انتخابات رئیس جمهوری آمریکا ( دونالد ترامپ)و انعکاس و ناخشنودی شدید دولت ها و احزاب چپ و راست دنیا!

انتخابات رئیس جمهوری آمریکا ( دونالد ترامپ)و انعکاس و ناخشنودی شدید دولت ها و احزاب چپ و راست دنیا!
چند ماهی است که شیپور و موج تبلیغاتی پیرامون انتخابات رئیس جمهوری در آمریکا گوش و چشم تمام مردم جهان را از طریق رسانه های تبلیغاتی و تلفزیونی کور و کر کرده است.
بحث و مناظره تلفزیونی، نوشتن و اظهار نظر کردن و تحلیل و بررسی پیرامون این انتخابات، دو شخص (هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ) از خود سیاست مدارن آمریکا گرفته تا روسای جمهوری بیشتر دولت های دنیا و تقریبا اکثریت احزاب چپ و راست در دینا شکل گرفت، نوشتند و گفتند و اوضاع را تجزیه و تحلیل کردند.
میتوان گفت که این انتخابات بلحاظ سیاسی یکی از عقب افتاده ترین و فاسد ترین انتخابات ریاست جمهوری نه تنها در آمریکا بلکه در کل جهان بود. این انتخابات علاوه بر میلیاردها دلار که خرج آن شد بلحاظ رعایت حقوق مدنی و انسانی افراد کاندیداها در انتخابات، یک ذره آبرو و حرمت انسانی برای آنها باقی نگذاشت و آنچه که انسان متمدن امروزی در چارچوب رعایت حرمت انسانی نباید برزبان آورد این دو کاندیداها بر علیه یکدیگر و پشت کانالهای تلفزیونی مختلف بر زبان آوردند و آنرا هم جزو افتخارات انتخاباتی خود هم درج کردند.
راستی چه چیز را میتوان از این بی شرمتر برای مملکتی که خود را نماد و سَمبُل و مظهر دموکراسی و آزادی جهان امروزی بحساب می آورد، میتوان یافت که کاندیداهایش در طول چند ماه تمام این چنین ارزش و حرمت انسانی همدیگر را زیر پا بگذارند؟ اگر از شیوه برخورد و بی پرنسیبی و بی اخلاقی تمام عیار این کاندیداها در دوره تبلیغاتی نسبت به همدیگر بگذریم باید روی خود اصل مساله که سیاست داخلی و خارجی ای که قرار است این ها در آینده و در حکومت تازه اشان بکار ببندند بر گردیم.
اما خیلی جالب است که یک تن نوشته توسط افراد و احزاب راست و چپ دنیا را میتوان یافت که کلا حمله به ترامپ را زیر عناوین لومپنیسم، ضد زن، ضد مهاجر، ماجراجو، سیکسی، فاشیست، شووینیست و غیره و در نهایت اظهار تعجب و شوک شدن از انتخاب ایشان را گزارش می دهند.
بنظرمن کل این اظهار نظرها از پایه غلط و نادرست است، چرا؟ زیرا تا کنون ۴۵ دوره انتخاباتی رئیس جمهوری در آمریکا انجام شده است و تا جای که ما به خاطر داریم هیچ کدامشان چه به لحاظ مالی و چه بلحاظ رعایت حرمت شخصی بهتر از این نبوده و این همان اخلاق و پرنسیب حقیقی سرمایه داری را نشان می دهد که در چنین شرایط و اوضاع و احوالی از خود بروز میدارند.
مساله دوم، سالهاست که آمریکا بین دو حزب قدرتمند دموکرات و جمهوری خواه که از بزرگترین ثروتمندان و میلیاردرهای آمریکا تشکیل شده اند، تقسیم شده است. اگر توجه کنید این دو حزب هم، پُست ریاست جمهوری و نهادهای رهبری آمریکا را بین خود تقسیم کرده اند به شیوه ای که یکی ازاین دو حزب یک یا دو دوره متوالی سکان حکومت را بدست میگیرد و بعدا نوبت به دیگری می رسد که آنهم بدین شیوه یک/دو دوره این پست را عهده دار می شود. کمتراتفاق افتاده که یکی از آنها سه دوره و یا بیشتر این پست را از آن خود کرده باشد. این مساله واقعیتی است که نه جای تعجب است و نه اغماض و چشم پوشی و نفس انتخابات مساله ای فرمی و برای فریبکاری و گول زدن اقشار مختلف مردم و کارگران و دنیای خارج از آمریکا می باشد.
مساله سوم، این درست است که میان فرد و شخصت فردی یک نفر تا نفر دیگر فرق و جدایی هست، اما در مورد سیاست خارجی و داخلی آمریکا نمی توان فرقی اساسی و بنیادی و آنچنانی میان یک رئیس جمهور در مقایسه با رئیس جمهور قبلی قائل شد. در آمریکا یک قالب و پیکر و چارچوب قانونی ای موجود است که تجاوز از آن برای هر رئیس جمهوری خط قرمز، دردسرآفرین و نتایج ناخوشایندی را ببار می آورد. پس توقع زیادی از یک فرد رئیس جمهوری در آمریکا ساده لوحی و نفهمیدن سیستم و سیاست کلی آمریکا است.
مساله چهارم، این است که برای یک انسان واقع بین واضح و روشن است که میان گفته ها، سخنرانی ها، قول و وعده و وعیدها و تقدیم و تشریح برنامه داخلی و خارجی در زمان و دوره تبلیغات انتخاباتی تا دست بکار شدن شخص رئیس جمهور در کاخ سفید و عمل کردن و پراکسیس کردن قول و وعده هایش فاصله عظیمی موجود است. این تنها شامل دولت آمریکا نمی شود، بلکه این مساله بلااستثناء خصوصیت ذاتی کل نظام سرمایه داری جهان است، که بیشرمانه و خیلی روشن و آشکار دست به هر بی پرنسیبی، فریبکاری و دروغگویی و وعده و وعیدی می زنند تا به اهداف کثیفشان می رسند و بعد از آن، آنچه که برای انباشت سرمایه بیشتر و استحکام چپاولگری و توسعه طلبی طبقه خودشان ضروری است انجام می دهند.
مساله پنجم، من راستی نمیدانم و نمیفهمم چرا یک تُن کاغذ توسط روشنفکران چپ و بنام کمونیست و رادیکال باید در مورد شخصی مثل ترامپ سیاه شود ” در صورتیکه سیاست های کلی و داخلی و خارجی آمریکا برای بیشتر سیاستمداران و خیلی از مردم متمدن، روشن و آشکار است.” ایشان کیست و در واقع و در آینده چه جور عمل خواهد کرد، هنوز روشن نیست. اما فرق گذاشتن میان ایشان و یکی مثل هیلاری کلینتون و اوباما و غیره کاملا غلط و نفهمیدن واقعیات امروز دنیا و سیاست های توسعه طلبانه و جنگ افروزانه آمریکا است؟
آیا این طرز موضعگیری خوشباوری و ساده نگری در مورد سیاست های کلی آمریکا نیست؟ ، و آیا این شیوه برخورد کمکی به آینده طبقه کارگر و مردم ستمدیده آمریکا و جهان میکند؟ به نظر من درست عکس این صادق است. یکی هست به من بگوید از منظر و دید کمونیستی و رادیکالیسم چه فرقی را میان سیاست های اوباما، هیلاری کلینتون، جورج بوش، بوش پدر، بیل کلینتون و ترامپ نسبت به کارگران، زحمتکشان و اقلیت های نژادی دیگر موجود است؟
مگر در زمان ریاست جمهوری ٨ ساله همین اوبامای (فقیر، سیاه پوست و ..) نبود که تمام احزاب اسلامی فاشیست و ضد انسانی و دیگر احزاب راست جهانی در تونس، یمن، سوریه، عراق، سعودیه، ترکیه، ایران، قطر، افغانستان و اوکرائین وغیره رشد و نما کردند و به اوج قدرت رسیدند و اینک پنج سال تمام است که جلو چشم همگان دسته دسته، گروه گروه، قبیله قبیله، طایفه طایفه توسط همین جانیان دست پرورده آمریکا و هم پیمانانش و جلو چشم جناب خود اوباما به قتلگاه و کشتار جمعی و در قفس های آهنین سوزاندند و می سوزانند؟
مگر در زمان ریاست جمهوری جناب اوباما (صاحب نوبل صلح) و وزیر خارجه خانم کلینتون نبود و الان هم نیست که آثار مدنیت بشری زیر سوال رفته و بزرگترین جنگ و خونریزی در جهان توسط آمریکا و ناتو جنگ افروز دست ساخته آنها شروع شد و در جلو چشمان همگان میلیون ها انسان را قربانی سیاست های جنگ طلبانه، مافیای و توسعه طلبی و ترور دولتی خود کردند؟
مگر در زمان و دوره رئیس جمهوری همین “گوسفندان فقیر و بی زبان” سیستم سرمایه داری جهان نیست که فروش اسلحه و ابزار کشتار جمعی انسانها در آمریکا رکورد تمام رئیس جمهوری سال های گذشته و پیشین را شکست و از مرز ٢٧۵ میلیارد دلار تجاوز کرد؟ این همه فروش اسلحه برای چه، غیر از آن است که خودمان همه روزه و از کانال های تلفزیونی “تازه گوشه خیلی کوچکی” از آنرا مشاهده میکنیم که چطور با همین اسلحه های ساخت آمریکا، اروپا و غیره مردم زحمتکش و بی پناه و کارگران را پاره پاره میکنند؟
منظور من از بیان این مسائل همانا کج روی فکری روشنفکران و خوشباوری نویسندگان مقالاتی است که به جای تحلیل و بررسی کل سیاست کثیف و غیره انسانی سیستم حاکم بر آمریکا، تنها توجه و ذهن خود را متوجه یکی مثل دونالد ترامپ کرده اند و دیگران و سیستم حاکم میلیتاریستی و توسعه گرانه آمریکا را از انتقاد تیز خود معاف نموده اند.
و در مقابل یکی مثل اوباما دارد مردم و روشنفکران را به صبر و بردباری دعوت می کند. زیرا اوباما کاملا میداند که چه مردم معترض و اپوزسیون و چه روشنفکران عزیز ما کاملا اشتباه می کنند که به این شیوه به ترامپ حمله میکنند. او بخوبی میداند و در این مدت ٨ سال رئیس جمهوری آنرا بطور ابژکتیو و زنده تجربه کرده است، که دست بردن به سیاست داخلی و خارجی در آمریکا باید طبق همان قالب و چارچوب و موازینی کلی باشد که سالهاست توسط نخبگان و سیاستمداران بورژوازی آمریکا پایه ریزی و تعیین شده است، و گر نه، تجاوز از خط قرمز سرنوشت جان اف/ کندی ٣۵ مین رئیس جمهور آمریکا را به دنبال خواهد داشت.
ببینید، اوباما در تاریخ ٢٠ نوامبر برابر با ٣٠ آبان در حضور بیش از هزار دانشجو و مدیرجوان در شهر لیما پایتخت پرو چه گفت: در سخنرانیش تذکر می دهد که باید از پیش داوری عجولانه خودداری کرد تا رئیس جمهور تازه و دولت تازه، کارش را بکند. منتظر «بدترین ها نباشید» امیدوار باشید که دولت جدید آمریکا کارش را انجام دهد و بعد از آن میتوان قضاوت کرد.
اوباما اضافه کرد که بعد از هر انتخاباتی احساسی از ناامنی بر قرار می شود و نمی توان از نتایج انتخابات به این نتیجه رسید که شخص چگونه حکومت داری خواهد کرد. خط تاکید از من و در همین زمینه خود ترامپ بعد از اعلان انتخابش و شروع تظاهرات مخالفین و اپوزیسیون رو به آنها اظهار داشت: صبر کنید به مرور زمان ابهاماتان بر طرف خواهد شد و وضع به حالت عادی باز می گردد.
به نظر من اولا، همین چند جمله شخص اوباما در مقایسه با کل تحلیل و ارزیابی و پیشداوری روشنفکران چپ و راست و خیلی از مردم معترض و اپوزسیون منطقی تر و گویا تر است و ثانیا اوباما بهتر از ما در مقیاس و روش حکومتی آمریکا تجربه دارد و می داند آنچه که ترامپ در چند ماه دوران تبلیغاتی بیان داشته بیشتر جنبه تبلیغاتی و به منظور کسب رای بوده و در عمل نمی تواند آنها را مو به مو به اجرا در آورد، زیرا در مورد خودش و اسلاف قبل از او هم صادق بوده و هست.
ولی آنچه اغلب دولت های سرمایه داری را نگران و پریشان کرده نه رادیکال بودن خودشان و لومپنی دونالد ترامپ ، نه عدالت خواهی خودشان سیکسی بودن ترامپ، نه کارگری بودن خودشان و ضد مهاجر بودن ترامپ، بلکه برای آنها دو مساله اساسی و مهم است: یکی مساله ناتو است که ترامپ در کارزار تبلیغاتیش به آن اشاره کرد و گفت که قابل قبول نیست که آمریکا ٧٠ در صد بودجه آنرا تامین کند، در صورتیکه ما از اعضای ناتو در برابر دشمنان خارجی (تو بخوان روسیه) دفاع میکنیم و اظهار داشت که دولت های اعضآی ناتو باید سهم بیشتری را به عهده بگیرند. و در این راستا دبیرکل ناتو جناب ینس استولتنبرک در مقاله ای در روزنامه آبزرور انگلیس نوشته که پیروزی ترامپ بزرگترین چالش ناتو است و همچنین نوشته که در حال حاضر ناتو با بزرگترین چالش روبرو است و مساله شراکت اروپا و واشنگتن دیگر در شرایط فعلی محلی از اعراب ندارد.
دوم : اینکه گویا دونالد ترامپ یکی از مخالفان سرسخت قرار داد تجارت آزاد “ترانس پاسیفیک” است و بسیاری از کشورهای اپک از فسخ آن توسط دونالد ترامپ به شدت نگران هستند. در جلسه اپک جان کی نخست وزیر نیوزلند ابراز نگرانی شدید کرد و اظهار داشت «در اینجا تردید زیادی وجود دارد که آیا ترامپ به این قراردا وفادار خواهد ماند. اما این موضوع نباید ادغام گرایی اقتصادی در دیگر نقاط جهان را متوقف کند. حتی اگر ایالات متحده نمی خواهد در این قرارداد تجارت آزاد سهیم باشد، ترامپ باید بداند که دیگر کشورها این را می خواهند و انجام خواهند داد.»
قرارداد شراکت “ترانس پاسیفیک”(TPP) اوایل سال ٢٠١۶ میان آمریکا و استرالیا، شیلی،برونئی، ژاپن، کانادا، مالزی، مکزیک، نیوزلند، پرو، ویتنام، و سنگاپور به امضاء رسید ولی هنوز تصویب نشده است. این قرارداد پس از ٧ سال مذاکره سال گذشته تدوین شد و اینک در مرحله بررسی و بازبینی است. دونالد ترامپ اظهار داشته که این قرارداد را امضاء نخواهد کرد تا “فرصت های کاری برای مردم آمریکا از دست نرود.” او شراکت “ترانس پاسیفیک” را مسئول بیکاری هزاران نفر در آمریکا خواند.
میخواهم نتیجه گیری کنم که نگرانی اکثریت دولت ها از انتخاب ایشان به رئیس جمهوری آمریکا نه به خاطر این است که او لومپن، سیکسی و ضد زن و ضد مهاجر و در راستای ضد مردم و کارگر گام بر میدارد ، بلکه دقیقا و در کل به خاطر منافع تجارت و بازرگانی و سود اندوزی بیشرمانه گله ای از سرمایه دار و میلیاردر می باشد که از انباشت سرمایه و بی حقوقی و بیکاری مردم و استثمار کارگران و جنگ و خونریزی سیر نخواهند شد.
به نظر من باید این جنبه مساله انتخاب رئیس جمهوری دونالد ترامپ باید مورد نقد و توجه ما کمونیست ها و مردم آزادیخواه قرار گیرد، نه اینکه جنبه های دیگر ایشان که به آن اشاره کردم. تحلیل و موضعگیری در این مورد است که هم به مردم و کارگران آمریکا و هم به مردم و کارگران جهان می آموزد و کمک می کند که سیستم حکمرانی آمریکا بر کدام محور و سمت می چرخد و چطور با پول و سرمایه ملی آنها و این همه نیرنگ و فریبکاری دارند خاک به چشم همه مردم و کارگران جهان می ریزند.
من شخصا معتقدم که هیچ فرق و تفکیک اساسی و بنیادی ای میان دونالد ترامپ با سایر رئیس جمهوری های پیشین آمریکا وجود ندارد. ترامپ یک شخص ثروتمند و میلیاردراست، بقیه هم اگر میلیاردر نباشند نمی توانند در چنین انتخاباتی شرکت کنند. ترامپ لومپن و سیکسی است، بقیه هم همانطور. هر یک از این ها دارای کاباره و رستورانهای مجلل و زنان و مردان خاص خود هستند که در آنجا به عیاشی و خوشگذرانی با همدیگرمشغولند. مگر چند دفعه به بیل کلینتون و هیلاری کلینتون در اینمورد اتهام زده شد؟ ترامپ ضد مهاجر اسلامیون است، دید و نظر بقیه هم همین است، اگر یک کاندید دیگر در انتخابات از مهاجرین دفاع میکند یک ذره هم به انسانیت و جوهر انسان دوستی او مرتبط و مربوط نیست، بلکه باید دانست که فقط و فقط برای کسب رای بیشتر است و بس.
اگر سر کار آمدن ترامپ امیدی به احزاب و سازمان های راست گرا در جهان می دهد، مگر فکر کرده اید هم اکنون و در سایه روسای جمهوری پیشین آمریکا و دولت های بنام متمدن اروپا همین سازمان و گروه های راستگرا، مافیا ، مهاجر ستیز و راسیست و فاشیست در همین ممالک مدعی دروغین دموکراسی اروپا و آمریکا کم هستند؟ اگر بخواهید لیستی از آنها ترتیب دهید به کتابی ۵٠٠ صفحه ای احتیاج خواهید داشت.
منظور و هدف از این گفته ها این است که ما آزادیخواهان، کمونیست ها و اومانیست ها این دوره از حیات بشری نباید تحلیل و نقد و موضعگیری خود را تا حد سیکسی، لومپن و غیره نامیدن یک کاندید رئیس جمهوری تقلیل دهیم ، بلکه نقد و تحلیل تیز ما باید مارکسیستی و متوجه توحش سرمایه داری و بنیادهای اقتصادی ،ایدئولوژیکی و سیاست استثمارگرانه و توسعه طلبانه و ضد انسانی ای که این سیستم بر روی آن بنا شده و دونالد ترامپ و اوباما و خانم کلینتون هم جزئی از کل این سیستم به شمار میروند متمرکز شود. چقدر بدبینی و این شیوه موضعگیری غلط و بی اساس است، آنقدر هم خوشبینی و توقع داشتن از آنهم غلط و بی پایه است.
عزت دارابی
۲۲ نوامبر ۲۰۱۶