شلاق سرمایه داران، بر پیکر کارگران، توسط مزدوران دولت اسلامی درایران، چرا؟

شلاق سرمایه داران، بر پیکر کارگران، توسط مزدوران دولت اسلامی درایران، چرا؟

عکس از ایلنا- سایت خانه کارگر ضد کارگر جمهوری اسلامی

کارگران با چشمان خود  دیدند که چطور شلاق های سرمایه داران و استثمارگران که خون کارگران را می مکند و از آن ارتزاق می کنند، درست  مثل هزاران سال قبل ، مثل دوران برده داری، بر پیکر همطبقه ای های متعرض شان ، توسط جانیان رژیم اسلامی، دولت سرمایه داران ، این حیله گران عمامه بسر که همواره بوسیله ترویج افکار مذهبی – افیون برای کارگران و زحمتکشان و سپری برای سرمایه داران، در خدمت طبقات استثمارگر بوده اند و هستند، فرود آمدند. * کارگران، اما، این را نیز، باید بدانند و آگاه باشند که تنها  با اتحاد انقلابی و جنگ طبقاتی- انقلاب سرخشان، می توانند به این وضعیت برای همیشه  پایان دهند.

البته، قبلا و  دردولت پاسدار احمدی نژاد نیز، این شلاق ها مانند گلوله های پاسداران، در دولت خاتمی که سینه کارگران خاتون آباد و دهها هزار انسان – کارگرکمونیست، مبارز و حقخواه دیگر را  در رژیم جمهوری اسلامی شکافته بودند، بر پیکر سوسن رازانی، شیوا خیرآبادی  و غالب حسینی و غیره فرود آمده اند، چرا؟ که آنها در تظاهرات بمناسبت اول ماه مه شرکت کرده و شعار مرگ بر نظام سرمایه داده بودند، بر علیه فقر و نداری تحمیلی به اعتراض برخاسته بودند و این شلاقی است که در جمهوری اسلامی، بر بدن خیل وسیعی از کارگران و زحمتکشان ومخصوصا زنان عاشق تا کنون به بهانه های مختلف فرود آمده است.

آری، این شلاق های طبقه سرمایه دار است که چنین بیرحمانه، توسط این مزدوران از گور تاریخ برخاسته بر بدن کارگران فرود می آید و خون سرخشان بر سنگفرش خیابانها شتک می بندد. هنگامی  این شلاق ها سوزانده می شوند و شلاق زنان  و بخصوص فرمان دهندگان، مجازات  می گردند و به سزای اعمال  جنایتکارانه شان می رسند که طبقه ی کارگر در ایران در یک اتحاد انقلابی، به  یک مبارزه طبقاتی سیاسی برخاسته باشد، ارگان سیاسی خود را به عنوان ستاد جنگ انقلابی خویش یعنی حزب کارگران آگاه را موجودیت داده باشد و دولت سرمایه داران، ارگان سرکوبگر و دیکتاتورشان که اکنون در شکل جمهوری اسلامی و با بکارگیری ارتجاعی ترین قوانین یعنی قوانین مذهبی ناشی از دین دوران توحش و بربریت جوامع  انسانی، یعنی- اسلام را، در سراشبیبی سقوط و خود سقوط، قرار دهد.

این مهم ، یعنی ایجاد ستاد جنگی پرولتاریا، که اساسا بدست خود کارگران آگاه و به همراهی و همت فرزندان روشنفکر شان میسر می شود، در یک مبارزه اساسا مخفی و عیر علنی و غیرقوانین موجود و به دور از چشمان عوامل امنیتی و اطلاعاتی سرمایه داران سود خواه، یعنی سازمانهای امنیتی رژیم اسلامی سرمایه و با استفاده از اشکال گوناگون مبارزه طبقاتی سیاسی ، با توجه به توازُن طبقاتی موجود، ولی همیشه سیال،” هیچ شکلی از مبارزه ی طبقاتی  برای همیشه مقدس نیست و بالعکس ، هیچ شکلی از مبارزه طبقاتی برای همیشه رد شده و مزموم نیست- لنین”، قابل دسترسی است.

رفقای کارگر، دولت سرمایه داران می داند که نیروی طبقاتی متحد شما، پایان دهنده به عمر ننگین اش  و نظام طبقاتی سرمایه داری است. دولت سرمایه داران می داند و آگاه  است که شما فقط با برگزیدن یک مبارزه سیاسی  و با ایجاد ارگانهای طبقاتی تان است که می توانید  این کار را انجام دهید. رژیم اسلامی به عنوان دیکتاتوری سرمایه داران، از این مسئله آگاه است که بایستی، همواره جو رعب و وحشت بر جامعه حاکم باشد، زیرا که زندگی در فقر مداوم و افزون یابنده، شما را به ناچار به مبارزه می کشاند، این شلاق ها نیز در خدمت این هدف هستند.

از طرف دیگری رژیم و سرمایه داران در ایران با تجربه ی خود و همطبقه ای های استثمار گر و جنگ طلب جهانی شان، می دانند تا هنگامی که شما پراکنده باشید و از وجود تشکلات انقلابی و بویژه و بویژه حزب انقلابی تان، حزب آماده کننده و متمرکز کننده  نیروی تان و درس گیرنده و درس دهنده تان، برخوردار نباشید، قادر به مصاف طلبیدن جدی اش عملا و در پراکتیک انقلابی نیستید. شما باید بدانید که با مبارزات قانونی، همچنانکه تا کنون، قادر به ایجاد چنین حزبی نیستید، من نمی گویم که امروزه مسلح شوید، من نمی گویم که امروز به جای تشکیل هسته های سیاسی مخفی دست به تشکیل هسته های سیاسی نظامی بزنید، من نمی گویم که مبارزه اقتصادی و برای رسیدن به خواست های روزمره تان را تعظیل کنید، چنین اراجیفی را نمی توان گفت و اگر گفته هم شوند، جدی نیستند. اینها  را،  بخصوص من از راه دور و بویژه به عنوان یک فرد قادر نیستم و حق ندارم که چنین نسخه ای  را به پیچم . و اما ، یک چیز از بررسی تجربیات مبارزات طبقاتی شما، هم داخلی و هم جهانی ، دستگیرم شده ، با شما در میان می گذارم  و آن اینکه، در شرایط امروزه حتی برای تشکیل تشکلات سندیکائی که بطور واقعی و حقیقتن و نه حرفا، در خدمت منافع  اقتصادی شما باشند و رسیدن به خواست های روزمره تان، به نطر من،  یک مبارزه طبقاتی سیاسی لازم است و چنین مبارزه ای را فقط یک حزب سیاسی می تواند به پیش ببرد و چنین حزبی را، بویژه در شرایط جامعه ی سرمایه داری و دیکتاتوری زده  ایران، نمی توان با مبارزات قانونی، علنی و مسالمت آمیز و بدون دادن هزینه ایجاد کرد و در سطح طبقه توده ای نمود.

رفقا، متشکل ، متحد، متحزب شده ونبرد و  جنگ طبقاتی را آغاز کرده و به پیروزی رسانیم، این یعنی پیروزی انقلاب سیاسی – اجتماعی مان، انقلاب همیشه و همواره  و مخصوصا انقلاب ما کارگران، همواره سیاسی اجتماعی بوده  وهست و خواهد بود ، زیرا که هر انقلاب پیروزمندی یک دولت طبقاتی را در هم می شکند و اوضاع اجتماعی اقتصادی مسلط  را  عمیقن دگر گون می کند. واین دو، از یکدیکر تفکیک ناپذیرند و این را کارل مارکس و انگلس به نام انقلاب “مداوم”، هم نامیده اند. بهیچ چیز دیگر تن ندهیم که سبب زندگی با ذلت و مرگ تدریجی و حتی آنی، ماست!

توجه شما را در اینجا به چند فاکت از آثار مارکس و انگلس جلب کرده و بعد شما را فرا می خوانم که اطلاعیه زیر را  بخوانید.

اسناد انترناسیونال اول:

کارل مارکس: ما مى‌خواهیم طبقات را از بین ببریم. تنها وسیلۀ آن، داشتن قدرت سیاسى در دست پرولتاریاست. خوب، حالا ما باید با سیاست کارى نداشته باشیم؟ کلیه‌ى طرف داران کناره گیرى از سیاست، خود را انقلابى مى‌خوانند. انقلاب، عالى‌ترین عمل سیاسى است و هر کس‏ که خواستار آن ست، باید هم چنین خواهان وسیله‌اى داشته باشد که انقلاب را تدارک مى‌بیند و کارگران را به خاطر آن تربیت کرده و سعى مى‌کند که فردای انقلاب، دوباره فریب فاورها و پیات‌ها را نخورد. حالا فقط مسأله بر سر این است که کدام سیاست: سیاست محض‏ پرولترى و نه سیاست دنباله روى از بورژوازى.

مبارزات اقتصادى و مبارزات سیاسى
یک:


طبیعتا هدف نهایى جنبش‏ سیاسى طبقه‌ى کارگر، تصرف قدرت سیاسى است؛ و طبیعتا براى این منظور، سازمانى از طبقه‌ى کارگر که داراى درجه‌اى از انکشاف قبلى بوده و در جریان خود مبارزات اقتصادى تشکیل شده و رشد یافته است، ضرورى مى‌باشد.

اما از طرف دیگر، هر جنبشى که در آن طبقه‌ى کارگر به عنوان طبقه به مخالفت با طبقات حاکم برمى‌خیزد و مى‌کوشد آنها را به وسیله فشارى از خارج تحت سلطه‌ى خود درآورد، جنبشى سیاسى است. مثلا، کوشش‏ براى به چنگ آوردن کاهش‏ زمان کار از سرمایه داران منفرد در یک کارگاه یا فقط در یکى از شاخه هاى صنایع به وسیله‌ى اعتصاب و نظایر آن، جنبشى صرفا اقتصادى است. در مقابل، جنبش‏ به منظور به دست آوردن قانون هشت ساعت کار و نظایر آن، جنبشى سیاسى است. و به این ترتیب است، که از همه‌ى جنبش‏ هاى اقتصادى منفرد کارگران، در همه جا جنبشى سیاسى پدید مى‌آید. یعنى جنبش‏ طبقه به منظور پیروز گرداندن منافع خویش‏ در شکلى عمومى، و در شکلى که داراى نیروى الزام اجتماعى عام مى‌باشد. اگرچه این جنبش ‏ها به وجود یک سازمان قبلى نیاز دارند، معهذا به نوبه‌ى خود وسایل انکشاف چنین سازمانى مى‌باشند.

در آن جایى که هنوز طبقه‌ى کارگر به درجه‌ى کافى سازمانى دست نیافته، تا بتواند علیه قهر دسته جمعى _ یعنى اقتدار سیاسى طبقات حاکم _ به مبارزه‌اى قاطع بپردازد، در هر حال باید با کار تهییجى پیاپى علیه شیوه‌ى برخورد سیاسى دشمنانه‌ى طبقات حاکم نسبت به ما، این طبقه را به آن درجه‌ى سازمانى ارتقا داد. در غیر این صورت، طبقه‌ى کارگر به صورت آلت دست طبقات حاکم باقى خواهد ماند.
(تلخیص‏ از نامه‌ى مارکس‏ به ف. بولت، مورخ بیست و سوم فوریه ۱۸۷۱،  به نقل از «کار مزدى و سرمایه»، انتشارات سوسیال، پاریس‏، ۱۹۷۲)

 

دو :

_ با توجه به این که پرولتاریا به عنوان طبقه، فقط در صورتى مى‌تواند علیه قهر دسته جمعى طبقات مالک وارد عمل شود، که در حزب سیاسى مجزاى خویش‏، در تخالف با همه‌ى اشکال قدیمى احزاب طبقات مالک، متشکل گردد؛
_ با توجه به اینکه تشکل پرولتاریا در حزب سیاسى‌اش‏ براى تضمین پیروزى انقلاب اجتماعى و هدف نهایى آن، نابودى طبقات، ضرورى است؛
_ با توجه به این که باید وحدت نیروهاى طبقه‌ى کارگر، که از قبل در مبارزات اقتصادى تحقق یافته، به عنوان اهرم توده هاى این طبقه در مبارزه علیه اقتدار سیاسى استثمار کنندگانشان به کار آید؛
کنفرانس‏ به اعضاى انترناسیونال خاطر نشان مى‌سازد، که در جریان مبارزه‌ى طبقه‌ى کارگر، فعالیت اقتصادى و فعالیت سیاسى این طبقه به طرزى ناگسستنى با هم پیوند دارند.
(تلخیص‏ از قطعنامه‌ى کنفرانس‏ لندن انجمن بین المللى کارگران _ انترناسیونال _، سپتامبر ۱۸۷۱، همان ماخذ.

کارل مارکس، دیکتاتوری پرولتاریا و ضرورت آن

بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا. نقدی بر برنامه  [گوتاء] -کارل مارکس.

مارکس و انگلس درخطابیه کمیته ی مرکزی به اتحادیه ی کمونیست ها چنین می نویسند:

«برادران، ما پیش از این، در همان سال ۱۸۴۸، به‌شما گفتیم که بورژوازی لیبرال در آلمان به‌زودی به‌قدرت می‌رسد و این قدرت تازه به‌دست آمده را بلافاصله به‌طرف کارگران برمی‌گرداند و برعلیه آن‌ها به‌کار خواهد گرفت. شما دیدید که این پیش‌بینی چگونه درست درآمد. در واقع، بورژوازی که در نتیجه‌ی جنبش ماه مارس ۱۸۴۸ به‌قدرت دولتی دست یافت، بلافاصله این قدرت را برعلیه کارگران ـ‌متحدین خود در نبرد‌ـ به‌کار برد تا آن‌ها را به‌وضعیت تحت ستم قبلی‌ بازگرداند. گرچه بورژوازی بدون اتحاد با حزب فئودال که در ماه مارس شکست خورد، [اما] عملاً حتى مجبور مى‌شود تا یک ‌بار دیگر قدرت را به‌حزب مطلق‌گراى فئودالى واگذار کند و با این وجود تصور می­کند شرایط مطلوبى را براى خودش ایجاد کرده است….

گرچه کارگران آلمانی بدون گذر از یک توسعه‌ی طولانی انقلابی نمی‌توانند به‌قدرت دست یابند و منافع طبقاتی خودرا متحقق کنند، اما اینک حداقل می‌توانند مطمئن باشند که نخستین گام‌های‌شان در راه دست‌یابی به‌قدرت با پیروزی مستقیم طبقه‌‌‌‌ی آن‌ها در فرانسه هم‌زمان خواهد بود و نتیجه این‌که این نخستین ‌گام‌ها تسریع‌کننده‌ی آن پیروزی است.

 اما آن‌ها خود باید بیش‌ترین نقش را در پیروزی نهایی خود از این طریق ایفا کنند: با آگاهی بخشیدن خویش از منافع طبقاتی خود، با ایجاد و ادامه‌ی استقلال موقعیت سیاسی خود در سریع‌ترین زمان ممکن، و با اجازه ندادن به‌این‌که به‌واسطه‌ی عبارت‌پردازی‌‌های ریاکارانه‌ی خرده‌بورژواهای دموکرات گمراه شوند و حتی برای یک دقیقه هم در مورد ضرورت سازمان‌یابی مستقل حزب پرولتاریا شک کنند. شعار آن‌ها در نبرد باید این باشد: انقلاب مداوم».

مارکس و خودرهایی

James O’Toole

ترجمه: رامین جوان

*- البته  طبقه ی کارگر در ایران و بویژه آگاهان این طبقه می دانند، اینکه ما ، کارگران را استثمار می کنند، اینکه ما کارگران را، در هنگام اعتصاب به رگبار می بندند و قتل عام می کنند، نمونه کارگران اعتصابی معدن طلای سفید ماریکانا در آفریقای جنوبی، با چوب های دراز کارگران زن هندی را زدند، اینکه به ما توهین و تجاوز می کنند، شکنجه ام می دهند، اینکه بر سر ما بمب می ریزند و بمب از زمین می رویانند، نه تنها مختص جمهوری اسلامی جلاد سرمایه داران نیست، بلکه چیزی است که امروزه، در تمام جهان تحت سلطه سرمایه داری امپریالیستی ، پذیرفته شده است و دارند همه جا ، بوسیله ارتش ها و گروههای تروریست و فاشیست قومی و نژادی، دینی و مذهبی بر علیه ما، از آن استفاده می کنند، زیرا که در همه جا، یورش آنها به زندگی ما، مسئله  بربریت یا سوسیالیسم را در دستور روز قرار داد ه است. در همه جا، ما کارگران و زحمتکشان زن و مرد، بیکارشده و شاغل، سیاه و سفید، زرد و سُرخ، فقط و فقط یک جواب می توانیم داشته باشیم. و آن، جز به راه اندازی یک مبارزه ی متحدانه و رویاندن آن به یک انقلاب اجتماعی که ناعلاجانه با یک جنگ طبقاتی  به سرانجام محتومش می رسد  و درهم کوبیدن و شکستن دولت های موجود و موجودیت دادن به اقتدار سیاسی خویش یعنی دیکتاتوری طبقاتی و انقلابی – دولت کارگران و زحمتکشان مسلح  و در شکل و محتوای شورائی و یا کمونی و یا شاید در آینده اشکال دیگری کشف کنیم، می باشد و نه چیز دیگری، دیگر بس  بس است!

حمید قربانی- ۲۸ ماه مه ۲۰۱۶

 

شلاق «طلایی» رژیم اسلامی بر تن کارگران آق دره

خبر کوتاه و هولناک است: ایلنا از قول «وحید یاری» وکیل ۱٧ کارگر اخراجی معدن طلای آق دره در تکاب آذربایجان غربی، گزارش می دهد که حکم شلاق این کارگران در اواخر اردیبهشت ۱٣٩۵ به اجرا درآمد. اجرای این حکم قرون وسطایی، مانند اجرای حکم اربابان فئودال در اعتراضات رعایای خود، که اکنون توسط دادگستری رژیم اسلامی که بویی از مدنیت نبرده است در مورد کارگران معترض، نباید چیزی جز نفرت و خشم از این رژیم و مبارزۀ مصمم با آن در وجدان های بیدار ایجاد کند.

ایلنا می نویسد: «گفتنی است دی ماه سال ۹۳ شرکت پویا زرکان به عنوان پیمانکار اصلی معدن طلای آق‌ دره ۳۵۰ نفر از کارگران فصلی این معدن را به دلیل تمام شدن مدت قرارداد کاریشان تعدیل کرد. در اعتراض به این اقدام کارفرما، تجمع گسترده‌ای از سوی کارگران اخراجی در مقابل نگهبانی معدن صورت گرفت که در نتیجۀ برخورد عوامل نگهبانی با معترضین، حوالی ساعت ۸ شب روز ششم دی ماه سال ۹۳ یکی از کارگران که تحت فشار روحی وارده شده قرار داشت در اعتراض به از دست دادن شغلش اقدام به خود کشی کرد. در آن زمان دستگاه قضایی با شکایت کارفرما به اتهام ایجاد اغتشاش علیه حدود ۱۷ نفر از کارگران اعلام جرم کرد.»

در گذشته برخورد دولت ها به اعتراضات کارگری عمدتاً محدود به سرکوب این اعتراضات و بگیر و به بندهای گذرا نسبت به معترضان کارگر بود، ولی در چند سالۀ اخیر برخورد رژیم اسلامی با کارگران معترض شکل وحشیانۀ جدیدی به خود گرفته است. یعنی علاوه بر درهم شکستن اعتراضات کارگری، در یک توافق برنامه ریزی شده بین سرمایه داران و دولت اسلامی، دادگستری رژیم نیز وارد گود می شود. کارفرماها در مقابل اعتراضات کارگری، علیه آنان به دادگستری شکایت می برند و دادگستری پرونده ای تشکیل می دهد که به دادگاهی شدن کارگران و اغلب به محکومیت شلاق و زندان و جریمۀ نقدی کارگران منجر می شود. همان گونه که دقیقاً درست همین نتایج از حکم دادگاه کارگران آق دره گرفته شد و با به اصطلاح لطف کارفرما از انصراف شکایت خود، حکم زندان این ۱۷ کارگر لغو شد. با اطمینان می توان گفت تا زمانی اعتراضات کارگران پراکنده و غیر متشکل است و با واکنش و اعتراضات وسیع کارگری و اجتماعی پشتیباتی نمی شود، در آینده مجازات زندان، شلاق و شکنجه های دیگر و جرایم نقدی کارگران شدت بیشتری خواهد یافت و انصراف از شکایت هم در کار نخواهد بود.

این نخستین بار نیست که چنین احکام ننگین و وحشیانه ای از سوی دادگستری رژیم اسلامی سرمایه به ضد کارگران صادر می شود. قبلا شعبه ۱۰۳ دادگاه عمومی (جزایی) بندر امام خمینی، ۴ کارگر پتروشیمی رازی را نیز به تحمل شش ماه حبس و پنجاه ضربه شلاق محکوم کرده بود. (ایلنا ۱۳۹۳/۰۶/۲۴).

آنچه رژیم اسلامی ایران را هارتر کرده است از یک سو رشد و گسترش اعتراضات کارگری و از سوی دیگر پراکندگی این اعتراضات و غیر متشکل بودن آنها و عدم پشتیبانی وسیع کارگران و نیز عدم اعتراض اجتماعی به این ستم هاست. با آگاهی از این وضعیت است که دادگستری رژیم اسلامی در آذر ۱٣٩۴ اعلام کرد «از این تاریخ با هرگونه تجمع غیر قانونی و اخلال در نظم شرکت‌ها، برخورد خواهد شد.» و آن را به اجرا گذاشته و می گذارد.

ما در دی ۱٣٩۴ در اعلامیۀ «شلیک مزدوران رژیم اسلامی سرمایه به کارگران بیکار» گفتیم و اکنون تکرار می کنیم که: «رژیم سرمایه داری اسلامی عامل فقر، تورم و بیکاری است. همین معضلات دائماً بستر مبارزۀ توده های مردم به ضد رژیم را به وجود می آورد و نارضایتی آنان را تشدید می کند. رژیم جمهوری اسلامی از حل این مشکلات عاجز است. طبقۀ کارگر و زحمتکشان از ستم سرمایه داری در رنجند. استثمار سرمایه و ستم های رژیم اسلامی در حال نابودی کامل هستی اجتماعی کارگران است. بنابراین آنان راهی جز این ندارند که دوشادوش هم، و متحد و متشکل با هم، بساط جور و ستم رژیم اسلامی و سلطۀ سرمایه را درهم بشکنند. طبقۀ کارگر باید مبارزات پراکندۀ خود را به نیروی سازمان یافته و متحد تبدیل کند و از شرایط ضعف و ناتوانی رژیم به نفع ارتقای مبارزۀ انقلابی خود استفاده کند.»

 ما در اعلامیۀ «بخشنامه ای که بوی خون می دهد» گفته ایم و اکنون تکرار می کنیم که: «رژیم جمهوری اسلامی می تواند اعتراضات و اعتصابات کارگری را تا زمانی که کوچک و محلی اند سرکوب کند، ولی نمی تواند مبارزه ای را که در اعماق جامعه جاری است نابود کند. این مبارزه هنگامی که تحت فشارهای درونی خود گسترش یابد و به نقطۀ جوش برسد، همچون طغیان دریا ناگهان ریشه و بنیاد این رژیم را از جا خواهد کند و آن را به قعر گورستان تاریخ فرو خواهد ریخت. ما تردیدی در جنبش تاریخ و انقلاب سیاسی پیش روی تودۀ مردم (کارگران و سایر زحمتکشان) نداریم. انقلابی که با به قدرت رسیدن طبقۀ کارگر پیش درآمد انقلاب اجتماعی پرولتاریا (انقلاب سوسیالیستی) خواهد بود. این حقایق تردید ناپذیرند!»

 

۶ خرداد ۱٣٩۵

کارگران انقلابی متحد ایران

ruwo.iran@gmail.com