صدوراطلاعیهای با تیتر«بسم الله الرحمن الرحیم»
در باره دو شیوه متفاوت فعالیت سیاسی و تبلیغی!
با اتکا به مباحث کنگره اول و…میتوان تحلیل کومهله از اوضاع سیاسی ایران وکردستان را در سال ١٣۵٧در چند سطر چنین خلاصه کرد: رژیم شاه رفتنی است. قدرتهای بزرگ غرب برای جلوگیری ازنزدیک شدن رژیم بعد ازرفتن شاه به شوروی ازجریان مذهبی به رهبری خمینی دفاع خواهند کرد. حمله نظامی ج. اسلامی به کردستان حتمی است. به تعویق انداختن این هجوم نظامی حتی برای یکروزهم به نفع مبارزه حق طلبانه خلق کورد است. بسیج تودههای محروم وسازماندهی مقاومتی مسلحانه وتودهایی را دربرابرحمله به کردستان را امرمهم و برجسته خود میدانند. نیروی پیشمرگ و پایگاه نظامی راباید سازمان داد. امکان جنگ درازمدت و جبههای در شهرها و روستاها نیست. با توجه به امکانات مادی و معنوی آنزمان جامعه کردستان سازماندادن مقاومت مسلحانه با پشتیبانی شهرها و روستاها، به صورت جنگ پارتیزانی (پیشمهرگایهتى) خواهد بود. روستاها بنا به دربرگرفتن بیشترازنصف جمعیت کردستان و موقعیت کوهستانی و جغرافیایی اکثر روستاها برای استقرار پایگاه و پشت جبهه، تداوی زخمیها، تجدید قوا و استراحت پیشمرگان، جذب نیرو، تدارکات، تسلیحات و ارتباط با شهر و…نقش بسیاراساسی را درجنگ خواهد داشت.
کسانی که چنین تحلیل وعزمی را داشتند، اتحاد و جمع آوری تمام پتانسیل و نیروهای موجود در جنبش مقاومت کردستان کهعمدتا جنبشی ملی ودمکراتیک بود امرحیاتی وضروری خود دانستند. کومهله درآنزمان با تمام کمبودهای مادی و معنویش، تعداد چشمگیری ازکمونیستهای انقلابی وحرفهای را دورخود داشت(با هر تعبیری که از کمونیسم داشتند). این عده سالها بود فعال و عضو تشکیلات بودند بدون اینکه عضویت تعداد چشمگیری ازآنها رسما به آنها ابلاغ شده باشد. کومهله آنزمان برای جلوگیری از ضربه پلیس و پافشاری بیش از حد روی تغییر مکان اجتماعی برای زندگی و مبارزه در میان زحمتکشان درعضوگیری خصوصا درمیان روشنفکران بسیارسختگیری میکرد. در سال ١٣۵٧ تا ١٣۵٨علاوه برآنها نیروهای پراکنده و زیادی در تشکلهای سیاسی و صنفی و دمکراتیک کردستان، اعم از شخصیتهای منفرد و گروه سیاسی مستقل، سمپات جریانها سیاسی از جمله کومهله، قبل و بعد ازاعلام موجودیت علنی کومهله، با هم در زیر چترهای به فعالیت سیاسی و اجتماعی مشترک مشغول بودند.
کاردرآن تشکلهای دمکراتیک با وجودهمکاری وهمسویی نسبتا زیادی با کومهله مثل کاراعضایی کومهله درحوزه و هسته تشکیلاتی نبود که کومهله جهت سیاسی را به آنها ابلاع کند وآنها هم سیاستهای کومهله را به پیش ببرند. دراین تشکلهای دمکراتیک برآیند افکاراعضای تشکل بود که سمت وسو و درجه رادیکال بودن کار تشکلهای دمکراتیک را تعیین میکرد. تصمیم گیریها عمدتا و ظاهرا براساس یک انسان یک رای پیش میرفت. اما درعمل و بطورطبیعی بنا به تفاوت در وزن واعتبار رایها با توجه به میزان آگاهی سیاسی و سابقه مبارزاتی و…اعضای تشکلهای دمکراتیک، در هر تشکلی معدود رایهای بودند که در تعیین سمت و سو کارمشترک بسیارسنگینتر وموثرتربودند.
کومهله روند کارمشترک دمکراتیک با انسانهای غیرکومهلهای را دراولویت قرارداده و بیشتربه آن اهمیت میداد و سعی نمیکرد که فوری مهر خود را بر تشکلهای دمکراتیک بزند و نظرات کومهله را به آنها دیکته کند. به قناعت و توافق رسیدن خود اعضای تشکلهای دمکراتیک یکی ازشرطهای ادامهکاری تشکلها بود. مشورت و تبادل نظر با مردم در تشکلها حائزاهمیت بود.
با ضعیف شدن حکومت شاه درسال ١٣۵٧روزنهای برای فعالیت آزاد گرایشات سیاسی گوناگون از جمله کمونیستها در جامعه باز شد. در مقابل تبلیغات زهرآگین ومنفی ارتجاع علیه نیروهای کمونیست در میان مردم زحمتکش واکثرا بیسواد یا کم سواد کردستان از قبیل «بی دین و کافرند» ، « با خواهر و مادرخود ازدواج میکنند»، «خدا را نمی پرستند» و…روز به روز گستردهتر میشد.
هدف و تاکتیک اصلی و آگاهانه ارتجاع راه انداختن بحثهای فلسفی میان جوانان پرشوروکمونیست، که خود تازه بصورتی بسیار ناقص وسطحی در آن فضای سیاسی تازه با مفاهیم کمونیسم و سوسیالیسم آشنا شده بودند، درطرفی و زحمتکشان بی سواد و کم سواد درطرف دیگربود. ارتجاع میخواست به این شیوه جلو اتحاد زحمتکشان در تشکلهای مردمی و دمکراتیک را بگیرد. چون مبارزه متحد و متشکل زحمتکشان به کسب بعضی از مطالبات زحمتکشان می انجامید و نهایتا به ضرر مادی و معنوی ارتجاع بود.
خنثی کردن این هجوم هدفمند ارتجاع برای ایجاد تفرقه در میان زحمتکشان و کمونیستها وحفظ وتحکیم تماس آشکار وعلنی درآن فضایی نیمه دمکراتیک برای کمونیستها که زحمتکشان را به مبارزه متشکل هدایت کنند، بسیارحیاتی بود.
میتوان تبلیغ روشنفکران چپ و کمونیست درمیان زحمتکشان درآنزمان را بطورعمده در دوشیوه دستهبندی کرد.
شیوه اول نمیخواست به دام و تله ارتجاع بیفتد و بدون زمینه اقتصادی -اجتماعی به بحث فلسفی با زحمتکشان بی سواد بپردازد. همزمان میخواست که توجه زحمتکشان را به امر سیاسی و مبارزاتی روز جلب کند و درحد امکانات موجود یک گام آنها را درجهت اتحاد و مبارزه به پیش ببرد. نمیخواست و نمیتوانست به سرعت درمدت کوتاهی افکاروسنن چند هزارساله را از ذهن زحمتکشان ریشه کن کند. این دسته از روشنفکران به عهد و پیمان خود به منظور سازماندادن مبارزه سیاسیی-اجتماعی درجامعه تمرکز داشتند. ازاین طریق میخواستند زیر پای ارتجاع را خالی کند که در ادامه خود بسوی مبارزهای جدیتروعمیقتردرجامعه علیه همه نوع جهل وخرافه بروند. طرفداران این شیوه درجایی که لازم میدیدند به ارتجاع جاخالی داده و درمیدانی که خود صلاح میدانستند مبارزه میکردند نه در میدانی که ارتجاع برایشان تدارک دیده بود. به این شیوه و روش از مبارزه اطمینان کامل داشتند ودستاوردهایش را در گسترش اتحاد ومبارزه روزانه زحمتکشان قابل روئیت واندازهگیری بود. با اعتماد به نفس بیشتری به مسائل سیاسی و اجتماعی میپرداختند. به هیچوجه نگران نوشتن و بکارگیری اصطلاحات و عباراتی مذهبی در این جلسه وآن اطلاعیه تشکلهای دمکراتیک ومردمی نبودند. پا نگرفتن وعدم رشد ارتجاع مذهبی در کردستان در مقایسه با سایر نقاط ایران علیرغم همکاری فشرده طرفداران احمد مفتیزاده و مکتب قرآن، قیاده موقت و فئودالها با جمهوری اسلامی در آنزمان نمونه بارز و برجسته درستی و موفقیت این شیوه از فعالیت سیاسی و تبلیغی کومهله کمونیست واجتماعی است.
تغییر به پیش را در پروسه میدیدند. بین جلسه تشکیلاتی اعضایی کومهله که اهداف و برنامه سیاسی نوشته شده یا شفاهی را پذیرفته بودند با تشکلهای دمکراتیک تفاوت فراون قائل بود واحترام میگذاشتند.
این دسته از روشنفکران در جای که لازم میدیدند با جسارت و شهامت در مقابل ارتجاع مسلح محلی و سراسری می ایستاند، اما صدوراطلاعیه اتحادیه دهقانان مریوان را با «بسم الله الرحمن الرحیم» در روستای «نهنه» که با پیشنهاد ملای روستا و تایید مردم بوده با انعطافی خردمندانه و دوراندیشانهای میپذیرد. در جایی دیگر ملای روستا را به موضع گیری سیاسی در مورد مسائل روز دعوت میکنند تا به این شیوه از ترس و وحشت زحمتکشان در مراوده با کمونیستها بکاهند. درمجموع قبل ازکسب درجهای از وزن و نفوذ اجتماعی و تثبیت وجاافتادن کومهلهی علنی، رزمنده، جدی ومدعی قدرت سیاسی چند مورد از درج اصطلاحات مذهبی در اطلاعیهها به مناسبتهای گوناگون از جانب مردم و پذیرش آگاهانه و دوراندیشانهی آنها را از جانب کومهله میتوان ذکرکرد.
این دسته به خود و تلاش و سبک کارشان برای مقاومتی هرچه تودهای وگستردهتری ایمان دارند. میخواهند اکثر قریب به اتفاق نیرو وپتانسیل موجود در کردستان را کانالیزه کنند وکمترین نیرورا بههدرندهند. نه تنها نگران اعتقاد راسخ و کمرنگ شدن تفکرات کمونیستی خود نیستند بلکه با دوراندیشی سیاسیی-اجتماعی و با انعطافی آگاهانه هدفی بزرگتر را مد نظر دارند و حساسیتی نسبت به سر تیتراطلاعیه اولین نطفه تشکل زحمتکشان روستا، بعد از سالها اختناق سیاسی، نشان نمیدهند.
این متد مبارزه در حد امکان و نیاز و میزان انطباق تئوریها با شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعهای مشخص از نظریه و تئوریهای فلاسفه قابل دسترس استفاده میکند اما به هیچوجه حق تفکر، تحقیق، تحلیل، اقتباس، انعطاف، تصمیم گیری لحظه به لحظه در شرایط بحرانی و سریعا متحول، تقبل مسئولیت نتایج خوب و بد کار خود را ازخود سلب نکرده و خود را بی اختیار و اراده به عقد هیچ مکتب و فیلسوفی در نیاورده و نخواهد کرد. این متد نظرات را در اختیار انسانها قرار میدهد نه بر عکس.
شیوه دوم راه انداختن «سادهلوحانه» بحث فلسفی بود از قبیل خدا نیست و… که درعمل افتادن به دام و تله ارتجاع بود. نتیجه این شیوه تبلیغ بزودی چنین شد که طرفداران این نوع «راستگویی» تنها و منزوی شدند و با خودشان و دوراز زحمتکشان به «بحث و مبارزه ایدئولوژیک» بی انتها مشغول شدند. این گرایش دردوارن تدارک تشکیل حکا از جانب حمید تقوایی در مقاله یا مقالاتی در نشریه «کارگر کمونیست» گروه «اتحاد مبارزان کمونیست» برای رد کردن و مخالفت کردن با «پروسه در تبلیغات» فرموله شد. حمید تقوایی در سال ١٣۶١ در روستای «کوێرهکانی» در ناحیه سقز برای مردم سخنرانی کرد ازعدم اعتقاد کمونیستها به خدا و… میگفت. ناصرجاوید درگفتاررایویی صدای حکا در اردوگاه کومهله تحت حفاظت پیشمرگان کومهله خطاب به مردم ایران از«پاسداران الله جنایتکارتان …» مینوشت.
این متد در ادامه خود به مطلق وغیرقابل تغییرنگریستن نظرات رسید. این متد خود را بی اختیار به عقد نظراتی که منصور حکمت در راسش بود در آورد و مخالفت با رهبر گناه شمرده شد. به خود حق دادند به هر نوع مخالفتی با نظرات رهبربا بیرحمانهترین شیوه بتازند. نتیجه این شیوه تفکرغیراجتماعی و پا درهوا منزوی شدن درجامعه و بهجان هم افتادن در تشکیلات و تفرقه صدها کمونیست درتشکیلاتها شد. حملههای هیستریک اخیر کسانی مثل ایرج فرزاد و مجید حسینی * به زمین و زمان در«نقد» و مخالفت با در دسترس قرار گرفتن نظرات در اسناد تاریخی و افشاگرانهی کنگره اول کومهله نمونهای بارز و تداوم از این شیوه تبلیغ است. عدم جسارت وشهامت سیاسی تاریخی آنها در قبال تقبل مسئولیت برای موضعگیریهای سیاسی و نتایج عملیش آنها را به این روز کشانده. نظر پوشیده و واقعیشان را میتوان حدودا و به اختصار اینطوری فرموله کرد:
« مردم! با وجود اینکه ازسال ١٣۵٧ تاکنون ما ٣٨ سال وقت وامکانات وسیع مادی مثل صدها انسان کمونیست حرفهای و متشکل، پول بسیارزیاد، رادیو، تلویزیون، اینترنت ، زیستن درامنیت، آسایش و دورازخطراروپا برای کار نظری، سیاسی، تشکیلاتی و…در اختیار داشتیم اما اگرنتیجه و بیلان کارمان چیزی جزتئوریهای پوچ وغیررزمنده، شکست، سرخوردهگی، تفرقه، بدبینی و منفی بافی، فحاشی هیستریک نیست و ما به سهم خود درتحولات و فاجعههای سیاسی -اجتماعی ایران و کردستان، جنایت و فجایع اجتماعی داعش سنی وشیعه در کوبانی و شنگال، کشمکشهای حاد سیاسی در کردستان عراق کوچکترین نقش و حضورسیاسی، معنوی وعملی نداریم تقصیرهمان اطلاعیهها دراوایل شروع فعالیت اتحادیه (دمکراتیک) دهقانان مریوان که با «بسم الله الرحمان الرحیم» شروع شد وگفتار«غیرحکمتیستی» اولین پیروزی سیاسی مبارزه مردم روستای «بێلو»** در ٣٨ سال قبل است .»
انسان مثل موجودی اجتماعی اگر فاقد هویت جامع شد و در مقایسه با دیگران ارزیابی وشناسایی نشود، نشاط و شادابی همزیستی وکارمشترکش با حرص، طمع، خودخواهی، عصبانیت، خشم، تنفروپرخاش جایگزین خواهد شد. عشق وعلاقه به خود و رفقایی که حاضر بودند از جان خود برای یکدیگر مایه بگذارند ازدست میدهند. در اینصورت تنها نیازهای حیوانی انسان مثل خوردن و خوابید و… برآورد خواهد شد ودرشخصیتی کامل با زندگی غنی انسانی ادغام نیستند. ازپذیرش واقعیات اتفاق افتاده در دنیا خارج از ذهن خود گریزانند و به دنیایی ساختگی خیال و فانتاسی خود پناه میبرند و به دنبال قدرت میگردند. زندگی روزمره برایشان بی ارزش شده و برای تلافی درونی نابسامان، پریشان و افسرده خود به فحاشی به نزدیکترین انسانهای محیط خود میپردازند.
* تعداد چشمگیری از دوستان هم با متانت و احترام به خود و بدون فحاشی به کسی نظرات مخالف یا موافق خودشان را در باره انتشار مباحث کنگره اول کومهله انتشار دادهاند.
**متن این گفتارمباحث تئوریک ونظری کومهله در آنزمان نیست بلکه به زبانی ساده به مردم زحمتکش میگوید متحدانه مبارزه کردید و پیروز شدید و ادامه دهید برای اهداف بزرگتر.(نه ٣٨ سال بعد بلکه ٣٨ ساعت بعد تهیه کنندهگان آن گفتار میتوانستند گفتار را طوردیگری بنویسند).
رضا مصطفی سلطانی١٩-۵-٢٠١۶