آیا هشت مارس یک حق دمکراتیک است؟

در حول و حوش ٨ مارس هستیم . انجمنها ، سازمانها و احزاب سیاسی خود را آماده می کنند تا جشنها و مراسمهای ٨ مارس را برگزار کنند.
باز خوانی تاریخچه ٨ خیلی خوب است و هر ساله فعالین و سازمانهای گوناگون اینکار را میکنند و من اینجا قصد اینکار را ندارم.
بعضی از فعالین سیاسی و برخا فمینیست معتقدند که ٨ مارس یک حق دمکراتیک است و آن را با حقوق اقلیتهای ملی یا حقوق بومیها در کانادا مقایسه می کنند و حکم می دهند که فقط زن می تواند از حق خودش دفاع کند. یا بومیها در کانادا فقط خودشان می توانند از حق خودشان دفاع کنند. یا اگر آپارتاید نژادی را در آفریقا در نظر بگیریم ، فقط سیاهپوستان حق دارند در مبارزه علیه نژادپرستی مبارزه کنند.

اگر فرض را براین بگیریم که حق خودمختاری در کردستان یک حق دمکراتیک است ، یا حق برابری زن و مرد یک حق دمکراتیک است. حق دمکراتیک کوتاه مدت است . تا زمانی یک خواسته است که تحقق نیافته است . به محض تحقق آن خواسته و رسیدن به آن ، آن خواسته تحقق پذیرفته و دیگر یک مطالبه نیست و آن حق بدست آمده است و آن مبارزه تعطیل می شود. اگر در کردستان خواست خودمختاری مطرح شود و این خواست عملی شود ؛ دیگر نمی توان دوباره این خواست را مطرح کرد. چون مسخره میشود. شما یک خواستی دارید و وقتی خواستت برآورد شد ، دیگر نمی توانی عین آن خواسته را مطرح کنید .

هر چند به نظر من آپارتاید نژادی یا حق بومیان در کانادا یک حق حقوق بشری- سیاسی است. اما من فعلا قصد ندارم به این موارد اشاره کنم .
اگر فرض را بر این بگیریم که خواست برابری زن و مرد یک خواست دمکراتیک است.
فرض را بر این می گذاریم که زنان در ایران به همه حقوق دمکراتیک خود رسیده باشند.
مثلا زمان شاه یا ترکیه ٢٠ سال قبل را در نظر بگیریم (البته نه بطور کامل). یا همین کانادا و اروپا را در نظر بگیریم. سوال این است که آیا زنان در اروپا و کانادا حقوق کامل دمکراتیک خود را اعاده کرده اند؟
اگر حق زنان دمکراتیک است و حق داده شد، شما را میفرستند خانه . حق زن یک خواست طبقاتێ – سیاسی است . یک زن کارگر که نان آور خانه است ، معضل اصلیش پوشش نیست ؛ معضلش این است که شکم بچه هایش را سیر کند. حق پوشش ثانوی میشود.
امروز برابری زن و مرد در دنیا یک امر طبقاتی است، نه فقط سر دستمزد و خواسته های صنفی. امروزجنبش برابری زن و مرد در خاورمیانه یک امر کاملا سیاسی- طبقاتی است. نقش بوجود آوردن و ترویج دادن اسلام سیاسی از ۴٠ دهه قبل بالکل و تقویت داعش در خاورمیانه بالاخص یک امر طبقاتی است. بالاخره امروز دولتهای اسلامی در ایران ، عربستان، ترکیه و افعانستان جزو سیستم سرمایه داری جهانی هستند. قوانین مذهبی و شریعه را باید در یک مفهوم سرمایه داری دید و نه یک امر مذهبی – فرهنگی.
فرستادن زنان به خانه در افغانستان یک امر کاملا طبقاتی است. این مسِئله به نقش اسلام سیاسی در خاورمیانه برمیگردد. فرستادن زنان در رشته های آموزش و پرورش و پزشکی به خانه و اینکه زن حق ندارد بعنوان یک دکتر یا معلم کار کند ممکن است در تحلیل فرهنگی – اجتماعی یک ظلم به زنان رویت شود.
سوء استفاده از نیروی کار نیمی از جامعه به بهانه زن بودن و ساختن ترهات مذهبی و مردسالارانه برای توجیه آن یک شیادی کامل است. زنان پا به پای مردان باید از حقوق اجتماعی و صنفی خود برخوردار باشند. تقلیل دادن حقوق طبقاتی زنان به خواستهای اجتماعی حق مطلب را ادا نمی کند.
آزادی پوشش در ایران امروز یک امر کاملا سیاسی است. حجاب هویت و لوگوی اسلام سیاسی است. خیلی از زنان مسلمان هستند که اصلا پوشش یا حجاب را رعایت نمی کنند . اما وظیفه فعالین حقوق زن است که از آنها نیز دفاع کنند.
جدا سازی مردان طرفدار برابری زن و مرد از مبارزات زنان بر علیه نظام سرمایه داری و بر علیه مردسالاری یک امر و سیاست کاملا اشتباهی است . همچنانکه جدا کردن سفید (یا هر نژاد دیگری ) از بومیان کانادا اشتباه است. میتوان به یک مثال دیگر نیز اشاره کرد و آن اینست که بگویم هیچ کس حق ندارد از همجنسگرایان یا کسانی که می خواهند هویت جنسی خود را تغییر دهند دفاع کند. چون هترو سکسوالها درد همجنسگرا ها را نمی دانند.
مسایل حقوق بشری جهانشمول هستند .ما باید از تمام امکانات موجود و مستحکم کردن برای صف خود استفاده صحیح را بکنیم.
امیدوارم فعالین جنبش برابری زن و مرد به این نکات توجه کنند.

۸ مارس روز جهانی زن را تبریک میگویم.