زمانی که گلوله پاسداران سرمایه برقلب کارگران نشست!

زمانی که گلوله پاسداران سرمایه برقلب کارگران نشست!

رفقا کارگر و زحمتکش!

فردا، چهارم بهمن ۱۳۹۴ برابر با۲۴ ژانویه ۲۰۱۵ سردترین ماه سال است. ۱۲سال قبل، درچنین روزی، در گوشه ای از ایران تحت سلطه سیستم سرمایه داری خونمک و استثمارگر، سیستمی که تولدش را در خون و چرک ما کارگران جشن گرفته و می گیرد، در ایران تحت حاکمیت یکی از درنده خوترین، ارتجاعی ترین و خون ریزترین دولت های  معاصر، در گوشه ای دور افتاده در یک روستا تازه معادن مس کشف شده- خا تون آباد- شهر بابک کرمان، گلوله های جانیان سرمایه، پاسداران جمهوری اسلامی، قتل عام کننده گان بهترین کارگران و فرزندان زحمتکشان در زندانهایش، بر سینه گارگرانی نشست که جرمشان، فقط در خواست این بود که موقعیت فروش نیروی کارشان را داشته باشند تا بدین وسینه خود و خانواده شان بتوانند زندگی حداقلی نمایند و بر سود سرمایه داران بی افزایند.

اما، سرمایه داران تصمیم دیگری گرفته بودند. آنها، درک کرده بودند که کارگرانی  که با هم همبازی بوده اند، همدیگر شناخته و از نقاط قوت و ضعف یکدیگر آگاه اند و از یک همبستگی طبیعی و زحمتکشی برخوردارهستند را، سر شغل هایشان که خود بخود عوض می شدند و از کار ساختمانی به کارگر صنعتی نقل مکان می کردند، نگاه دارند، برایشان دردسرساز خواهند بود. آنها، می خواستند اولا تعدادی خودی، جاسوس، بعنوان کارگر وارد صفوف کارگران نمایند. دوما اینکه، کارگرانی را که یکدیگررا نمی شناختند، استخدام کنند تا  در موقعیت بی تشکلی ودر مواقع لازم، بتوانند، با اختلاف انداختن بین شان، آنطور که مورد دلخواهشان است، با کارگران رفتار نمایند. این  بود که با بهانه اتمام کار ساختمان سازی، کارگرانی را که قول استخدام شدن رسمی، داده بودند را، اخراج کردند. کارگران که می دانستند، بیکار شدن به  چه معنی است، در برابر تصمیم مدیران سرمایه داران مقاومت کرده و دست به اعتصاب و تحصن زدند.

سرمایه داران به درخواست های کارگران توجهی نکرده و کارگران را به تمسخر گرفتند. کارگران جاده بین شهربابک و کرمان را بعد از حدود یک هغته تحص بستند تا بدین وسیله صدایشان را به همطبقه ای هایشان برسانند. پاسداران اعزامی از کرمان و غیره به کارگران حمله ورمی شوند. گویا چند نفر از کارگران و اعضای خانواده شان، زخمی می شوند. خبر یورش پاسداران به کارگران به شهر بابک می رسد، مردم زحمتکش و کارگر به حرکت در می آیند و در این موقع کارگران هم خود را به شهر بابک می رسانند و در جلوی فرمانداری تجمع می کنند. در چنین شرایطی است که مزدوران سرمایه به دستور از مرکز یعنی از رئیس جمهور قانونگرا- خاتمی حیله گر و مزور که در داووس سوئیس مشغول اسکی با همپالگی های جهانی بود، از زمین و هوا، بوسیله هلی کوپترهای سپاه جنایت کار، کارگران و مردم شریف را به رگبار می بندند. به نوشته خود مدیا رژیم ۴نفر از کارگران به نام های مهدوی، ریاحی، جاویدی ، مؤمنی و یک دانش آموز پورامینی جان فشان می شوند و عده زیادی زخمی و دستگیر می گردند.

آری، چنین بود، یورشی که در تاریخ جنبش کارگری ایران فقط یک بار- زمان رژیم پیشین  به کارگران به جرم اعتصاب  شده بود با همان وحشیگری تکرار شد. در زمان رژیم تحت سلطه امپریالیست های شاه،  کارگران اعتصابی کارخانه جهان چیت- کرج در جاده قدیمی کرج- تهران و در محل کاروانسرا سنگی مزدوران ساواکی ، نیروی ویژه و ژاندارمری در اردیبهشت ۱۳۵۰، که عارم تهران بودند را به رکبار بستند و قتل عام نمودند، کارگران ساختمانسازی مس – خاتون آباد نیز، قتل عام شدند و برای صدمین بار و بلکه بیشتر  به اثبات این نکته پرداخت که دولت سرمایه داری، بویژه در رابطه با کارگران، قادر نیست و در واقع تمایل ندارد، هیچگونه مسامحه ای به خرج دهد، زیرا که هم تولید کننده سود سرمایه کارگران  هستند و هم اگر سازمان یافته و حرکت کنند، کل بساط سرمایه را  قادرند، درهم ریزند.  این ادعا، چندین بار به اثبات رسیده است، از آنجمله، می توان به کمون پاریس، اکتبرسُرخ روسیه، خود ایران – انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، گرچه کارگران متشکل نبودند و حزب شان را نداشتند و…اشاره نمود.

برای همین است که  دولت های سرمایه داران، برایشان فرق نمی کند، کدام دولت باشد؟ یعنی دموکراتیک باشد، با رأی و حتی، مبارزات توده ای و مسلحانه خود کارگران سرکار آمده باشد، دولت ضد نژاد پرست باشد و یا دولتی همچون جمهوری اسلامی که دیکتاتوری لجام گسیخته را  یدک می کشد و مرتکب جنایاتی بی شماری شده است، در برابر ما کارگران یکسان رفتار می کنند، یعنی با تمام توان می ایستند و از هیچ عمل زشت وضد انسانی کوتاه نمی آیند. ما این را، به بهترین شکل و ماهئیتش، در یورش ۴ سال قبل نیروهای پلیس و نیروی ویژه دولت  حزب کنگره آقریقا یعنی دولت ملی، دموکراتیک، ضد آپارتائید، انتخاباتی و… با شراکت خائنینی که اسم خود را حزب کمونیست آفریقای جنوبی گذاشته اند، بعینه دیدیم که به کارگران اعتصابی معدن طلای سفید در ماریکانا جمله ور شدند و ۳۴ نفر را  در یک لحظه جان فشان نموده و ۱۷۶ کارگر را زخمی و ۲۷۶ نفررا دستگیر کردند.

 ما، کارگران باید بدانیم که تا زمانی که، به یک نیروی سیاسی اجتماعی، بطور حقیقی تهدید کننده، تبدیل نشده باشیم که با زورسازمان یافتۀ مسلح مان در مقابل زور سازمان یافته  و مسلح دشمن طبقاتی مان قرار گیریم ، آنها به ما حمله می کنند، ما را قتل عام می کنند، به زندان می اندازند و تحت شکنجه قرار می دهند و از زندگی ساقط می کنند. بهترین دولت سرمایه داران، هنگامی که در مقابل ما کارگران قرار می گیرد، به دیکتاتور ترین دولت ها تبدیل می شود، قانونی ترین دولت سرمایه داران به بی قانونی ترین شیوه ها، ما را به رگبار می بندد، در مقابل ماست که دولت سرمایه داران، ماهئیت خود را که اساسا دستگاه سرکوب آنها بر علیه ماست، فاش می کند وهیچ مانعی را برسمیت نمی شناسد.

ولی، اگر ما، کارگران  متشکل و متحزب شده، بازو به بازو  و متحد شده باشیم. به آگاهی طبقاتی نائل شده، یعنی بدانیم که بعنوان یک طبقه ی اجتماعی مورد استثمار یک طبقه اجتماعی قرار می گیریم وتولید کننده اصلی نعم مادی ما هستیم، پس می باید بعنوان یک طبقه ی اجتماعی در برابرشان قرار گیریم، آنگاه همان طور که تجربیات تاریخی نشان داده است، مسئله کاملا فرق می کند. آنها دیگر توان حمله به ما را از دست می دهند و باید بساط ننگین شان را جمع کنند و به چاک بزنند.

برای این است، اگر دوست داریم که فردا به ما هم حمله نکنند و نیز خون رفقای کارگرمان از جمله در خاتون آباد به هدر نرفته باشد، یک مبارزه طبقاتی یعنی یک مبارزه سیاسی را – مبارزه ای برای درهم شکستن دولت کنونی  را لازم داریم. برای پیشبُردن چنین مبارزه ای که سخت  است و خونین، طولانی است و هزینه دار، ولی تنها چاره است، به وسیله پیشبُرد چنین مبارزه ای نیازمند هستیم. بهترین و مهمترین وسیله آماده کنندۀ ما کارگران برای  این جنگ طبقاتی لازم و ضروری، چون می دانیم که سرمایه داران و سردمداران دولتی شان، آخوند و کشیشان و دیگر نواله بگیران ، به آسانی لُفت و لیفت شان را از دست نمی دهند و برای همین است که این قدر نیروی سرکوبگر و مفتخور که مثل خودشان غیر لازم و زائد هستند، ترتیب داده اند،  خارج از اتحادیه و سندیکا، سازمانها و تشکلات دیگر، حزب کارگران آگاه، کارگران انقلابی- کمونیست مخفی می باشد. کارل مارکس این نیاز ما را در دوعبارت زیر، به باورمن، بخوبی فرمول بندی نموده است. او می نویسد که:

مبارزات اقتصادى و مبارزات سیاسى
یک:


طبیعتا هدف نهایى جنبش‏ سیاسى طبقه‌ى کارگر، تصرف قدرت سیاسى است؛ و طبیعتا براى این منظور، سازمانى از طبقه‌ى کارگر که داراى درجه‌اى از انکشاف قبلى بوده و در جریان خود مبارزات اقتصادى تشکیل شده و رشد یافته است، ضرورى مى‌باشد.

اما از طرف دیگر، هر جنبشى که در آن طبقه‌ى کارگر به عنوان طبقه به مخالفت با طبقات حاکم برمى‌خیزد و مى‌کوشد آنها را به وسیله فشارى از خارج تحت سلطه‌ى خود درآورد، جنبشى سیاسى است. مثلا، کوشش‏ براى به چنگ آوردن کاهش‏ زمان کار از سرمایه داران منفرد در یک کارگاه یا فقط در یکى از شاخه هاى صنایع به وسیله‌ى اعتصاب و نظایر آن، جنبشى صرفا اقتصادى است. در مقابل، جنبش‏ به منظور به دست آوردن قانون هشت ساعت کار و نظایر آن، جنبشى سیاسى است. و به این ترتیب است، که از همه‌ى جنبش‏ هاى اقتصادى منفرد کارگران، در همه جا جنبشى سیاسى پدید مى‌آید. یعنى جنبش‏ طبقه به منظور پیروز گرداندن منافع خویش‏ در شکلى عمومى، و در شکلى که داراى نیروى الزام اجتماعى عام مى‌باشد. اگرچه این جنبش ‏ها به وجود یک سازمان قبلى نیاز دارند، معهذا به نوبه‌ى خود وسایل انکشاف چنین سازمانى مى‌باشند.

در آن جایى که هنوز طبقه‌ى کارگر به درجه‌ى کافى سازمانى دست نیافته، تا بتواند علیه قهر دسته جمعى _ یعنى اقتدار سیاسى طبقات حاکم _ به مبارزه‌اى قاطع( مبارزه ای قهرآمیر- حمید قربانی) بپردازد، در هر حال باید با کار تهییجى پیاپى علیه شیوه‌ى برخورد سیاسى دشمنانه‌ى طبقات حاکم نسبت به ما، این طبقه را به آن درجه‌ى سازمانى ارتقا داد. در غیر این صورت، طبقه‌ى کارگر به صورت آلت دست طبقات حاکم باقى خواهد ماند.
(تلخیص‏ از نامه‌ى مارکس‏ به ف. بولت، مورخ بیست و سوم فوریه ۱۸۷۱،  به نقل از «کار مزدى و سرمایه»، انتشارات سوسیال، پاریس‏، ۱۹۷۲)

 

دو :

_ با توجه به این که پرولتاریا به عنوان طبقه، فقط در صورتى مى‌تواند علیه قهر دسته جمعى طبقات مالک وارد عمل شود، که در حزب سیاسى مجزاى خویش‏، در تخالف با همه‌ى اشکال قدیمى احزاب طبقات مالک، متشکل گردد؛
_ با توجه به اینکه تشکل پرولتاریا در حزب سیاسى‌اش‏ براى تضمین پیروزى انقلاب اجتماعى و هدف نهایى آن، نابودى طبقات، ضرورى است؛
_ با توجه به این که باید وحدت نیروهاى طبقه‌ى کارگر، که از قبل در مبارزات اقتصادى تحقق یافته، به عنوان اهرم توده هاى این طبقه در مبارزه علیه اقتدار سیاسى استثمار کنندگانشان به کار آید؛
کنفرانس‏ به اعضاى انترناسیونال خاطر نشان مى‌سازد، که در جریان مبارزه‌ى طبقه‌ى کارگر، فعالیت اقتصادى و فعالیت سیاسى این طبقه به طرزى ناگسستنى با هم پیوند دارند.
(تلخیص‏ از قطعنامه‌ى کنفرانس‏ لندن انجمن بین المللى کارگران _ انترناسیونال _، سپتامبر ۱۸۷۱، به نقل از همان ماخذ)

یک نکته ضروری و لازم، به باور من، در کشوری مانند ایران معاصر، سازمان  و نهادهای مبارزه ی روزمره کارگران محتاج ؛ نهاد سیاسی- حزب سیاسی هستند. این را، اگر نخواهم به تجربه ی تاریخی صد ساله اخیر مراجعه نمایم، مبارزات همین دو دهه نشان داده اند. از اوائل ۱۳۸۰ در ایران کوشش زیادی شد، تشکلات خارج از محیط کاری نیز شکل گرفتند، حتی در مواقعی هم متحد شدند، نمونه شورای تشکلات کارگری و غیره.  اما ، نتوانستند، تشکلی با مفهوم و معنی  صنفی را ایجاد کنند، چرا؟ برای اینکه خصلت سرمایه داری ایران، سرمایه داری اساسا، زائیده دوران امپریالیسم و ویژه که روبنای بس دیکتاتوری دارد،سرمایه از آن چنان رابطه ارگانیک در داخل برخوردار نیست، بیشتر ارگانیک شده در سرمایه جهانی- سرمایه غولپیکر- تراست ها ی امپریالیستی است، چنین اجازه ای را نه داده و نمی دهد. شاید من اشتباه کنم، ولی تجربه تا کنونی، این را نشان می دهد و زندگی واقعی، به نظر من،  این را اثبات کرده و می کند.

ولی، رفقا ی کارگر،  مبارزات طبقاتی مان، بعد از کارل مارکس، اثبات می کنند که بدون چنین جزبی که  از درون مبارزه جاری مان جوشیده باشد، حزبی که در یک مبارزه ی اساسا مخفی و غیر علنی و غیر قانونی ایجاد شده  و با شرکت خود در مبارزه طبقاتی موجود آبدیده، صیقل یافته ، تجربه گرفته و توده ای شده باشد و با چم و خم یک مبارزۀ مخفی و انقلابی با مأمورین مخفی آگاه شده باشد، مبارزات مان راه به جائی نبرده و همچنان، ما در برابر یورش های نیروهای بیرحم و سرکوبگر طبقه ی سرمایه دار امپریالیست و دولت های بغایت ارتجاعی و وحشی شده اش مانند رژیم جمهوری اسلامی، بی محافظ هستیم  و اگر حرفی به زنیم و عملی برخلاف دستورات مدیران، این نوکران سرمایه داران داخلی و خارجی انجام دهیم و یا حتی تصمیم به آن بگیریم ؛ ما را باز هم، درست مانند،  همطبقه هایمان در خاتون آباد و اقصی نقاط کشور ایران و جهان همچنانکه شاهد هستیم، به رگبار می بندند و قتل عام می کنند. برای اینکه این ها تکرار نگردند باید لوله سلاح به طرف سینه سرمایه داران  برگردد و قلب زائدشان را نشانه بگیرد! این نیازمند زور مسلح و سازمان یافتۀ ما، کارگران است.

یاد رفقای کارگرمان، در خاتون آباد، همیشه زنده است، ما، با مبارزه ، نبرد و جنگ طبقاتی و درهم شکستن دولت سرمایه داران، قادر می گردیم، چنین بطور واقعی تلافی جانفشانان میلیاردی مان، از جمله رفقای خانون آباد را بگیریم، می گیریم و لاغیر!

۲۳ژانویه ۲۰۱۵

حمید قربانی