گوشه ای از ویدئوی ١٩ سال زندگی برباد رفته و غم انگیز مصطفی صفری در کشور “عدالت و قانون” در هلند

گوشه ای از ویدئوی ۱۹ سال زندگی برباد رفته و غم انگیز مصطفی صفری در کشور “عدالت و قانون” در هلند.

گوشه ای از زندگی برباد رفته مصطفی صفری در کشور “عدالت و قانون” در هلند


انگلیسی، فارسی، هلندی Farsi, English, Dutch

A fragment of the lost life of political refugee Mustafa Safari, he left us at the age of 61, lived 19 years without perspective in the Netherlands, as a victim of the increasingly inhuman asylum policy. Mustafa now is buried as ‘illegal immigrant’…

مصطفی در ۶۱ سالگی زندگی را بدرود گفت. ۱۹ سال غیرقانونی و بدون چشم انداز بهتر، در هلند زندگی کرد.
مصطفی یکی از قربانیان سیاستهای بیگانه ستیز دولت هلند است که بطور دائم سخت تر و غیرانسانی تر می شود.
او مانند یک بیگانه، غیرقانونی، بی مدرک… در تنهایی به خاک سپرده شد!
در نهایت تاسف در مراسم تدفین مصطفی تنها یک ایرانی شرکت کرده بود! و دسته گلی که وکیلش برایش فرستاده بود بربالای قبرش هست! فاصله بین شعارها و احساسات رقیق خیلی از ایرانی ها را در عمل می توان بطور دقیق قضاوت کرد!

یک توضیح ضروری: وکیل مصطفی بمن گفت که در مجموع ۵٫۱۰۷ اورو بخاطر شکسته شدن پای مصطفی در درگیری و خشونت خیابانی جریمه گرفته و به حساب بانکی او سرازیر کرده است. تعدای از دوستان و هم کمپی های مصطفی هم گفتند در اطاق مصطفی ۶٫۰۰۰ اورو پول نقد پیدا شده است!… اگر کسی با خانواده او در ایران رابطه دارد لطفا شماره تلفن مرا ( ۰۰۳۱۶۵۵۳۶۲۳۱۳ ) در اختیار آنها بگذارید تا ما به نمایندگی از طرف خانواده مصطفی، بخاطر عدم رسیدگی خوب به پرونده پزشکی او، با وکیل مصطفی علیه دولت هلند شکایت کنیم. در صورت امکان و پیروزی در دادگاه از دولت هلند غرامت بگیریم و به همراه این پولها آنها را بدست خانواده مصطفی برسانیم.
پرواضح است که همه این تلاشها در چهار چوب پرنسیپهای انسانی ما صورت می پذیرد و یک سنت هم بما از جایی پولی نمی رسد!

Dutch
Een fragment uit het verloren leven van politiek vluchteling Mustafa Safari, overleden op 61-jarige leeftijd, 19 jaar zonder perspectief in Nederland, slachtoffer van het steeds onmenselijker asielbeleid is hij als ‘illegaal’ begraven…

***************************************************
برای اطلاع بیشتر در باره زندگی و مرگ مصطفی صفری می توانید به پیوند زیر مراجعه کنید.

مصطفی صفری بعد از ۱۹ سال زندگی سخت و غیرقانونی در هلند روز شنبه ۲۵ ماه جون سال ۲۰۱۶ در کمپ آلدن درگذشت.

مصطفی در ژانویه سال ۱۹۹۷ از دولت هلند تقاضای پناهندگی کرد و خیلی زود پرونده اش بسته شد.
” روز شنبه، ۲۵ ژوئن ۲۰۱۶ ، مصطفی در کمپ پناهندگی آلدن بیهوش می شود و به کما می رود. سپس او را به بیمارستان منتقل می کنند. بنا به گزارش ها، قند خون او بسیار پایین بود و مغز او در حال حاضر آنقدر آسیب دیده بود که دکترها نمی توانستند او را نجات دهند.
به همین دلیل مصطفی بخاطر پیامدهای بیماریهایش و عدم رسیدگی مناسب دولت هلند روز شنبه در ۶۱ سالگی در بیمارستان درگذشت.
این غیر قابل درک است که دولت هلند با افراد بیمار اینگونه رفتار می کند.

مصطفی یک همسر، دو پسر و دو دختر در ایران دارد. او پول و درآمدی نداشت، اما سعی می کرد گاهی اوقات چیزی برای آنها ارسال کند.
مراسم تدفین مصطفی در روز پنجشنبه، ۳۰ ماه ژوئن ۲۰۱۶ در ساعت ۱۵:۰۰ در شهر هوخه فین Hoogeveen در Alteveerstraat 136 برگزار می شود. او به خاک سپرده شود.”
از نامه خردا لاتر وکیل مصطفی

ادامه مطلب در صفحه فیس بوک من …
https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1359322690753629?notif_t=notify_me_page&notif_id=1467212737416279

*************************************
خودکشی یک پناهجوی پرونده بسته و غیرقانونی در هلند
هاشم جمال ۳۳ ساله از سودان، یکی از فعالترین اعضای گروه پناهجویان غیرقانونی ” ما اینجا هستیم ” روز سه شنبه پنجم ماه جولای ۹ روز بعد از اقدام به خودکشی در بیمارستان سینت لوکاس آندریاس در آمستردام درگذشت.

Een lid van de groep uitgeprocedeerde asielzoekers Wij Zijn Hier is dinsdag overleden in het Sint Lucas Andreas ziekenhuis. Donderdagochtend organiseert de groep daarom een demonstratie
http://www.parool.nl/…/wij-zijn-hier-demonstreert-na-dood-…/
گروه پناهجویان غیرقانونی ” ما اینجا هستیم ” گروهی از پناهجویان هستند که برخلاف سایر پناهجویان غیرقانونی پنهانی در گوشه ای مخفی زندگی نمی کنند! اینها پناهجویانی هستند از کشورهای عراق، سومالی، سودان، بروندی، اتیوپی، اریتره،… که بدلایل سیاسی یا فنی دولت هلند نمی تواند آنها را بزور به کشورشان برگرداند!
دلایل سیاسی یعنی اینکه طبق قوانین و گزارشات خود دولت هلند برگرداندن این پناهجویان به این کشورها توام با ریسک شکنجه و زندان و اعدام است… پس دولت نمی تواند این ریسک را بکند. در عین حال به این پناهجویان اقامت قانونی هم نمی دهد! …
دلایل فنی عبارتند از اینکه دولت نمی تواند ملیت آنها را مشخص کند، یا نمی تواند برای آنها لسه پاس درست کند، یا دولتهای این پناهجویان با بازگشت اجباری همکاری نمی کنند تنها کسانی رامی پذیرند که داوطلبانه برگردند. یا مثل فلسطینی ها انسانهایی بدون دولت هستند! بهر حال دولت هلند بدلایل فنی فوق نمی تواند آنها را به کشورشان برگرداند و در عین حال اقامت قانونی در هلند را هم به این پناهجویان پرونده بسته نمی دهد…
بدلایل فوق این گروه از پناهجویان غیرقانونی و پرونده بسته می دانند که دولت نمی تواند آنها را بزور به کشورشان برگرداند. به همین دلیل از سال ۲۰۱۱ تعدادی از پناهجویان از کشورهای مختلف با هم متحد شدند و برای ادامه حیات به اشغال ساختمانهایی پرداختند که بتوانند بطور دسته جمعی زندگی کنند. آنها دیگر مخفی نبودند و مثل سایر پناهجویان پرونده بسته به زندگی در زیر زمین و پارکها و … ادامه ندادند. به همه جهانیان اعلام کردند ” ما اینجا هستیم!”
این گروه سالهاست که در آمستردام با سروصدای فراوان در رسانه های و جامعه به اشغال ساختمانی می پردازند و بعد از مدتی دولت از طریق دادگاه و … آنها را از آن ساختمان بیرون می کند و آنها ساختمان دیگری را اشغال می کنند… تعدادی از وکلای مترقی هلند از این گروه دفاع می کنند…
در مجموع ۱۴۰ نفر از پناهجویان غیرقانونی عضو این گروه هستند و دولت دوباره می خواهد در اول ماه آگوست آنها را از ساختمانی که اشغال کرده اند بیرون کند!

در نهایت تاسف مرگ هاشم جمال اولین مورد در میان این گروه نیست! سالهای زندگی سخت بدون امکانات و بی چشم انداز هر انسانی را افسرده و از نظر روحی بیمار می کند… به همین دلیل حتی امکان اصطکاک و درگیری در بین گروه بیشتر می شود! علاوه بر اینکه تا بحال چند نفر خودکشی کرده اند، یکبار هم در یک دعوای معمولی یکی از پناهجویان کشته شد!…

شاید باور نکنید که مصطفی صفری یا هاشم جمال یکی از خوش شانس ترین ها بودند! زیرا در خیابانها بدون کوچکترین حمایت سازمانی و بدون داشتن وکیلی زندگی نکرد… همواره از حمایت قوی یک شبکه اجتماعی برخوردار بودند…
یک لحظه بفکر کسانی باشید که نه زبان اروپایی بلدند و نه از قوانین و حق و حقوق خود با خبرند… دخترانی که در خیابانها مورد تجاوز واقع می شوند و از ترس به پلیس شکایت نمی کنند زیرا غیر قانونی هستند! افرادی که بطور غیرقانونی خانه ارجاره می کنند و صاحب خانه هروقت لازم دید آنها را از خانه بیرون می کند و بقیه پولشان را نمی پردازد… همین ماه پیش دوتا خانم ایرانی با اینگونه مشکلات به دفتر سازمان پناهندگی پرایم مراجعه کرده بودند…

داستان تراژدی پناهجویان در اروپای متمدن “یکی داستان است پر آب چشم…”

*****************************************

سال ۲۰۱۳ در زمستانی سخت در مقابل ایستگاه مرکزی دنهاخ ما با برپا کردن چادرهایی در زیر طوفان و سرمای هلند، به مدت سه ماه با ۸۰ نفر از پناهجویان غیرقانونی زندگی کردیم تا صدای بی صدایان را بگوش جهانیان برسانیم…

عکس های زندگی پناهجویان غیرقانونی در شهر ” عدالت و قانون ” را می توانید در زیر ملاحظه کنید. خوب نگاه کنید این جا صحراهای آفریقا نیست، در قلب شهر “قانون و عدالت” در مرکز شهر مدرن و مرفه دنهاخ است! شهر دادگاه لاهه و عدالت و حقوق بین الملل… شهرداری دنهاخ برای اینکه ما و پناهجویان معترض را به زانو در آورد کوچکترین امکاناتی در اختیار ما نگذاشتند! حتی از نصب یک شیر آب آشامیدنی دریغ کردند. نه توالت نه وسایل بهداشتی هیچ چیز در اختیار ما نگذاشت! همه مسائل و مشکلات را باید خودمان حل می کردیم!… تنها بابت توالتهای سیاری که اجاره کرده بودیم هر ماه باید ۳۰۰۰ اورو می پرداختیم!…
یک بار مامور بهداشت شهرداری با هیئتی برای کنترل وضعیت بهداشت چادرها و کیفیت پخت و پز پناهجویان آمده بود. از کیفیت نازل بهداشت محیط بشدت انتقاد کرد تا بهانه ای برای برچیندن این کمپ اعتراضی پیدا کند. گفتم چه کسی باید از این وضعیت شرمگین باشد شهرداری دنهاخ یا ما و پناهجویانی که با کمترین امکانات ممکن سعی می کنند بهترین شرایط را برای تداوم زندگی پناهجویان پرونده بسته تضمین کنند؟ اینجا قلب شهر لاهه است نه بیابانی در برهوت آفریقا چرا شهرداری ابتدائی ترین امکانات را برای این عده تضمین نمیکند؟ بدون جواب دادن سرش را پائین انداخت و رفت!…

http://www.prime95.nl/…/leven-van-asielzoekers-in-koekamp-…/

یک توضیح کوتاه: دولت نمی خواست ما این تظاهرات را ادامه دهیم برای غیرممکن کردن تظاهرات از هر طریقی تلاش کردند ما را در بن بست قرار دهند. سرانجام از طریق شکایت علیه تداوم اعتراض در کمپ و مسائل امنیتی از طرف قاضی دستور دادند تظاهرات زمانی ادامه دارد که در آن سرمای زمستان و باد و باران هلندی چادرها فقط سقف داشته باشند تا پلیس هر وقت شب و روز از هر طرف که نگاه کند بتواند همه چیز را کنترل کند! به همین دلیل اول ارتفاع چادرها را کمتر از یک متر کردیم تا شبها باران بطور کامل همه چیز را را خیس نکند و امکان کمی استراحت در آن سرمای سوزان باشد! بعد از دو هفته وکلای ما موفق شدند از طریق قاضی حکم دریافت کنند که دو طرف چادرها می تواند بسته باشد ولی دو طرفش باید باز بماند تا پلیس همه چیز را تحت کنترل داشته باشد! بزبان دیگر ما در مدت سه ماه هر شب در سرمای زمستان و هوای بیرون که بعضی روزها چند درجه زیر صفر بود می بایست می خوابیدیم… عکس های این تظاهرات گویای همه چیز است…
جالب است بدانید که پلیس در کنار کمپ اعتراضی ما دستگاه شنود پیشرفته ای را با آنتن های مخصوص و بسیار بلند نصب کرد تا همه گفتگوها و جلسات را شنود کنند! بزبان دیگر لازم نبود که برای مسائل امنیتی دو طرف چادر همیشه باز باشد تا پلیس همه چیز را تحت کنترل داشته باشد! با توسل به این بهانه ما می بایست سه ماه در سرمای بیرون می خوابیدیم!…

Fotoreportage ontruiming Koekamp برچیدن کمپ تحصن پناهجویان گزارش تصویری
ببینید چقدر مغول وار و بدون کوچکترین نگرانی زندگی و تمام وسایل پناهجویان را در عرض چند ساعت نابود کرده و به زباله دانها ریختند! …
این رفتار شهرداری و پلیس نشان می دهد که رهبران سیاسی اروپا چقدر در مقابل نیروهای راست افراطی زانو زده اند و با غیرممکن کردن مینیموم های زندگی برای پناهجویان تنها به نوازش احساسات راست افراطی می پردازند! از انسانیت هم خبری نیست!
دوباره در تمام اروپا همه کشورها می خواهند با تکیه به ایدئولوژی و افکار راست افطراطی و نئوفاشیستی به مرزهای ملی خود برگردند! ایستگاهی که یکبار بشریت در سالهای ۳۰ تا ۴۵ قرن بیستم از طریق فاشیسم و جنگهای جهانی از آن رد شده است!…
http://www.prime95.nl/…/fotoreportage-ontruiming-koekamp-%…/

ارائه این عکس ها و مدارک از آن جهت مهم است که همه بدانند در هیچ کجای دنیا قوانین مترقی از آسمان نازل نمی شود. باید با مبارزات جدی و پیگیر بعد از تحمل سختی ها و شکستهای پی در پی… سرانجام بطور نسبی به پیروزی رسید! و در حالات استثنائی به پیروزی کامل رسید… با شعار و رجز خوانی در دنیای واقعی نمی توان به پیروزی رسید! با درایت، احساس مسئولیت زیاد، هوشمندی، برخورد ابتکاری و تداوم مبارزه در شرایط سخت با توجه به موقعیت مشخص و امکانات موجود… سرانجام می توان به تغییر اوضاع موفق شد! کسانیکه تنها شعارهای رویایی می دهند پرواضح است که هرگز مسئولیت یک مبارزه جدی و مشکل را بعهده نداشتند که هیچ، حتی در چنان مبارزه ای شرکت کننده هم نبودند!

در نهایت تاسف یا خوشبختی در مبارزه راه شاهانه وجود ندارد. جهانی دیگر و انسانی تر تنها از طریق مبارزه شبانه روزی و پشتکار و مقاومت خلاق انسانهای آگاه و همبستگی و اتحاد تمامی قربانیان نظام حاکم ممکن است. با یادگیری دائم از ضعفها و شکستهای خود و اصلاح ضعفها، می توان بسوی پیروزی حرکت کرد…
به امید آن روز.

با احترام
احمد پوری (هلند) ۱۰ – ۰۷ – ۲۰۱۶

پیوند این یادداشت در صفحه فیس بوک

https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1367281319957766?notif_t=notify_me_page&notif_id=1468119069271122