آیا مرگ هر انسانی یک اندوه است!؟

 آیا میبایستی از مرگ خمینی و فاشیست های وزارت اطلاعات نیز متاثر شد و اینکه شادی نکنیم چرا که انسان هایی کشته و یا زندگی ننگینش شان به پایان رسیده است!؟ بحث من قیاس کل این حاجی های کشته شده با داعش نیست، منتها بحث بخشی از وابستگان جمهوری اسلامی و نیز بخشی از فرصت طلبان مذهبی و مسلمان در جامعه ایران و دیگر جوامع مسلمان زده می باشد. وقتی صحبت از انسانیت میکنید، دلیل بر این نمیشود که اگر کسی از اینگونه مرگی متاسف و یا متاثر نیست ویا از این حاجی های بخشا مرتبط با جمهوری اسلامی و ، مرگ اینگونه حاجی پاسدارهای بسیجی (سربازان گمنام امام زمان و وزارت اطلاعات!) را به سخره گرفت ، و یا اظهار نظر نمود ، و یا مرگ آنها را به شکلی ناشی از جهل و جهالت و یا فرصت طلبی حاجی گونه ، عنوان نمود ، بخواهید آن را محکوم نمایید!
این تعداد حاجی در مکه تلف شدند! تلفات دادند! و چه بسا خودشان و بر اساس چرندیات دین اسلام معتقد هستند و یا بودند که در اینگونه کشته شدن ها و مرگ هایی به بهشت میروند و همدم و محشور با حوریان بهشتی میشوند! اگر امروزه به وضعیت اسفناک زندگی انسانها و به آمار مرگ و میر انسانها ،نگاهی بیندازیم مشاهده خواهیم کرد که توسط دو پدیده فاشیت قرن( جنایات مذهب و کاپیتالیسم!) ، جهانی را به خاک و خون کشیده اند! و روزانه صدها انسان شریف پناهجو و یا زندانی سیاسی در جهان کشته میشود روزانه هزاران کودک از فقر و گرسنگی می میرند ، و روزانه هزاران مادر فقیر و ندار بر سر زا ، خود و کودکشان از بین میروند و به دلیل فقر طبقاتی موحش و هولناک هزاران هزار زن ، به بازارهای برده فروشی و فروش سکس ، نابود می شوند و انسانهای قربانی همین مناسبات و صنعت کثیف مذهب و حکومت های فاشیست مذهبی و سرمایه داری در عمق خاموشی ، خاموش می شوند، و دهها روستا در اطراف کردستان ترکیه با بمب های فاشیست های مذهبی و پان ترک اردوغان ویران میشود، و صدها کارگر در کار روزانه و بر اساس بی مبالاتی و بی توجهی سرمایه داری کشته میشوند!
آیا کدام مرگ تاثر آور و اسفناک است! من از مرگ این حاجی های ابله و بخش زیادی فرصت طلب شادی نمیکنم، اما هرگز از مرگشان نیز ناراحت و اندوهگین نمیشوم، وقتی که اینگونه جهانی پر از مرگ و رنج و درد را برای انسانهای شریف و هر روزه میبینم و میشنوم، چرا بایستی از مرگ یک عده فرصت طلب و یا یک عده متمول شکم سیر از سر سیری به این مراسم شیادی و ریا رفته و مبلغین منشاء خرافات و پلشتی و کشته شدنشان اندوهگین بشوم!؟ انسانهای فقیر حتی در حد یک در صد نیز نمیتوانند چنین پول هایی را ،در جایی که حتی به نان شب خود محتاج هستند، به چنین مراسمی بروند و یا هزینه های گزافی کنند! گاهی زیاد منزه موضع گرفتن ، ما را به اشتباه و به بررسی و تحلیل های احساسی و رمانتیک از موضوعات میبرد. متاسفانه این توضیح و توجیه ، تحت نام انسان و شرافت انسانی ، مرزنگاه به انسان و انسانیت را مخدوش می کند! اساسا با اینگونه تحلیل های رمانتیک و خیلی احساسی و در رثای مرگ عده ای مفتخور و بخشی نیز حاجی تروریست ، نمی توان مخالف نبود! از مرگ فاشیست های داعشی و یا تروریست های اسلامی ، و حتی خرفت ها و فاندامنتالیسم های حاجی و حاجی داوودها ، که در این کاروانها کم نیستند، مطلقا ناراحت نخواهم بود!
نمی شود منزه و سانتر موضع گرفت! اینکه نبایستی از مرگ انسانها خوشحالی نمود، بحث دیگری ست، اما کدام انسان؟ ما از مرگ جماعتی کور و کر ، و حاجی مزور ، شادی نمی کنیم! اما به مانند پوپولیست ها ، مرگ حاجی کماندوها در مکه را اینگونه در بوق و کرنا نمی کنیم. و یا غیر مستقیم در مرگ تلف شدگان در مکه ناله سرایی کنیم و نام آن را درک انسانی بگذاریم! ، و یا بگوییم ”مرگ هر انسانی را مساوی با یک اندوه“ می دانم“! خطاب در واقع به کسانی است که غیر مستقیم ودر این رابطه ابراز همدردی و تالم می نمایند!، و اینکه به شادی دیگران منتقد میشوند و یا ااینکه انتظارتشان این است که مردم در مرگ این حاجی های اسلامی ابرازهمدردی کنند!
به قول منصور حکمت، مذهب یک صنعت پول ساز کلان و پر در امد برای طبقات حاکمه و بخشی از طبقات مرفه است و از قبل آن ، حکومت ها یی چون ایران و عربستان سعودی، سوار بر خر مراد هستند . منتها اگر دقت کرده باشید ، بخش مهمی و طیف نسبتا زیادی که به این مراسم میروند نیز جدای از این مناسبات و روابط نیستند. منظور من این نیست که از اینگونه مرگ ها خوشحالی کنیم، منتها با غم و تاثر نیز برای این دست اتفاق ها ، تبلیغ نمیکنیم! در رابطه با انسان و انسانیت و یا کلا انسانگرایی و مخدوش نمودن این مقوله ، یک سوال پیش می آید!؟ وآن اینکه ، آیا وقتی هیولای داعش آنگونه تجاوز و کشتار کودکان و زنان و پیرمردها و انسانها را در ابعادی هولناک انجام میدهد و شهر و روستا را بر سر مردم شریف بویژه کوبانی ویران میکند و هیچگونه رحم و انسانیتی در کوبانی و یا هر کجای دیگر از جهان ندارد، بایستی از مرگ این تروریست های اسلام متاثر شد!؟ بحث بر سر برداشتن مذهب در یک مقطع سریع و آنی نیست که بخواهیم بگوییم نمیشود و یا این نگرشی کودکانه است! اما اینکه به هر شکل و دلیلی از این موضوع برخورد به مذهب و بنوعی اینگونه موضوعاتی که در درون آن هستیم و بخشی از تاریخ زندگی ماست، زیرآبی برویم، به جاده خاکی بزنیم، برای کشته های مذهبی عزاداری و ترحم و دلسوزی ایجاد کنیم و یا انسانهایی که این مراسم و کشته شدن ها را به سخره میگیرند و یا متاثر نیستند، به محاکمه بکشیم و در این درد و اندوه شریک بشویم نیز کار ما کمونیست ها و یا حداقل مدعی کمونیسم نیست!
مبارزه با مذهب و بر علیه آن ، بحث ضدیت کودکانه نیست! کسی هم مدعی نشده است که مثلا مذهب را میتوان هم اکنون محو و صد در صد از بین برد! اما مبارزه بر علیه مذهب را نیز تخطئه و یا فرمالیته نمی کنیم و فعلا تعطیل اعلام نمی کنیم! و اینکه بگوییم مبارزه بر علیه مذهب و چنین موضوعی، کودکانه است و صدها توجیه از اینگونه نسخه های نخ نما شده توده ایستی! اگر قصد بعضی این است که با هر توجیهی برای این اندوه ها و یا کشته های به حاج رفته داشته باشند و زمین و زمان را به هم ببافند که اعلام عزاداری کنند، بحثی نیست، اما اینگونه پرسش ها مضحک و خنده اور است! که آیا اگر زمانی پدر و مادر من آیتئیست ، من ضد مذهب ، و من کمونیست ، در این مراسم کشته میشد ند من متاثر میشدم و یا نمی شدم!؟
پاسخ من حداقل مدعی کمونیست این است: اگر که پدر و یا مادر و یا فامیل و حالا هر کسی از خانواده من کمونیست (خودم را می گویم! چون این موضع و نگاه من است!) فارغ از رنج و درد انسانها ، چنین پول های کلان و باد آورده و سنگینی را برای رفتن به این مراسم خرج کنند، و ککشان هم نگزد که انسانهای اطرافشان از رنج و گرسنگی در چه شرایطی به سر میبرند و اساسا فارغ از درد و رنج همنوع هستند، نه ، من از مرگ آنها متاثر نمیشوم! بحث رابطه خونی و قبیله ای نیست! مگر ما قصدمان این است که فامیلی و قبیله ای و خونی و فرقه ای برخورد کنیم که مثلا اگر دیگران در مراسم مسخره حج کشته شدند، باید ناراحت بشوم، چون ممکن بود پدر و مادر من در چنین مراسمی شرکت داشته باشند!؟
این سوالات و اینگونه توجیهات بسیار پرت و پلا و تاسف اور ، مرغ پخته را هم به خنده وا میدارد، یعنی چه اگر که پدر و یاد مادر من بودند، من از مرگشان ناراحت می شدم و یا نمی شدم؟ لطفا این توجیه و تحلیل های آبکی واقعا خنده اور را بگذارید برای همون حاجی و حاجی زاده، که نهایتا باید بهشون تبریک به حج رفتن و خانه خدای پوشالی رفتن را بگویید. واقعا ما مدعی کمونیست هستیم و میخواهیم آن را بصورتی قاب مزین شده از یک منظره و یا یک آیه مذهبی، در گوشه اتاقمان بگذاریم و به آن پز بدهیم و مباهات کنیم!؟ یا اینکه میخواهیم کمونیست بودن را اکنون زندگی کنیم و نه بعد از مرگمان!
حزب توده هم برای دست نزدن به مقدسات و ناراحت نکردن پدر و مادرها و ریش سفید های قوم و اطرافیان همین توجیهات را میکرد و میگفت اساسا به سنت و امر مردم دست نزنید ، مردم خشمگین میشوند کمونیست ها را از خود میرانند! و برای همین حزب توده هرگز بر علیه سنت و مناسبات ناشی از سنت و مذهب، و اینگونه خزعبلات مذهبی، هیچ حرکتی که نکرد بماند، بلکه هماره لیلی به لا لای مذهب و جامعه مذهبی و مذهبی ها زد! البته اون حزب توده رسوا بود، اما، ما به خودمان چه میگوییم!؟ مگر قرار است مبارزه با این نوع مناسبات به انقلاب سوسیالیستی و وقت گل نی سپرده شود که اینگونه باز هم و به نوعی دیگر همان حرف و همان ادبیات را منتها این بار و به نامی غیر از حزب توده، و برای مدتی طولانی جا بیندازیم!؟
بنظر من اینگونه توجیهات اساسا به دیدگاه و نقش انسان کمونیست برمیگردد که این موضوع و تکلیف رو با خودش روشن کنه کهآایا واقعا به کمونیسم و مناسباتی که باور داره ، و یا میخواد اون رو حواله تاریخی دور و دراز بکنه و باز هم به قول منصور حکمت ، همچون سرخ پوشان معبد تاریخ ، یک چپ ناظر و یا قربانی باقی بمونه و به کمونیست بودنش صرفا مباهات کند و بحث های پلمیک و روشنفکرانه رو با درکش از کمونیسم با این و آن روشنفکر عرصه اندیشه و تئوری راه بیندازد و به این نوع مقولات دلش خوش باشد!؟
و اینجا یک سوال پیش خواهد آمد! نقش من ظاهرا کمونیست ، در این رابطه چیست!؟ وقتی که حاضر نیستم هم اکنون، بر علیه این مناسبات ابلهانه و ضد ارزش و خرافه پرور،مانند ”حاج“ موضعی شفاف داشته باشم و تکلیف خودم رو با خودم و برای یک بار حداقل روشن کنم! چگونه میتوانم از چپ ماکزیمال و یا چپ دخالتگر و فعال صحبت کنم ! و صرف گفتن از مبارزه طبقاتی ، هر موضوع مذهبی و یا مذهب پسند را توجیه نمایم! اما بایستی پرسید تا آن زمان و بعنوان یک اکتیویست چپ و کمونیست و بواقع بنوعی سکوت کنم و یا بحثم اساسا برخورد به اینگونه موضوعات از همین جزء و جزء ها نباشه، و یا حتی پس از مثلا ۳۰ سال کمونیست بودن نتونم تاثیری حتی اندک در درون خانواده خودم داشته باشم و یا تلاش کنم که بخشی از خانواده حاج آقا و حاج خانم نباشم، و نتوانم بطور مثال آنها را از رفتن به چنین مراسم مزورانه و قابل استهزاء منصرف و یا متقاعد کنم ، دقیقا کمونیست بودنم هم بعنوان یک کاراکتر خنثی و بی مصرف به درد همان داستان گفتن و خاطره نقل کردن از کمونیسم میخورد! اگر که کمونیست هستیم و پدر و مادرمان ، به این مراسم میروند، به نظر من حداقل سکوت کنیم و ، این را چون پدر و مادر شما در این مراسم شرکت میکنند، دلیلی بر عملکرد و یا تفکر اشتباه و یا عدم درک از مقوله کمونیست را اینگونه توده ایسم توجیه نکنید! موفق باشید.