“سوسیالیسم همین امروز” به چه معناست؟

“سوسیالیسم همین امروز” یکی از شعارهای حزب است. سوال اینست که چقدر این شعار با واقعیات امروز جامعه بشری و مشخصا ایران خوانایی دارد؟
کاظم نیکخواه:
سوسیالیسم همین امروز دقیقا پاسخی به واقعیات امروز جامعه بشری است. یک پاسخ منطبق بر مصالح کل جامعه. سوسیالیسم همین امروز تاکیدی بر این است که اولا سرمایه داری مدتهاست بر همه جهان و از جمله ایران حاکم است و تمام مشکلات اساسی و مصائب اجتماعی از این نظام غیر انسانی و استثمارگرانه ناشی میشود. ثانیا برای خلاص شدن از فقر و جنگ و تبعیضات اجتماعی و تروریسم و نا امنی و آوارگی و اعتیاد و نابودی محیط زیست و کلا همه مصائب اجتماعی که مشغله هرروزه و نگرانی اکثریت عظیم مردم جهان است، باید دست به ریشه برد یعنی به نظم و قانون و مناسبات سرمایه داری پایان داد. ریشه مصائب جامعه بشری حاکمیت سیاست سود و سودجویی بر جوامع است.
اگر این واقعیت دارد که بجز یک اقلیت معدود واقعا همه مردم شریف جهان میخواهند از این مصائب و بلایا خلاص شوند، و هرکس راهی میجوید، این خود بیانگر اینست که این شعار مناسب ترین شعار برای دنیای امروز است. چرا که بر یک حقیقت بدیهی تاکید دارد و آن اینکه نمیشود از ناهنجاریهای عظیم اجتماعی خلاص شد مگر اینکه ریشه آنها که حاکمیت سرمایه و مناسبات سرمایه داری است خشکانده شود. همانطور که بیماریها را با خشکاندن عامل و میکروب و باکتری حامل آنها میشود معالجه کرد، دردهای اجتماعی را هم باید علت و ریشه اش را از بین برد تا معالجه شود. تا کی بشر باید با یک سیستم غیر منطقی و غیر انسانی و متضاد با روح انسانیت و جامعه انسانی بسازد؟ هرکس به این سوال با دقت فکر کند متوجه میشود که پاسخ همین است که به این نظام غیر انسانی باید هرچه زودتر پایان داد. پایان دادن به این نظام یعنی صاحب اختبار جامعه باید مردم باشند، ثروتهای اجتماعی باید در اختیار جامعه و همه مردم جامعه قرار گیرد، سود و ثروت اندوزی یک اقلیت کوچک نباید محرک و عامل سیاست گذار جامعه باشد، وسائل تولید اجتماعی نباید در مالکیت خصوصی یک عده معدود باشد و به کارمزدی یا در واقع بردگی مزدی باید پایان داده شود. همینها پایه و اساس سوسیالیسم را میسازد.
ممکن است کسی بگوید الان امکان چنین تحولی وجود ندارد و هنوز زود است.
ما فکر میکنیم نه فقط پایان دادن به توحش سرمایه داری زود نیست بلکه بیش از حد دیر شده است. امکان یک تحول را با نیروهای ایجاد کننده آن تحول و شرایط آن بررسی میکنند. اولا میشود بروشنی نشان داد که سرمایه داری یک نظام متناقض و بحران زده است. و بحرانهایش مدام عمیق تر و عمیق تر میشود. این بحرانها معمولا بهانه و بانی تشدید فقر و تبعیضات و گسترش رقابت خونین میان بخشهای متخاصم بورژوازی و جنگ و تروریسم و کشتار مردم میشود. اگر مردم از بحرانهای سرمایه داری برای پیش رفتن و تعرض کردن علیه آن استفاده نکنند همیشه همینگونه خواهد بود و حتی بدتر خواهد شد. یعنی سرمایه در بحرانهایش تعرضات و جنایاتش علیه جامعه را افزایش میدهد و با نابودی و به قهقرا کشاندن زندگی مردم بحران خودرا نخفیف میدهد و دوباره وارد مسیر رشدش میشود. میشود این معادله را برعکس کرد. یعنی مردم از ضعف و بحران سرمایه داری و رقابت و شکاف در صفوف بورژوازی برای خلاص کردن خود از شر این نظام استفاده کنند. در این صورت این بحرانها به دلیل تشتتی که در کمپ سرمایه ایجاد میکنند و به دلیل اینکه انسجام و کارکرد انرا در برابر طبقه کارگر تضعیف و مختل میکنند، بعنوان شرایط مساعدی برای تحول عمل خواهند کرد. ثانیا سرمایه داری در درون خود طبقه ای را ایجاد کرده و پرورش داده، طبقه کارگر، که هم تمام شریان های حیاتی جامعه را در دستهای خود دارد و هم مصالح و منافعش ایجاب میکند که به نظم و مناسبات سرمایه داری پایان دهد و کل بشریت را از ستم و سرکوب و استثمار و تبعیضات خلاص کند. طبقه کارگر کاملا این امکان و قدرت را بطور بالقوه دارد که علیه نظم موجود انقلاب کند و برای پیروزی انقلاب اجتماعی نیروی عظیم مردم جامعه را پشت سر خود بسیج کند. وجود طبقه کارگر که اکثریت جوامع کنونی را تشکیل میدهد فاکتور تعیین کننده امکان پذیری انقلاب کارگری است. هیچ گاه در تاریخ هیچ طبقه ای اینچنین موقعیت مادی حیاتی در یک نظام نداشته است.
یک جنبه دیگر که باید مورد توجه قرار داد اینست که مبارزه طبقاتی میان طبقه کارگر و بورژوازی یعنی طبقه سرمایه دار طی دویست سیصد سال گذشته تاکنون به درجات زیادی انکشاف پیدا کرده، طبقه سرمایه دار را تا آنجا که نظام و مناسباتش اجازه حک و اصلاح میدهد عقب رانده، و ماتریال و تجربیات تاریخی و دستاوردهای عینی زیادی در اختیار طبقه کارگر و تشکلهای چپ قرار داده است. خود این هم یک فاکتور مساعدی برای تحول سوسیالیستی جامعه است.
اینها جنبه های مهمی از شرایط و امکان تحول سوسیالیستی را نشان میدهد.
اما امکان بالقوه یک تحول هنوز به معنای عملی بودن فوری آن نیست. کارگران بطور اتوماتیک به لشکر سوسیالیسم تبدیل نمیشوند. جامعه بطور خودکار طرفدار سوسیالیستها و طبقه کارگر نمیشود. برای این امر باید تلاش کرد، حزب درست کرد، تبلیغات کرد، نیرو جمع کرد، گرایشات بازدارنده و مسموم را افشا و خنثی کرد، کارگران و مردم را به عملی بودن و حیاتی بودن سوسیالیسم قانع کرد. و نیرو جمع کرد و سازمان داد. و این کاری است که ما بعنوان بخشی ازجنبش سوسیالیستی طبقه کارگر داریم در حد توانمان انجام میدهیم و سعی میکنیم کارایی مان را در این زمینه ها بالاتر ببریم و بهبود بخشیم تا بتوانیم موثر تر کار کنیم و موانع را عقب بزنیم و با سرعت بیشتری پیش برویم.
یکی از موانعی که باید بطور کامل کنار زده شود تبلیغات و تحریفاتی است که در باره شکست انقلاب اکتبر روسیه و تجربه دیکتاتوری های بلوک شرق و فروپاشی آنها صورت میگیرد. بلندگوها و مدافعان سرمایه داری فروپاشی بلوک شرق در اواخر قرن بیست را پایان کمونیسم اعلام کردند و جنجال عظیمی بر سر آن براه انداختند که گویا سرمایه داری آخر دنیاست و سوسیالیسم به ناگزیر به دیکتاتوری و دیوار آهنین نظیر آنچه در بلوک شرق شاهد بودیم می انجامد و خبری از دنیای بهتر نیست و نخواهد بود و سرمایه داری پایان تاریخ است. این تبلیغات الان دیگر بی پایگی خودرا تا حد زیادی نشان داده است. اکنون بر همه معلوم شده است که نتیجه افسارگسیختگی بیش از پیش سرمایه داری بازار آزاد در دوره بعد از جنگ سرد چیزی بجز انباشته شدن سریع ثروتهای نجومی در دست یک اقلیت مفتخور و فقر و ریاضت اقتصای و بی حقوقی و بی تامینی برای اکثریت عظیم مردم جهان نبوده است. امروز دیگر حتی در کشورهای صنعتی غرب و در میان روشنفکران و اکادمیسینها و حتی کاندیداهای انتخاباتی سخن از سوسیالیسم و مقابله با یک درصدیهای حاکم در میان است. سوسیالیسم بیش از هر زمان دیگری ضرورت و نیاز مبرم دنیای بی افق و بحرانزده حاضر است.
سوسیالیسم همین امروز یعنی برای تحول سوسیالیستی جامعه، برای خلاص شدن از دوره توحش بردگی مزدگی و حاکمیت بی دلیل یک اقلیت ستمگر و استثمارگر هیچ مرحله و فاز بینابینی لازم نیست. امروز بشر اگر اراده کند میتواند آزاد و مرفه و بدون تبعیض زندگی کند. همین امروز – و در واقع از مدتها قبل – شرایط اساسی و پایه ای برای پایه ریزی یک دنیای بهتر و انسانی و بدون طبقات مفتخور آماده است باید بدون هیچ تردیدی بسوی آن گام گذاشت و آنرا عملی کرد.