محمد علی کلی، اسلام و جنبش ضد امپریالیستی

دیروز پیگر محمد کلی توسط هزاران نفر که اکثرا مسلمان بودند بخاک سپرده شد. فکر میکنم اکثر هم سن و سالان من یعنی جوانان دهه هفتاد از محمد علی کلی خوششان می آمده است. من در جوانی نه بوکس را دوست داشتم و نه اسلام را. اما به دلیل برای خودم نامعلومی محمد علی را دوست داشتم. شاید به این دلیل که او خودرا با شرق، با غیر متعهدها، با جنبش ضد جنگ ویتنام تداعی میکرد و نه با ناسیونالیسم متکبر و خود خواه آمریکائی و امپریالیسم و بمب افکن های ب ۵٢ و ناپالم و نیکسون و پینوشه و سوهارتو و هزار جنایت و جنایتکار دیگر.
دنیای آن روز دنیای ترور و جنایات عظیم آمریکائی ها و سگهای زنجیریشان بود. و در کمپ مقابل دنیای آن روز دنیای جنبش ضد جنگ ویتنام، دوره جنبش های ضد استعماری و ضد امپریالیستی و بیتلها و دوره نوعی همزیستی مسالمت آمیز میان چپگرایی و دین مداری و بویژه اسلامگرایی بود. ما هم بدون اینکه بدانیم جوانان ضد امپریالیست و شرق زده آن دوره بودیم و با محمد علی کلی به این دلیل علاقه داشتیم.
آن زمان ما آدمهای متفاوتی بودیم. اما اسلام هم ظاهرا متفاوت بود. مسلمانان هم متفاوت بودند. یا ما فکر میکردیم متفاوتند. قذافی و عبدالناصر و بومدین و امثال اینها خودرا هم مسلمان و هم ضد امپریالیست میخواندند و به همراه بیتل ها و هیپی ها و چه گوارا و کاسترو در میان جوانان شرقی وسیعا طرفدار داشتند. وقتی الان نگاه میکنم می بینم من و میلیونها نفر دیگر که خودرا چپ میدانستیم و یا حداقل مسلمان نمیدانستیم در عین حال با محمد علی یک نوع خویشاوندی داشتیم. زیرا عملا همه به یک جنبش واحد تعلق داشتیم. به جنبش ضد امپریالیستی.
محمد علی کلی در سن ٧۴ سالگی هفته گذشته در گذشت. اما آن جنبش التقاطی ضد امپریالیستی بنظرم خیلی وقت قبل از او مرده بود. یا بهتر است بگویم به اجزایش تجزیه شده بود. نه آمریکا دیگر سیطره و هژمونی جهانی دارد و نه جنبش ضد امپریالیستی چیزی از مترقی بودن و انسانی بودن و چپ بودن را در خود نگه داشته است. آنچه از این جنبش مانده یک ارتجاع محض و سیاه تر از خود امپریالیسم است. آمریکا همچنان در خیلی جاها جنایت میکند و قاتلین و باندهای جنایتکار را به سر کار میکشد. نمونه اش همین ایران و داستان خمینی است. یا عراق و افغانستان را شاهدیم که چه منجلابی را دامن زده اند. اما اینها هم به گذشته تعلق دارد. امروز دیگر همین توان را هم ندارد. از جنبش ضد امپریالیسم آمریکا هم چیزی جز امثال همین داعش و حکومت اسلامی ایران و القاعده و شرکا با چاشنی ناسیونالیستی باقی نمانده است. چپهای ضد امپریالیست هم در نام چپند و در عمل مرتجع و اسلام زده و مذهب زده و ناسیونالیستند.
این بسیار سمبلیک بود که در مراسم تدفین محمد علی یکی از چهره هایی که شرکت کرد رجب طیب اردوغان بود. کسی که همین یک سال گذشته دهها هزار نفر را به طرق مختلف به کشتن داده است. همزمان با اشک ریختن او برای محمد علی ارتش اردوغان در شهرها و روستاهای ترکیه و سوریه مشغول کشتار مردم محروم کردستان بود.

تازه اردوغان به آن چیزی تعلق دارد که امثال بی بی سی و غربی ها آن را “اسلام مدرن و خوش خیم” میخوانند. اسلام همه شاخه هایش همین است. اسلام این دوره اسلام اردوغان و جمهوری اسلامی و داعش و القاعده و طالبان و کشتار کودکان و بردگی زنان و سوزاندن دختران است.
آیا محمد علی با مشاهده این همه توحش بازهم خودرا با اسلامی ها تداعی میکرد؟ حتما او هم مثل خیلی های دیگر میگوید اینها اسلام واقعی نیست. اما میراث محمد علی به جیب همین اسلامی هایی که او دوستشان نداشت اما مرزبیندی ای روشنی هم با آنها نکرده بود خواهد رفت. همانگونه که ما هم اگر با جنبش ضد امپریالیستی مرزبندی روشنی نکنیم میراث داران ما بهتر از وارثین محمد علی نخواهند بود. باید این مرز را کشید و مرزها را روشن کرد و انسانیت و حقوق انسانی را بی کم و کاست در برابر هرگونه ایدئولوژی و تعصب و ناسیونالیسم و مذهب و خرافه نمایندگی کرد.