بە یاد ییلماز گونای، کارگردان نامی ترکیە

بە یاد ییلماز گونای، کارگردان نامی ترکیە

بسیاری از ایرانیان با فیلم های ییلماز مانند یول (راە) دووار (دیوار) آشنایی دارند. همچنین او، هنر را با سیاست آمیخت و دردها و رنجهای انسانی و اجتماعی را در پردەهای سینما در معرض قضاوت جامعە قرار داد.
ییلماز، هنر را صرفا برای هنر نمی خواست، بلکە هنر را در راستای تحول و دگرگونی میدید. او هرگز نسبت بە مبارزە متشکل طبقاتی بی تفاوت نماند و هموارە برای تغییر جهان بە نفع تهی دستان و زحمتکشان و کارگران تلاش کرد. این ویژگی یلماز گونای بود کە امروز اکثریت هنرمندان جهان متاسفانە فاقد آن هستند.
ییلماز گونای کە نام اصلی اش (ییلماز پوتون) است در روز اول ماە مە ١٩٣٧ در قصبە “ینیجە” در حومە شهر آدانا چشم بە جهان گشود، او دورە ابتدائی و دبیرستان را در شهر آدانا گذراند. او در این سالها بە کارهای مختلفی از کارگری تا دستفروشی روی آورد سپس برای توزیع فیلم در شرکت های فیلم، کار گرفت. او بە مطالعە کتابهای ادبیات علاقە داشت. ازاینرو بە نوشتن داستان روی آورد. ییلماز سپس وارد دانشکدە حقوق در دانشگاه آنکارا شد.
در آنجا بود کە با “آتیف ییلماز” کارگردان سینما آشنا شد و همزمان با تحصیل در دانشکدە حقوق فعالیتهای سینمایی را نیز آغاز کرد. بعدها او دستیار آتیف گردید.
ییلماز در سال ١٩۵۶ با نوشتن مطالبی تحت عنوان “سیستم های نابرابر”، “مجرم” شناختە شد و بەدلیل “تبلیغات کمونیستی” تحت تعقیب قرار گرفت، او در سال ١٩۶١ بە ١٨ ماە زندان و ٨ ماە تبعید بە شهر کونیا محکوم گردید. ییلماز می گفت “حق نداشتم از محدودە شهر کونیا خارج شوم، هر شب باید بە ادارە پلیس میرفتم و دفتر پلیس را امضا میکردم”، زندان زندگی ییلماز را دگرگون ساخت و او عزم جزم کرد کە تا آخر عمرش دست از مبارزە انسانی و اجتماعی بر علیە یوغ و ستم نظام سرمایەداری برندارد و در همە حال تلاش کرد تا در مبارزە مردم آزادیخواە، کارگران و مردم تهیدست سهمی داشتە باشد.
او در سال ١٩۶٣ مجددا بە سینما برگشت و در شرکت های کوچک تولید فیلم رل های کوچکی را بازی کرد و بتدریج بە نوشتن سناریوهای فیلم و فیلم برداری پرداخت، نقش او در این فیلمهای بزن و بکوب نقش انسان زحمتکش و درستی بود کە هموارە بە یاری مستمندان و ضعفا می شتافت و طرف آنها را میگرفت. این نقش انسانی اورا محبوب تماشاگران کرد. سرانجام با چهرە محبوب و دوست داشتنی خود، بە دل میلیونها انسان راە یافت و تحول عظیمی را در سینمای ترکیە بوجود آورد. هنگامیکە فیلم افسانەای “چیرکین کرال” یا پادشاە زشت او بە روی صحنە درآمد، با استقبال بینظیری روبروگشت، چرا کە تا آنزمان چنین فیلمهائی در سینمای ترکیە سابقە نداشت، بهمین دلیل توجە منتقدین و صاحب نظران را بخود جلب کرد. او با ساختن فیلم “اوموت” یا “امید” سینمای ترکیە را وارد مرحلە کاملا جدیدی ساخت و اورا در ردیف سرشناسترین کارگردانان ترکیە قرار داد.
فیلمهای او در دهە هفتاد واقعا تحول بزرگی در ترکیە بوجود آورد. برای اولین بار در این کشور آنهم در سطح وسیع اجتماعی، زندگی تودەهای مردم، زنان و کودکان در پردەهای سینما بنمایش گذاشتە شد و جامعە تشویق گردید تا برای رهایی از این ناملایمات و مسائل و مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بە مبارزە اجتماعی روی آورد. ییلماز در سال ١٩۶٩ میلادی فیلم های “آچکو تلار” یا گرگهای گرسنە و “بیر چیرکین آدام” یا یک آدم زشت را بە روی پردە آورد.
در سال ١٩٧١ فیلم اوموت یا امید را ساخت. این فیلم بحث های زیادی را در میان منتقدین دامن زد. سبک سینمایی ییلماز برای سینمای ترکیە کاملا جدید و یک نقطە عطف بە شمار میرفت. از اینرو آوازە ییلماز، مرزهای ترکیە را شکست و در جشنوارەهای بین المللی فیلم هایش جای واقعی خودرا یافت. فیلم امید طوری جامعە ترکیە را تکان داد کە همە نیروهای مرتجع و عقب ماندە علیە او بسیج شدند و دولت نیز دست بکار شد و نمایش فیلم را بمدت یکماە متوقف ساخت در فستیوال فیلم “آدانا” فیلم امید بە عنوان بهترین فیلم سال، بهترین کارگردان، بهترین تکنیک تصویر و بهترین هنرپیشە مرد را بە خود اختصاص داد و در جشنوارەهای بین المللی نیز جایزە دریافت نمود.
بدنبال کودتای نظامی در ١٢ مارس ١٩٧٢ ییلماز دستگیر گردید او در سال ١٩٧۴ از زندان آزاد و مورد استقبال دوستدارانش قرار گرفت. و شعار “رفیق آزاد شد” سردادند. در همان سال هنگامیکە در شهر “آدانا” مشغول تهیە فیلم “اندیشە” بود بە دلیل درگیری با یک وکیل دادگستری و مرگ مشکوک او بە ١٩ سال زندان محکوم شد. از آنجائیکە در زندان نیز دست از فعالیت نکشید و با نوشتن مقالەهایی خشم حکومت را بیش از پیش بر می انگیخت.
سالهای زندانش را بە صد سال ارتقا دادند. ییلماز ازجملە مدتی از زندان خودرا در جزیرە “ایمرالی” گذراند. ییلماز میگفت در ١۶ مارس ١٩٧٢ اسم مرا وارد یک واقعە قتل کردند و بە ١٩ سال زندان محکوم ساختند. هنگامیکە در زندان بودم یک نشریە “فرهنگی-هنری” بە نام “گون ای” یا شرق منتشر کردم، هنوز ١٣ شمارە از انتشار این نشریە نگذشتە بود کە حکومت نظامی برسر کار آمد و نشریە را بستند. روی هم رفتە محکومیت مرا بە صد سال رساندند، در این ١٢ سالی کە در زندان بودم با ١۵ زندان ترکیە آشنا شدم.
فیلم های راە در سال ١٩٨٢ و مفقود الاثر در سال ١٩٨٣ موفق بە دریافت جوایز بین المللی شدند. در همان سال فیلم “دیوار” نیز در فرانسە جایزە گرفت. ییلماز یک سال بعد یعنی در روز ٩ سپتامبر ١٩٨۴ در فرانسە چشم از جهان فروبست و آثار گرانبهائی را برای دوستداران سینمای تودەای از خود برجای گذاشت. در مورد فیلم معروف دیوار، ییلماز میگوید نمیخواستم فیلم سیاسی بسازم و یا تبلیغات راە بیندازم و شعار بدهم. خواست من این بود کە مسائل روز ترکیە را منعکس کنم در کودتای ١٩٨٠ در ترکیە نزدیک بە ۴٠ نفر اعدام شدند و هنوز هزاران انسان در زندانها بسر میبرند و این نشانگر وضعیت واقعی زندانهای ترکیە بودە و هست.
هنگامیکە بە فیلم دیوار فکر میکردم، بە خود میگفتم کە چگونە میتوان سالهای طولانی را در یک فیلم دوساعتە جای داد چگونە میتوان این همە ظلم و ستمهای طولانی را در ساعت گنجاند. خواستم کە بینندە دو ساعت با دلهرە روبرو شود. انسانهای زیادی نتوانستند شدت ستم و فشاری کە در این فیلم وجود داشت را تحمل کنند. امروز در ترکیە میلیونها انسان در چنین شرایط غیر قابل تحملی دست بگریبان هستند.
انسان هموارە نقطە عزیمت تفکر و احساس ییلماز بود. بی شک ارزش انسانی هنگامی پدید میاید کە انسان بە مثابە انسان در گسترە تاریخ درک شود. انسان تفکری جهان شمول دارد و بر این اساس باید بر همبستگی انسانی از هر رنگ و پوست و زبان و ملیت و عقیدە تاکید کرد و ارج نهاد. مردم محروم و تهیدست درد و رنج مشترک دارند و این امر تاریخ و سرگذشت همە کسانی ست کە از حق تعیین سرنوشت خویش و تاریخ انسانی خویش محروم نگاە داشتە شدەاند. این سرنوشت مشترک، درد مشترک و آرمان مشترک و احساسی مشترک است کە انسانها را بە هم پیوند میدهد و تغییرات را بنفع بشریت سبب میشود. همچنان کە زندەیاد احمد شاملو میگفت
من درد مشترکم، مرا فریاد کن
انسان آگاە در همە حال خواهان تغییر است. تغییری کە موفقیت و رفاە و شادی و آزادی بیش تری برای جامعە بە ارمغان بیاورد. انسان هموارە با رویاها و ایدەها و آرزوهای زیبایش زندە است.
لنگستن هیوز نامی ترین شاعر سیاە پوست آمریکائی در شعری بە نام “دنیای رویای من” می نویسد، “من در رویای خود دنیایی را می بینم کە در آن هیچ انسانی، انسان دیگر را خوار نمی شمارد”، در هر صورت ییلماز گونای زندگی خودرا صرف آگاهی و مبارزە کرد. از اینرو ییلماز گونای ها همیشە زندەاند چون کە آثار چنین شخصیت هایی نسل بە نسل منتقل میشود و یادشان را در خاطرە ها زندە نگاە میدارد.

جمع آوری و آمادەسازی: اردشیر نصرالە بیگی