فروغ فرازها، مروری بر فرازهایی از زندگی اختر کمانگر

فروغ فرازها، مروری بر فرازهایی از زندگی اختر کمانگر

فرازهایی از زندگی اختر کمانگر، گوشه ای از تاریخچه پرفراز و نشیبی است از زندگی در مبارزه و مبارزه برای زندگی. او از سال ۱۳۵۸ به کومه له می پیوندد و سپس حزب کمونیست ایران را همراه می شود و هرآنجا که بتواند و یا لازم است باشد، در شهر و روستا و کوه و  تشکیلات مخفی در سنندج و … به وظیفه انقلابی می پردازد. در فرایند مبارزه افزون بر سه دهه و نیم، دهها تن از عزیزان خویشاوند خویش را در رهبری رزم پیشمرگه ها، تا تشکیلات و نهادهای سازمانی و حزبی کومه له و حزب کمونیست ایران به همراه دارد، عزیزان بسیارش، صدها رفیق و همراه اش در راه سوسیالیسم جان می بازند. و او دوشادوش کمونیست انقلابی، صدیق کمانگر از رهبران و بنیانگزاران کومه له و حزب کمونیست ایران، همسر و همرزم اش می ماند و وفادار و استوار و هنوز هم.

  به بیانی، در این سرایش زندگی، او رویدادهایی را مستند می کند تا به تاریخ بماند، از یاد گردان های انقلابی کارگران و زحمتکشان، از کردستان و می نویسد از شهر سنندج، در یاری به خلق ترکمن، که کاروان انقلابی به سوی ترکمن صحرا روانه شد در هشتم فروردین ماه ۱۳۵۸و گردنه ی بیجار و آن فاجعه در نوروز انقلاب. گزارش از ایستادگی و مبارزه، از نوروز خونین سال ۱۳۵۸، و تحصن و اعتراض در استاندارای سنندج برای بیرون راندن سپاه سرمایه که به نیروی همبسته ی ستمدیدگان به پاخاسته و کومه له رانده می شوند، از ایستادگی مردم به یکپارچگی و سنگر بندی در خیابان ها شهر  تا بنکه های شورایی در برابر اشغالگران خونریز. و از کوچ تاریخی مریوان در تیرماه ۵۸ و پیوستن های توده های کار و زحمت و مبارزین راه سوسیالیسم، از کشتار انقلابیون، رزمندگان پیشمرگ، کارگران و زحمتکشان شهر و روستا، از داس مرگ حکومت اسلامی برای درویدن وسوزانیدن دشت زندگی، از کشتزارهایی که به آتش کشیده می شوند و خانه های که ویران، با بمب و بمب افکن ها و خمپاره و تیربارهای حکومت و  مردمانی که به فتوای خمینی این گجسته ی مرگ آور درو شدند، و روزی که آن «نشانه ی الله» نفیر کشتار در ۲۸ مرداد را فتوا داد. از بازگشت دوباره ی پیشمرگه ها و نیروهای انقلابی به شهرها و برپایی ستادهای انقلابی، و بهار و زیبایی و نسیم آزادی که در آن دیار وزید. و هجوم دوباره و مقاومت انقلابی. از جنگ ۲۴ روزه در سنندج و گراییدن مبارزه به سازمانیابی علنی و پیشمرگ و نبرد سنگر به سنگر، و برپایی مقرهای مقاومت و رهایی.

در این سند مبارزاتی و سیاسی، از روز پیشمرگ و مناسبت ها، از روز  کومه له، از سازمان یابی کومه له، برگزاری  کنگره ها و تشکیل حزب کمونیست ایران، از برپایی اردوگاه ها از نخستین اردوگاه در کردستان دیگر، اردوگاه «گلاله» و «شینکاوی» و… تا «مالومه»  که «اردوگاه مالومه و پیرامون آن، همیشه، توپ باران می‌شد. شب بود که اردوگاه پایین توپ باران شده بود و فردای آن روز من شیفت بودم. در آن شب بود که ٣ رفیق ‌ما جان باختند…» تا «بوتی». «بوتی» که بوی گاز شیمایی و خون و باروت هنوز می دهد، اردوگاه مرکزی  و رادیو که بارها بمباران و توپ باران شد. بمباران شیمیایی که «سه روز پس از پایان کنگره، بوتی بمباران شیمیایی شد. رادیو در پایگاه‌های مرکزی کومه‌له در دره «بوتی»، در نزدیکی رانیه، برپا شده بود که در روز ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ هدف بمباران شیمیائی حکومت بعث عراق قرار گرفت. آن شب تا صبح چشم بر هم ننهادیم. کنگره ششم از دو زاویه، در تاریخ کنگره ها، جایگاه ویژه ای دارد…» و « این بمباران، بیست و سه نفر از رفقای گردان مهاباد و رادیوهای کومه‌له و حزب کمونیست ایران، جان باختند. به سلیمانیه عراق که می روی، بیش از ۹۰ نفر از اعضا حزب کمونیست ایران و کومه‌له که در حمله‌های هوایی و توپ باران ها و کشتارهای خونین، جان باخته‌اند، می بینی که در گورستانی آرامش گرفته‌اند. این جایگاه، تنها بخشی از یادمان عزیزانی است که در راه رهایی و انسانیت جان نهاده اند.»

از گردان پرافتخار «شوان» که « روز ۲۶ اسفند ماه سال ۱۳۶۶بود که خبر ناگواری بر اردوگاه سایه افکند. گردان شوان در نبردی نابرابر به محاصره درآمده و در گیر شده بود.» از گردان تابناک ۲۲ ارومیه و جان باختن ها و مبارزه درخشان و وفاداری. از شب  ۱۳ شهریور ماه سال ۱۳۶۸، جان باختن رفیق صدیق کمانگر .اختر با دو فرزند خردسال پا به پای پیشمرگ ها و مقرها در ارگان ها، و به ناچار فرستادن  دو فرزند خردسال یکی در پی دیگری  به ایران و دستگیری دخترک ۵ ساله اش در تهران و بردن به اسارت گاه اوین، و ماهها زندان و سپس تبعید همه ی خانواده. و تا بازگردانیدن فرزندان. «چندین سال است از فرزندانم دور مانده‌ام. گفتم که، یکی سه ساله بوده و اینک ۱۴ ساله‌ است و دیگری ۵ ساله بوده و اکنون ۱۲ ساله که رفته‌اند.» و یادهای شیرین در ارودگاه های رزم و زندگی و یگانگی و رهایی، در اردوگاه های انقلاب کارگری، از ««که وانه» و «ئافریان» تا «زرگویز».

در این مستند تاریخی « زنان در مبارزه»، فرازی از این گفتمان است:

«فضای انقلابی سال‌۱۳۵۷، رشد و نمو سیاسی جامعه را شتاب بخشید. روزهایی که به درازای سال‌ها، شور، امید، فرهنگ و آگاهی به بار آورد. در کردستان، زمین این بذر، آماده بود. حضور گرایش‌های چپ در کردستان، کار و فعالیت‌های گروه‌ها و هسته‌های سیاسی با گرایش های سوسیالیستی در میان جوانان و زنان و فضای آزاد پس از سرنگونی سلطنت، این امکان را به وجود آورد که کردستان در سنجش با دیگر مناطق ایران رنگ و هوای دیگری داشته باشد… زنانی که در صف کومه‌له به فعالیت‌های سیاسی و مبارزه مسلحانه توده‌ای پرداختند،‌ الگویی شدند برای ده‌ها سال بعد برای زنان دلاور کوبانی و دیگر بخش‌های به پاخاسته در عراق و سوریه و ترکیه. با این تفاوت چشمگیر و انقلابی که زنان در صفوف کومه‌له با رویکرد و اندیشه‌ی سوسیالیستی و کمونیستی و انترناسیونالیستی به این مبارزه روی آوردند، درخشیدند، جان باختند،‌ و پرچمدار رهایی نه تنها زنان، بل که تمامی افراد جامعه شدند. این یک الگوی درخشان از مبارزه‌ طبقاتی بود که آغازیدند، تابیدند و تا کنون به پیش برده‌اند.»

 با این همه، در این فصل، با نگاهی نقادانه به این حضور و کاستی ها پرداخته می شود: « …به باورم، جنبش واقعی تودەای زنان در جامعه به جریان نیفتادە و قدرت واقعی خود را نشان ندادە است. به بیان دیگر، روی هم رفته  کارکرد مادی چندانی از مسئولیت‌ها و ادعاهای زنان پیشرو و مردان مدعی در جامعه، چشمگیر نیست و نقش مؤثر و تاثیرگذاری این مبارزه  ناپیدا است…»

بخش پایانی کتاب، زندگی نامه کوتاه و عکس های خویشانی است که جان باختند در این راه باشکوه. «آنان هنگام جانبازی، ترانه‌های هستی می‌خواندند»

کتاب فرازهایی از زندگی، به رمانی تاریخی می ماند که زندگی راستین زن، مادر، رفیق، عشق و آرمانخواهی سوسیالیستی را می سراید.  این صدا تنها نیست، یک همصدایی است از مبارزه و حضوری ۳۵ ساله، یک سند و منبعی معتبر و راستین و مسئول، از انسانی فداکار و آگاه که خود را نه قهرمان و «فرشته» بلکه یکی از بسیارانی می نامد که پیشتاز می شوند به راه سوسیالیسم و افقی که کمونیسم در اندیشه ی رهایی دارد. این فراز می تواند سندی آموزشی به ویژه برای جوانانی باشد که به مبارزه رهایی می پیوندند و نیز سندی باشد برای همه ی حقیقت جویان. ما باید تاریخ خودمان را خود بنویسیم، پیش از آن که دیگران به برداشت خویش به روایت بنویسند. و اختر برگهایی از گزارش مبارزاتی هزاران برگ را نگاشت، تا اندیشه و آرمان رهایی در جویبار رزم طبقاتی جاری و با شکوه، فروزنده ماند.

عباس منصوران

۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۵