بازخوانی تاریخ جدایی حزب کمونیست کارگری از حزب کمونیست ایران (قسمت اول)

بازخوانی تاریخ جدایی حزب کمونیست کارگری از حزب کمونیست ایران

در پاسخ به تحریف تاریخ از سوی ابراهیم علیزاده

 

( قسمت اول )

 

 

عبدل گلپریان

 

مقدمه

بعنوان مقدمه کوتاهی بر این مجموعه اشاره کنم که ضرورت پرداختن به این موضوع از آنجا مایه میگیرد که هر بار و بمناسبتهای مختلفی ابراهیم علیزاده درسخنانش، یکم، به جعل و تحریف تاریخ تشکیل حزب کمونیست ایران، دوم، به خط زدن هشت سال فعالیت درخشان حزب کمونیست و کومه له و سوم، غیر واقعی بیان کردن دلایل جدا شدن حککا از حکا پرداخته است. بعنوان کسیکه ده سال از با ارزشترین دوران زندگی سیاسی خود را همراه با صدها شخصیت مبارز، انقلابی و کمونیست در راه گرانبها ترین فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، نظامی و تشکیلاتی در حکا و کومه له سپری کرده ام، لازم دیدم اینبار نیز در رد ادعاهای ابراهیم علیزاده که بنا به مصلحت اندیشی روز در پیشگاه ناسیونالیسم کرد بارها این تاریخ درخشان و روند آن را به حراج گذاشته است، به گوشه های بسیار کوچکی از حقایق بزرگتر آن دوران اشاره کنم.

دفاع از یکدهه تلاش صدها کمونیست در حکا و کومه له، دفاع از تاریخ جنبش چپ و کمونیستی و دستاورهای آن، و دفاع از ثمره جانفشانی آنانی است که امروز در قید حیات نیستند اما سهم بسزایی در خلق آن دوره تاریخی معین را داشتند. پاسخ دادن به این تحریفات وظیفه کسانی است که خود را سهیم در آن تاریخ میدانند و آندوره گرانبها را بخشی از تاریخ زندگی سیاسی پر افتخار خود محسوب میکنند. در همین رابطه و طی چند بخش مجزا به آنچه که در تاریخ نزدیک به یک دهه مورد تحریف از سوی ابراهیم علیزاده قرار گرفته است اشاره خواهم کرد.

 ………..

 

جدایی یا انشعاب؟

ابتدا این را توضیح دهم که ابراهیم علیزاده در صحبتهای اخیرش مدام از واژه انشعاب استفاده میکند. مصاحبه کننده نیز به همین ترتیب بارها از واژه انشعاب در سئوالهایش استفاده میکند. جدایی و انشعاب چه در محتوا و چه در تعریف ظاهری در ادبیات سیاسی دو مقوله متفاوت از یکدیگر هستند. انشعاب کردن بخشی از یک حزب یا یک سازمان سیاسی یعنی اینکه آن جمعی که انشعاب کرده است، در اصول پایه ای، سیاست، افق و پراتیک، اختلافی با آن سازمانی که ازش بیرون آمده اند ندارند بلکه فقط بخاطر یک سری اختلافات تشکیلاتی و برخی موارد حاشیه ای و کدورتهای شخصی که بخاطر آنها سر سازگاری با همدیگر نداشته اند، می روند حزب یا سازمان دیگری را با همان نام بعنوان میراث دار حزب قبلی تشکیل میدهند. نظیر انشعاب حزب کومه له مهتدی یا سازمان زحمتکشان از کومه له. انشعاب یعنی شعبه دیگری زدن و هر گاه اختلافات و خورده حسابهای حاشیه ای تسویه شود امکان ملحق شدن بهمدیگر وجود دارد و مجددا میتوانند زیر یک چتر جمع شوند. برای مثال پروسه ای که بارها در مورد تمام طیفهای موسوم به کومه له شنیده ایم که قصد یکی شدن مجدد را دارند. یا در مورد هر دو حزب دمکرات نیز این مسئله صادق است.

اما جدایی یا جدا شدن به این معنا است که بخشی از افراد یک حزب یا سازمان، در پایه ای ترین سطوح سیاسی، برنامه ای، نظری، افق و چشم انداز فعالیتها، خود را با بخش دیگر آن همسو نمی بیند. در نتیجه با انتخاب اسم  متفاوتی، با افق، برنامه و سیاستهای جدیدی حزب دیگری میسازند و به فعالیت متفاوت تری مشغول میشوند. همان ایام و بدلیل همین اختلافات پایه ای، ما از واژه جدا شدن استفاده کردیم. یعنی انجام فعالیتهای متفاوت تر از قبل که از جنس دیگری است. توضیح این نکته ساده از آن رو اهمیت داشت که بگویم واژه های جدایی و انشعاب هر یک وزن و بار متفاوتی را معنی میدهند و حککا از حکا جدا شد نه اینکه انشعاب کرده باشد.

 

کومه له قبل از تشکیل حکا

کومه له قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران علیرغم نگرش پوپولیستی و مائویستی حاکم بر این سازمان و علیرغم نداشتن برنامه و افق روشن اما بدلیل اتخاذ مواضع قاطع در مبارزه علیه رژیم اسلامی در میان مردم محبوبیت پیدا کرد. این محبوبیت قبل از هر چیز به بافت و بدنه این سازمان و شرایط و موقعیت انقلابی در سال ۵۷ مربوط است. بافت و بدنه اجتماعی کومه له را جوانان چپ در شهرهای کردستان تشکیل میدادند. قبل از ابراز وجود علنی کومه له این بدنه اجتماعی در ابعاد گسترده ای در شهرهای کردستان و در میان طیفها، محافل و گروهای مختلف از جمله، روشنفکران، دانش آموزان، دانشجویان، معلمان و بخشا کارگرانی که به مسایل سیاسی و چپ گرایش داشتند وجود داشت. این طیف وسیع چپ اجتماعی به همراه بخش وسیع و گسترده ای از مردم، با جریانی همراه شدند که قاطعیت سازش ناپذیری در مقابل سیاستهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی از خود نشان میداد. از آنجا که نیروی دیگری با ادعای چپ در جامعه کردستان وجود نداشت و فقط حزب دمکرات کردستان ایران بعنوان حزب ناسیونالیست کرد از یک پیشینه قدیمی برخوردار بود، بعد از اعلام فعالیت علنی کومه له در اواخر سال ۵۷ و اینکه تنی چند از شخصیتهای این سازمان برای طیفهای اجتماعی چپ و رادیکال در کردستان شناخته شده بودند، عمدتا فعالیتهای خود را به آن گره زدند. بدون توضیح پایه های این چپ اجتماعی، کومه له بطور مستقل و با همان تعداد از افراد اولیه و با آن بی بضاعتی نظری و تئوریک و همچنین عدم وجود فضای انقلابی سال ۵۷ ، قادر به ایفای نقشی در جامعه نمی بود.

اغلب کسانیکه بعدها بعنوان عضو و هوادار کومه له شناخته شدند، قبل از انقلاب در روستاها معلم بودند. یادم هست که یکی از روشهای این دست از معلمان  بخاطر جذب و جلب دهقانان و همرنگ شدن با روستائیان این بود که حتی هفته ها لباسهایشان را نمی شستند. نگرش دهقانی و پوپولیسم حاکم بر کومه له و فقر نظری و تئوریک در این جریان یکی از وجه مشخصه های کومه له بود. نگرش دهقانی، توام با عدم رعایت امور بهداشتی و با توجیه اینکه دهقانان به حرفهایشان گوش دهند، از مشخصات بارز اعضای مخفی کومه له در روستاهایی بود که به شغل معلمی مشغول بودند. گفتن از جوانب مختلف روش، سبک و نگرش آن دوران در کومه له قطعا نیازمند ساعتها گفتن و نوشتن است که از حوصله این مجموعه خارج است.

بهر رو تا قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران، کومه له در موقعیتی نبود که بخواهد به تشکیل حزب کمونیست ایران بیندیشد. مبارزه مسلحانه با اقتباس از سنت و روش جریانات ناسیونالیسم کرد بویژه اتحادیه میهنی کردستان عراق نیز یکی دیگر از وجه مشخصه های کومه له قبل از تشکیل حکا بود. در رابطه با نقش کومه له در جریان رویدادهای کردستان در بعد از قیام ۵۷ ، در کتاب “تاریخ یکدوره مختصری از فعالیت سیاسی در کردستان” بطور مفصل نوشته ام و اینجا نیازی به تکرار آن نیست. علاقمندان به مطالعه “تاریخ یکدوره” را به لینک زیر رجوع میدهم.

http://www.azadi-b.com/F-Album/tarix.y.d.abdol.g.pdf

 

کومه له در جریان پروسه تشکیل حکا

ارتباط و نزدیکی کومه له با اتحاد مبارزان کمونیست در فضای انقلابی جامعه ایران نه تنها مسئله تشکیل حزب کمونیست ایران را به موضوع و مشغله کومه له تبدیل کرد بلکه دگرگونی بنیادی تری از نظر سیاسی، تئوریک، نقد دیدگاههای بی ربط به اوضاع آن دوران که یکی از آنها ” نیمه مستعمره و نیمه فئودال” خواندن جامعه ایران بود، بسرعت بی اعتبار کرد. از مهمترین جنبه های هموار کردن مسیر برای تشکیل حزب کمونیست ایران که ابراهیم علیزاده به آن اشاره ای نمیکند، پیش نویس برنامه حزب کمونیست است که بر اساس برنامه اتحاد مبارزان کمونیست و بوسیله منصور حکمت نوشته شد. علاوه بر پیش نویس برنامه حزب، پیش نویس اساسنامه حزب نیز بوسیله منصور حکمت نوشته شد. هم برنامه و هم اساسنامه در کنگره موسس حزب کمونیست ایران به تصویب رسید. تشکیل سمینار مقدماتی تدارک حزب که به “کنفرانس شمال” معروف است اساسا برای رفع موانع بر سر راه  تشکیل حزب برگزار شد که  یکی از بحثهای مهم این سمینار یعنی نقد “تئوری پیوند” بود. تزهای نقد تئوری پیوند را هم منصور حکمت در این کنفرانس ارائه داد. توضیح دهنده این تزها در کنفرانس شمال نیز حمید تقوایی بود.

متن تزهای منصور حکمت و سخنرانی حمید تقوایی در توضیح آنها در نشریه “بسوی سوسیالیسم ۶″، ارگان تئوریک سیاسی اتحاد مبارزان کمونیست بتاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۶۲ یعنی حدودا ۲۰ روز قبل از اعلام تشکیل حزب کمونیست ایران بوسیله انتشارات کومه له در کردستان چاپ شد. به لحاظ نظری هم، مقاله “جنبش دهقانی پس از حل امپریالیستی مسئله ارضی” و نوشته تئوریک و ماندگار منصور حکمت با عنوان “اسطوره بورژوازی ملی و مترقی” نقش مهم و تعین کننده ای در کنار زدن دیدگاه یک و همان خط نیمه فئودال نیمه مستعمره در درون کومه له داشت. نکاتی را که تیتر وار و مختصر اشاره کردم تنها بخش کوچکی از نقش اتحاد مبارزان کمونیست، منصور حکمت و دیگر کادرهای رهبری این سازمان بر وضعیت کومه له برای برون رفت از بی بضاعتی نظری و تئوریک این سازمان در جهت قدم گذاشتن در مسیر تشکیل حزب کمونیست ایران بود.

بعد از پیوستن کومه له بعنوان یکی از سازمانهای تشکیل دهنده حزب کمونیست ایران، نقد پوپولیسم و نقد نگرش دهقانی و روی آوری اش به مارکسیسم انقلابی، افق روشنی در مقابل کومه له ترسیم شد. بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران در شهریور ۶۲  است که کومه له با اتکا به مارکسیسم انقلابی، جهت گیری و افق سیاسی روشن وارد فاز دیگری از فعالیت سیاسی، نظامی و تشکیلاتی میشود.

این اسناد غیر قابل انکار و غیر قابل تحریف هستند. ابراهیم علیزاده اسناد و تاریخی را خط میزند که بر بستر آن مهمترین و با ابهت ترین حزب تاریخ جنبش چپ و کمونیستی در ایران را پایه ریزی شد. خط زدن تاریخ تشکیل حزب کمونیست ایران و خط زدن زمینه های شکل گیری آن از سوی ابراهیم علیزاده ناشی از فراموش کاری ایشان نیست بلکه تلاشی آگاهانه و بخاطر مصلحت اندیشی شرایط و موقعیت امروز سازمان متبوع او در شکافهای منطقه ای، نزدیکی با دوستان دیروز و حامیان امروز است. ایشان بجای ارائه روایت ژورنالیستی و جعلی از تشکیل حکا و بجای ساعتها توضیح شفاهی غیر واقعی در مورد این تاریخ، میتواند اسناد آنرا که در آرشیو حکا موجود است روی سایتهای حکا و کومه له بگذارد تا در دسترس علاقمندان و نسل جدیدی که در صفوف حزب کمونیست مشتاق دست یابی به حقایق آن دوره معین هستند قرار بگیرد. باید برای هر جستجوگری که علاقمند به اطلاع یافتن از این تاریخ  را دارد، این سئوال اساسی مطرح باشد که چرا ابراهیم علیزاده از در دسترس قرار دادن اسناد تاریخ تشکیل حکا پرهیز میکند؟.

 

تاریخ درخشانی که سانسور میشود!

اعتبار، اتوریته و نفوذی که کومه له در طول فعالیت خود بعد از تشکیل حکا کسب کرده بود ناشی از خط و سیاست روشن کمونیستی، نقد نگرش پوپولیستی و مائوئیستی آن و بعدا نقد و حاشیه ای کردن روشهای به ارث برده شده از سنت مبارزاتی ناسیونالیسم کرد ممکن شد. این خط، هم از نظر سیاسی، تشکیلاتی و پراتیکی بر حزب کمونیست ایران و هم بر کومه له ناظر بود. حزب کمونیست ایران در شهریور سال ١٣۶٢ تشکیل شد  و تا زمان جدایی حککا از حکا یعنی سال ۱۳۶۹ بمدت ۸ سال، کومه له را در موقعیت برجسته ای قرار داد که از اعتبار و اتوریته بسیاربالایی در میان کارگران و مردم شهرهای کردستان برخوردار بود. برگزاری اولین مراسمهای روز جهانی کارگر در سنندج و بعدا در دیگر شهرهای کردستان از سالهای ۶۳ و ۶۴ به بعد مهر تاثیر خط سیاسی آندوره کومه له را بر خود دارد.  این مدت زمان معین یعنی تاریخ پر افتخار کومه له، یعنی تاریخ درخشانی در تمامی عرصه های مختلف فعالیت سیاسی، اجتماعی و همچنین فعالیت کومه له در عرصه کار نظامی.

علاوه بر مبارزه برعلیه رژیم اسلامی، آندوران کومه له با جنگی تحمیل شده از سوی حزب دمکرات کردستان ایران بر سر آزادیهای بی قید و شرط سیاسی روبرو بود. دفاع قاطع کومه له از منافع کارگران و مردم زحمتکش و دفاع بی قید و شرط از آزادی بیان در برابر حدکا، به اعتبار و جایگاه کومه له در میان مردم افزود. آن دوران و در اواخر جنگ دمکرات علیه کومه له، رهبری وقت کومه له با جهت گیری جنگ جنگ تا پیروزی در مقابل موضع و اتخاذ سیاست منصور حکمت مبنی بر آتش بس یکطرفه با حدکا مغلوب شد. در نتیجه اتخاذ این سیاست بود که حزب دمکرات بعنوان نماینده بورژوازی کرد در این جنگ شکست خورد و دو شقه شد.

از سیاست ناظر بر فعالیت نظامی گرفته تا ایجاد مدرسه حزبی اکتبر، از سیاست ناظر بر خط و جهت برنامه های رادیویی گرفته تا مطالب، مقالات ، اسناد و قطعنامه های کنگره ها و پلنومها، از بولتن مباحث مربوط به شوروی و دولت در دوره های انقلابی گرفته تا اسناد و مقالات منتشر شده در نشریه کمونیست، از سیاست سازماندهی در میان کارگران گرفته تا ایجاد مناسبات مدرن، سالم و سیاسی در اردوگاهها و در درون صفوف نیروهای مسلح و بالاخره نحوه جدائی حککا از حکا که سالم ترین و مدرنترین متد و روش  برخورد از جدایی در یک حزب که تازه ترین الگوی متمدنانه بود، همگی ناشی از خط، جهت و سیاستی بود که ابراهیم علیزاده کلمه ای در موردشان حرف نمی زند و بطور اختیاری و دلبخواهی دوست دارد آنها را خط بزند.

مردم شهرهای کردستان عراق نیز با دیده احترام به کومه له نگاه می کردند. جریانات چپی که در کردستان عراق نیمه مخفی و نیمه علنی فعالیت می کردند و بعدها حزب کمونیست کارگری عراق را تشکیل دادند، متاثر از نقش، جایگاه و خط سیاسی، نظری و تئوریک منصور حکمت در جهت برون رفت از پراکندگی و رفتن به استقبال ساختن یک حزب جدی سیاسی در عراق بودند که در مقطع جدایی حککا از حکا، همان منصور حکمت و کسانیکه همراه او از حکا جدا شدند و ابراهیم علیزاده آنان را “نا امیدان” خطاب قرار میدهد، دو حزب قوی و مطرح را برای پاسخگویی به تحولات عظیم آندوره ساختند. سمپاتی و گرایش فعالین کمونیست و کارگران در کردستان عراق به خط منصور حکمت، مربوط به دوران قبل از جدایی از حزب کمونیست ایران است. این نفوذ و اعتبار یکشبه بدست نیامده بود. اینها نتیجه کوهی از فعالیت تئوریک – نظری، خط و افق سیاسی روشن، پراتیک اجتماعی و فعالیتهای نظامی در داخل و ارتباط از نزدیک با شخصیتهای این سازمانها بود. ترجمه نوشته های منصور حکمت به زبانهای عربی و کردی در دوران خفقان و دیکتاتوری رژیم بعث صدام حسین بوفور در میان جریانات چپ و فعالین کارگری عرب زبان دست بدست میگشت که بخش بسیار مهمی از دستاوردهای عظیم در این تاریخ معین است.

خط، سیاست، برنامه و دادن افق و دورنمای روشن کمونیستی منصور حکمت  و نقد همه جانبه دیدگاههای بی ربط به جنبش کارگری و کمونیستی، جهت دهنده تاریخ  ۸ سال اولیه فعالیت کومه له بعد از تشکیل حکا بوده است. کومه له با جایگاه و موقعیتی که قبل از تشکیل حزب داشت بدون این دستاوردها که بعد از تشکیل حزب ممکن شده بود و بالاتر به آن اشاره شد در بهترین حالت میتوانست با کوله باری از پوپولیسم و نگرش دهقانی به مناسبات جامعه ایران جناح چپ ناسیونالیسم کرد باشد.

آنچه که مختصر و تیتر وار در این بخش اشاره شد دستاورد و اندوخته ای از تجارب مبارزاتی موفق با بهره گیری از خط سیاسی، نظری و تئوریک روشنی بود که حزب کمونیست ایران و کومه له را به مطرح ترین جریان چپ و رادیکال در منطقه تبدیل کرد. برخلاف اظهارات بی پایه ابراهیم علیزاده مبنی بر “آنها دچار نا امیدی شده بودند”، باید گفت که  منصور حکمت بعنوان معمار اصلی در ساختن حزب کمونیست ایران، بعد از “نا امید شدنش”، دو حزب  مطرح و عظیم تر، حزب کمونیست کارگری و حزب کمونیست کارگری عراق را بعنوان دو حزب در پاسخ به ضرورتهای بعد از پایان جهان دو قطبی را ساخت. “امیدواران” باقی مانده در حکا و کومه له اما زمینگیر شدند و نه تنها توان ادامه آن خط و جهت گیری پیشین را نداشتند بلکه طی هر دوره ای و با انشعاب جریانات ناسیونالیست و بر سر تصاحب نام کومه له که اعتبار و اتوریته اش  مدیون آن تاریخ معین بود، تا مرحله اسلحه کشیدن بروی همدیگر پیش رفتند.

متاسفانه ابراهیم علیزاده پروسه تشکیل حزب کمونیست و بعد از آن تا مقطع جدایی را نه تنها تحریف میکند بلکه بر مهمترین دوران تاریخی و سرنوشت ساز در حیات سیاسی حکا و کومه له آگاهانه خط بطلان میکشد. کادرها و اعضای جدید در حزب کمونیست ایران و کومه له محق هستند بدانند که حکا چگونه تشکیل شد و در کوران این هشت سال فعالیت بی نظیر چه گذشت؟.

در قسمت دوم به علل جدایی حککا از حکا خواهیم پرداخت.

 

ادامه دارد

۱۸ سپتامبر ۲۰۱۵