بیست و هشتمین سالگرد یادمان اعدام‌های تابستان خونین ۶۷ در کمپ آمرسفورت در هلند

بیست و هشتمین سالگرد یادمان اعدام‌های تابستان خونین ۶۷ در کمپ آمرسفورت در هلند

کمپ آمرسفورت اساسا کمپی موقتی برای فرستادن زندانیان به آلمان بود. کمپ مخصوص اعدام و شکنجه نبود با این وجود تعداد قابل توجهی در این زندان اعدام یا زیر شکنجه و سرکوب و گرسنگی کشته شده اند.

مراسم یادمان امسال در موسسه ملی یادمان کمپ آمرسفورت یکی از زیباترین مراسم در سالهای گذشته بود. فضای حاکم بر کمپ دقیقا منطبق بر فضای قتل عام ها در شرایط و مکانی دیگر بود. مراسم در جوی بسیار صمیمانه انجام پذیرفت. در لحظات مناسب در پای مجسمه های یادمان هر کسی می توانست تجربه خود را به جمع منتقل کند. بعضی از دوستان با خواندن اشعاری از خودشان یا شعرای دیگر احساس و تجربه خودشان را به جمع منتقل می کردند. بعضی ها با بیان اطلاعاتی در مورد وقایع این کمپ تجارب خو را با دیگران تقسیم می کردند… در مجموع مراسمی بود که همه فعال بودند، اظهار نظر می کردند و همه از همدیگر یاد گرفتیم.

گزارش تصویری ۲۸مین یادمان اعدام‌های ۶۷ ایران در کمپ آمرسفورت هلند
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/photos/…

رئیس کمپ می گفت اینجا هیچکس حق تظاهرات ندارد. اینجا جایی برای درس گرفتن و تفکر و تامل و انتقال تجربه به دیگران است. ولی اجازه داد عکسهای تعدادی از اعدامیان سالهای ۶۰ را درست در مقابل در ورودی به پایه های برج نگهبانی نصب کنیم. می گفت در همین جا تعدادی را از بالای همین برج شلیک کرده و کشته اند. همکاری کارمندان کمپ بی نظیر بود. آنها به همه سئوالهای ما با دقت و احترام جواب می دادند و تجارب خود را در اختیار ما می گذاشتند. من خلاصه بسیار فشرده ای از مهمترین آمارهای موجود در کمپ آمرسفورت را از رئیس کمپ پرسیدم و یادداشت کردم. رئیس کمپ در مورد جنایاتی که در سالهای جنگ دوم جهانی در این کمپ اتفاق افتاده کلی اطلاعات مفید بمن داد. می گفت تجاربش را با بچه های مدرسه و دانشجویان و سیاستمداران و نظامی ها در میان می گذارد. گفتم در نهایت تاسف تاریخ دارد تکرار می شود و در همه کشورهای مهم جهان نئوفاشیستها مثل قارچ رشد می کنند. او جزء معدود هلندیهایی بود که بی درنگ و با تاسف خطر رشد فاشیسم را تایید کرد. در هلند و بنوعی در کل اروپا فرهنگی حاکم کرده اند که اگر شما لغت فاشیسم را بکار برید هیچکس شما را جدی نمی گیرد! آنها برای پنهان کردن گناهان و جرم همکاری خود با فاشیستها، فاشیسم را به یک تجربه بینهایت استثنایی ارتقا داده اند که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست! بزبان دیگر فاشیسم جزئی از نظام سرمایه داری نیست! یک تجربه مطلقا استثنایی بوده، زمانیکه نتوان هیچ تجربه ای را با آن مقایسه کرد، در عمل حرف زدن در مورد فاشیسم به هوشمندانه ترین نحو ممنوع شده است! در جنگ دوم جهانی فاشیسم توسط ارتش سرخ در بعد نظامی شکست خورد ولی بعد از جنگ دوم جهانی دول غربی مبارزه ایدئولوژیک با فاشیسم را با توسل به بهانه های هوشمندانه در عمل ممنوع کردند! زیرا ریشه فاشیسم در نظام سرمایه داری است که در بحران گیر کرده است! بی جهت نیست که در تمام کشورهای جهان در سالهای اخیر، بعد از بحران اقتصادی ساختاری نظام سرمایه داری انواع نیروهای خردستیز و راست افراطی و نئوفاشیست مثل قارچ رشد می کنند! در مقابل با استخدام هزاران روشنفکر در دانشگاه ها عصر پایان ایدئولوژیها را اختراع کردند و بنام مبارزه با توتالیتاریسم و ایدئولوژی هفتاد سال با ترویج ایدئولوژی بازار آزاد و نئولیبرالیسم با سوسیالیسم مبارزه کردند! انگار تنها ایدئولوژی موجود در جهان سوسیالیسم بود و نئولیبرالیسم و ایمان به سپردن اقتصاد بدست بازار ایدئولوژی نبود! با حربه زدن توتالیتاریسم، نئولیبرالیسم و فاشیسم را که جنایتکارانه ترین ایدئولوژی تاریخ بشریت است، از زیر ضرب خارج کردند! طبق آخرین آمارها تنها در جنگ دوم جهانی بیش از ۸۵ میلیون نفر در سراسر جهان کشته شدند!…
رئیس کمپ آمرسفورت که سالهاست در این مرکز مطالعه می کند می گفت: هلند در آن سالها خیلی اشتباه داشت و ما نباید آن اشتباهات را در شرایط امروز تکرار کنیم…

من آنقدر تحت تاثیر فضای حاکم بر این کمپ بودم که در دو روز گذشته تعداد زیادی مقاله و فیلم مستند را مطالعه و مشاهده کردم. خلاصه بسیار کوتاهی از آنچه را که یاد گرفتم و از یادداشتها و ترجمه مقالات را اینجا با شما در میان می گذارم. در فرصت مناسب یک مقاله مفصل در باره جعل آگاهانه تاریخ توسط کشورهای اروپایی و آمریکا خواهم نوشت.

در سال ۲۰۰۰ موسسه یادمان ملی کمپ آمرسفورت بنیان گذاری شد.
Stichting Nationaal Monument Kamp Amersfoort (SNMKA)
در سالهای ۱۹۴۱ از این محل بعنوان کمپ موقت برای ترانزیت و نقل و انتقال زندانیان به آلمان استفاده می شد. همچنین بعنوان کمپی برای بیگاری و مجازات بکار برده می شد.

خلاصه مهمترین آمارها
در سالهای ۱۹۴۱-۱۹۴۵ در مجموع به کمپ آمرسفورت بین ۳۷٫۰۰۰ تا ۴۰٫۰۰۰ نفر زندانی وارد شده اند. زندانی ثبت نام شده اند.
۱۳۳ نفر زیر فشار طاقت فرسای کتک و سرکوب و گرسنگی به سختی مردند.
۲۰ نفر در حال فرار با شلیک نگهبانان کشته شدند.
۳۶۱ نفر اعدام شدند.
۲۰٫۰۰۰ نفر به آلمان فرستاده شدند. از این عده ۵۰۰۰ نفر زنده بازگشتند.
در مجموع ۶۵۰ نفر زیر خشونت آلمانیها و هلندیها کشته شدند.
در مجموع در حدود ۹۰۰۰ زندانی آزاد شدند.
علاوه بر این زندانیان ۱۳،۰۰۰ نفر بدون اینکه ثبت نام شوند برای مدت کوتاهی در این کمپ بسر بردند.
بقیه یا فرار کرده اند، یا اعدام شده اند و یا به سختی مردند.
در آمرسفورت قبل از جنگ ۴۰۰ نفر یهودی زندگی می کردند بعد از روی کار آمدن هیتلر در سالهای دهه ۳۰ پناهندگان یهودی از آلمان به کشورهای اروپایی فرار کردند. در آمرسفورت تعداد آنها به ۷۰۰ نفر رسید.
در مجموع ۳۳۳ نفر از یهودیان شهر آمرسفورت کشته شدند و هرگز زنده برنگشتند.

در کمپ آمرسفورت اغلب کمونیستها را زندانی کرده بودند. یهودیها در این کمپ گروه کوچکی را تشکیل می دادند. اغلب یهودیها را در کمپ وستربورگ نگهداری می کردند. ۱۰۶ هزار یهودی در مجموع در کمپ وستربورگ زندانی شده بودند و به آلمان منتقل شدند.
تعدادی از زندانیان در همان روزهای اول زیر کتک و شکنجه مردند.
بعد از جنگ والتر هنریش رئیس این کمپ دستگیر و اعدام شد. بقیه کادرهای رهبری نازیها به نوعی پریشان ذهن و روانی اعلام شدند و با دخالت ملکه و خانواده سلطنتی، برخی از سران جنایت کار نازی از زندان آزاد شدند! …

ما در مجموع از چند نقطه مهم در این کمپ بازدید کردیم و متاسفانه به اندازه کافی وقت نبود که همه جا را به بینیم. من حتما بار دیگر به این کمپ خواهم رفت تا بقیه آثار جنگ را مشاهده کنم و از تجارب این کمپ ها و سیستم های فاشیستی برای جلوگیری از آن بیاموزم. زیرا جهان ما دوباره در همان مسیری به پیش می رود که در جنگ دوم جهانی قطار بشریت یکبار از آن ایستگاه رد شده است و در نهایت تاسف درسهای لازم گرفته نشده است!
بقول سون تزو اگر خودت را خوب بشناسی و دشمنت را خوب بشناسی و میدان جنگ را خوب بشناسی در صد جنگ صدبار پیروز خواهی شد.
ما از یادمانها و جاهایی که بازدید کردیم توضیحاتی در کنار آنها نصب شده بود که من با ترجمه آنها بعلاوه اطلاعاتی که از مقالات و فیلم های مستند دریافت کردم خلاصه آنرا اینجا بیان می کنم.

ستون یادمانی برای کمونیستها و سربازان برپا شده است. در روی این ستون یادمان نوشته اند:
“تقدیم به فرزندان باشکوه شوروی که در جنگ با نیروهای اشغالگر آلمان نازی در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ در هلند به خاک افتاده اند. ”
بازماندگان اعدامی ها درکمپ آمرسفورت یاران همرزم خود را که اعدام شده بودند، فراموش نکردند. آنان برای ایجاد بنای یادبود یاران خود تلاشهای فراوانی کردند. تقاضای کمک مالی از دولت هلند اولین اقدام آنان بود که از طرف دولت هلند رد میشود.
در آن زمان حاکمیت فضای جنگ سرد بین غرب و شرق، درنهایت وحشت از رشد کمونیسم و سیاستهای ضد سوسیالیستی رهبران محافظه کار و نئولیبرال کشورهای غربی از جمله دلایلی بودند که دولت از دادن کمک مالی خودداری کرد.
بازماندگان به تلاش خود ادامه دادند. سرانجام آنان توانستند با هزینه شخصی خود بنای یادبود را در جائیکه اعدامهای دستجمعی انجام گرفته بسازند.

سنگ بزرگ یادمان اصلی کمپ آمرسفورت
طراح این یادمان ه. ی. مَیِر دبیر کمیته یادمان کمپ آمرسفورت است.
ساخته شده توسط س. ام. لابلانس سنگتراش در شهر آمرسفورت در سال ۱۹۵۲
فکر ساختن این یادمان ابتکار کمیته زندانیان بود و هزینه آن از جمع آوری کمکهای مالی برای یادمان ملی پرداخت شده است.
در این منطقه ده ها زندانی هرگز پیدا نشدند!
در روی این سنگ نوشته اند:
” آنهایی که در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ در اینجا کشته شدند، با خون خود این زمین را مقدس کردند. فداکاری آنها برای فرزندانشان و نسلهای بعدی یک نمونه درخشان و روشنگر است.”

مجسمه یادمان ” زندانیان در مقابل جوخه آتش ” یا بقول مردم “مرد سنگی ”
در سال ۱۹۴۱ شروع به ساختن این میدان تیر کردند. در سالهای ۱۹۴۳ و ۱۹۴۵ آنرا به وضعیت فعلی بطول ۳۵۰ متر در آوردند. این میدان تیر توسط زندانیان کنده شده است.
جالب که بدانید ۶۰۰ متر دورتر از این مکان میدان تیر شهر آمرسفورت قرار داشت و آلمانی ها براحتی می توانستند از آنجا استفاده کنند ولی ترجیح دادند میدان تیر خود را در این جا بسازند! زیرا می توانستند زندانیان را به کار اجباری و سخت وادار کنند. زندانیان بدون داشتن ابزار محبور به کندن زمین و ساختن این میدان تیر بودند!
این منطقه توسط نیروههای امنیتی برای تمرین تیراندازی بکار می رفت. همچنین برای اجرای احکام اعدام و تیراندازی تلافی جویانه بکار می رفت.
در پایان این میدان تیر که دره مرگ هم نامیده می شود یک قبر دسته جمعی با بقایای جسد ۴۹ نفر پیدا شد. در این نقطه یادمان ” زندانیان در مقابل جوخه آتش ” کمپ آمرسفورت قرار دارد. در زبان محاوره مردمی می گویند ” مرد سنگی “. هر سال در چهارم ماه مه روز یادمان ملی جانباختگان جنگ در این مکان برگزار می شود.

زنگهای بزرگی بودند که در شرایط اظطراری بصدا در می آمدند در آنصورت همه می بیایست بیرون می آمدند و نگهبانان آنها را حاضر غایب می کردند یا مسائل مهم را به اطلاع همه می رساندند… یکی از آن زنگها بطور کامل سالم باقی مانده است.

گورستانی مخصوص کمونیستهای روس که در هلند بدست نازیها و طرفدارانشان کشته شدند.
در این گورستان غرورانگیز قبر ۸۶۷ سرباز و افسر روسی قرار دارد. ۱۰۱ نقر از آنها را اشغالگران آلمانی در داخل یا اطراف کمپ آمرسفورت کشته شده اند… این ۱۰۱ نفر در سال ۱۹۴۱ در کشورهای آسیای مرکزی توسط نیروهای آلمانی اسیر شدند و به مثابه موجودات پست و مادون انسان و ابزار زنده تبلیغاتی در واگن های مخصوص حمل و نقل حیوانات به دستور دولت به کمپ آمرسفورت آورده شدند. اسرای روس به مدت ۱۴ روز بدون غذا و گرسنه در راه بودند. در ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۱ وارد کمپ آمرسفورت شدند. مردم شهر آمرسفورت با وحشت با این وضعیت روبرو شدند و به آنها نان، آب، میوه آوردند ولی امکان و شانس دادن آنها را به زندانیان پیدا نکردند.
اسرای کمونیست به مثابه ابزار زنده تبلیغاتی
در کمپ آنها را گرسنه نگه میداشتند و می بایست بشدت کار می کردند. روزی آنها را به شهر آوردند و در حضور تماشاگران زیادی کمی نان بسوی آنها پرت کردند. سازماندهندگان این ماجرا امیدوار بودند که آنها به خاطر خرده نانی مثل حیوانات همدیگر را بدرند و به جنگ با یکدیگر برخیزند تا آنها بتوانند ثابت کنند که کمونیستها موجودات پست و مادون انسان هستند! ولی برخلاف انتظارات رهبران اس اس آنها تمامی خرده نان ها را با خونسردی و نظم و ترتیب جمع کردند و با آرامش و عدالت و بدقت در بین زندانیان تقسیم کردند!
بعد از آن در کمپ آمرسفورت ۲۳ نفر از آنها را زیر شکنجه و سرکوب وحشتناک کشتند و بقیه را در گروه های چهار نفره در نهم آوریل سال ۱۹۴۲ ساعت ۶٫۳۰ بامداد اعدام کردند… بقیه افسران و سربازان روسی که در این گورستان جای دارند، در اثر پیامدهای گرسنگی، شکنجه و خستگی و بیماری مردند. آنها توسط نیروهای آمریکایی از اسارت آلمانی ها آزاد شده بودند…
یادمان این گورستان از مرمر سفید است که از روسیه به این محل آورده اند.
در بین اسرای زندانی روسی در عرض پنج ماه ۲۴ نفر از بیماری مردند.

***************************

اولین گروه زندانیانی که به کمپ آوردند کمونیستها بودند.
در ۱۸ آگوست ۱۹۴۱ اولین گروه زندانیان را به این کمپ آوردند. آنها ۲۰۰ نفر کمونیست بودند. همه آنها مخالف سیاسی نیروهای نازی نبودند. اغلب آنها مردان و جوانانی بودند که پنهان شده بودند و نمی خواستند برای دولتی کار کنند که با نازیها همکاری می کرد. حالا در این اردوگاه آنها را برای کارکردن اجباری در آلمان آماده می کردند.
در این کمپ علاوه بر کمونیستها زندانیان معمولی، مجرمین جنایی، اقتصادی، دیوانه ها نیز نگهداری می شدند. اردوگاه تحت فرمان والتر هنریش اس اس قرار داشت. آمرسفورت یک اردوگاه معروف و بدنام بود. در این کمپ جنایت کارانی مثل کوتالای کار می کردند که یکی از چهار رهبر اس اس بود، و هیچ چیز مانع از بی رحمی و جنایات بی مرز آنها نمی شد.

این کمپ با سیستم “کاپو” اداره می شد. یعنی برخی از زندانیان بر دیگر زندانیان نظارت می کردند و دستورهای نازی ها را اجرا می کردند و در عوض از امتیازات کوچکی برخوردار می شدند ولی همین کاپوها هر وقت که زاید به نظر می رسیدند، توسط کاپوهای دیگر مجازات و حتی کشته می شدند!

در حقیقت نئوفاشیستهای جنایتکار جمهوری اسلامی این شیوه اداره زندانها را از نازیهای فاشیست آلمانی یاد گرفته اند و در نابود کردن شخصیت زندانیان از آنها جلو زده اند. مثال بارز آن اداره زندانهای جمهوری اسلامی توسط زندانیانی است که تواب شده و در خدمت پیاده کردن برنامه های روءسای زندان هستند… اغلب برنامه هایی که جمهوری اسلامی برای نابود کردن شخصیت انسانها و تحریف تاریخ و مغزشویی توده ها بکار می برد هفتاد سال پیش فاشیستهای آلمانی در کمپ ها و اردوگاه های مرگ تجربه کرده اند… با این تفاوت که فاشیستها یک دهه توانستند در حکومت بمانند و به جنایات خود ادامه دهند، ولی جمهوری اسلامی نزدیک به چهار دهه است که با استفاده از تجارب تمامی جنایت کاران تاریخ و با توسل به دگم های الهی و مقدسات مذهبی و ایدئولوژیک مرزهای جنایتکاری را بسوی ابعاد ناشناخته ای رانده است…

آگاهی از تجارب فاشیستها در این کمپهای ضد بشری ما را با ماهیت جمهوری اسلامی بهتر آشنا می کند.

در این کمپ اغلب کمونیستها و مخالفان سیاسی نازیها را نگهداری می کردند یهودیها گروه کوچکی از زندانیان کمپ آمرسفورت بودند. در این کمپ همه نوع زندانیان را باهم در یک جا نگهداری می کردند تا به زندانیان سیاسی بیشتر فشار وارد شود و زندگی برایشان زهرمار شود…

علامات مشخصه گروه های مختلف زندانیان
رنگ قرمز برای زندانیان سیاسی و کمونیست.
سفید برای بیماران روانی
بنفش برای شاهدان یهوه مسیحی
سیاه برای جنایتکاران و خلاف کاران
ستاره داود زرد برای یهودی ها

در این کمپ هشت تا برج نگهبانی وجود داشت که هنوز هم بقایای پایه های آنها بعنوان یادمان باقی مانده است.

در ۱۹ آوریل ۱۹۴۵ این کمپ توسط نیروهای متحدین از اشغال نازیها درآمد و پرچم صلیب سرخ و دولت هلند بر فراز آن به احتزاز درآمد.
از سال ۲۰۰۴ بنیاد یادمان ملی آمرسفورت مرکزی برای بازدیدکنندگان تاسیس کرد که اطلاعات جامعی در باره این کمپ و بقایا و آثار آن در اختیار بازدیدکنندگان قرار می دهد.

فرهنگ شیطان سازی از کمونیستها
شایعه و حقیقت قتل مونه د- میراندا عضو شورای شهر آمستردام از حزب سوسیال دمکرات
شایعات حاکم می گوید وقتی که میراندا را به کمپ آمرسفورت آوردند هم سلولی هایش روی بدنش عدد هفت را نوشته بودند. یعنی اینکه در عرض هفت روز کشته خواهد شد. او در حقیقت در عرض یک هفته به شیوه بسیار بدی توسط زندانیان دیگر کشته شد ولی تحقیقات اخیر نشان می دهد که قاتل ها هیچکدام کمونیست نبودند!
داستان قتل مونه میراندا توسط زندانیان کمونیست در کمپ آمرسفورت در سال ۲۰۰۵ در مجله “هلند آزاد” در مقاله مفصلی دوباره جان گرفت! انگیزه و علت نوشتن این مقاله این بود که خریت کلینفلد یکی از مردان مقاومت قبل از مرگ خود گفته بود که از یکی از زندانیان شنیده است که یان کامپرت شاعر هلندی در زندان توسط همبندیهایش کشته شد زیرا اطلاعات زندانیان را به مسئولین زندان منتقل می کرد. این امر که هیچ ربطی به کمونیستها نداشت بهانه ای شد تا مجله هلند آزاد با نوشتن مقاله فوق دوباره کمونیستها را روسیاه نشاندهد!
Godert van Colmjon خودرت فان کولمیون بعد از خواندن مقاله فوق و این واقعیت که روزنامه نگاران خیلی راحت همه جنایتها را به کمونیستها نسبت می دهند، تصمیم گرفت با یک تحقیقات بنیادی در مورد مسئولین واقعی قتل میراندا، مسئله را روشن کند…
طبق تحقیقات او، با توجه به اسناد موجود در کتابخانه ملی، دکتر لئو د- یونگ متخصص تاریخ می نویسد: رل اصلی قتل میراندا بعهده یک ناسیونالیست مسیحی بنام توئن فان اس بود که عضو گروه مقاومت “خووزن” بود. او در زندان بعنوان کاپو کار می کرد. ( کاپوها توابینی بودند که در کنترل و سرکوب زندانیان با روءسای زندان همکاری می کردند)
Godert van Colmjon خودرت فان کولمیون بعد از خواندن پرونده قطور میراندا حقیقت را روشن کرد. اسناد نشان می دهد، بعد از وارد شدن میراندا به کمپ آمرسفورت توئن فان اس تصمیم میگرد که میراندا نباید از این کمپ جان سالم بدر برد. میراندا که هنگام ورود به کمپ ۶۷ ساله بود، در تمام مدت کار کتک می خورد. بعد از دو روز او خسته و از نفس افتاده در بیمارستان بستری شد. قرار بود که او چند روزی در بیمارستان بماند تا کمی حالش خوب شود. اما توسط دکتر اردوگاه، که از اعضای NSB بود، ( سازمان هلندی که با نازیهای آلمانی همکاری می کردند ) به سرعت به کار فرستاده شد. در هنگام کار بازهم بشدت مورد سرکوب و آزار و اذیت قرار گرفت. دوم نوامبر سال ۱۹۴۲ میراندا را در حال خون ریزی در یک چرخ دستی، همانند آشغال به اردوگاه آوردند و او را به زمین انداختند. بعد از اینکه ساعتها روی زمین ماند، او را به بخش درمانگاه برند. از آنجائیکه او خودش را کثیف کرده بود، او را به بخش شستشو بردند. آنجا توئن فان اس به همراه یوپ خریفین و یان خودکنخت منتظر او بودند. آنها هر سه بعنوان کاپو در کمپ کار می کردند. اول آب بسیار سرد و یخ را با شلنگ و با فشارقوی به روی او پاشیدند. سپس آب گرم فشار قوی را روی سینه او متمرکز کردند تا زمانی که دیگر کوچکترین اثری از زنده بودن در او مشاهده نشد! علت مرگ او را ایست قلبی اعلام کردند!…
پس از جنگ جسد میراندا را همراه با دیگر زندانیانی که در آمرسفورت به قتل رسیده اند گورستان یهودیان سوستربرخ دفن کردند.
علت طول کشیدن افشای حقیقت در مورد قتل میراندا عضو شورای شهر آمستردام، این واقعیت بود که در سالهای بعد از جنگ برای روزنامه نگاران و مورخان، خوب بود که هر قتل و جنایتی را به کمونیست ها نسبت دهند. این کارها ادامه همان فرهنگ عمومی و حاکم شیطان سازی و پیگرد کمونیستها بود. به گفته Godert van Colmjon خودرت فان کولمیون تمام اطلاعاتی که او بکار برده است، سالها برای همگان در دسترس بود. تنها مسئله این بود که هیچکس مایل به نگاه کردن و بررسی این اسناد نبود!

انکار حقیقت، جعل تاریخ و شستشوی مغزی انسانها امروز هم به روشهای هوشمندانه بشدت ادامه دارد!
در قسمت دوم فیلم نگاهی به گذشته از دقیقه نهم به بعد مصاحبه شونده تمامی افراد و گروه هایی را که بطور بالقوه خطری برای آلمانی ها بودند و در این کمپ زندانی بودند، نام می برد ولی کوچکترین اشاره ای به کمونیستها نمی کند! در فیلم مستندی که بیش از یکساعت طول می کشد و در دو بخش از تلویزیون هلند منتشر شده است یک کلمه در باره کمونیستها حرف نمی زنند! آنهم در کمپی که یهودیها کمترین تعداد و بیشترین تعداد زندانیان کمونیستها بودند! اینگونه تاریخ را جعل می کنند و از انسانها مغز شویی می کنند! مدافعان دمکراسی و دولت قانون اینگونه شرم آور تاریخ را جعل می کنند و به دیگران درس دمکراسی و شفافیت و گزارشگری بیطرفانه را یاد می دهند!

***************************

اخیرا حقایق جدیدی از آرشیوهای تحقیقاتی در مورد ۸۸ هلندی که از شهر پوتن به آلمان فرستاده شده اند، پیدا شده. خبرنگار از یکی از متخصصین می پرسد چگونه ممکن است که ۶۵ سال کسی از این حقایق خبر نداشته است؟ او در جواب می گوید به این علت که کسی تابحال یه این گزارشات مراجعه نکرده است. مسئله به همین سادگی است!
در ماه اکتبر در شهر پوتن به یکی از ماشین های آلمانی تیراندازی شده بود. آلمانی ها می خواستند انتقام بگیرند. شهر را محاصره کردند زنان و مردان را از همدیگر جدا کردند و شش مرد و یک زن جوان را با شلیک تیر کشتند. تقریبا صد خانه را آتش زدند یا منفجر کردند. شهر را تقریبا بطور کامل ویران کردند… همه این گونه جنایات با همکاری هلندیهایی که در دولت خائن هلند در زمان اشغال، با نازیها همکاری می کردند انجام پذیرفته است. در دوم اکتبر ۶۵۰ نفر را از پوتن به کمپ آمرسفورت منتقل کردند. از شهر پوتن در مجموع بیش از ۶۸۰ نفر به آلمان فرستاده شدند که بیشتر از ۶۰۰ نفر هرگز برنگشتند! تنها ۴۸ نفر از این عده بعد از جنگ زنده برگشتند که ۵ نفر از آنها بدلیل کار طاقت فرسا و بیگاری و بردگی شدید در اردوگاههای کار اجباری و گرسنگی دائمی و بیماری مردند.

در سالهای ۶۰ و ۷۰ بقایای کمپ و پستهای نگهبانی را نابود کردند و در این جا برای ارتش هلند میدان تمرین تیراندازی و … درست کردند که همواره با انتقادات همراه بود… تنها یک برج نگهبانی بطور کامل سالم مانده است و در مقابل در ورودی اصلی کمپ است.
نگهبانان از آن بالا سیگار یا نان به پائین پرت می کردند و از زندانیان می خواستند آنها را جمع کنند. سپس زندانیان را با تیر می زندند و مدعی می شدند که به جرم تلاش برای بیرون رفتن و فرار از کمپ کشته شدند!

بعد از جنگ می خواستند وحشت و غم و اندوه و درد کمپ آمرسفورت را هرچه زودتر فراموش کنند به همین دلیل اول تقریبا تمامی کمپ را بطور کامل نابود کردند تا آثاری از آن باقی نماند!
بزبان دیگر جامعه هلند بجای اینکه بدقت از گذشته فاجعه بار خود درس بیاموزد، می خواست گذشته ننگین و درد آورد را فراموش کنند و تاریخ جعلی بسازند!

” یک نکته در مورد مسئله فراموشی بگویم: رئیس جمهور بوش در هفته های اخیر بارها گفت، کابوس ویتنام، سندروم ویتنام را پشت سر نهادیم.
این کابوس را هیچگاه نباید پشت سر بگذاریم و جنگ خلیج فارس هیچگاه نباید پشت سر گذاشته شود. ما باید آنها را به یاد بیاوریم!
باید بدانیم که چه کاری می توانیم بکنیم و کرده ایم. بوش دعوت به فراموشی می کند. این کار بدی است. نباید چیزی را به فراموشی بسپاریم. ”
از مجموعه سخنرانی های ژوزف وایزن بام، “قدرت رایانه و جامعه”

موسسه ملی یادمان کمپ آمرسفورت هدفش این استکه تجارب کمپ آمرسفورت فراموش نشود. آنها اعلام کرده اند که شعار یا هدف ما زنده نگهداشتن خاطره ها، یادآوری، درک و یادگیری از تاریخ کمپ آمرسفورت است. مسئولین این کمپ از بازدیدکنندگان می خواهند که این تجارب را به بویژه به جوانان منتقل کنند و رابطه این مسائل تاریخی را با مسائل روز بدقت روشن کنند.
به امید روزیکه ریشه فاشیسم یعنی سیستم جنایتکار سرمایه داری که بزرگترین خطر برای بشریت و کره زمین است بطور ریشه ای از بین برود.

************************

فاجعه ای که جهان را تهدید می کند
این بار نه تنها در اروپا بلکه در تمام جهان نئوفاشیسم زنده شده و هر روز بر تعداد هوادارانشان افزوده می شود. قربانیانی که به آغوش قاتلانشان پناه می برند و به احزاب راست افراطی رای می دهند! …

بگونه ای بینهایت خلاصه در شرایط حاضر وضعیت جهان تحت رهبری آمریکا و ناتو چنین است:
خطر جنگ اتمی بیش از هر زمان است!
در سالهای جنگ سرد یک دیوار آهنین در برلین وجود داشت حالا در تمام کشورهای اروپایی ده ها دیوار آهنین مرئی و نامرئی بالا می رود و هر روز بر تعدادشان در داخل و خارج از مرزهای اروپا افزوده می شود.
ناسیونالیسم افسارگسیخته، پوپولیسم راست افراطی و نئوفاشیسم مثل قارچ رشد می کند و رهبران سیاسی اروپا و آمریکا در مقابل این موج خطرناک زانو زده اند!
سازمان ملل که برای جلوگیری از جنگ ساخته شده بود به گیشه صدور ویزای جنگ برای کشورهای عضو ناتو تبدیل شده است! هر وقت که آمریکا و ناتو نتوانند از طریق سازمان ملل جنگی براه بیندازند براحتی سازمان را نادیده می گیرند. در حقیقت سازمان ملل که مهمترین ارگان این جهان است تبدیل به چرخ پنجم گاری آمریکا و شرکای جنگ افرزش شده است!
آمریکا به تنهایی بیش از مجموع بقیه جهان هزینه میلیتاریسم می کند و بیش از هزار پایگاه نظامی در جهان دارد! چنین کشوری به بهانه های مختلف چین و روسیه را بتدیج و آشکارا محاصره می کند و به رشد بودجه نظامی آنها اعتراض می کند! تعداد بسیار زیادی از کارشنان و دانشمندان خطر جنگ آمریکا با چین و روسیه را بسیار بالا می بینند!
ناتو در زمانی که جنگ سرد بود سازمانی دفاعی بود ولی حالا به سازمانی تجاوزگر و جنگ افروز تبدیل شده است و آمریکا با زیرپا گذاشتن تمامی قوانین بین المللی پای آنها را به جنگهایی در خاورمیانه و آفریقا و خارج از مرزهای اروپا باز کرده است. دقیقا همین استراتژی را برای وارد کردن ژاپن به جنگهایی در آسیا بکار می برد.
اکنون در همه جهان نظام سرمایه داری حاکم شده و جهان می بایست در نهایت صلح و صفا بسر می برد. ماهیت واقعی و جنگ افروز نظام سرمایه داری در جهان بدون رقیب هر روز روشنتر می شود. چرا از هر گوشه جهان صدای طبل و شیپور جنگ بر می خیزد؟ رابطه این جنگهای دائمی که جرج بوش مژده آنرا به بشریت داد با نظام سرمایه داری چیست؟
جهان از سال ۲۰۰۸ در بحران ساختاری نظام سرمایه داری بسر می برد. جنگهای کوچک در خاورمیانه و میلیتاریسم موجود در سطح جهانی هنوز نتوانسته است بحران جهانی اقتصاد کاپیتالیستی را درمان کند. جنگ افروزی جزء جدایی ناپذیر ذات سیستم کاپیتالیستی است. به همین دلیل برای نجات این نظام غارتگر رهبران حاکم برجهان به جنگهای اتمی و نابودی و تجزیه کشورهای بزرگتر مانند چین و روسیه و ایران… نیازمندند!

سئوال اساسی از تمامی هواداران نظام سرمایه داری این است:
مقدس ترین اصل تبلیغاتی نظام سرمایه داری که جهان را پر کرده است می گوید “بازار آزاد” همه کارها را بدرستی و با عدالت حل می کند! چرا آمریکا اجازه نمی دهد بازار آزاد کار خودش را بکند؟ چین در بازار آزاد دارد خیلی سریعتر از بقیه کشورهای امپریالیستی رشد می کند. چرا آمریکا و شرکایش در مقابل بازار آزاد سد و مانع همه جانبه ایجاد می کنند و به محاصره چین می پردازند؟ چرا آمریکا در برنامه ” پروژه قرن جدید آمریکایی” بطور روشن می نویسد، چین و روسیه و آلمان و فرانسه … هیچ کشوری در جهان نباید آنقدر رشد کند که به چالشی برای آمریکا تبدیل شود؟ چرا آمریکا و شرکایش مشکلات ضعف اقتصادی خود را از طریق جنگهای بی پایان و میلیتاریسم حل می کنند نه از طریق رقابت در میدان اقتصاد و توسل به قانون مقدس بازار آزاد؟ چرا طرفداران بازار آزاد و کوچک کردن دولت در زمان ریاست جمهوری جرج بوش که بزرگترین مدافع آشکار تئوری بازار آزاد و عدم دخالت دولت در امور اقتصادی بود، برای نجات اقتصاد بحران زده کاپیتالیستی بزرگترین دخالت دولتی در تاریخ بشریت بدست جرج بوش انجام پذیرفت؟ چرا نگذاشتند بازار آزاد اقتصادهای ضعیف و فاسد را تنبیه کند و موسسات تولیدی و مالی فاسد و پوسیده را که توان رقابت نداشتند از میدان بدر کنند و با ورشکسته شدن این سیستم های بیمار بجایشان شرکتهای بالنده و رشدیابنده بازار را تسخیر کنند؟

تاریخ جهان بارها درستی این آموزه مارکس را اثبات کرده است. در نظام سرمایه داری دولتها در تقسیم قرض و بدهی سوسیالیست می شوند و بدهی شرکتها را بگردن توده ها می اندازند ولی سود همواره امری خصوصی باقی می ماند! اجرای این اصل را در تمام کشورهای سرمایه داری در جهان حاضر شاهد هستیم. همه جا توده های مردم که قربانی این نظام هستند و کوچکترین نقشی در بحران اقتصادی نداشتند باید به ریاضت کشی محکوم شوند و قرض هایی را بپردازند که کوچکترین نقشی در ایجاد آن نداشتند ولی تمام سودهای جهان به شماره حسابهای ۰٫۰۱% ها روان می شود!

ارقام و آمارهایی هستند که زبان و منطق را الکن می کنند! چگونه می توان توضیح داد که در این جهان ۶۳ نفر بیش از ۳٫۵ میلیارد انسان ثروت دارند؟ چگونه می توان از چنین نظام ناعادلانه دفاع کرد؟ در ده سال گذشته که جهان در بحران اقتصادی دست و پا می زند و زندگی میلیاردها انسان در سطح جهانی تباه شده است، شدت استثمار و غارت نخبه گان ۰٫۰۱%های حاکم برجهان، در هیچ مرحله ای از تاریخ سابقه نداشت است! این درجه از بیعدالتی، دزدی قانونی، غارتگری، و نابودی منابع طبیعی و انسانی را تنها با توسل به سرکوب بیکران و جنگهای بی پایان و ترویج افکار و ایدئولوژی های خردستیز توسط رسانه ها می توان برپا نگهداشت!

زنگهای خطر سالهاست که بصدا در آمده اند ولی رسانه های حاکم گوشها و چشمها و مغزها را بسته اند!
کار آنقدر خراب است که حتی دانشمندان فیزیک و ریاضی و نجوم در مسائل سیاسی دخالت می کنند و نگران آینده بشریت هستند!
استیون هاوکینگ یکی از مهمترین نوابغ زنده جهان حاضر می گوید:
“هاوکینگ معتقد است انسان با جنگ ها و پیدایش هوش مصنوعی درحقیقت گورخود را کنده است و چاره ای جز نابودی ندارد.”
http://shafaqna.com/…/۱۱۵۲۴۰-%D8%A7%D8%B8%D9%87%D8%A7%D8%B1…

استیون هاوکینگ چیزی که باید از آن بترسیم سرمایه‌داری است نه روبات‌ها
«اگر ماشین‌ها همه چیزهایی را که نیاز داریم تولید کنند، شکل توزیع تعیین‌کننده خواهد بود. اگر ثروت تولیدشده با ماشین تقسیم شود همه می‌توانند از یک زندگی مجلل و آسوده لذت ببرند. اما اگر صاحبان ماشین‌ها موفق شوند ضد تقسیم ثروت لابی کنند، بیشتر مردم به فقر و بدبختی می‌افتند. به نظر می‌رسد که روند جاری با شق دوم هم جهت است و تکنولوژی به نابرابری فزاینده دامن زده است.»
https://www.balatarin.com/permlink/2015/10/13/3974226

چامسکی بحران بسیار عمیق‌تر از چیزی است که فکر می‌کنیم
سیستم سیاسی درهم‌ریختۀ آمریکا بدل به تهدیدی برای حیات تمام انسان‌ها شده است
http://tarjomaan.com/vdch.wn6t23nvwftd2.html

در ژانویۀ ۲۰۱۵، بولتن دانشمندان هسته‌ای۱ ساعت آخرالزمانِ۲ مشهور خود را به سه دقیقۀ قبل از نیمه‌شب جلو برد و این یعنی ما هم‌اکنون با چنان تهدیدی مواجهیم که در سی‌سالۀ اخیر بی‌سابقه است. بولتن برای این کار دو علت اصلی را نام برد که بقای بشر را تهدید می‌کند: سلاح‌های هسته‌ای و «تغییرات لجام‌گسیختۀ آب‌وهوایی».
مسیحیان اوانجلیست که در انتظار رجعت مجدد عیسی هستند؛ بومی‌گروانی که می‌ترسند «آنها» کشورِ ما را از چنگالمان بربایند؛ نژادپرست‌های مرتجع؛ مصیبت‌زدگانی که نمی‌دانند علت واقعی بدبختی‌شان چیست و دیگرانی که در حلقۀ کمند عوام‌فریبان، صید لاغری بیش نیستند و به‌آسانی بدل به شورشیانی رادیکال می‌شوند.

پیام روشن است: اکنون زمان آن رسیده است که متوجهِ این خطر شویم؛ چون هنوز زنده‌ایم.»

چقدر خون باید ریخته شود و چقدر جهان و کره زمین باید بخاطر منافع مشتی جنایتکار حاکم برجهان نابود شود تا بشریت بیدار شود و سیستم ناکارآمد و فاسد حاکم برجهان اصلاح شود؟

گوش کردن به این ترانه زیبا را به دوستان ارجمند پیشنهاد می کنم. انگار این ترانه را برای همین موقعیت سروده اند!

شمار کشته ها از حد گذشت

چندین قهـــرمان با یستی به خاک بیفتند
تا جهان بیـــدار شـــود؟
چندین شمع می باید درطی شب بسوزند
تا سپیده بردمــــــد؟
دوست من!
پاسخ دمیدن در بادهاست
چندین حکم می باید صـــادر شود
چقـــدر اشک باید فـــروغلتد؟
چنـــد سال باید برمـــردم بگذرد
تا اجازه ی آزاد زیستن را به دست آرند؟
انسان تا کــــی مــی تواند رو ی برگرداند
و وانمــود که نمــی بیند
دوست من!
پاسخ دمیدن در باد است.
تا کــــی حقیقت با یستی انکــارشود
تا راهش را از خلال دروغ ها راه بازکند
انسان چند گوش باید داشته باشد
تا فـــریاد مـــردم را بشنود؟
چقـــدر مرگ را باید ببیند تا دریابد
که شمار کشته ها از حد گذشته است؟
دوست من!
پاسخ دمیدن در باد است.
………………….
How many roads most a man walk down
Before you call him a man
How many seas must a white dove sail
Before she sleeps in the sand
Yes, how many times must the cannon balls fly
Before they’re forever banned
The answer my friend is blowin’ in the wind
The answer is blowin’ in the wind.
Yes, how many years can a mountain exist
Before it’s washed to the sea
Yes, how many years can some people exist
Before they’re allowed to be free
Yes, how many times can a man turn his head
Pretending he just doesn’t see
The answer my friend is blowin’ in the wind
The answer is blowin’ in the wind.
Yes, how many times must a man look up
Before he can see the sky
Yes, how many ears must one man have
Before he can hear people cry
Yes, how many deaths will it take till he knows
That too many people have died
The answer my friend is blowin’ in the wind
The answer is blowin’ in the wind.
Blowin’ in the Wind – Bob Dylan (Cover)
The answer my friend is blowin’ in the wind
❊❊❊ ❊❊❊ ❊❊❊ ❊❊❊ ❊
پویا فرهادی پنجم شهریور ۱۳۹۵
Poya Farhadi – Copenhagen
۲۶ August 2016
❊❊❊ ❊❊❊ ❊❊❊ ❊❊❊ ❊
و بیاد قهــرمانان کـــــــــوبانی
بیاد گریلاهایی که در کـــوبانی می رزمند !

https://www.facebook.com/poya.farhadi.73/videos/322869997896083/?hc_ref=NEWSFEED

» زنده آنﻫﺎیند که پیکار می کنند،
آنها که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است
آنها که از نشیب تند سرنوشتی بلند بالا می روند
آنها که اندیشمند به سوی هدفی عالی راه می سپرند
و روز و شب، پیوسته در خیال خویش
یا وظیفهﺍﻯ مقدس دارند، یا عشق بزرگ «
ویکتورهوگو

پیوند این یادداشت در صفحه فیس بوک
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1417352918283939

احمد پوری (هلند) ۰۷ – ۰۹ – ۲۰۱۶

منابع:

Eindelijk de waarheid over de dood van Monne de Miranda
http://www.afvn.nl/2008_2/afpag14_15.htm

Kamp Amersfoort 4 mei 2012
https://www.youtube.com/watch?v=MVJgdJTzL3A

Zicht op het Verleden – Kamp Amersfoort (deel 1)
https://www.youtube.com/watch?v=AbKnAUhsflw

Zicht op het Verleden – Kamp Amersfoort (deel 2)
https://www.youtube.com/watch?v=t8bWhbbl7mE

uitzending Hart van Nederland-13-02-2010
https://www.youtube.com/watch?v=fkxeKawVbe4

Razzia in Putten GS
https://www.youtube.com/watch?v=Ygc0tsgzUjA

wederopbouwputten
https://www.youtube.com/watch?v=S7qOyZGlmWI

Laatste overlevende razzia Putten overleden
https://www.youtube.com/watch?v=1zEJwkLAgOM

kampamersfoor
http://www.kampamersfoort.nl/

V A N D A A G G E B E U R D . . .****
https://wo2.sharepoint.com/Pages/Vandaagbegeurdoktober.aspx

onderzoeksgids oorlogsgetroffennen WO2
http://www.oorlogsgetroffenen.nl/avmat/detail/687

http://www.vvvleusden.nl/…/tip-nationaal-monument-kamp-amer…

http://nl.tracesofwar.com/…/Fundatie-Wachttoren-Voormalig-K…

http://nl.tracesofwar.com/…/Plaquette-Bevrijding-Kamp-Amers