عرب ستیزی موقوف!

عرب ستیزی موقوف!
آخرین مورد ناسیونالیسم ایرانی و عرب ستیزی که اوج وقاحت خود را عیان ساخت افاضات اکبر عبدی در تلویزیون جمهوری اسلامی بود که عربها را ”کثیف و سیاه با جوشهای چرکین“ و … مورد خطاب قرار داد. چنین توهین آشکار نژادپرستانه ای به مردم هر جامعه ای اگر در تلویزیون دولتی کشوری مثل فرانسه اتفاق بیفتد مردم متمدن این کشور در آن تلویزیون را پلمب میکنند و چنین ”هنرمندی“ را بایکوت و مجبور به معذرت خواهی در انظار عمومی میکنند. استقبال میلیونی مردم متمدن اروپا از آوارگان جنگی و پناهجویان سوریه ای، انسان دوستی و ضدیت شان با نژادپرستی را بیش از بیش ثابت کرد.
اما در جمهوری اسلامی دامن زدن به این نوع تبلیغات آشکار ناسیونالیستی کاملا آزاد است. ”هنر و هنرمند“ی که در این سیستم نان به نرخ روز میخورد کاری جز بازتولید فرهنگ ارتجاعی ملی – اسلامی در جامعه ایران ندارد. این بزرگترین افتخار چنین ”هنرمندان“ و چنین ”روشنفکرانی“ است.
“زشیر شتر خوردن و سوسمار ، عرب را به جایی رسیده کار ، که تاج کیانی کند آرزو ، تفو بر تو ای چرخ گردن تفو“، ”از پذیرش بیماران عرب معذوریم!“، ”بازی (گیم) عرب زنی به بازار آمد“، ”از ورود اتباع افغانی به داخل استخر معذوریم“، ”ما به هیچ عنوان راضی به ثبت نام اتباع خارجه در این آموزشگاه نیستیم“، ”ورود سگ و افغانی به داخل پارک ممنوع“، ”خروج افغانی تا آخر ماه مبارک رمضان! در غیر این صورت تخلیه از طرف اهالی ”محترم“ محله“، و دهها پوستر و نوشته دیگر بر در و دیوار مدارس، استخرها ، پارکها و دیوارهای عمومی کشوری با ”تمدن و قدمت و تاریخ و فرهنگ کهن هزار ان ساله آریایی“. در ابعاد گسترده تر و ریشه ای ما شاهد این تبلیغات کثیف و تبعیض نژادی عیان و به مراتب سازمان یافته از طرف دولت و حاکمیت هستیم. پیوند اعضای بدن یک ”ایرانی“ به یک افغانی در بیمارستانها ممنوع است، حتی اگر پزشکی بخواهد این عمل را انجام دهد قانونا اجازه این کار را ندارد!
طبق آمار اداره کل اتباع خارجی استانداری تهران، سی و پنج هزار کودک بدون هویت و شناسنامه که حاصل ازدواج زنان ایرانی با پدران افغان هستند در ایران وجود دارند که از هیچ گونه حقوق شهروندی برخودار نیستند. از سه میلیون افغان مقیم ایران یک میلیون و پانصد هزار نفر آنها از هیچ گونه حقوق شهروندی برخودار نیستند. طبق طرح و قانون جدید در شیراز، هر کسی که کارت ایرانی نداشته باشد حق استفاده از وسائل نقلیه و ورود به فروشگاهها برای خرید لوازم خوراکی و … را ندارند و طبق همین قانون برای آسان کردن این مسئله برای بازرسی اتباع افغان نیازی به حضور پلیس نیست و هر ایرانی می تواند اتباع افغان را بازرسی کند و کارت شناسایی از آنها بخواهد. وضعیت کارگران افغان و شامل نشدن قوانین کار و خدمات اجتماعی و بیمه برای آنها.
مواردی از این قبیل که مستقیما با حکم مقامهای حکومتی به قانون تبدیل شده اند و یا در دست بررسی هستند کم نیست.
ضرب المثل ”تفرقه بینداز و حکومت کن“ قدمتی تاریخی دارد. در طول تاریخ حکومتهای گوناگون از تفرقه و جداسازی مردمی که رنگ پوست، زبان و فرهنگ متفاوتی داشته اند استفاده ابزاری برای بقای حکومتشان کرده اند. جمهوری اسلامی هم تافته جدا بافته نیست.
ماحصل فاشیسم و نزادپرستی را همه جا می توان یافت؛ در انفجار بمب دو روز پیش آنکارا مشاهده کردیم که چگونه فاشیسم آتاتورکی پای اصلی این قضیه است. در ایران هم عظمت طلبی و آریایی گری امثال کم مخ هایی چون اکبر عبدی میتواند حمام خون راه بیاندازد.
نکته کلیدی که نباید از آن گذشت این است که هیچ انسانی نژادپرست به دنیا نمی آید؛ نژاپرستی در خون و خلق هیچ انسانی نهادینه نشده است بلکه دولت و سیستم طبقه حاکمه است که باعث ترویج و تراشیدن این هویت های جعلی از همان دوران بچگی با جداسازی ایرانی و غیر ایرانی، خارجی و بومی … عرب و ایرانی می شود. بی تردید جامعه ایران جامعه ای به مراتب اگاه تر از شکل حکومت و ایدولوژی ناسیونالیستی و مذهبی تحمیل شده بر آن است. متاسفانه دامن زدن به پروپاگاندای کثیف ناسیونالیستی در میدیا و رسانه ها دولتی، بخش نااگاه جامعه را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. در کنار حمله و افشا کردن ناسیونالیسم و مذهب و قانون هایی که از جانب حکومت ایران اجرا میشود باید انگشت اتهام و مقصر اصلی نهادینه کردن فرهنگ نژادپرستانه و فاشیستی را به سوی سرمایه داری و دولت ایران و طبقه حاکمه دراز کرد.
حکمت عملی و فایده امروزی عرب ستیزی برای جمهوری اسلامی و ”هنرمندان“ی از قماش اکبر عبدی اینست که دریافته اند که مردم چقدر از اسلام و قوانین اسلامی متنفرند و زیرکانه با حربه ناسیونالیسم این خشم و نفرت را بطرف عرب و اعراب منحرف میکنند. بدین ترتیب اینها و نظامشان چند کار را همزمان با هم انجام میدهند: اول از همه میخ خود را بر پایه تبلیغ احساسات عقب مانده و شایسته عصر بربریت میکوبند. مردمى که به چنین تبلیغات دروغینى باور کنند مثل کسانى که به اسلام و خدا باور دارند، پایه ورقه بردگى خود امضاء گذارده اند. همیشه میتوان بخشی از مردم را با غلیان احساسات در مورد “ملت و نژاد منحصر به فرد ما“ به مسلخ برد. از سوى دیگر، اینگونه تبلیغات ناسیونالیستی خوراک خوبى براى ناسیونالیسم قومى عرب فراهم میکند. بعنوان نمونه کارگر عرب زبان در خوزستان که هر روز زیر فشار تبلیغات “عجم“ وار رئیس قبیله، ملا و روشنفکر ناسیونالیست محلی در مورد اختلاف و ضدیت ”عجم و عرب“ قرار دارد، از حدیث امثال اکبر عبدی به سمت تبلیغات ناسیونالیسم محلی جذب خواهد شد. ثانیا آقای اکبر عبدی با عربده های ناسیونالیستی که سر داده، خواسته اسلام عزیزش را از زیر تیغ حمله و نفرت مردم به در برد. ظاهرا مشکل، خداوند باریتعالی و اسلام عزیزش نیست، معضل ”اعراب وحشی“ اند!! استفاده اکبر عبدی از این صفات سهو و یا لغزش کلام نیست. عبدی اسلام زده بجائى نرسید، حال قرار است عبدی ناسیونالیست افراطى و قوم پرست پسا ”اصلاح طلبی“ با باد زدن تمایلات ناسیونالیستی و راسیستى چند صباحى دکان تخته اش را باز نگهدارد. تمدن و شعور این جماعت همین است. شانس آوردند که با زبان فارسى مکنونات قلبى شان را بیان میکنند. اگر این فرمایشات را با زبانهاى اروپائى بگویند نه تنها جائى راهشان نخواهند داد بلکه کسى حاضر نخواهد شد اتاقى هم به آنها کرایه دهند.
اینها هم اکنون با توجه به اوضاع خاورمیانه، با راه انداختن جنگ عرب و ایرانی که حجم بیشتر تبلیغات دولت اعتدال و کل بورژوازی ایران را شامل میشود، دارند پایه مادی و واقعی بقا و میدانداری جمهوری اسلامی در منطقه را لاپوشانی می کنند.
هر کسی که به اوضاع ایران و منطقه کمی آشنا باشد میداند که این نوع تبلیغات در خدمت منافع بورژوازی ایران و افسارگسیختگی انواع و اقسام دولتهای مترجع در منطقه است که قربانی ردیف اول آن را شهروندان این کشورها تشکیل می دهند. باید یکبار و برای همیشه دکان این ناسیونالیسم و تفرقه قومی و ملی را بست. این امر کمونیستها و انقلاب کارگری در ایران و منطقه است.
بختیار پیرخضری
۱۲/۱۰/۲۰۱۵