چند کلمه به یاد مارکس

چند کلمه به یاد مارکس
مارکس که بود؟

من هر زمان و هر بار که به مارکس فکر می کنم یا تصویرش را می بینم احساس آشنائی می کنم. متاسفانه مطالعات من از مارکس و آثار او محدود و اندک است. نگاهی گذرا به جلد سوم کاپیتال انداخته ام. فصل اول که در باره کالا هست را چندین بار خواندم تا به سطحی از درک رسیده باشم. مارکس در این فصل اساس و پایه تئوری اجتماعی خود را می ریزد و در فصول دیگر، علاوه بر تئوریهای زیاد دیگر، به مسائل کنکرت تری می پردازد. مارکس اساس سرمایه داری را که چیزی نیست جز یک رابطه اجتماعی بنام رابطه کار مزدی، که اسم دیگر آن سرمایه است را در جزئیات و پایه ای ترین سطح توضیح میدهد.

مارکس کارگر و کار او را بدقت دنبال می کند. از زمانی که کارگر “مجبور” میشود برای بقا و حیات نیروی کار خود را به ازای مقدار مشخصی پول بنام دستمزد به سرمایه دار بفروشد پدیده ها و واقعیتهای کارگر و کار را دنبال می کند تا زمانی که تراکم کارگران در محل کار تجمع و تشکل آنها را بر سرمایه تحمیل می کند. مارکس کارگر را از روزی که وارد رابطه کار مزدی میشود تا روزی که طبقه کارگر از طریق یک انقلاب کارگری، یعنی انقلابی که رهبری آن در دست طبقه کارگر باشد، رابطه کارمزدی را در هم می شکند و قانونا و عملا لغو می کند دنبال می کند.

اما، همانطور که مارکس می گوید، و منصور حکمت آن را تکمیل می کند، برای در هم شکستن و لغو عملی رابطه کار مزدی کارگر باید متحزب باشد. کارگر بدون حزب خود ملعبه دست دسته ها و گروهها و جناحها و احزاب سرمایه دار خواهد بود، حتی اگر بزرگترین و پرقدرت ترین تشکل کارگری را هم داشته باشد. این حزب تنها می تواند یک حزب کمونیستی باشد که کار پیش روی آن تغییر ریشه ای دنیاست، و برای این کار انقلاب را لازم می بیند، انقلابی که رهبری آن در دست حزب کمونیستی باشد. حزبی که انقلاب را تدارک می بیند و آن را در دستور روز خود قرار می دهد. حزبی که کار اولش یافتن یک پاسخ علمی و سیاسی و کمونیستی و انسانی به امر انقلاب است. حزبی که تلاش تئوریک و پراتیک آن در پاسخ به این سوال طرح میشود و موضوعیت می یابد: چگونه باید حاکمیت سرمایه را در یک کشور مشخص یا منطقه یا جهان در هم شکست و جامعه ای مبتنی بر برابری و آزادی انسانها، آزادی و رهائی قبل از هر چیز از استثمار انسان از انسان ( که بروشنی باید محکوم شود ولی اخلاق متفکران و مدافعان سرمایه داری هنوز به حدی نرسیده است که این تبعیض و جنایت آشکار را محکوم کنند)، آزادی از “رابطه کار مزدی”.

مارکس نبرد تاریخی بشر را توصیف می کند و توضیح میدهد. با تئوری مارکس راحت تر میشود مبارزه تاریخی بشر علیه نابرابری و ظلم و ستم طی تاریخ صد هزار یا دویست هزار ساله نوع انسان امروزی را فهمید. همین استثمار که امروز در شکل رابطه کار مزدی دیده میشود چند صد سال پیش در شکل قالب رابطه ارباب رعیتی و پیشتر ها هم در شکل رابطه برده داری اتفاق می افتد. ریشه استثمار انسان است. سرمایه داری ریشه در نظامهای پیشین خود دارد. مارکس زبان و بیان و تئوری و پراتیک رهائی انسان از استثمار است. مارکس بهترین تئوری سرمایه و چگونگی از میان برداشتن آن را بیان کرده و ارائه داده است.

مارکس برای من سمبل و نشانه و پرچم و تصویر مبارزه علیه استثمار و مبارزه علیه سرمایه در عصر ما هست و برای بعد از ما هم چنین است. مارکس قهرمان مبارزه تاریخی بشر علیه نابرابری و ستم و تبعیض و اسارت است. برای این است که مارکس برای من خیلی آشناست. مارکس برای تمام انسانهای آزادیخواه و برابری طلب که اندکی شناخت از مارکس دارند آشناست: مارکس فریاد برابری و آزادی نوع انسان است. مارکس فریاد رهائی انسان از اسارت سرمایه است. مارکس سمبل انسانیت است.

زنده باد مارکس