آسیبهای زیست محیطی ایران طی دو دهه نخست حکومت اسلامی – (بخش یکم)

آسیبهای زیست محیطی ایران طی دو دهه نخست حکومت اسلامی – (بخش یکم)

توجه : نوشته فشرده زیر – در سه بخش – رویهم گزارشی است که این جانب در زمستان ۱۳۷۷ تهیه کردم و یک جا منتشر شد *، آن زمان به مثابه مروری فشرده و ارائه بخشی از کارنامه بیست ساله نظام اسلامی در مهمترین عرصه های محیط زیست ایران.

 گزارش به لحاظ محورهای بررّسی کامل نبود، ولی در آن سالها (۱۸ سال پیش و پیشتر) عمده تخریب و آلودگیها بیشتر در عرصه های نامبرده بودند. وانگهی، در آن زمان هنوز تحلیل از دیدگاه اکولوژی سیاسی و توجه به موضوع مهم – محیط زیست و آسیبهای ناشی از سیاستها و رویکردهای حکومت اسلامی – بین سازمانها و نیروهای اپوزیسیون لائیک و سکولار باب نبود. متآسفانه این بررسی نیز پس از آن دوباره چاپ و پخش نشد و چندی بعد دیگر در دید و دسترس علاقمندان به موضوع قرار نداشت. بازنویسی و انتشار کنونی آن به انگیزه امداد به تدوین تاریخ و پیشینه  آسیب شناسی محیط زیست ایران در دوران حکومت اسلامی صورت می گیرد. گامی کوچک در جهت معرفی و شناخت روال مستمر ویرانگری محیط زیست ایران توسط نطام اسلامی. نوعی انجام وظیفهِ روشنگری میهنی، به منظور پخش و دادن آگاهیها به نسلهای جوان کنونی و آینده ایرانیان، در راه پی ریزی و ساماندهی دنیائی بهتر، فارغ از دین و مذهب در دولت و حکومت.  کریم قصیم ، ایام نوروز ۱۳۹۵

***

گزارش فشرده عواقب زیست محیطی حکومت ولایت فقیه

 درسالهای۱۳۵۷- ۱۳۷۷ *                                                                                                            

۲۰سال ازقیام بهمن۵۷ گذشت. باروی‌کارآمدن خمینی و استقرار نظام ولایت فقیه، نه تنها دستاوردهای دموکراتیک مردم ایران مورد سرکوب و نابودی قرار گرفت، بلکه مردم و میهن ما در دیگر پهنه‌های حیات نیز به دورانی تیره وتار فرو‌غلتیدند. ازجمله، در سایهٌ شوم سیاستهای خمینی، محیط زیست کشور ما هم به چنان دور باطلی از آلودگی و تخریب گرفتارشد که علائم و آمار کارشناسی بعلاوه عوارض و عواقب مربوطه در محیط زیست کشورمان نشان می دهد ‌هرسال دریغ ازپارسال. طی دو‌دهه تداوم و تشدید آسیبها، اوضاع اکنون به گرداب عمیق شونده بحرانها و گسترش فاجعه‌های گوناگون کشیده است. در حال حاضر، هم محیط زیست شهری ما اسیر و مریضِ شدّت آلودگیهاست و هم محیط زیست طبیعی‌مان مخروبه و فرسوده شده است.

                            هوای کشنده تهران

در پاییز و زمستان امسال (۱۳۷۷) بار‌دیگر بحران مُزمن هوای مسموم و مسموم کننده تهران، به صورتی حادّ و خطرناک، این کلان‌شهر ۱۲میلیونی را غافلگیرکرد. روزنامه‌های ایران و خبرگزاریهای خارجی، از مرگ ناگهانی شمار زیادی بیماران قلبی و ریوی «در اثر سطح بالای آلودگی هوا» خبر دادند. امّا دولت و «مسئولان» به‌جای متوقف کردن فوری تردّد خودروها و اجرای برنامه ضربتی مبارزه با آلودگی فقط به صدور اطلاعیه و توصیه به خانه ماندن و دستور تعطیلی مدارس خود را سرگرم کردند. بستن مدارس که بعضاً اثر معکوس داشت و به ضرر سلامتی بچه‌ها تمام شد:

«آلودگی هوای تهران به حدی رسیده که مسئولین ناچار شدند مدارس شهر تهران و حومه را به خاطر حفظ سلامتی کودکان تعطیل کنند… با اعلام تعطیلی مدارس، عده‌یی از کارمندان مجبور شدند کودکان را همراه خود به محل کار ببرند. نتیجه آن شد که این گلهای زندگی در معرض آلودگی بیشتر قرار گیرند. روز گذشته محدودهٌ مرکزی شهر تهران ـ‌که بیشترین میزان آلودگی هوا در آن‌جا ثبت شده بود ـ‌هم‌چنان از ازدحام جمعیت موج می‌زد، بااین تفاوت که اغلب عابرین، دست کودکی را نیز در دست داشتند. کوچه و خیابانهای شهر تهران دیروز شاهد حضور اجباری کودکان بود ولی از تردّد خودروها کاسته نشد»

 (روزنامهٌ جمهوری اسلامی،۲۴آذر۷۷).

 تشدید بحران آلودگی هوا به‌طرزی تکان‌دهنده و اسفناک، صحّت بررسیها و پیش‌بینیها را به اثبات رساند. نگارنده از۵سال پیش به این سو، مرتّب، مسألهٌ بحران فزاینده آلودگی هوای شهرهای ایران، و به‌ویژه، مسمومیّتِ رو به‌خطرِ هوای تهران را از جوانب گوناگون مورد بحث قرارداده و به مخاطرات آن توجه داده است. ما، ضمن این که حل قطعی این مُعضل مرگبار را در امکان سیاسی و توان مدیریتیِ حکومت فاسد و جابر آخوندی نمی‌دانسته‌ایم،امّا بااحساس مسئولیّت نسبت به زندگی و سلامت شهرهای میلیونی کشور، بارها حداقل طرحها و برنامه‌های اضطراری مبارزه با آلودگی هوا را تبلیغ کرده‌ایم (نمونه: انتشار اخبار و طرح درخواستهای تظاهرات کودکان علیه آلودگی هوای تهران در سالهای گذشته). درعین حال با ذکر آمار و تحلیل روند رویدادها و داده ها ،  همیشه براین عقیده بوده‌ام که با ادامه نظام ولایت فقیه وضع وخیمتر خواهد شد…۵ سال پیش،یکی از نخستین سخنرائیهای این جانب در حضور هموطنان مقیم واشنگتن و لس آنجلس( ۷ و ۸ اسفند ۷۲) به همین «فاجعه آلودگی هوای تهران» اختصاص داشت. آن جا از جمله در بررسی علل ناکامی «طرح ترافیک» تهران – که فی نفسه یک دستورالعمل ساده است و در بسیار شهرهای دنیا به سرعت و با موفقیّت به اجرا درآمده – چنین نتیجه گرفتم:

« علت اصلی درماندگی رژیم در اجرای واقعی و جدّی طرح ممنوعیّت ترافیک در منطقه مرکزی شهر تهران صرفاً یک محاسبه سیاسی- امنیّتی است!… ترافیک خاص دولتیها و نهادهای سرکوب و اختناق دراین منطقه مرکزی، مانع از موفقیّت طرح ترافیک بوده و خواهد بود …

رژیم (جمهوری اسلامی) به دلیل امنیّتی و حفاظت از مراکز خودش و نیز کنترل مردم و دوام جوّ خفقان، نیاز شدیدی به ترددّ این همه خودرو و موتور سیکلت بسیجیها (حدود ۲۰۰ هزار خودرو دولتی و نهادها) دارد و اینها جملگی از برچسب «عبور مجاز» استفاده می کنند…متآسفانه بخش مهمی از خودروهای آلاینده در اختیار بعضی از دستگاههای دولتی و به خصوص نهادها و ارگانها می باشند.»

در طول این ۵سال، جمعبندی مکرر من این بوده که خصلتهای نظام ولایت فقیه قرون‌وسطایی است و نمی‌توان خطوط فکری و فساد پراتیکی سیاستهای آن را با خُرده‌گیری و شکوه و عریضه اصلاح کرد. در هیچ کدام از محورهای مبرم مملکتی ـ‌‌ و از جمله در زمینه محیط زیست ‌ـ‌ هم اصلاً دنبال شناخت و درمان قطعی دردها نبوده و نیست. مطلوباتش چیزهای دیگری اند، منتها در امور عام‌المنفعه کشور با ظاهرسازی و قول و وعده، یعنی روشی که اکنون مردم ایران به طنزی گزنده نامش را «حرف‌درمانی» گذاشته اند، مردم را مشغول و گرفتار و جان به سرمی‌کنند. جالب است که اکنون مردم هم از سر تجربه، کم و بیش، به همین ارزیابی نزدیک شده اند:

«دبیر هنزستانی واقع در شهرستان کرج گفت: مسئولان عادت کرده اند که هروقت با “بحران” مواجه می شوند حرکت “مسّکن و نمایشی” اجرا می کنند اما اگر فقط یک هفته آلودگی هوا کاهش یابد آنها از برنامه ریزی و انجام کارهای زیربنائی برای حل این معضل شهر تهران دست برمی دارند. وقتی راننده یک خودروی کاملاً کهنه و قدیمی می گوید با پرداخت ۵ هزارتومان رشوه توانسته مجوّز معاینه فنی بگیرد، چه کسی پاسخگوست؟» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۵ آذر ۷۷)

به تجربه دو دهه گذشته، از مسئولان حاکم کسی خود را پاسخگو در برابر مردم نمی داند. در یک مرور کوتاه و سریع تقویمی متوجه می شویم که این جماعت نه زبان انتقاد و درخواست و بیانیه کارشناسی را می فهمد و نه از رواج مرگ و میر شهروندان (براثر تشدید آلودگی هوا ) تکانی می خورد.

 سابقه بحران آلودگی هوا به خیلی سالهای پیش برمی گردد. سالهای مداوم زهر کشنده هوای آخوندی بی سر و صدا از مردم بی دفاع قربانی می گرفته تا این که اواخر تابستان ۷۲ برای نخستین بار گروهی از کارشناسان سازمان بهداشت جهانی به تهران می آیند و پس از آزمایشها و بررسیها………. سرانجام اعلام می کنند به لحاظ آلودگی هوا « تهران آلوده ترین شهر جهان است».

 درهمان سال است که واقعیّت هولناک مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا ، لابلای یکی از گزارشهای بلند مطبوعات از پرده بیرون می افتد:

« آمار پزشکی قانونی تهران حکایت از روند فزاینده مرگهای زودرسی می کند که مستقیماً ناشی از افزایش برخی آلاینده ها در هوای پایتخت، به میزان ۱۰ تا ۲۰ برابر استانداردهای تعیین شده از سوی سازمان بهداشت جهانی است.» (ماهنامه صنعت حمل و نقل، دی ۷۲)

همین خبر در شماره اسفند ۷۲ مجله “جامعه سالم” نیز درج می شود: « طبق گزارشهای پراکنده پزشکی قانونی، مرگ زودرس (دراثرآلودگی هوا) در تهران غوغا می کند.»

دو ماه بعد هم یکی از اساتید دانشگاه ، ضمن مقاله ای، فاجعه را به “مسئولان” گوشزد می کند:

 « آلودگی هوا به تدریج همانند امراض سهمگین چون وبا و طاعون، وضع بسیار نگران کننده و وحشتناکی به وجود آورده است. سکته های قلبی، سرطان پوست و ریه ، تنگی نفس، خارش پوست، کم اشتهائی و سردرد و ناراحتیهای روحی و روانی… اما مسئولان تنها به دادن هشدار و توصیه به بیرون نیامدن از خانه اکتفاء کرده اند.» (روزنامه سلام، ۱۰ اردیبهشت ۷۳)

آن زمان منابع آلودگی هوای تهران خیلی زود شناخته می شوند: حدود ۷۵ درصد خودروهای دودزا، حدود ۲۰ درصد گاز و غبار سمّی صنایع و کمتر از ۱۰ درصد هم دستگاههای خانگی.

درمورد علل آلایندگی خودروها نیز کارشناسان به اهم مسائل مربوطه اشراف دارند: تکنولوژی کهنه، خودروهای فرسوده ، مصرف بنزین سرب دار، کثرت سفرهای شهری، فقدان معاینه فنی و نبود مهندسی ترافیک. بنابراین درهیچ بخشی از این بحران مزمن و مرگبار ،مشگل به فقدان اطلاع و آگاهی “مسئولان” برنمی گشته است. از حیث وجود قانون و ضابطه نیز کمبود اساسی وجود نداشته است:

درپی نخستین کنفرانس جهانی محیط زیستی( استکهلم ۱۹۷۲)، اولین قوانین مربوط به کنترل آلودگی هوای شهرها در ایران به سال ۱۳۵۳ تصویب می شود. اما، پس از روی کار آمدن خمینی و استقرار حکومت اسلامی، بحث و رسیدگی به این موضوعها مدتها متوقف می ماند تا این که در سال ۱۳۷۱ اصلاحیه قانون قبلی به مجلس می رود . به دنبال سفر هیآت سازمانی بهداشت و بانک جهانی به ایران و علنی شدن آمار و ارقام آلاینده ها و شمار فزاینده مرگ و میرها، البته فشار ارگانهای بین المللی هم به نارضایتیهای داخلی افزدوه می شود. سرانجام رژیم جمهوری اسلامی – در رابطه با خواست دریافت «تسهیلات ارزی برنامه زیست محیطی ملل متحد» ناگزیر می بایست مفاد قانونی و ضوابط مکتوب و قابل قبول ارائه کند. این است که ناگزیر در اردیبهشت ۱۳۷۴ قانون « نحوه جلوگیری از آلودگی هوا» به تصویب می رسد. به محض تصویب و ارائه این قانون به مراجع پول دهنده خارجی ناگهان در داخل ورق برمی گردد. فاجعه از پرده بیرون افتاده ، لذا به شیوه آخوندی، رویه کنترل و “ارشاد” تبلیغات در جامعه پیش گرفته می شود. رسانه های دولتی دیگر کمتر به مباحث انتقادی و هشداردهنده کارشناسان و اساتید زیست محیطی میدان می دهند بلکه (به دستور بالا) خود میدان طرح و بحث می شوند و یا این که  «مسئولان » مصیبت خود رآساً  اختیار انتقاد و ارزیابی «مشگلات» را به دست می گیرند! سرانجام شخص رفسنجانی ، با منطقی مشابه “ایران آزادترین کشور دنیا” ، مدعی می شود:

 «دولت توانسته است با اجرای طرحهای مختلف [؟]، با کنترل صنایع مزاحم و مخرّب محیط زیست، با جایگزینی نوع سوخت و ایجاد فضای سبز ، علاوه بر کاهش آلودگی، در مصرف انرژی و سرمایه های ملی نیز صرفه جویی کند.»  (اطلاعات، ۲۴ خرداد ۱۳۷۴)

چند ماه پسانتر  وردستش کرباسچی نیز ، در گفت و گو با خبرنگاران آلمانی باد به غبغب می اندازد که :

 « بسیاری از مشکلات تهران،به ویژه ترافیک،نسبت به سالهای گذشته برطرف شده است…طی سالهای اخیر بخش قابل توجهی از منابع آلوده کننده هوای شهر(تهران)تحت کنترل قرار گرفته است.» (همشهری۱۷آبان ۱۳۷۴)

کرباسچی درضمن صاحب امتیاز روزنامه همشهری است، جالب است فراموش کرده تنها سه روز پیشتر در همان صفحه نشریه اش ، از قول کارشناسان، وارونه مدعای وی درج شده بوده است:

«کارشناسان محیط زیست می گویند آلودگی هوای تهران شدّت یافته است.» (۱۴ آبان ۱۳۷۴)

مرگ و میرهای ناشی از آلودگی هوا ادامه و وسعت می یابند. از رقم ۴ هزار قربانی در سال سخن می رود. رفته رفته ارقامی از قربانیان دیگر در اثر آلودگیهای جوراجور، به رسانه ها و بحثها می کشد. هنوز ژورنالیستها و کارشناسان و اساتید دانشگاهی به ارقام و فهرستهای واقعی قربانیان و آسیب دیدگان مربوطه – در پزشک قانونی و بیمارستانها و ….- هیچ دسترسی ندارند. با گذشت زمان اوضاع وخیمتر می شود. در سال ۱۳۷۶ سرانجام یک بانوی« کارشناس محیط زیست» در گفت و گویی با روزنامه همشهری رقم فوق را به ترتیب زیر تصحیح می کند:

«سالانه ۴ هزار نفر در تهران فقط بر اثر آلودگی ذرات معلق در هوا – و نه همه آلاینده هائی که به طور معمول در هوای آلوده وجود دارد – جان خود را از دست می دهند.»   (همشهری ، ۱۹ شهریور ۱۳۷۶)

 

این زمان دیگر حتی آمار و ارقام شاخصهای آلودگی هوای تهران را در اختیار افکار عمومی هم نمی گذارند. وقتی خبرنگار روزنامه سلام از مدیر عامل “شرکت کنترل کیفیّت هوای تهران” می پرسد علت چیست که نمودارهای آلودگی در اختیار رسانه ها قرار نمی گیرد؟ وی که طبعاً اطلاعات مربوطه را در دست دارد و از وخامت اوضاع به خوبی مطلع است، پاسخ اندیشه انگیزی پیش می کشد:

« شاید به دلیل نگرانی مردم از انتشار نمودارها خودداری می شود» (سلام ، اول آبان ۱۳۷۶)

توجه داشته باشیم این رویکرد ” شفّاف” رسانه ای در سال نخست ریاست جمهوری خاتمی و برقراری “جامعه مدنی” به اجرا درمی آید! دراین فاصله نتایج «نخستین طرح جامع تحقیقاتی » راجع به آلودگی هوای ناشی از حمل و نقل شهری،در اختیار جمع کثیری ازمتخصصان ومسئولان داخلی و خارجی قرار گرفته است. حاصل کار این طرح عظیم ، که از دو سال پیش با همکاری « تسهیلات محیط زیست جهانی» و با بهره گرفتن از کلیه اطلاعات موجود ابعاد و محورهای آلودگی هوای شهر تهران و نیز امکانات رفع مشگل و بهبود کیفیّت هوا را مورد پژوهش و بررسی قرار داده ، در جریان « کنفرانس بین الملی آلودگی هوا» ،که درروزهای ۷ و ۸ تیرماه ۷۶ در تهران برگزار می شود، به آگاهی همایش جهانی مزبور می رسد.  با آن که جزئیات نتایج به دست آمده انتشار عمومی نمی یابد ، ولی روز بعد از پایان همایش مذکور می توان یکی از مهمترین نتیجه گیریهای کنفرانس را به قرار زیر در روزنامه همشهری مورخ ۹ تیر ۱۳۷۶ خواند:

« درصورتی که تنها به اجرای اقدامات پیش بینی شده برای کاهش آلودگی هوا اکتفاء شود ، به دلیل افزایش جمعیّت و شمار خودروها، به غیر از ذرّات معلق که غلظت آنها اندکی کاهش خواهد یافت ، غلظت سایر آلاینده ها در طول ۲۰ سال آینده افزایش یافته یا در حدّ فعلی باقی خواهد ماند.»

آیا این ارزیابی مشترک کارشناسان داخلی و بین المللی به معنای اعلام ورشکستگی دولتهای رفسنجانی و خاتمی در این زمینه و رسوائی آشکار سیاستهای تبلیغاتی آنها نیست که بی وقفه با ظاهرسازی و عوام فریبی حقایق هولناک آلودگی هوا را وارونه جلوه می دهند؟ دست برقضا، درست یک ماه پیشتر،وزیر نیرو ضمن مراسم ویژه ای گفته بود :

«امسال، سال سالم سازی هوای شهر تهران نامگذاری شده است.» (همشهری ۱۲ خرداد ۱۳۷۶)

ولی ۵ ماه پسانتر هنوز بحران در تهران و دیگر شهرها ادامه دارد. یکی از نزدیکان دولت، ضمن یک سخنرانی، هشداری به زبان می آورد که سالهاست ما بارها بدان توجه داده ایم:

 «اغلب شهرهای بزرگ و به ویژه تهران ، با بحران بهداشتی ناشی از آلودگی هوا رو به رو هستند.» (همشهری، ۱۱ آبان ۱۳۷۶ )

مردم هم به تجربه سالها واقعیّت این بحران مخرّب و کشنده را خوب حس کرده اند و می دانند که نه قول و وعده دولتهای قبلی حاصلی داشته و نه آز “قانونگرائی” و «ابتکار» دولت خاتمی انتظار بهبودی اوضاع می رود:

 « همه مردم، خصوصن ساکنان شهرهای بزرگ هنوز مصوّبه سال ۷۳ نمایندگان مجلس را به یاد دارند. براساس این مصوّبه استفاده از وسائل نقلیه موتوری که بیش از حدّ مجاز دود کند و مواد آلاینده وارد هوا نماید ممنوع شده است. ولی این که امروز ، در پاییز سال ۷۷ مردم تهران به چه میزان از نتایج این مصوّبه بهره مند شده اند خود پرسشی است که واقعیّت خطرناک شدن درجه آلودگی هوا تنها پاسخ آنست!» (روزنامه جمهوری، ۲۶ آذر ۷۷)

کاهش و احتمالا رفع بحران آلودگی هوای تهران، علاوه براقدامات ضربتی و عاجل، مستلزم اجرای مجموعه ای پیوسته از طرحهای اساسی میان مدت و بلند مدت است که همگی از نظر علمی شناخته و آزموده اند و سالهاست از جانب مراجع بین المللی و نیز کارشناسان مجرّب ایرانی مطرح شده اند. نگارنده نیز بارها طیّ گفتارها و برنامه های رادیو تلویزیونی بر ضررورت اجرای طرحهای زیر تآکید کرده است:

  • توسعه سریع ناوگانهای حمل و نقل عمومی،
  • راه اندازی و توسعه سریع شبکه مترو،
  • الوّیت دادن به گازسوز کردن تمام خودروها با یارانه دولتی،
  • حذف سرب و گوگرد از بنزین و بالابردن کیفیّت آن،
  • توقف تولید[مونتاژ] خودروهائی که مصرف بنزینشان بالا و شدیدن دودزا هستند، مانند پاترول و….
  • مدرنیزه کردن بنیان فنی تولید خودرو درکشور،که هنوز با تکنولوژی ۳۰ – ۴۰ سال پیش کار می کند و همین مسآله یکی از تنگناهای اصلی و مانع ترمیم و بهبودی هوای تهران است،
  • کاهش مصرف سوختهای فسیلی و حمایت دولتی از پیشرفت تکنولوژیهای پاک و بهره جوئی از انرژیهای پایدار ،
  • و درنهایت تحوّل ارکان اقتصار و صنایع کشور به نوع اکولوژیک و سازگار با حفظ محیط زیست و توسعه پایدار .

فهرست بالا در اکثر خطوط جنبه آرمانی ندارد و بلافاصله قابل تحقق میدانی است هرآینه طرحها و سرمایه گذاری مربوطه را در دستور کار و اجرا قرار دهند. این اقدامات جملگی متناسب با الزامات اجتماعی و بهداشتی زندگی در کلان – شهرهای صنعتی تنظیم شده اند و بسیار کشورهای “درحال توسعه” اصول و میزانهای مربوطه را در برنامه های ملی کشورشان لحاظ کرده اند( نمونه: مالزی، هند، ترکیه، مکزیک و…). متآسفانه نظام فاسد ولایت فقیه زمانی که وضعیّت مالی اش شکوفا بود اساساً دنبال حفظ محیط زیست نبود و ترجیح می داد ثروت ملک و ملت را به تنور جنگ بریزد. حالا هم که صرفنظر از «حرف درمانی خاتمی» ، جهت پیگیری و اجرای چنان برنامه هایی به کلی فاقد امکانات مالی و…. ظرفیّت و عزم سیاسی هستند.

اگر این نظام توان اجرای به موقع حتی بخشی از این برنامه ها را می داشت، درعمل کار به جائی نمی کشید که فقط یک قلم از این طرحهای لازم  – یعنی پروژه راه اندازی مترو تهران در یک یا دو خط – فراتر ازعمر یک نسل به درازا کشد!

به یاد آوریم که فکر ایجاد مترو  نخستین بار در سال ۱۳۳۷ عنوان شد و از سال ۱۳۵۶ نیز حفاریها در تهران آغاز گردید. آخوندها که به قدرت رسیدند مدتی بعد با اختصاص درآمدهای بیکران پنج معدن بزرگ کلاردشت و دشت مغان – ضمن وارد کردن خسارتهای سنگین محیط زیستی به منطقه کلاردشت – مدعی شدند نیازمندیهای مالی اجرای طرح را تآمین کرده اند و قول دادند کار به سرعت تمام خواهد شد. با وجود این ، از سال ۱۳۶۵ که این طرح شروع مجدد یافت تاکنون( ۷۷) مدت ۱۲ سالست که مرتب خرج می کنند و اکنون سالهاست که مدیرعامل شرکت مربوطه قول راه اندازی عنقریب مترو را به افکارعمومی می دهد. در سال ۱۳۷۲ با کلی تبلیغات اعلام شد که :

 « درسال ۷۴ حتماً سوار مترو می شوید» ( ابرار، اسفند ۷۲)، بعد که سال ۷۴ فرا رسید وعده تمدید شد:

 « فاز یک مترو در اواخر ۷۵ راه اندازی می شود.» ( همشهری، ۱۳ مهر ۷۴)

از آن تاریخ دوسال و نیم دیگر هم خرج کردند و کردند تا این که باز همان « مدیرعامل» در بهار امسال گفت :

 «فاز یک خط مترو تهران-کرج درزمستان امسال افتتاح می شود.» (همشهری ، ۲۳ تیر۷۷)

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل !                  ادامه دارد

————————————————————

* چاپ نخست در ویژه نامه مورّخ ۲۲ بهمن ۱۳۷۷ ماهنامه «شورا»،