پاسارگاد نمایش چه بود؟

پاسارگاد نمایش چه بود؟
در تحلیل تجمع پاسارگاد یک مسئله مهم و تعیین کننده که جانمایه واقعه پاسارگاد است را نباید نادیده گرفت. وآن استیصال واز خود بیگانگی مردمی است که حاضرند گور ها رابشکافند وازهر جرثومه ای رهبر بتراشند اما به این فکر نیافتاده اند تا «خودحکومتی » را طلب کنند. اگر اعتراض نهفته در این واقعه را می بینیم لازم است که این استیصال را هم ببینیم ونقش و وظیفه نیروهای چپ و کمونیست وحتی دموکراتهای انقلابی را در این حوادث ترسیم نماییم . بیش از هر چیز این وقایع نمایش حضور کمرنگ این نیروها در عرصه اعتراضات است . این حضور کمرنگ یقینا دلایل خاص خود را دارد که گاه از اختیار این نیروها خارج است وعمده ترینش سرکوب و وجود بحران در صف جنبش انقلابی است . این دلایل اگر نخواهد در خدمت توجیه وظایف فراموش شده قرارگیرد قابل بحث و چاره جویی است . استبداد مطلق میتواند حرکت را کند و ضعیف کند اما نباید بتواند در تغییر اهداف و استراتژی ها موثر باشد و تاکتیک ها را در خدمت استراتژی های دیگر قرار دهد. اعتراض نهفته در این وقایع که غیر قابل انکار است همانند «رای اعتراضی » نمی تواند مبنای ورود به این کاتگوری باشد. این کاتگوری ها محصول گفتمان های معینی در سطح جامعه است که سالهای سال است جریان دارد و قطب چپ جامعه در مقابلش ناتوان از برکشیدن گفتمان خود حکومتی بوده است. تا اعتراضات رنگ خود حکومتی بر خود نگیرند انتظار معجزه ای از ورود در این اعتراضات نمی توان داشت اگر معجزه ای باشد همان امکان تغییر این گفتمان غالب است . گفتمانی که امروزه در اتاق های فکر جمهوری اسلامی و قدرتهای جهانی هم صیقل میخوردو جایگاهی ویژه دارد. انتخاب بین بد وبد تر وشوونیسم بعنوان آلترناتیو وضع موجود تبلیغ میشود. ورود در این اعتراضات فقط میتواند با هدف تغییر این گفتمان صورت گیرد وگرنه آب به آسیاب قدرت حاکم است حتی اگر قصد تغییر حکومت در میان باشد . آنگونه که شاهنشاهی با جمهوری اسلامی جا عوض کردند. استیصال اعتراضات توده ای قابل کتمان نیست . استیصال را نباید نوازش کرد بلکه باید بر آن غالب شد. عام ترین نمایش این استیصال در آلترناتیو حکومتی مطروحه و ممکن در این اعتراضات خود را نشان میدهد. درشعار کوروش پدر ماست وایران وطن ماست گوینده وآلامش هیچ نقشی ندارند. گوینده این شعار در این معادله هیچ کاره است واگر نقشی برای خود قائل باشد همان نقش قربانی وسیاهی لشکر است . ممکن است موفق شود جمهوری اسلامی را بیاندازد اما نه برای رنجهای خودش ودستیابی به زندگانی بهتر بلکه برای گروهی دیگر از استثمار گران که با جیب های گشاد آماده چپاول اند. کرزای ها وغنی ها و…. امثال جمهوری اسلامی حالا با جقه مبارک کوروش شاه شاهان . اعتراض اگر به آلام معترضین وچاره درد هایشان ربطی نداشته باشد چرا باید تقدیس شود؟! بله اینها « نه بزرگ به جمهوری اسلامی است » ولی نه بزرگ به دردها ورنج های میلیونها انسان که زیر خط فقر زندگی میکنند نیست. اگر قرار باشد خواست این میلیونها انسان در خیابان مطرح شود وگفتمان غالب حول این رنجها متمرکز شود هیج کس درد آشنا تراز خودشان به رنجشان یافت نمی شود . قیام بهمن نشان داد که مردم حتی در همان حدی هم که خواستهایشان را مطرح کرده بودند بخاطر گره خوردن آن به دولت آلترناتیو که همان جمهوری اسلامی است به هیچ یک از خواسته هایشان دست نیافتند. از این رو دولت آلترناتیو مهمترین ضرورت گفتمان اعتراضی در جامعه است . قطب چپ جامعه اگر نتواند گفتمان غالب را حول دولت آلترناتیو کانونی کند صدالبته میهن پرستی شوونیستی و مذاهب ومرام های کهن حکومت های متناسب با خود را بر مناسبات ظالمانه وسرمایه داری حاکم نصب میکنند وهمه میدانیم که سرمایه داری در ایران جز دیکتاتوری نمی تواندتولید کند. خلاصه وحداقل و عام ترین تعریف دولت آلترناتیومی تواند تحت عنوان خود حکومتی جای تمام اشکال جدا از توده های کارگر وزحمتکش را بگیرد. بحث وگفتمان عمومی باید از خواسته های واقعی آغاز کند وآنرا به خود حکومتی کارگران وزحمتکشان پیوند زند . به جای این گفتمان اما بخشی از آنها که خود را چپ مینامند موضوع تبلیغات وگفتمان سازیشان ربطی اولا به آلترناتیو حکومتی و ثانیا خود حکومتی کارگران وزحمتکشان پیدا نمی کند. در حالیکه طبقه حاکم زمینه های حکومت جانشین جمهوری اسلامی را در غالب ایدئولوژیهای مختلف تدارک می بیند وبعناوین مختلف از اراده معطوف به قدرت در نزد توده ها با ساختن و مرمت ایده های کهن ممانعت میکند . بحث خود حکومتی به اعتراضات رنگ دیگری خواهد داد همانطور که آگاهی مردم کوبانی به ضرورت ایجاد خود حکومتی به همه تاکتیکهایشان وحدتی استراتژیک بخشید . خارج از هر نقدی که بتوان به کانتون و احزاب ذینفع داشت اما این درس گرانبهایی برای جنبش های توده ایست که بارها تجربه شده است که دولت آلترناتیو مهمترین نقطه تحول در جامعه است ومسئله هر انقلابی قدرت سیاسی است. فقدان حاکمیت این گفتمان بستری برای بدام افتادن میلیونها انسان معترضی است که در اعتراض به وضعیت کنونی خویش حاضر به فداکاری میشوند ودر نهایت جز ادامه زندگی فلاکت بار نصیبی نمی برند.
سعید سهرابی ۰۶۱۱۱۶