش رژیم طالبان بود) با بسیج هم پیمانان اروپایی و ناتو توانست که به حکومت طالبان خاتمه داده و حکومت دیگری را توسط طوایف و گروه های متعدد اسلامی و جهادی به جای آن تشکیل دهد.

از آنزمان تا کنون جامعه بشری شاهد بمباران های وحشتناک ناتو و جنگ و زدوخوردهای هر روزه دستجات مختلف اسلامی در داخل افغانستان می باشد که پیامد آن در هم شکستن شیرازه مدنی، اقتصادی و کشته و زخمی شدن صدها هزار انسان سڤیل و بی گناهْ و آواره شدن میلیون ها انسان از مناطق مختلف را به همراه داشت. که طبق آمار سازمان ملل فقط در سال گذشته (٢٠١۶) بیش از ١١۶٠٠ نفر از مردم عادی قربانی این سیاست های دهشت آور شده است.

حال با وجود این بار سنگین بر دوش مردم افغانستان که “آمریکا” و ناتو مسبب اصلی آن است، اکنون روسیه و ایران دارند همان روند آمریکا را در شکل و قالب دیگری به مردم تحمیل می کنند.

هدف روسیه و ایران از تقویت جنبش “طالبان” چیست؟

روند یکه تازی و یک قطبی دنیای سرمایه داری در این چند سال اخیر وارد فاز دیگری شده است. شروع و آغاز جنگ های پیاپی توسط آمریکا و ناتو از افغانستان گرفته تا لێبی، یمن، سودان، سوریه ،عراق و بالکان در دو دههْ گذشته که در راستای استثمار و سودآوری سرمایه و توسعه گری و عقب راندن رقیبان انجام گرفت، قرار بود که با ساقط کردن دولتهای این ممالک، آمریکا و شرکاء جوابی ابژکتیو به  بحران های اقتصادی و هژمونی کامل سیاسی خود را تامین کنند. اما مسالهْ کاملا به عکس خود مبدل گشت. این ها نه تنها نتوانستند بعد از ساقط کردن این دولت ها ، دولتی مطلوبترو یکدست تری  که بتواند (هم مردم را راضی نگه دارد و هم استثمار و چپاول بورژوازی را ممکن سازد)  به جای آن ها بنشانند، بلکه تمام این ممالک را به صحنه پیدایش گروه های راست افراطی و اسلامی وهرج و مرج کامل سوق دادند، تا جایی که در اکثر این ممالک نه حکومتی واقعی موجود است و نه روند سودآوری بورژوازی فراهم گشته است. یعنی در واقع دو دههْ گذشته را میتوان از سوی، شکست سیاست های یکی بعد از دیگری آمریکا و شرکاء به حساب آورد و از سوی دیگر پیدایش ابر قدرت اقتصادی چین و روند پیشرفت اقتصادی و نظامی روسیه را مشاهده کرد.

این عوامل در کُل بر روند و سوژهْ ی دنیای یک قطبی اثر گذاشته و دنیا را وارد فاز و معصیت  دیگری کرده است. دنیای یک قطبی به نظر من پایان یافته و وارد یک دنیای چند قطبی شده ایم وافزایش بر آن هر یک از کشورهای منطقه بنا به مصلحت خاص و استراتژی خود، دوری و نزدیکی خود را نسبت به یکی از این بلوک ها نشان می دهند.

کشمکش میان این قطب ها بر کُل دنیای امروز اثر گذاشته و هر یک از این بلوک ها در صدد محکم کردن جا پای خود هستند. اگر تا دیروز آمریکا برای بیرون راندن روسیه از افغانستان به تاسیس انواع گروه های فوق ارتجاعی همچو “طالبان والقاعده” همت می گماشت، اکنون روسیه از تتمه این گروه ها میخواهد برای اغراض متنازع خود آن ها را بر علیه سازندگان دیروز به کار گیرد و از اینراه بر حضور آمریکا و ناتو در افغانستان فشار بیاورد و موجودیت آن ها را تحت شعاع قرار دهد.

همین چند روز پیش فرمانده نظامی آمریکا و ناتو(ژنرال جان  نیکولسون) از نقش مخرب روسیه و ایران در افغانستان سخن راند و برای مقابله با تلاش آن ها ، خواستار اعزام نیروی نظامی جدید به افغانستان شد. ژنرال جان نیکولسون همچنین “خطاب به نمایندگان کنگره آمریکا اظهار داشت که جنگ ١۵ ساله افغانستان که بیش از ٢٠٠٠ سرباز آمریکایی کشته شده اند و میلیاردها دولار هزینه داشته است، موفقیت تعیین کننده ای نداشته است و تلاش برای در هم شکستن نیروهای طالبان در افغانستان به بن بست رسیده است”. هنگامیکه از سناتور “گری پترز” در باره هزینه جنگ افغانستان سوال شد، ایشان در پاسخ اظهار داشت که هزینه این جنگ برای دولت آمریکا بر ١١٧ میلیارد دولار بالغ می شود.

همچنین وزارت خارجه پاکستان هنگامیکه “ملا منصور” رهبر طالبان افغانستان در تاریخ ٢١ می ٢٠١۶ کشته شد اظهار داشت، که از روی پاسپورت ایشان دریافته اند که او به ایران سفر کرده است و در عین حال سفر گروهی از اعضای طالبان به روسیه نیز مورد تائید قرار گرفته است.

مدت هاست که از پیوند ایران با گروه  “طالبان” سخن به میان می آید. از دیدگاه ایران وجود آمریکا در افغانستان برایش دردسر آفرین است و با همه توانش در جهت ضعف آن می کوشد. وال استریت ژورنال در ژوئن سال گذشته در گزارشی مشروح به حمایت نظامی ایران از طالبان پرداخت. در این گزارش از قول “عبدالله” یکی از فرماندهان نظامی طالبان نوشته شده بود که «ایران هر گونه حمایتی از ما می‌کند و هرچه بخواهیم در اختیارمان می‌گذارد.» این فرمانده به وال استریت ژورنال گفته بود که ماهانه ۵۸۰ دلار از ایران مزد می‌گیرد. پولی که در افغانستان مبلغ کمی نیست.

تحریم اقتصادی آمریکا و حضور و گسترش نیروهای ناتو در کشورهای هم مرز با روسیه از دیدگاه روسیه تجاوز کامل به اقتدار آن به حساب می آید، و به همین خاطر به بهانه “تقویت طالبان در برابر داعش” می خواهند که با تقویت “طالبان” نیروهای مستقر آمریکا و ناتو را هر چه بیشتر تحت فشار گذاشته و آن ها را ایزوله و منزوی کنند و شاید در معادلات سیاسی در آینده آنرا به صورت کارت فشاری در مقابل آمریکا بکار ببندند.

اما به نظر من در حال حاضر دخالت بیشتر روسیه در افغانستان به رویکرد دونالد ترامپ و موضع ایشان در قبال مسائل منطقه و روسیه بستگی دارد. اگر “ترامپ” و دولت جدید آمریکا همان روش خصمانه گذشته را نسبت به روسیه دنبال کنند، بعید نیست که روسیه هم تمایل بیشتری به سوی دشمنان دیروزی پیدا کند و در صدد تقویت هر چه بیشتر آن ها بکوشد. اما از گفته های متفرقه پوتین و وزیر خارجه روسیه انسان میتواند نوعی خوشبینی کرملین نسبت به سیاست های “دونالد ترامپ” را مشاهده کرد.

باید گفت که روسیه و ایران اکنون و بطور مستقیم و آشکارا بلحاظ مالی و نظامی و لجستیکی از “طالبان” پشتیبانی می کنند، بطوریکه در این چند ماه اخیر گروه “طالبان” توانسته جان تازه ای بگیرد و حدوداٌ ۱۵٪ در صد خاک افغانستان را به اشغال خود در آورده، و باعث خشم دولت افغانستان و فرمانده هان آمریکا و ناتو درافغانستان شده اند.معلوم است که مداخلات و حمایت های تسلیحاتی  فرامرزی روسیه و ایران به طالبان می تواند امنیت ناچیزاین کشور را به مخاطره بیاندازد و بر حجم بی ثباتی وتنش و هرج و مرج آن بیافزاید و کاملا روشن است که قربانیان این بازی و قمار سیاسی فقط مردم زحمتکش و محروم افغانستان است و بس.

زیرا افغانستان در واقع به میدان جنگ های نیابتی کشورهای مختلف از جمله ایران و عربستان، روسیه و آمریکا و پاکستان و هند تبدیل شده است و در حال حاضر هر یک از این کشورها در ناامن سازی افغانستان دخیل و مسئول هستند و ادامه و گسترش آن شاید همین حکومت نیم بند را هم متلاشی کرده و زمینهْ یک فاجعه ای دیگر انسانی را در افغانستان فراهم کند.

عـــزت دارابی

 ۲۳ بهمن ۱۳۹۵