اگر کمونیستهای راستین در این انتخابات رهبری نکنند نیروی دیگری رهبری خواهد کرد!
اگر برخی و گروهی از رفقای کمونیست با راهکارهای سوسیالدمکراسی کفه خواستها یا وظیفهی فوری خویش در این انتخابات را با امیال بورژوازی قرن ۱۸ و تحت شعار متوهمانه “آزادی، مساوات تحریم انتخابات” بهپیش برند از برایی در پیشروی جنبش کمونیستی کاستهاند. این رفقا نیاز دارند که عمیقاً درک کنند که چنین شعارهای تاکتیکی در مبارزه با دشمن آنان را در صف مقدم مبارزه قرار نمیدهد.
سؤال اساسی که در مقابل این رفقا که فکر میکنند چنین شعاری “فراگیر است” و آنان را “در صف مقدم” قرار میدهد، این است که این چه نیرو و طبقهای را “فرامیگیرد”؟ مهر کدام طبقه را بر آن خواهد زد؟ این شعار تاکتیکی در خدمت کدام طبقه است؟ چنین “فراگیر” نمودنی چراغ سبز نشان دادن به کدام نیروی طبقاتی است؟! آیا چراغ سبز به “چپ ” رفرمیست نیست؟ این مقدم بودن نسبت به چه چیز هست؟
رفقا، آیا فکر نمیکنید که چنین مقدم بودنی شمارا به عقب صف کمونیستی و در ابتدای صف بورژوازی لیبرال قرار داده است. رفقا به خود آیید! رفقا، آیا شما میخواهد با چنان شعار تاکتیکی جنبش کمونیستی از عقب در صف مقدم باشد! سوای نیت این رفقا شکی نیست که این رفقا شرایط از عقب در صف مقدم بودن خویش را فراهم کردهاند.
نباید در این موقعیت حساس که باید مهر جنبش کمونیستی را با یک تاکتیک بلشویکی-مائوئیستی بهطور برجسته و شفاف بر تحریم این انتخابات زد، با چنین شعارهای بورژوا لیبرالی خود را در چنین موقعیت مهآلودی رنگین کمانه و غیر سرخی قرار دهید.
شوربختانه سالها است که برخی از نیروهای مدعی کمونیست جهانی ازجمله در ایران بعد از شکست موقتی کمونیسم و پایان موج انقلابات کمونیستی قرن ۲۰ که از انقلاب کمون ۱۸۷۱ شروع گشت و با انقلاب بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷ در شوروی و در ادامه انقلاب مائوئیستی در ۱۹۴۹ که با فروپاشی سوسیال-امپریالیسم شوروی(سوسیالیسم در حرف اما امپریالیسم در عمل. بعد از مرگ رفیق استالین در ۱۹۵۳ و با به قدرت رسیدن رهروان سرمایهداری خزیده در حزب به رهبری خروشچف کشور سوسیالیستی شوروی به یک نظام سرمایه داری-امپریالیستی تغییر ماهیت داد.) و مرگ مائو تسه دون در ۱۹۷۶ پایان یافت، هرچند کماکان خود را “کمونیست” یا “سوسیالیست” مینامند تحت عناوین و توجیهات ضد کمونیستی به کمونیسم پشت کردهاند و دیگر به علم کمونیسم و انقلاب کمونیستی اعتقادی ندارند. و معتقدند که در بهترین حالت تنها میتوان در چارچوب نظم سرمایهداری- امپریالیستی برجهان که هماکنون عرصه تاختوتازش با بنیادگرایی تروریسم مذهبی به دهشتی برای تودههای تحت ستم و استثمار تبدیل کرده است، میتوان رفرم و اصلاحات کرد و نان خشک و استخوانی برایشان فراهم کرد. این نیروها دیگر به امکان وقوع انقلاب کمونیستی اعتقادی ندارند. و شوربختانه با شعارهای رفرمیستی “آزادی و مساوات” بورژوازی لیبرال قرن ۱۸ به یک عقبگرد تاریخی رجعت نمودهاند. تحت عنوان رجوع به مارکس از مارکس هم عقبتر رفته اند! به دیدگاه های ژان ژاک روسو و روشنفکران بورژوازی خواهان مساوات و آزادی و رفاه عمومی قرن ۱۸ پناه برده اند! بیخود نیست که این نیرو به کمونیستهای راستین که بر گزینه انقلاب کمونیستی تأکید برجستهای میکنند، میگویند “شما هنوز به دگمهای گذشته راهکار و بدیل انقلاب کمونیستی در مقابل نظام جهانی سرمایه داری-امپریالیستی مارکس، انگلس، لنین و مائو تسه دون چسبیدهاید”. به ما میگویند واقعبین باشید و غیرممکنها ( یعنی انقلاب کمونیستی) را طلب نکنید! به ما میگویند ما با عصر نوینی سروکار داریم. باید این عصر را از زمان مرگ لنین و مائو جدا کرد. میگویند “مارکس، انگلس، لنین و مائو تسه دون مردهاند.”
یعنی به یک مفهوم واقعی به کمونیستهای راستین تشر میزنند و میگویند ” اصول و ایدهها و آموزگاران و بنیانگذاران مارکسیسم-لنینیسم-مائوئیسم نیز با مرگ آنها دفن شده است! کارایی ندارد! دیگر انقلاب کمونیست بدیل سرمایهداری نیست! میگویند عصری که ما با آن روبرو هستیم دیگر عصر امپریالیسم و انقلابات پرولتری نیست! تمامی این توجیهات ضد کمونیستی را بر متن تبلیغات امپریالیستها و دستگاههای تبلیغاتیشان در نظر بگیریم، آنوقت به سراشیب تسلیم طلبانه ای که چنین نیروهای در غلتید اند پی میبریم. این نیروها مدعی “سوسیالیسم” در مقابل دو راهحل کهنهی نظم کهن سرمایه داری-امپریالیستی حاکم برجهان از یکسو و راهحل ضد بشری تروریستهای بنیادگرای مذهبی از سوی دیگر برای پایان دادن به دهشتهای بشرت رنجدیده و تحت استثمار راهحل رادیکال سومی را متصور نیست. انقلاب کمونیستی که بقول مارکس رادیکالترین گسست از مناسبات سنتی مالکیت است، برای این گروه دیگر معنا و مفهومی ندارد. و نمیخواهند که با وقوع آن انقلاب رادیکالترین گسست از ایدههای سنتی وقوع یابد.
برخی از این رفقا آنچنان خوشخیالانه و خیالباف فکر میکنند که با دلخوش کردن نوجوانانه ادعا میکنند که گویا “تمام رفقای کمونیست در ایران شعار و لوگویشان را تأیید کردهاند”! چنین غلو کردنهایی در مبارزه اصلاً به سود جنبش کمونیستی نیست.
این دسته از کمونیستها نیاز دارند که هم جدی و هم مسئولیتپذیر باشد و پاسخ دهند که آمار ادعایی “تمام رفقای کمونیست در ایران شعار و لوگویشان را تأیید کردهاند” را از کجا آوردهاند؟ مگر در اداره سرشماری کمونیستهای ایران کار میکنند. که به چنین آماری دسترسی دارند؟ مگر فکر میکند کمونیستها صرفاً آناناند که در دنیای مجازی عکس و اسم رسمی خویش زدهاند؟! مگر همه کمونیستها علنی گرا هستند؟! این رفقا نیاز دارند که واقعا در برخورد با واقعیتها از ذهنیگرایی و تکیهبر تخیلاتشان دستبردارند و واقعیت و حقیقت را دستخوش تخیلات خویش ننمایند. این دسته از کمونیستها نیاز دارند بدانند که همهی کمونیستها بخصوص کمونیستهای راستین علنی گرا نیستند و مخفیانه و بدون علنی گرایی مجدانه به فعالیت کمونیستی مشغولاند بدون ذرهای ابهام به پیشبرد یک انقلاب کمونیستی در ایران بهعنوان زنجیری از انقلابات پرولتاریا جهان در مبارزه بیامان با نظام سرمایه داری-امپریالیستی و ارتجاع داخلی ( رزیم جمهوری اسلامی) وابسته به آن.
کمونیسم دروغین و رفرمیسم مرده است، زندهباد کمونیسم راستین علم رهاییبخش طبقه رنجدیده ستمکش و استثمارشونده!
زندهباد انقلاب کمونیستی
رأی کمونیستهای راستین به دهمین انتخابات فرمایشی مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان چنین است:
نه به انتخابات تحریم آن، آری به انقلاب کمونیستی!
برهان عظیمی
ده بهمن ۱۳۹۴ مطابق ۳۰ ژانویه ۲۰۱۶