ماندگار بی “بی نیاز” (یادداشتی در وداع فتح الله بی نیاز)

ماندگار بی “بی نیاز”
یادداشتی در وداع فتح الله بی نیاز

نویسنده: شادی سابُجی

از شهریور ماه سال ۱۳۹۰ که همکاری ام را ابتدا با ترجمه ی شعر فرانسه با مجله ی ماندگار آغاز کردم تا امروز درست چهار سال و یک ماه می گذرد. در همه ی این چهار سال و همه ی ۴۸ شماره ی منتشر شده ی مجله عادت داشتم که اسم فتح الله بی نیاز را بر سر در ماندگار ببینم و مقالات ادبی او را پی گیری کنم. تا این که متاسفانه در روز ۱۲ مهر ماه مطلع شدم که فتح الله بی نیاز از جمع ماندگارها رفت و به جمع ماندگارها پیوست. فقدان او را به بی شک ضایعه ی بزرگی برای جامعه ی ادبی ایران است.

شاید جوان ترین همکار ماندگار در آن روزهای سالهای ۹۰ من بودم و فتح الله پدر همه ی ما ماندگاریان. اگر چه در همه ی این سالها اقبال دیدار و مصاحبت رو در رو با فتح الله بی نیاز را نداشتم اما اقبال خواندن تراوشات فکر و اندیشه اش را داشته ام.
چند صباحی هست که پس از ترجمه ی شعر فرانسه و سرایش شعر نیاز واقعی خود را در بیشتر به نقد ادبی دیده ام و بیشتر دانستن در این زمینه را در میان انبوه دغدغه های روزانه و زندگی ام قرار داده ام، اگر چه قصدم آن نیست که منتقد ادبی شوم اما دانستن اصول و ضروریات اولیه بسنده می کنم. اما در آغاز این راه پر فراز و نشیب بی شک استاد مشاوری جز راهنمایی های فتح الله بی نیاز در کنارم نداشته ام. همانا که او بود که دو سال پیش در مصاحبه اش با ایسنا با عنوان ” ۱۰۰ کتاب برای منتقد شدن “گفت برای منتقد ادبی شدن باید حداقل صد کتاب راهنما را در این حوزه مطالعه کرد و کلیه ی عناوین آن صد کتاب را گفته بود. اگر چه او معتقد بود که بسیاری از منتقدان ادبی ایران حتی ترمینولوژی (واژه شناسی) این حوزه را هم نمی‌دانند.
از این رو برای جوانی چون من که چند سالی است در سرزمین هجرت، در فرانسه زندگی می کند و دغدغه ی اول فکری اش ادبیات است اما شغل و حرفه ی دانشگاهی اش مکانیک است! ارزشمند بودن چنین گفته ها و مصاحبه ها و راهنمایی هایی از این دست آن هم از پنج هزار کیلومتر آن سو تر همچون ارزش قطب نما در بیابان برهوت است.

تصویر مجله ی ماندگار شماره مهرماه ۹۴ و آخرین نوشته ی فتح الله بی نیاز در آن

هیچ یک از همکاران ماندگار فکر نمی کرد که همین مهر ماه ۹۴ باید برای همیشه باید با سر در “بی نیاز خداحافظی کند. اکنون که جسم او مرده است؛ من در این گوشه ی اتاق کار در تنهایی و در غربتی که از برون و درون به من هجوم می برد با خودم فکر میکنم که مرگ به سراغ بی نیاز آمد یا او به سراغ مرگ رفت؟ با نگاهی اجمالی به محتوی و دست مایه ی رمان ها و مجموعه داستان های فتح الله بی نیاز و عناوین آن ها می توان به بخشی از دغدغه ی او به مرگ پی برد. ” رمان های او در رابطه با مرگ به شرح زیر است:

اندوه رهگذران مرده (مجموعه داستان)- ۱۳۷۷
می روم که بمیرم (مجموعه داستان)- ۱۳۷۷
تشییع جنازه یک زنده به‌گور (مجموعه داستان)- ۱۳۸۲
بعد از مرگ هنوز می‌میرم (رمان) -۱۳۸۶
کوارتت مرگ و دختر (مجموعه داستان) – ۱۳۸۶

این که چرا موضع و سوژه ی مرگ بخشی از دغدغه ی ادبی فتح الله بی نیاز است. سوالی است که در این نوشتار مطرح می شود؟ سوالی که برای پاسخ دادن به آن باید به پژوهش و تحقیق جامعهی پرداخت که از چارچوب این یادداشت به مراتب فراتر است. از این رو پیشنهاد می شود که تحقیق جامع و درخوری حداقل در سطح پایان نامه های دانشگاهی در باب بررسی و تحلیل مرگ در آثار فتح الله بی نیاز ” در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری انجام شود.
امید است که راه پربار و پر ثمر بی نیاز و بی نیازها الگویی باشد برای پر ثمری جوانان ایران زمین.

یاد و نامش ماندگار !

۷ اکتبر ۲۰۱۵- برابر ۱۵ مهرماه ۱۳۹۴-فرانسه