بحران پیشبینیشده و رژیم درمانده*
– در قدمت بحران آب و بن بست حاکمیّت –
مصاحبه ای که پائین می خوانید ابتدا در خردادماه ۱۳۷۸، یعنی ۱۶ سال پیش، منتشرشد. درج مجددآن به قصد نشاندادن و اثبات این واقعیّت به نسل کنونی است که دولتهای جمهوری اسلامی،- چه آن زمان زیر بیرق “اصلاحات” و … و چه اکنون با تابلوی “تدبیر”، هیچکدام توان حل و فصل/ حتی متوقف کردن/ بحرانهای زیست محیطی و زیستبومی کشور را ندارند. نه این که طرح و راه چاره وجود نداشته،برعکس، برای کلیه مؤلفه های فاجعه زیستبومی ایران پیشنهادهای کارشناسی روی میز بوده اند و امکان راهگشائی و نگهداشتن چرخه های مصیبت بار تخریب و آلودگی دردسترس بوده است. منتهی راه حلهای اصلی و درازمدت منوط به تغییر سیاستهای راهبردی کشور و ترک خط مشی های ایدئولوژیک- نظامی بوده اند. سیستم ولایت مطلقه فقیه،طی ۳۶ سال و تعویض ۱۱ تیم دولتی، نه توان (حتی مقطعی و موضعی) حل این و آن بحران زیست محیطی را داشته و نه اهل راهگشائی و اصلاحات واقعی بوده است. نتیجه این که هم بحران ها متداوم شده اند و هم به دامنه و شدّت و هیبت آنها افزوده شده است. یکی از مهمترینها همین بحران کم آبی که حالا خود سرانشان هم مقرّ آمده اند. اکنون، اما، چرخه معیوب ۳۶ ساله بحران به جائی کشیده که دیگر فاجعه با صرفه جوئی در مصرف خانگی مردم و جیره بندی آب شهرها … کلاف بحران باز نمی شود. مردم برای کاهش، توقف و درنهایت درمان بحرانهای محیط زیست میهن خود راهی ندارند جز کنارزدن سیستم ام الفساد و سپردن کار به کاردانان سالم و درستکار. تیرماه ۱۳۹۴- کریم قصیم
+++
سئوال : آقای قصیم، همانطور که مطلع هستید، اغلب شهرها و مناطق ایران با خطر «کمبود آب» روبهرو هستندو اخبار مضیقهٌآبی و خشکسالی روبهافزایش گذاشته، دولت خاتمی که مدتها سعی میکرد از طرح و بحث این معضل همگانی جلوگیری کند،اکنون ناچار شده، نهتنها در رسانهها به این مسأله بپردازد،بلکه حالا خبرنگاران را بسیج میکندوآنها را بهمأموریتهای «توجیهی» اعزام میدارد واینطور وانمودمی کند که این موقعیت بحرانی صرفاً دراثر کاهش نزولات آسمانی در سال گذشته بهوجود آمده..و خلاصه با بحرانی صرفاً ناشی از«قهر طبیعت» و خشکسالی رو به رو هستیم. نظر شما در اینباره چیست؟
جواب – روشن است که در این زمینه نیز دولت خاتمی گرفتار چنبرهٌ دروغ و دغلی است که از همان ۲۰سال پیش به اینسو از خصوصیات بارز نظام آخوندی بهشمار میرود. اما کارشناسان مربوطه خوب میدانند که این بحران یک وضعیت مزمن و پشتگوشانداختهیی بوده که امسال در افت نزولات و طبعاً کاهش ذخیرهها دیگر قابل لاپوشانی نیست و از حرف درمانیهای خاتمی هم کاری برنمیآید. در بسیاری از جاها قطع روزمرهٌ آب مدتی است بهتجربهٌ مداوم تبدیل شده،و بهزودی در شهرهای پرجمعیت ایران و بهویژهدر تهران نیز مردم باعوارض این بحران بهطور روزانه مواجه خواهند شد[جیره بندیها] و هرگونه انکار و خوشبینی کاذب و لاپوشانی برای حکومت درواقع قوزبالایقوز خواهد بود. این فاجعه نیز، مثل بسیاری دیگر از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ایران ِ آخوندزده، بهطور قطع از مدتها پیش شروع شده و درحقیقت مردم ایران با عواقب سیاستهای۲۰سالهٌ حاکمیّت در این زمینه دست بهگریبانند.
من به سهم کوچک خود از ۵سال پیش بدینسو بارها به عوامل این وضع اشاره کرده،بارها هشدار داده و به نقل از کارشناسان دانشگاهی راهحلهای میانمدت و درازمدت رااز جنبههای زیستمحیطی مورد بحث و بررسی قرار داده ام. همانطور که گفتم، این بحران نه ناگهانی و صرفاً معلول شرایط امسال، بلکه مزمن و پیشبینیشده است. برای اثبات این امر میتوان از اعلام خطرها و توصیههای کارشناسان ایرانی که بعضاً در ادارههای دولتی خود رژیم شاغل بودهاند، شاهد مثال آورد. خیلی کوتاه به چندنمونهٌ بایگانیشده اشاره می شود:
در روزنامهٌ همشهری، ۱۲مرداد۷۳ مطلب مفصلی بود تحت عنوان «هشدار سازمان آب درمورد خطر بیآبی تهران»، یا در اطلاعات ۵تیر۷۴ کارشناس دیگری همین مشکل را پیش میکشد و نتیجه میگیردکه:
«برای مصون ماندن از بحران کمآبی باید در اندیشهٌ استراتژی ملی و برنامهریزی درازمدت باشیم.» درضمن باید درنظر داشته باشیم که مسأله فقط بهشهرها و مناطق مسکونی و صنعتی محدود نمیشود. برعکس، چون بخش عمدهٌ منابع آب کشور بهمصرف کشاورزی میرسد، بروز این بحران در عرصهٌ کشاورزی نیز فاجعهٌ بسیار گستردهیی بهبارآورده و هماکنون اخبار نابودی مزارع و کاهش شدید محصولات غذایی و خسرانهای عظیم کشاورزی در گوشهوکنار مطبوعات بهچشم میخورند. در این زمینه هم از سالها پیش کارشناسان دلسوز توجه داده بودند، ولی در رأس این نظام قرون وسطایی ویرانگر که گوش شنوایی برای این موضوعها پیدا نمیشود. البته در حرف و مدعا چیزی کم نمیآورند، ولی منظورم در عمل و سیاست متناسب با الزامات مربوطه است. بحران از پیش قابل پیشبینی بوده و اینها بههیچوجه درصدد راهگشایی اساسی و اولویت بخشیدن به این مسائل نبودهاند. در عرصهٌ کشاورزی واقعاً الان مشکل مهیبی پیدا شده که این هم البته از سالها قبل پیشبینی شده بود. دراین مورد هم بهذکر فقط یک نمونه از هشدارهای فراوان اکتفا میکنم:
«از آنجا که بیشاز ۹۵درصد منابع آب کشور بهمصارف کشاورزی میرسد چنانچه بهاصلاح شیوههای بهرهوری از منابع آب در مرحلهٌ انتقال و توزیع آن در مزرعه نپردازیم، در آینده با بحران شدید مواجه خواهیم شد.» (مجلهٌ آب و محیط زیست، شماره نهم، سال ۷۳)
س – پس به این ترتیب شما منشأ اصلی این بحران را نه در کمبود، بلکه در اتلاف آب میدانید؟
ج – موقعیت جغرافیایی کشور و شرایط خشک و نیمهخشک اغلب استانهای ایران که بر همهکس معلوم بوده و همیشه جزء دادههای طبیعی مملکت بهحساب میآمده است. اما ما در آخر قرن بیستم هستیم و هزارویکجور امکانات علمی، تکنولوژیک و سازماندهی میشناسیم که بهکمک و کاربرد بهموقع آنها میشود در هرزمینهیی از منابع طبیعی، بهرغم محدودیت منابع، بهبهرهوری و بازیافت و استفادهٌ گسترده توفیق پیدا کرد. با سرمایهگذاریهای متناسب و کاربست این تواناییها ـهمانطور که بهرهوری از نیروی کار و زمان به توان x بالا رفتهـ معادلهٌ آب و جمعیت در ایران را نیز میشد طوری سازمان داد که مایحتاج مردم ایران در تمام عرصههای شهر و روستا و کشاورزی و صنایع بهخوبی برآورده شود. البته بهشرطی که سرمایه و نیروی کار موجود با علم و درایت و مسئولیتشناسی برنامهریزی میشدند و اولویتها براساس نیازهای ملی مردم ایران ـو نه امر بقای رژیم آخوندیـ تعیین میشدند. با تعصب و ارتجاع و کاربردهای دوران تفتیش عقاید و عصر حجر البته کار بهجایی میرسد که وقتی باران زیاد میآید آخوندهای شیاد دست بهآسمان بلند میکنند و دعا میکنند باران بند بیاید، و وقتی برف و باران سالانه کاهش دارد بازهم قهر طبیعت را مقصر میشمارند و بهخدا التماس میکنند زیادش کند. اگر انتظار آن باشد که همهٌ امور اساسی یککشور ۷۰میلیونی را «امدادهای غیبی» بهسامان برسانند که دیگر بهسیاست و مدیریت علمی و مشی ملی سرمایهگذاری مدرن نیازی نخواهد بود. همه میدانند که اکثر استانهای ایران طبیعت نیمهخشک و خشک دارند، این که مفروض بوده. مهم آن است که دولتها بهرغم شرایط طبیعی چه گلی بهسر مُلک و ملت میزنند، وگرنه توجیه بحران با شرایط منفی جغرافیا و جو و قهر طبیعت که کاری ندارد و هربچهدبستانی میداند میانگین نزولات و بارشها در بیشتر مناطق ایران نسبتبه مثلاً سرزمینهای اروپایی خیلی کم است و فلات ایران «کمآب» بهشمار میرود .اما مهم آن است که با همین مقدار بارشی که سالانه داشتهایم چه کردهایم و دستاورد نظام سیاستگذاری و مدیریت کلان تأمین و مصرف آب چه بوده و اگر یکدولت ملی و مسئول و سازنده سرکار بود، چه میتوانست باشد. آیا این دولتهای جمهوری اسلامی همین مقدار نزولات آسمانی را که داشتهایم بهدرستی جمعآوری، نگهداری و قابل بهرهبرداری کردهاند یا نه، آیا در زمینهٌ تأمین آب و بالابردن ضریب بهرهوری آن [درکشاورزی و صنایع] بهموقع کار و سرمایهگذاری لازم را کردهاند یا نه و خلاصه ازطریق حذف یا دستکم کاهش مداوم اتلاف و آلودگی آبها، [متناسب با رشد و تمرکزهای جمعیتی] و از راه یافت و بازیافت منابع موجود آب به اندازهٌ نیاز مردم بهذخایر و منابع کشور افزودهاند یا نه؟ از این دیدگاه علمی و ملی است که باید دید آیا این دولتهای آخوندی همین مقدار نزولات آسمانی را که داشتهایم بهدرستی جمعآوری، نگهداری و قابل بهرهبرداری کردهاند؟
من صریحاً این نظام و سران و سیاستهای آن را در این زمینه مجرم ملی میدانم. آنها، طی دودهه بههشدارها و راهنماییهای متخصصان گوش بستند و کار را بهجایی کشاندند که اکنون شهرهای میلیونی و بهخصوص منطقهٌ پرجمعیتی چون تهران بزرگ، باحدود یکچهارم جمعیت کشور، در آستانهٌ تابستان گرم در خطر کمبود شدید و قطع روزانهٌ آب قرار گرفته و علاوه بر بحران در شهرها، سراسر کشاورزی مملکت نیز به خسرانهای عظیم مبتلا شده است. سران این نظام قرون وسطایی از سالها پیش میدانستند که اتلاف شدید و نازل بودن درجهٌ بهرهوری منابع آب موجود[فقدان آبیاری قطره ای و فشاری درکشاورزی،آلودگی شدید و عدم بازیافت آبهای شهری] فاجعه بهبار خواهد آورد، ولی اولویت سیاستگذاریهای کلان مملکت و سرمایهگذاریهای لازم بهمنظور پیشگیری از وقوع بحران و تأمین بهموقع آب صورت نگرفته است. در اثبات این ارزیابی بازهم اجازه بدهید خیلی خلاصه به چندنمونه از انبوه شواهد و قراین اشاره کنم:
ـ «حجم آبهای جاری در رودهای ایران، یکمیلیارد و دویست میلیون مترمکعب است که فقط ۳۰۰میلیون مترمکعب آن مهار شده و ۹۰۰ میلیون مترمکعب آن از دست میرود» (همشهری، ۱۱آبان۷۴).
ـ «تنها از ۲۵ درصد آبهای سطحی آذربایجان غربی بهرهبرداری میشود» (سلام، ۲۶اسفند۷۴).
ـ «بهاعتقاد برخی از کارشناسان… کمبود بارشهای جوی در کشور ما آنقدر در کمآبی کشور مؤثر نیست که بلد نبودن روشهای مهار و استفاده از آبهاست.» (همشهری، ۲۶ آبان ۷۵)
س – منظور شما از اتلاف بهطور مشخص چیست. می توانید موارد مهم آن را ذکر کنید؟
ج – در این مورد فهرست طولانی است. من باز بهاختصارعرض میکنم: تخریب جنگلها که موجب ازبین رفتن بخش مهمی از ذخایر آبی نیز میشود، فقدان برنامهریزی سراسری جهت مهار سیلابها و جمعآوری ریزشهای جوی، عدم رسیدگی و لایروبی رودخانهها، آبراههها و دریاچهها، عدم رسیدگی و تعمیر و ترمیم خطوط انتقال آب، بالابودن وحشتناک درجهٌ آلودگی آبهای روان و ذخایر آبی چون تالابها وغیره، بالابودن پرت آب در شهرها و گمشدن آب در خطوط انتقال بهدلیل فرسودگی و خرابی شبکهها، عدم سرمایهگذاری لازم و بهموقع جهت تأسیس و راهاندازی سریع شبکهٌ فاضلابهای شهرهای کشور و تسریع بازیافت منابع آب در شهرهاو…
شما تصور کنید همین منابع آب تهران ـیعنی دریاچههای سد کرج، لار و لتیانـ سالهاست بهشدت دچار لایگرفتگی و آلودگی شدید شدهاند و ظرفیت آنها روبهکاهش گذاشته است، ولی حضرات هیچ سرمایهگذاری جدی جهت ترمیم وضعیت آنها و بهبود ظرفیت این منابع اصلی آب تهران انجام ندادهاند. همینطور در سطح کشور وضع از همینقرار بوده است. آنوقت آنهمه ادعاهای کذا داشتند دربارهٌ سدسازی وغیره.
اتلاف، یکی از عمدهترین علل پیدایش و بروز این بحران میباشد و خود سردمداران رژیم هم این واقعیت را خوب میدانند.
س – میتوانید در یکی از این موارد، ارقام ریز و مشخص ارائه کنید؟
بله، مثلاً ۵سال پیش یکی از مدیران سازمان آب تهران چنین میگفت: «هماکنون بهدلیل پوسیدگی لولهکشی آب تهران ۳۰درصدد تلفات آب داریم» (همشهری، ۱۷خرداد۷۲) و الان وضع تازه بدتر هم شده است. حکومت تقریباً تمام موارد فوق را با آمار و ارقام و محل اتلاف میشناسد، ولی کو احساس مسئولیت و سیاستگذاری ملی. از این نظام اتخاذ چنین سیاستها و سرمایهگذاریهایی برنمیآید. تهران و سراسر ایران در خطر فزایندهٌ یکبحران شدید کمآبی قرار دارند. اینها برای این که در تهران کار بهطغیان اجتماعی نکشد چهبسا منابع آب دشتهای اطراف تهران را منتقل کنند سمت تهران، یعنی بهقیمت نابودی کشاورزی دشت قزوین و غیره، منابع را کانالیزه کنند بهطرف تهران و موقتاً گریبان خود را از یکمخمصهٌ بزرگ درببرند.[که این تمهید را به کاربردند!] ولی با اینجور نقشه ها نمیشود اساس بحرانی را حلوفصل کرد که در سراسر کشور ناقوس ورشکستگی رژیم و سیاستهایش را بهصدا درآورده است. رژیم و دولتی که در این زمینه هم رسوا شده و درماندگیش کار را به بحران کشانده،باید گورش را گم کند تا بشود نقطه ای گذاشت و عطف عنانی کرد و بهصورت اساسی بهامورات اولیهٌ زیستبوم بحرانزده ایران رسیدگی کرد.
—————————
(+) درج نخست در شماره ۴۴۳ هفته نامه «مجاهد».