شرط پایه ای حرکت بسوی تغییرات ریشه ای

شرط پایه ای حرکت بسوی تغییرات ریشه ای

 کمونیست‌ها عار دارند که مقاصد و نظریات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام می‌کنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه ی نظام اجتماعی موجود ، از راه جبر، وصول به هدف‌هایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمی‌دهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد. کارل مارکس و فریدریش انگلس: «مانیفست حزب کمونیست فوریه ۱۸۴۸ » 

 کسانی که صرفاً مبارزه برای رفرم را در بین توده های کارگر تبلیغ میکنند و مانع از رشد آگاهی طبقاتی و سیاسی آنان میشوند، اساساً مزدبگیر طبقات بالا دست و در خدمت منافع آنان هستند. آنها به هیچ وجه خواهان این نیستند تا نظام سرمایه داری، نظامی که در آن کارگران استثمار می شوند، و نظامی که سرچشمۀ سیه روزی اکثریت قریب به اتفاق ساکنین زمین و خالق انواع و اقسام ستم ها و تبعیضات (جنسیتی، ملی، نژادی، دینی، فرهنگی و …) است، منهدم گردد!

در جبهۀ مقابل اما، کارگران کمونیست و مارکسیست های انقلابی حضور دارند که ضمن دفاع و شرکت فعالانه در مبارزات توده های کارگر در راستای محقق شدن اصلاحات و رفرم هایی در وضعیت کار و معیشت، و بهبود شرایط مبارزات ایشان در چارچوب کلیۀ جوامع بورژوایی، سرسختانه بدنبال ایجاد تحولات بنیادین و انقلاب اند. چرا که، تنها با راه اندازی انقلاب اجتماعی طبقۀ کارگر و خلع ید طبقۀ سرمایه دار از قدرت است که خلاصی از مشقات، دردها و محرومیت های تحمیلی، محو تمامی نابرابری ها و بی عدالتی ها، و در یک کلام نابودی نظام بردگی مزدی و استثمار انسان از انسان مادیت می یابند. راه دیگری غیر از این برای رهایی از توحش و بربریت سرمایه داری، پیش پای انسانهای تحت استثمار وجود ندارد. مارکس در بیانیۀ افتتاحیۀ بین الملل اول نوشت: « برای آزاد شدن توده‌های کارگر و زحمتکش باید سیستم کار مزدوری را ملغی ساخته و حاکمیت بورژوازی را واژگون ساخت. »

اهمیت سلاح آگاهی

 کارگران کمونیست و مارکسیست های انقلابی همانند بنیانگذاران سوسیالیسم علمی و معلمین و پیشوایان بزرگ پرولتاریای جهان مارکس، انگلس و لنین نیک میدانند، تنها نیروی مادی و مجری تحولات ریشه ای و عظیم پرولتاریاست که سرمایه داری او را در درون خود پرورش داده است. آنان با درک این موضوع ابژکتیو و عینی که، استثمار کارگران توسط سرمایه داران، یا کار توسط سرمایه، علت و پایۀ اصلی مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا می باشد، لذا میکوشند تا با « تسلیح توده های کارگر به آگاهی سوسیالیستی » ، نبردهای این طبقه در جایگاه یگانه طبقۀ انقلابی عصر حاضر، به عبور از جامعۀ سرمایه داری و بزیر کشیدن نظام طبقاتی و استثمارگر موجود منجر شود. با اینکه بسیاری معتقدند، کارگران در بطن مبارزات روزانۀ خود به آگاهی دست می یابند، ولیکن نباید فراموش کرد، این آگاهی فراتر از آگاهی تریدیونیونیستی ( اتحادیه گرایی ) نخواهد رفت. واقعیتی که لنین همواره روی آن تأکید داشت.

بر این اساس، پیشروان کمونیست و رادیکال جنبش های کارگری در سراسر جهان، همپای سازماندهی یا دخالت در اعتراضات و اعتصابات مستمر و بی وقفۀ کارگران در مراکز تولیدی و خدماتی مختلف حول مطالبات صنفی و رفاهی، برای تعمیق آگاهی سوسیالیستی کارگران و زیردستان همت گمارده اند. تحقیقاً، کنش و فعالیت های کارگران کمونیست و مارکسیست های انقلابی جهت بالا رفتن آگاهی سوسیالیستی توده های کارگر و زحمتکش _ صرف نظر از میزان ارتقای این آگاهی در بین آنان _ در بدایت امر میتواند روی اتحاد و همبستگی مبارزاتی و تقویت جنبش های مطالباتی آنان تأثیر بسزایی بگذارد. از طرف دیگر، آگاهی سوسیالیستی، به دخالتگری طبقۀ کارگر در سیاست، و بدین نحو رهبری اعتراضات توده های معترض، می انجامد.

« آگاهی » در کنار ظروف مبارزۀ طبقاتی یعنی « تشکل های کارگری مستقل از دولت ها و کارفرمایان » و « تحزب یابی کمونیستی که این خود بواقع منوط به کسب آگاهی سوسیالیستی است »، از شروط اصلی راه اندازی انقلاب کارگری و آنگاه دگرگونی در مناسبات و شیوۀ تولیدی مسلط بر کلیۀ جوامع بشری از جمله ایران است.

نقش ژرفش آگاهی سوسیالیستی در زدودن توهم به گرایشات بورژوایی

 فعالین چپ و رادیکال جنبش کارگری و نیروهای کمونیستِ ایران هم به سان همرزمان اشان در دنیا، از امر گسترش آگاهی سوسیالیستی غافل نبوده و نیستند و توأم با فعالیت برای کمک به متشکل شدن کارگران در نهادهای طبقاتی مستقل و سراسری در محل های زیست و کار، و پشتیبانی و شرکت در چالش های کارگری به منظور افزایش و پرداخت بموقع دستمزدها، پایان دادن به قراردادهای موقت، ایمنی محیط کار، و غیره، همۀ پتانسیل خود را برای پیشروی در این زمینه بکار بسته اند. معذلک، واقعیت جان سخت اینست که در میدان کشمکش و جدال سیاسی جاری، پیشرفتِ در انتقال این آگاهی که از مجرای کار در میان کارگران و مردم رنجدیدۀ کشور، درافتادن با افکار و آراء رویزیونیستی، اکونومیستی، و رفرمیستی در جنبش کارگری – کمونیستی، و همچنین افشای ماهیت احزاب و جریانات بورژوا- لیبرال و ناسیونالیست، قابل تحقق است، کند بوده و متأسفانه این نیروها کمابیش در بین لایه هایی از طبقۀ کارگر و مردم زحمتکش کشور نفوذ دارند.

با عطف توجه به این مسئله، فعالین مذکور میباید بیش از گذشته، در همراهی و همکاری صمیمانه با یکدیگر توأم با استمرار نقد بی امان رویزیونیسم، اکونومیسم، و رفرمیسم ، چهرۀ واقعی طیف های ملون اپوزیسیون بورژوایی رژیم، جوهر اصلی پلاتفرم ها و برنامه های سیاسی و اقتصادی عامه پسند آنان که در حقیقت تقدس و پشتیبانی از مالکیت خصوصی و استمرار و ماندگاری نظم استثمارگر سرمایه داری میباشند، و نیز چرایی دفاع مزورانه و فرصت طلبانۀ آنان از اعتراضات و نارضایتی های کارگران، معلمین، پرستاران، ملل تحت ستم، و در کل توده های عاصی را رو کنند.

شرایط کنونی ایران دال بر پابرجایی و عمیق تر شدن بحران‌های اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی میباشد و برخلاف گزافه گویی های حاکمین مبنی بر بهبود وضعیت مادی و معیشتی توده های کارگر و زحمتکش و تهیدستان جامعه بعد از رفع یک به یک تحریم‌ها، معضلات و مشکلات گوناگون ایشان لاینحل باقی می‌مانند و کمترین تغییری در زندگی کارگران و مردم فرودست رخ نخواهد داد. واقعیتی که از همین حالا در مقابل ما خودنمایی میکند، نه تخفیف تضادها و مبارزۀ طبقاتی بدنبال توافق هسته ای، بل تشدید تضاد طبقه ی کارگر با طبقه ی سرمایه ‌دار حاکم و دولت پاسدار منافع آن است.

هیچ تردیدی در این نیست که رژیم بورژوا – اسلامی حاکم دیر یا زود به پایان عمر منحوس اش میرسد. لهذا اگر نمیخواهیم رهبری فکری و عملی مبارزات توده های کارگر و مزدبگیر کشور بدست گرایشات راست جنبش کارگری بیفتد؛ اگر نمیخواهیم کارگران و زحمتکشان جامعه به سیاهی لشکر نیروهای اپوزیسیون بورژوایی مبدل گردند ؛ و اگر نمیخواهیم دوباره مشتی سرمایه دار که همراه با همپالکی هایشان در جهان اکثریت قاطع انسان ها را از ابتدائی ترین نیازمندی های معیشتی و ملزومات زندگی محروم ساخته اند و با اعمال سیاست اقتصادی نئولیبرالیستی و ریاضت کشی، زندگی جهنمی ای به اردوی کار و زحمت تحمیل کرده اند، شانس این را بیابند تا در فردای هر تحولی زمام امور را قبضه کنند و همچون حکومت اسلامی- سرمایه داری از گردۀ کارگران ارزش اضافه و سود کسب کنند؛ ضروریست تا بفکر یافتن راهکاری قطعی در راستای گسترش آگاهی سوسیالیستی باشیم.

کسب موفقیت در این زمینه باعث میشود تا کارگران آگاهی یافته بدانند، هدف اصلی گرایشات فوق الذکر تجدید نظر در مارکسیسم و بگور سپردن روح انقلابی آن، ممانعت از دخالت طبقۀ کارگر در سیاست، محدود کردن مبارزات این طبقه در چارچوب اصلاحات، و در یک کلام جلوگیری از رشد مبارزات ضد سرمایه داری است. ایضاً، توده های کارگر و ستمدیدۀ ایران به این حقیقت وقوف می یابند که، در پس دفاعیات و جهتگیری های سیاسی اپوزیسیون بورژوایی رژیم سرمایه داری حاکم، اغراض مشخص و ملموسی از جمله بردن سهم بیشتر از ارزش اضافه و چپاول درآمدها و ثروت تولید شده بدست کارگران، و شراکت در قدرت سیاسی یا به چنگ گرفتن کامل آن، خوابیده اند، و لاغیر.

بی گمان، تسریع روند سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، تحمیل شکست به اپوزیسیون بورژوازی، و پاره شدن زنجیرهای تولید سرمایه داری، با تعمیق و ژرفش آگاهی سوسیالیستی میسر خواهند شد.

۰۸/۰۷/۲۰۱۵