به آقای محبوب امراهی در پاسخ به مقاله ایشان در گوناز تی وی به نام “آیا خوزستان و اهواز واژه های پارسی هستند؟”

به آقای محبوب امراهی در پاسخ به مقاله ایشان در گوناز تی وی به نام “آیا خوزستان و اهواز واژه های پارسی هستند؟”
فرهنگ تمام مردم روی زمین در طول تاریخ شکل گرفته و در طول هزاران سال دستخوش تغییرات زیادی، چه مثبت و چه منفی شده است. هرچه اقوام از دیرباز، به هم نزدیکتر شده اند، فرهنگشان نیز بیش از پیش شبیه هم و یکی شده است.
هیچ قومی در حال حاضر شبیه به سده ها و هزاره های گذشته خودش نیست. به ویژه در طول یک قرن گذشته به یمن پیشرفتهای بشری در زمینه های مختلف علمی و ارتباطات، تغییرات زیادی در فرهنگ مردم کشورهای مختلف جهان و از جمله در خاورمیانه و آفریقا به وجود آمده است. بررسی های مختلف نشان میدهد که چند صد زبان در دنیا در طول یکصد سال گذشته دچار اضمحلال شده و بخشا از بین رفته اند. واقعیت جدا بودن زبان و قومیت در بخشهائی از جهان را به عینه میبینیم و شاهدش هستیم.
تاریخ بشر نشان میدهد که در گذشته، مردم با توجه به آب و هوا و امکانات طبیعی محیط زیست و کار، فرهنگ خود را ساخته اند. جائی با برف و یخ خانه ساخته اند و از پوست خرس برای پوشاندن خود استفاده کرده اند و جائی دیگر پوشیدن حداقل لباس ولو نازک هم در فرهنگشان نبوده است. پیشرفت های صنعتی به راحتی از سرزمینی به سرزمین دیگر منتقل شده و با رشد نیروهای تولیدی فرهنگ جدیدی به وجود آمده است. فرهنگ هر جامعه در این میان به عنوان روبنا به تبع زیربنای اقتصادی جدید خود دچار تحول گردیده است. به ویژه در دوره ای که سرمایه داری نظم مسلط تولید و توزیع بر زندگی میلیاردها انسان عصر ماست، فرهنگ ویژه این عصر به همه جوامع رسوخ کرده و تحولات فرهنگی زیادی را باعث شده و تغییراتی را بوجود اورده است. فرهنگ و سنن گذشته در برابر این سیستم اقتصادی و فرهنگ ویژه آن قادر به مقاومت نبوده و چاره ای جز تسلیم نداشت.
و اما در این میان، قدرتهای اقتصادی و مالی به وجود آمده در جوامع، برای حفظ نظام سرمایه داری و منافع اقلیت مفتخور حاکم کوشش میکنند برای جلوگیری از انقلاب اکثریت مردم کارگر و ستمکش، از فرهنگ و سنن عقب مانده، نظیر ناسیونالیسم، نژاد پرستی و تعصبات دینی واپسگرایانه استفاده میکنند. طبقه حاکم و دولتش مدام در بوق و کرنای عقب ماندگیها میدمد تا مانع بروز فرهنگ پیشرو و انقلابی در جوامع شود. فرهنگ جدید و پیشروی که باعث انقلابات عظیمی در طول یک و نیم قرن گذشته گردید، دولتها و حاکمان را به حول و هراس انداخته و دقیقا از این زاویه است که آنان را وامیدارد تا برای مقابله با نفوذ آن به فرهنگ منحط ناسیونالیستی و مذهبی روی آورند و تیلیغات رسمی شان را بر این دو پایه بنیان گذارند. همه دولتهای بورژوائی در جهان امروز فرهنگ رسمی دولتی شان را بر این پایه ها شکل داده اند.
آقای محبوب امراهی!
باید بگویم مسئله امروز مردم ایران جدال بر سر نام شهرها و استانها نیست. مسلئه بر سر حاکمیت یک رژیم ارتجاعی و کاملا دیکتاتوریست که مردم نقاط مختلف کشور از شمال تا جنوب، از پایتخت تا دهات دور افتاده، از کرد و ترک و فارس و عرب، همه را از کوچکترین رفاه مادی و معنوی و در یک کلام از زندگی محروم کرده است. دهها و صدها وبلاک نویس، نویسنده، معلم، کارگر، روشفکر و وکیل از ملیتها و اقوام مختلف به جرم تلاش برای تغییر وضعیت اجتماعی و رسیدن به آزادی، رفاه و یک زندگی انسانی به زندان افتاده و در عرض ۳۵ سال گذشته دهها هزار نفر اعدام شده و جانشان را از دست داده اند. شاهرخ زمانی یکی از آنها بود.
آقای محبوب امراهی!
در چنین جامعه فلاکت زده ای، در جامعه ای که تورم، فقر، بیکاری، تن فروشی و اعتیاد بیداد میکند، دعوا بر سر زبان عهد دیرین و نام اهواز و خوزستان نیست. این نوع سیاست تبلیغی بر سر نام یک شهر و خلیج و دریا و دریاچه و رودخانه ، کدام درد این مردم، کدام درد کارگر و زحمتکش منتسب به ملیتهای گوناگون ساکن ایران را درمان میکند؟ همه مردم ایران تحت ستم یک رژیم قرار دارند. رژیمی که شکنجه گران و قاتلانش در هر شهر و استانی به زبان مردم همان منطقه صحبت میکنند. آیا با این تفرقه افکنی های شما و عنوان کردن این مسئله که اهواز و خوزستان قدمت چندین هزار ساله دارند و اسم پارسی نیستند، مساله مردم اهواز و کارگرخوزستانی حل میشود؟ آیا این مردم با اتکا به این نوع تفاوتهای زبانی و قومی و ملی به سیاستی دست خواهند یافت که آنان را در راه رسیدن به رفاه و سعادت یاری رساند؟ یا اینکه آنان را در مبارزه شان در برابر دشمن مشترکشان دچار تفرقه کرده و شکست پذیر خواهد نمود؟ برای کارگری که به خاطر حقوق به تعویق افتاده اش به مبدان آمده، برای معلم ترک و فارس و اهوازی که به خاطر حقوق انسانی خود به جرم اغتشاش و اخلال در نظم عمومی در زندان است و هر آن درمعرض تهدید و قتل قراد داشته و ممنوع الملاقات میشود، چه فرقی میکند که خلیج فارس اسمش خلیج فارس باشد یا خلیج عرب؟ آیا بهتر نیست به جای مطرح کردن این گونه مسائل به فکر متحد کردن مردم بر حول منافع واقعی اجتماعی شان باشیم؟ آیا در این موقعیت حساس که میلیونها ایرانی باید برعلیه این رژیم ارتجاعی و تا دندان مسلح متحد شوند نباید از سیاستهای تبلیغی استفاده کرد که صفوف مردم را برای اتحاد و یکپارچگی یاری رساند؟
عامل تمام این نابسامانیها، تاهنجاریها و اختلافات طبقاتی در جامعه رژیم جمهوری اسلامی است و مردم باید با هم متحد شده و یکپارچه به جنگ این رژیم رفته و برای سرنگونی آن اقدام کنند. این امکان پذیر است، اگر مردم را به ملیتها و مذاهب نسبت ندهیم!
پروین آزاد

*http://gunaz.tv/?id=4&vmode=1&sID=3053&lang=2