آقا و کشتن هاشمی رفسنجانی

آقا و کشتن هاشمی رفسنجانی

چنین که ظاهرا می نماید؛ آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، به طور ناگهانی دچار سکته قلبی شده و به بیمارستان منتقل می شود که ساعتی چند پس از آن بستری شدن، و بعد از مورد رسیدگی های پزشکی قرار گرفتن، در آخر کار پزشکان معالج نسبت به بهبود و درمان ایشان قطع امید می کنند و ناگزیر وی در عصر همین روز بسادگی در گذشته است.

در پی این مرگ شتابناک و سپس ضرورت بیرونی و آشکارکردن آن، در رسانه های سراسری رسماً اعلام می شود که این چهره ی برجسته نظام، (( و از دید من یکی از جلادان اعدام ها و کشتارها و برپادارنده ی ستمگری های مذهبی در این چهاردهه )) در سن ۸۳ سالگی، سریع و به علت سکته به مرگ ناچار پیوسته است. پرسیدنی ست که آیا مرگ ثروتمندترین مهره ی رژیم، یعنی هاشمی رفسنجانی، آنهم با داشتن امکان های مالی و ترابری بالا و دسترسی بموقع به ده ها تن از پزشکان فوق متخصص، و با وجود سرسپردگی ده ها کاسه لیس، نوکر و کلفت برای انتقال بموقع او به بیمارستان و یا پیشگیری لازم و سازماندهی بموقع در مسیر مداوای خصوصی، و یا یافتن راهبرد اجمالی درمان او در منزل، جگونه قابل تصور است که هیچکدام نتوانسته او را یاری دهد! آیا براستی چنین مرگی طبیعی ست؟ من باورندارم!

زیرا، رفسنجانی و خامنه ای به هر دلیل که جای بحث اش اینجا نیست؛ هردو سرکرده ی دو قطب ردودرروی هم بودند که پس از مرگ خمینی و ارثیه ی هولناک و بربریت یکه تازانه ی او، آن دو نیز بر حسب ذات تمامیتگرائی مذهبی و فردی آن، با وجود پشتیبانی رفسنجانی از رهبر شدن خامنه ای که جشن و حجله عروسی کوتاهی بود، آنها بزدودی پی بردند که نمی توانستند تمرکز قدرت را تقسیم، بشکل واقعی و افقی هدایت کرده، نظام را فدراتیوتیستی متحول ساخته، و یا آنرا با اصول پلورالیستی مذهبی اداره کنند. و بهمین خاطر انی شد و نمی خواستند اراده مزاحم دیگری را بپذیرند. خصوصا قدرت مافوق بشر ولایت فقیه مطلق خامنه ای پس از تصاحب خیمه و پشتیبانی بی کم و کاست اصول شیعی چنین فرصتی را به رهبری او برنمی تابانید.

از سوی دیگر رفسنجانی و خامنه ای در دوران ریاست جمهوری های خویش توانسته بودند هرکدام طی سال ها یکه تازی بنام حکومت خدا، باندها و مافیاهای سیاسی، اقتصادی و نظامی خاص، و قدر خود را بسازند و ساختند. و در پس و پشت پرده غیرعلنی حکومت اسلامی، هرکدام قدرتی بزرگ شده بودند که علیه همدیگر و با سیاست های ائتلافی بارها به یارگیری های تازه دست یازیده و به جنگ های قدرت ادامه داده و پرداخته بودند. جنگ هائی که هرکدام از ما عواقب آنها را بخوبی می شناسیم. ستیز کور و ارتجاعی دو قطب مدعی که علیه نان و کار و آزادی مردمان ما بی وقفه و تا بامروز ادامه داشته است. جنگی که دیگر امکان سازش های مصلحتی برای هیچکدامشان بر حسب زمان سوخته نگذاشت. و پس از تحریم ها و آشوب های توده ای پایه های رژیم را پاک سست تر کرد و به دلیل بیکارها، گرسنگی ها، نارسائی ها به تبع طمع ساختن “بمب اتمی آخوندی” تورم ها و گرانی و محرومیت ها کمر مردم پانینی را شکاند. و اینک با مبارزه های روزانه ی کارگری ـ توده ای امکان بقای هردو قطب در یک رژیم، کاملا سپری شده بود. بنا بر این دشمنی برجسته ای که دیری وجود پنهانی و آشکار داشت، ولی می بایست به آخر خط برسد و رسید. آنها در برابر هم صف کشیده بودند و ستیزناک و سازش ناپذیر در پی نابودی هم نقشه ها و طرح های فراوانی داشتند که بخشی از آن مایه ی آبروریزی کل رژیم در دیدگاه مردم بیدادرس و متوهم به حکومت الله شده بود.

جدال و جنگ قدرت و ثروتی که با رفتن خاتمی، و آمدن یار رهبر احمدی نژاد بیش از پیش برجسته تر شد و عملا آقا خود را به احمدی نژاد نزدیکتر از رفسنجانی می دید و دید. در پی آن شکست، آسیب پذیزی رفرمیست های مذهبی یا اصلاح طلبان بیشتر به شکست انجامید که در واقع شکست باندها و مافیاهای رفسنجانی در برابر باندها و مافیاهای خامنه ای بود که با خروج احمدی نژاد از اراده ی اجرائی، این نزاع میان آنها بیشتر و بیشتر شد. بنحویکه کوچکترین عارضه و بازتاب آن علیه رفسنجانی، زندانی شدن فرزندش دختر و پسر او توسط باند رهبری شد که بآسانی رقم خورد.

و سپس به زندان کشاندن دوستان و رهبران طیف رفرمیسم سبز او و ادامه ۲۰۰۰ روز قلدری بی محاکمه رهبری برابر همراهان رفسنجانی، آنهم بی هرگونه پاسخ و یا راه حل های قضائی، پایان فرجام مبارزه ی کهنه، و پیروزی آشکار جنگ خامنه ای علیه رفسنجانی گشت. که در همانجا و همان زمان باحصر موسوی، زهرا رهنورد و کروبی بسته شد که در واقع میخ تابوت خود رفسنجانی بود که در همان روزها اِعمال گشت تا که بتواند برای امروز که بهترین زمان تصفیه حساب پایانی بود، آن کینه شتری ـ مذهبی رهبر در این فرصت طلائی به اجرا درآورد که در بیمارستان به اجرا درآمد. دلیل پشت پرده ی مرگ هاشمی رفسنجانی بصورت خلاصه جز این نیست و نمی تواند باشد. تنها با سرنگونی حکومت واقعیت آشکار خواهدشد. به امید آن روز!

بهنام چنگائی ۱۹ دی ۱۳۹۵

علاقمندان می توانند نامه ی بدون سلام رفسنجانی به خامنه ای را در زیر بخوانند که حرف های زیادی برای شنیدن و خواندن داردو

متن-کامل-نامه-هاشمی-رفسنجانی-به-رهبر-معظم-انقلاب
http://www.fardanews.com/fa/news/84686/