پرده برداری از چهره ی میرحسین موسوی(قسمت دوم)

پرده برداری از چهره ی میرحسین موسوی

                                                       قسمت دوم

محمد حسیبی

هفتم ژانویه ۲۰۱۷ میلادی برابر با ۱۸ دیماه ۱۳۹۵

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در سرآغاز قسمت دوم توجه شما هم میهنان را به این مسأله جلب می کنم که چهره ی روسای جمهور ایران را طی دوران سی و هفت ساله گذشته،  منجمله چهره سراپا جهل و خرافه و رذالت محمود احمدی نژاد را که شاید بتوان ادعا نمود از پست ترین آن ها بود یک به یک دیدیم و شناختیم. آن ها هر خسارتی که از اربابان خود دستور داشتند به محروم ترین اقشار جامعه ما و نسل های آینده وارد آوردند. هریک از این روسای جمهور را طی پروسه ای در آب نمک خوابانیدند تا در موقع معین بر سر کار بیاورند و آرام آرام کمر یکایک مردم ایران را بشکنند. آخرین آن ها همین آقای سید حسن روحانی است که مأموریت وی پایان نیافته است. بنابراین هم اکنون ضرورتی حیاتی دارد بجای آه و ناله و زاری از آنچه که بر سرمان آوردند، شدیدا در اندیشه و شناسائی ی چهره هائی باشیم که سیاستمداران کشورهای بیگانه بخصوص کشورهای امریکا و انگلیس و همدستانشان آن ها را برای نابودی و اضمحلال کامل مردم ایران از سال ها پیش پرورش داده و در آستین خود آماده کرده اند. سرآمد این مهره ها یا این چهره ها کسی نیست به غیر از میرحسین یا سید حسین موسوی که نام او در تیتر این سلسله نوشتار یعنی «پرده برداری از چهره ی میرحسین موسوی» جای گرفته و اکنون قسمت دوم آن پیش روی شما هم میهنان است. در راستای پرده برداری از چهره ی میرحسین موسوی، علاوه بر مردم ستمدیده کشورمان که نادانسته به دنبال او در انتخابات سال ۱۳۸۸ راه افتادند،  ناگزیر به چند نام و نشان می رسیم که با نقابی ظاهرالصلاح، اما با دروغ و نیرنگی ناپیدا به قصد لبریز کردن جیب گشاد خود با بیگانه ای ثروتمند سازش می کنند. آیا نمی دانند و نمی ترسند خون پاک دکتر حسین فاطمی یار جوان و وفادار زنده یاد دکتر محمد مصدق تا لحظه ی رهائی ایران از خروش و جوشش باز نخواهد ایستاد و دامانشان را خواهد گرفت؟. یاد و نام مصدق بزرگ و زنده یاد دکتر حسین فاطمی بر بلندای صفحات زرین تاریخچه مقاومت و مبارزات مردم ایران  تا ابد خواهد درخشید و تماشاگر گفتار و کردار ماست. بگذار دکتر مرتضی محیط دائم از میرحسین موسوی تعرف و تمجید کند. “از کوزه همان تراود که در اوست”

سید حسین موسوی گرچه توسط نظام ولایت مطلقه فقیه در حصر خانگی به سر می برد، اما باید از خود بپرسیم، چرا در میان سیل فعالان سیاسی و مخالفان این نظام، فقط میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان به حصر افتاده اند؟ چرا آن ها را مثل دیگر زندانیان سیاسی که در زندان مردند و یا هم اکنون در زندان های این نظام، مقاومت و مرگ تدریجی را به زنده ماندن و سازش با بیگانه ترجیه داده اند به زندان های تنگ و تاریک انفرادی نمی اندازند؟. مگر اینان را به سران فتنه ملقب نکرده اند؟. چرا سخنی از فتنه به میان نمی آورند؟ تا مردم بدانند فتنه در کجا، با چه کس، و با چه منظوری شکل گرفته است؟. نه نظام در اینباره لب از لب باز می کند و نه دکتر مرتضی محیط!! اما چه سعادتمند است این نگارنده که حاصل پژوهش خود را هرآنچه هست در این سلسله نوشتار با شما هم میهنان در میان می گذارد.

آری به زندان سیاسی در افتادن، بویژه اگر در سلول های تنگ و تاریک انفرادی باشد یعنی قطع رابطه با بیرون، قطع رابطه با مردم ایران، قطع رابطه با سیاستمداران جهان و نهایتا فرسودن و تحلیل رفتن و مردن تدریجی. میرحسین موسوی باید بجای زندان در حصر خانگی باشد تا بتواند با بیرون رابطه برقرار کند. باید در حصر خانگی باشد تا بتواند با نمایندگان سیاستمداران بیگانه هرگاه لازم باشد تماس بگیرد و آن ها نیز بتوانند از طریق واسطه های ویژه با او تماس بگیرند. باید در حصر خانگی باشد تا با استفاده از غذای خوب، دکتر و دوای خوب، با پوشاک خوب و با دیگر چیزهای خوب صحیح و سالم بماند ـ حیّ و حاضر و سرحال – برای خدمتگزاری آماده باشد تا روز موعود برای استحاله نظام محافظه کار اسلامی به نظام اصلاح طلبان دینی فرا برسد.

دکتر مرتضی محیط نقش بزرگی را از دیرباز برای پروراندن میرحسین موسوی به عهده گرفته بود. اگر وی به این نقش خود پایان داده بود، لزومی نداشت نامی از وی در این نوشتار به میان آید. او همچنان در بیشتر برنامه های تلویزیونی ی خود از میرحسین موسوی به نیکی یاد می کند و اجازه نمی دهد به گفته عوام “آب ها در مورد او از آسیاب ها بیافتد”.

به شما هم میهنان، طی این سلسله نوشتار، ثابت خواهد شد که دکتر مرتضی محیط برخلاف صورت ظاهر و حق بجانبی که از خود به نمایش گذاشته و می گذارد نه انسان سالمی است، نه صادق است و نه مجری قوانین کشوری که در آن زندگی می کند. من عاشق سیاست ها و نظام امریکائی انگلیسی نبوده و نیستم. بارها نوشته و گفته ام که کوچ کردنم چهل سال پیش از ایران به امریکا بزرگترین اشتباهی بوده است که در عمر خود مرتکب شده و چوب آن را هم خورده ام، اما حالا در اینجا دارای ۲ پسر و ۴ نوه هستم. به قوانین امریکا چه بخواهم چه نخواهم باید گردن بگذارم و تاکنون گذاشته ام. اما خواهیم دید دکتر مرتضی محیط نیازی به پیروی از قوانین مملکتی که در آن جا خوش کرده ندارد.

اکنون به مقدمه ی قسمت یکم که در آنجا نوشته بودم:

او به نحوی کاملا غیر مترقبه یکباره پرسید: راستی، آقای حسیبی، آیا شما با مسائل مربوط به پرونده ی پزشکی ی من در نیویورک مشکلی ندارید؟ جواب دادم نه، من هیچ مشکلی با آن پرونده و به طور کلی با مسائل خصوصی  و شخصی ی زندگی ی شما ندارم. زیرا به نظر من، آن موضوع با فعالیت های سیاسی مبارزاتی ی شما ربطی ندارد. افسوس که اشتباه می کردم. زیرا چنانکه در این رشته نوشتار نشان خواهم داد پرونده ی وی در نیویورک که منجر به ابطال پروانه ی پزشکی ی او شده بود به شدت با شخصیت او ربط داشت.

        چنانکه بارها گفته و نوشته بودم از ۱۳ سالگی تاکنون بیشترین سعی خود را به کار برده ام تا از راه و روش و منش زنده یاد دکتر محمد مصدق پیروی نمایم. معروف است که یک روز یکی از زارعین در احمدآباد از سیلوی گندم مقداری گندم می دزدد. وقتی دکتر مصدق از جریان باخبر می شود او را صدا می زند و می پرسد فلانی تو چرا به انبار گندم دستبرد زده ای؟. زارع جواب می دهد گرسنه بودم. گندم را دزدیدم تا شکم خود و زن و فرزندانم را سیر کنم. مصدق می گوید چرا نزد من نیامدی و تقاضای گندم نکردی؟. مگر شاهد نیستی که هریک از شما زارعان برای رفع نیازهای خود و خانواده اش نزد من آمده نیازش را برطرف کرده ام؟. جان من، تو کار بسیار بدی کرده ای و باید از اینجا دور شو، سپس به مباشر خود می گوید اسب ها را به گاری ببندید و این زارع را به هر ده و یا جائی که او می خواهد ببرید. به او مخارج دو ماه هزینه اجاره ی محل زندگی ی جدید را می دهد و می گوید تو دیگر جایت در اینجا نیست. برو و در هرجا که می خواهی زراعت و زندگی کن. با اشاره به این موضوع می خواهم بگویم  من نمی بایست خطای دکتر محیط را در مورد دست اندازی به بدن آن زن در اطاق معاینه نادیده می انگاشتم و نباید همچنان با اطمینان کامل به همکاری با وی ادامه می دادم.

 باید می دانستم کسی که با هزار زحمت، طی چندین سال، مراحل آموزش پزشکی را بگذراند، برای دریافت اجازه طبابت در امریکا پروسه ی سخت امتحان دادن را طی کند، وانگاه در اطاق معاینه ی بیمارستان در برابر زنی که به قصد دریافت خدمات پزشکی نزد وی آمده و بر تخت معاینه پیش روی او دراز کشیده، بدون کم ترین توجّه به وظایفی که در مراحل مختلف آموزش پزشکی و دریافت مدرک اجازه طبابت در امریکا بر گردن گرفته یکباره عنان اختیار از کف بدهد و تسلیم نیروی سرکش شهوت خود گردد به طور قطع به نحو بیمارگونه ای خودخواه است. او قادر نیست در برابر خودخواهی ی افسارکسیخته ای که بر او تسلط دارد مقاومت کند. او قدر مسلم در آینده نیز دست به اشتباهات  کوچک و بزرگ دیگر خواهد زد.

        دکتر محیط در حالیکه هر ماه به طور متوسط ۶۵۰۰ دلار از بینندگان و شنوندگان خود کمک مالی دریافت می دارد، با این وجود همیشه در طول برنامه های خود می گوید “امیدوارم کمک عزیزان برسه که برنامه بتونه ادامه پیدا بکنه”. من که می دانستم که او هرماه بیش از ۱۲۰۰ دلار به تلویزیون پیام افغان پرداخت نمی کند در تعجب بودم که چرا می گوید  “امیدوارم کمک عزیزان برسه که برنامه بتونه ادامه پیدا بکنه”. یک روز، بیش و کم نزدیک به یک سال پیش به نامبرده تلفن کردم و پس از سلام و احوالپرسی گفتم شما که به مراتب بیش از ۱۲۰۰ دلاری که هرماهه به پیام افغان پرداخت می کنید کمک مالی از شنوندگان و بینندگان دریافت می دارید. هزینه ی دیگری هم برای اجرای برنامه در این کانال تلویزیونی ندارید به چه دلیل این جمله را دائم تکرار می کنید؟ او پاسخ داد که ساعت هائی را که برای مطالعه و تحقیق بین برنامه ها صرف می کند مجانی نیست. پرسیدم آیا شما در صورت قطع برنامه هایتان دست از مطالعه بر خواهید داشت؟ اما پاسخی در برابر پرسش خود دریافت نکردم.

        در اینجا برای پی بردن به سخنان دکتر محیط در دوران انتخابات ریاست جمهوری ی سال ۱۳۸۸ به تارنمای ایشان که تا چندی پیش بخشی از www.golshan.com بود و اکنون به تارنمای شخصی ی ایشان با آدرس http://www.mmohit.org  انتقال یافته است مراجعه می کنیم، اما  می بینیم از تمام برنامه های متعدد مربوط به آن دوران فقط پنج برنامه وجود دارد و بقیه برنامه های انتخاباتی ی وی دچار تیغ تیز سانسور گشته است. دکتر محیط در آن پنج برنامه با شور و هیجانی توصیف نا پذیر برای مثال می گوید:

  • امروز یه روز تاریخیه بیستم ژوئن ۲۰۰۹ و سی ام خرداد ۱۳۸۸
  • مردم ایران الان در خیابان های تهران و بسیاری از شهرها دارن با نیروهای سرکوبگر دست و پنجه نرم می کنن.
  • این انقلاب مداوم از سال ۵۶، ۵۷ شروع و تاکنون ادامه داره.
  • اگر ما انتخابات کنونی را داریم می بینیم باید در چهارچوب این انقلاب مداوم قرارش بدیم و ببینیم الان مردم در چه مرحله ای هستند و دریابیم این را. این ها را برای مردم روشن بکنیم و دعوتشون بکنیم به شرکت فعال در این پیکار سیاسی نه اینکه تحریمش بکنیم. . . یک جنبش عظیم در ایران وجود داره
  • در همین دو هفته آگاهی ی سیاسی ی جامعه به اندازه ی سال ها و شاید ده ها سال پیشرفت کرده
  • بی تردید ملت ما پیروز میشن، به همین دلیل ما به ملت ایران به خاطر این فداکاری ها تبریک میگیم و خواهان پیروزی و سربلندیشون هستیم.
  • موسوی نماینده ی یک جنبش مردمی است.

دکتر محیط با همان شور و حال در برنامه  ۲۰۰۹۰۶۲۳ به شرح شرکت کردن خود در انتخابات و البته رأی دادن به محبوب خود میرحسین موسوی به یکی از مراکز تعبیه شده از سوی جمهوری اسلامی واقع در هتلی که در جنوب شهر لوس آنجلس قرار دارد مراجعه می کند. وی دربرنامه  ۲۰۰۹۰۶۲۳ خود از جمله چنین می گوید:

  • عزیزان میدونن که مسأله هنوز مسأله ی انتخاباته و خیابان های تهران و بعضی از شهرستان ها را اگه نگاه بکنند البته الان شبه(شب است) در تهران ولی امروز به هرحال آرام نبوده تهران و با احتمال زیاد آرام نخواهد بود و کل این جریان احتیاج به یه تحلیل وسیع و عمیق داره.
  • درس های عظیمی از این مردم یاد گرفتم من.
  • ما باید یک بررسی ی دقیق از دوستان این جنبش که بیش از ۹۰ درصد از مردم ایران هستند و جهان داشته باشم.
  • امیدوارم من بتونم در دنباله ی صحبت هائی که در اینجا بوده این را ادامه بدیم، درس های عظیمی برامون داره و حالا عرض خواهم کرد که من خودم الان چند هفته است که دیگه به اخبار خارجی زیاد توجهی ندارم و تمام توجّهم مثل تمام هم میهنانمون متوجه ایرانه و درس های عظیمی از این مردم یاد گرفتم من. اگر واقعا حرکت مردم را بدونیم. اما قبل از اینکه وارد این بشم دلم میخواد گزارشی بدم از جریان رأی گیری در لس آنجلس که دیروز انجام شد و خود منهم شرکت کردم. چون لازمه این گفتنش و در عین حال عرض بکنم که برای اولین بار در عمرم من رأی دادم، حالا داستانش را عرض می کنم که چرا من از رأی دادن در تمام عمر خودداری کردم و دیروز رفتم پنج ساعت وقت گذاشتم برای اینکه به صندوق رأی برسم و برگردم و با چه منظره ای اونجا روبرو شدم. این در حقیقت یک قطره از این دریائی بود که از استرالیا، نیو زیلند یعنی اونور دنیا گرفته تا اروپا، امریکا، کانادا و مرکز اصلیش در خود ایران حرکت عطیم مردمی که من در حقیقت مشاهدات خودم رو در لس آنجلس برای عزیزان عرض می کنم.

در برنامه های حذف شده سخنان توهین آمیزی به اعضای کانون نویسندگان از جمله دکتر ناصر زرافشان و به طور کلی هرکسی که در هرجای ایران و جهان شرکت در انتخابات و البته رآی دادن به موسوی را تحریم کرده بود وجود داشت. در اینجا بدینوسیله به دکتر محیط می گویم:

آقای دکتر محیط اگر ریگی به کفش نداری برنامه های

حذف شده را به آرشیو تارنمای خود برگردان.

توضیح: دکتر محیط قسمت یکم این سلسله نوشتار را دریافت نموده است. این قسمت نیز پس از اتمام برای او بوسیله ی آدرس الکترونیکی ی نامبرده فرستاده خواهد شد.

قبل از ارسال قسمت دوم به آدرس الکترونیک شما هم میهنان باید از تلفن ها و پیام های محبت آمیزتان تشکر و قدردانی کرده و به چند تن از شما که نشان دادید می خواهید به کل قضایا به سرعت پی ببرید و مرا به شتاب بیشتر برای نوشتن ترغیب نموده اید عرض می کنم صبر داشته باشید. استدعا دارم حوصله کنید تا نگارنده بتواند نادرستی های دکتر محیط را به اختصارپیش رویتان بگذارد سپس، به جائی برسد که شما منتظر آن هستید. دیری نخواهد پایید که او را چنان که هست خواهید شناخت نه چنانکه جلوه می کند.

  • ایکاش دکتر محیط با مطالعه وسیعی که دارد و با وجود  اینکه خود را یک سوسیالیست نیز جلوه گر می سازد می توانست دست از خلق و خوی آخوندی که به دلیل پرورش یافتن در خاندان آخوند به بخش بزرگی از وجودش حلول کرده است دست بر می داشت و بخاطر کسب مال و منال خود را به آب و آتش نمی زد.
  • و بالا تر از همه، ایکاش برای ریشه کن شدن عامل سرسخت  خودخواهی ی افسارکسیخته در خود دست به کاری کارستان می زد.

ادامه دارد . . .