تن فروش کیست و چرا تن خود را می فروشد؟

همەی ما بر این واقعیت واقفیم کە تن فروشی یکی از آسیب های نظام سرمایەداری است. متاسفانە بخاطر نبودن فرهنگ و ادبیاتی پیشرو و غالب در سطح جامعە، عموم مردم بە ریشەهای این آسیب اجتماعی (تن فروشی) کمتر فکر می کنند. بەهمین دلیل، خیلی ها از فرهنگ و ادبیات ارتجاعی دنبالە روی می کنند کە نظام سرمایەداری بوجود آوردە است. البتە در سطح جوامع مختلف، نگاە یکسانی نسبت به این مسئله وجود ندارد. بطور مثال، برخلاف کشورهای اسلام زده، دیکتاتور و ضد زن، در بعضی از کشورهای اروپایی، تن فروشان تحت حمایت های پزشکی، درمانی و حتی اقتصادی قرار گرفته و مردم هم تا حدودی متمدنانه به آنها برخورد می کنند. اما تفاوت ها از روی نیت خیرخواهانه نظام سرمایه داری نیست بلکه ناشی از مبارزات زنان و کمونیست ها می باشد. با وجود تحمیل بخشی از نیازمندی های اولیە و همچنین ایجاد نگرشی تازە و محدود در افکار عمومی و تلاش روزمرە برای بهتر کردن شرایط زندگی آسیب دیدگان، باز نگرش اصلی سر جایش است و خیلی سادە نیز از واژەهای سخیف از جملە «روسپی گری»، «فاحشە»، «جندە»، «قحبە» و غیرە استفادە می شود.
تولید و باز تولید شدن این فرهنگ و ادبیات ضد زن، بە خوبی سیمای این نظام ظالم و نابرابر را نشان می دهد. همان طور کە اشارە شد، بە کار بردن این واژەهای زشت تنها از روی نا آگاهی نیست بلکە هدفمند و هر کدام مفاهیم خاص خود را دارد. بطور مثال، این فرهنگ چنان نهادینە و عادی شدە است کە هر کسی از همسر، دختر و یا زن دیگری عصبانی بشود، بلافاصلە با بکار بردن چنین واژەهایی، سعی بر این دارد کە با کمترین هزینە مرعوبش سازد. اینها در فرهنگ مردسالاری غرق شده و فراموش کردەاند که در نظام سرمایه داری هیچ چیزی دائم و ضمانت شده نیست. بنابراین ممکن است این شتر جلوی منزل هر کسی زانو خم کند زیرا تفاوت کارگر و همەی انسان های مزدبگیر با تن فروشان در این است کە آنها بیکارتر، تنگ دست تر، بدهکارتر و یا بە دلائلی قادر بە فروش نیروی کار خود نیستند. اما فاجعەبارتر از همەی اینها، ادبیات برخی از جریانات چپ و کمونیستی است زیرا در اسناد رسمی اکثر آنها، از واژەهای زشت از جملە «فاحشە» کە زادە نظام سرمایەداری است، استفادە می شود.
از نظر من تن فروش انسان پاکی است که از شرایط کار خود بیگانه است. شخصی است کە شرایط و چگونگی کار خود را تعیین نمی کند. کسی است کە فلاکت اقتصادی کمرش را خم کردە است. در واقع این مشتری است که راجع بە تن او تصمیم می گیرد. بە عبارت دیگر، تن فروش بە شخصی گفتە می شود که از محصول کار خود بیگانه است. اگر محصول این کار، هم آغوشی بین دو انسان یعنی لذت جنسی تعریف شود، بە این نتیجە می رسیم کە شخص تن فروش نە تنها از محصول کار خود بیگانه است بلکە سهمی از آن نصیبش نخواهد شد زیرا عمل صورت گرفتە یعنی رابطه جنسی، یک رابطەی دوجانبه، برابر و داوطلبانه نیست. در جنین حالتی، شخص تن فروش، با فروختن جسمش، از خود نفرت پیدا می کند.
در جریان این معاملە، فروشندە خریدار را نمایشی تکراری و فاقد معنای انسانی و لذت می داند. موضوع دردناکتر ممکن است این باشد کە فروشندە، همەی اندام های تن خود را هم چون اجناس بازار و تنها برای راضی کردن خریدار و دریافت ارزش مبادلەی رابطه می گیرد و در خیلی مواقع پولی عایدش هم نمی شود. در همین رابطە، موضوع دیگر – اطرافیان است زیرا اینها بدون این کە نگاهی جامع و انسانی بە علت این پدیدەی شوم داشتە باشند، بلافاصلە تن فروش را ترد و ترور شخصیت می کنند. این فرهنگ غیر انسانی، بە گونەای در سطح جامعە ریشە دواندە کە خیلی ها فکر می کنند کە فروشندە بخاطر اشتیاق اضافەای کە بە سکس دارد با دیگران هم آغوشی انجام می دهد. اما اگر بپذیریم که همەی ما، همان هایی هستیم که تولید می کنیم، اگر بپذیریم کە همەی ما، همان هایی هستیم که مصرف می کنیم، در چنین حالتی بە این نتیجە می رسیم کە اکثریت ساکنان کرەی زمین، با موضوع از خودبیگانگی در مصاف اند. از خودبیگانگی، شکل های گوناگون و متنوع بخود گرفتە و می گیرد. یکی از تکان دهندەترین شکل های مخرب این درد مضمن، تنفروشی است.
بخاطر «شباهت»های ظاهری بین تن فروشی و مزدبگیری، بعضی این نتیجە را گرفتە و می گیرند کە گویا مزدبگیری و تن فروشی معادل هم دیگر می باشند. این درست است کە هر دو نیروی جسمی خود را می فروشند اما باید دقت کرد کە در این رابطە «تفاوت»های زیادی نیز وجود دارد. بە باور من، تن فروشی همان کار مزدبگیری در معنای رایج کلمه نیست. اگر چه تن فروش بەازای «کاری» که می کند و «خدمتی» که انجام می دهد، مقدار پولی را دریافت می کند، با وجود این شباهت، باز به معنای «آزادی دوگانەی» پرولتاریای صنعتی و مدرن نیست. برای نمونە، عملی که یک انسان تن فروش انجام می‌دهد، به صورت خدمت رساندن به مردان و هم چنین زنان دلال است. در واقع، کاری است که به خود او تعلق ندارد. اما در مناسبات کاری یک کارگر که به طور گریزناپذیر در حال جنب و جوش است و اگرچە تصمیم گیرندە نیست اما بخاطر کالایی کە تولید می کند، کارفرما سود انباشت می کند ولی در مورد تن فروشی موضوع متمایز است چون کار وی به طور خودانگیخته انجام می شود و از سوی دیگر، اراده و تفکر بورژوایی جهت سودآوری در آن جایی ندارد. ممکن است شرکت هایی، این انسان های محروم را در بازار مورد بهرەبردای اقتصادی قرار بدهند و از این طریق سودی نیز بدست بیاورند اما این عمومیت ندارد چون انسان های تن فروش عمدتآ تمایل دارند کە بطور مستقل بە این کار بپردازند. در چنین مواردی، تن فروش اختیاری بر تن خود ندارد. اما در مناسبات کاری یک کارگر، بخاطر مبارزاتی کە مداومآ در جریان بودە، دست کارفرماها در خیلی موارد بستە شدە و کارگر صاحب حق و حقوق ناچیزی شدە است.
بە هر حال، انسان تن فروش تن خود را می فروشد نه نیروی کارش. از این رو، این بە معنای درهم شکستن خصوصی ترین مرزهای یک انسان تلقی می گردد و ربطی به مقولەی عام مزدبگیری و کارگری ندارد. اگر از زاویە دیگری بە موضع بنگریم، متوجە می شویم کە در مناسبات کار، اساس «آزادی و استثمار» سرمایەدارانه و اصولاً بر آزادی واگذاری و فروش نیروی کار موجود در بدن انسانی مبتنی است و نه فروش و واگذاری خود تن. بطور مثال، اگر نیروی کار کسی، بە نوعی از کار بیافتد، بلافاصلە توسط کارفرما دور انداختە می شود چون سودی برداشت نمی کند. تفاوت دیگر انسان های تن فروش با مزدبگیران، در این است کە آنها طی مرحلەای و بە دلائل اجتماعی خاص، دست شان از تمام امکانات زیستی در جامعە قطع شدە و در نهایت ناامیدی، به آخرین سرمایە، یعنی فروش تن خویش متوسل می شوند.
برای شناخت این فجایع، کە دیر زمانی است دامنگیر بخشی از جامعە شدە، لازم نیست بە تئوری بافی روی آورد. زیرا موضوع بسیار سادە است. موضوع را باید از خودمان بپرسیم کە آیا حاضریم در صورت بیکاری و فقر مالی، به «فروختن اندام هایمان» روبیاوریم؟ در چنین شرایطی، آیا حاضریم همین فجایع را بە بجەهایمان توصیە کنیم؟ شواهد زیادی در دست است کە زنان تن فروش، تن فروشی خود را از بچەهایشان پنهان می کنند. آنها تن بە چنین تراژدی می دهند کە بجەهایشان در امان باشند. اگر بانی این مشکل، فقر مالی نیست، چرا زنان طبقات بالا و یا زنان کارگر کە شاغل اند، در چنین موقعیتی (تن فروشی) قرار نگرفتە و نمی گیرند؟ بنابراین، تردیدی نیست کە این ضایعە اجتماعی، ناشی از فقر اقتصادی و بە نوعی سیاسی است. از این رو، دفاع سیاسی از حقوق این زنان، مشغلە و کار فوری ما کمونیست ها باید باشد. از خواست های انسانی و حقەی آنها، باید حمایت جدی صورت بگیرد. اگر همه بپذیرند که تفاوتی بین «انواع کار جنسی و غیرجنسی» نیست و گویا مشکل حل می شود، بسیار سادەلوحانه است. چون تغییر ظاهری پراتیک ریاکارانەی عمومی (طرد همگانی تن فروش ها و استفاده از تن آنها) از این راه ممکن نیست. اگر مخالفان تن فروشی، با این طور جهت گیری و گفتمانی، عادت نمایند – بی شک از اردوگاه لیبرال ها سر بیرون می آورند و در تداوم چنین حالتی، «منطق» و «استدلال»شان را می پذیرند که باید همه چیز را به قانون عرضه و تقاضای نظام سرمایەداری واگذارد نمود تا بلکە دست نامرئی بازار سرنوشت آسیب دیدەترین اقشار محروم جامعە و طبقەی کارگر را به این شکل فجیع شکل دهد.
کسی کە از بر چیدن تن فروشی دم می زند، اما در اصل از زاویە منافع لایەخاصی از نظام سرمایەداری بە این موضوع نگاە کند، در درجە اول ورشکستگی نظری و سیاسی خود را اعلام می کند زیرا بەجای مبارزه با آسیب های اجتماعی ناشی از حاکمیت بیگانەساز ساختارهای جامعەی سرمایەداری، راه پیشروی آنها را هموارتر می سازد. نمی توان فلاکت روحی، جسمی و اجتماعی بسیاری از این زنان و مردان را با یک چرخش زبان و قلم محو کرد و شغل آنان را با دیگر شغل های کم ارزش و پرمخاطره در جامعەی کنونی برابر قرار داد. نمی شود در فضای مجازی رایانەای، در مورد سرنوشت انسان های آسیب دیدە، امر و نهی کرد. زیرا چنین اظهار نظرهایی، معمولآ با دنیای واقعی جور درنیامدە و نمی آید. این مشکل، در جریان مبارزە جدی، قدم بە قدم و در نهایت با بە زیر کشیدن نظام سرمایەداری حل می شود. جالب این است کە مدافعان رنگارنگ نظام سرمایەداری، برای تبرئە این مناسبات نابرابر، خیلی زیرکانە توپ را بە زمین محرومان انداختە و بە عناوین مختلف می گویند کە انسانها مسئول تن خویش می باشند. پاسخ بە این ریاکاری، در گام نخست تنها با متحول کردن گفتمان جامعە و سپس واکسینە کردن آن ممکن است. نیل بە تحقق چنین ضرورتی، تنها با سازماندهی کمونیستی، جامە عمل بخود می پوشد.
صدیق جهانی
٢٠١٧/ ٢/ /۵