«تا همیشگی»
خاطراتم را بستم
کوه را نگریستم
راه را
خانه را
و رُز خشکی که علیه گلدان مرده بود
تنها تو را فراموش کردم ای یار.
در قدم ها بازماندم
کوه را نگریستم
راه را
خانه را
و رُز خشکی که علیه گلدان مرده بود
بازهم تورا فراموش کردم ای یار.
اشک کوه ها در خیالم ریخته است
می دانم
از راه
از سفر
از دنیا،رُزها و قصه ها زیباتری
و من بازهم می خواهم فراموشت کنم.
پری غمگینت در قلبم مرده است.
«علی رسولی _ اورست»