فیلم مستند شنگال در محاصره داعش ۲۰۱۴

فیلم مستند شنگال در محاصره داعش ۲۰۱۴
مستند اواخر پارسال تولید و حدود دو ماه پیش برای اولین بار به نمایش درآمده است. تم اصلی کارگردان فرانسوی مستند، مبارزه مردم کردستان عراق علیه زامبی های هالیوود – داعش بوده که بعنوان ملکه نفرتِ دست ساخت اتاق های تولید و صدور شر به جهان، وارد شهر کردنشین شنگال شده تا آن قوم باستانی – ایرانی را بهمراه اعتقادات و زادگاهشان مورد تاخت و تاز قرار دهند. هر چند تاکنون و در توضیح چرایی اشغال شنگال توسط گاگول های سلفی، دلایل و توجیهات متفاوتی ارایه شده است ولی به عقیده برخی از افراد نزدیک به امورات و طرفداران راسخِ تئوری توطئه، رد پای یکسری سناریوهای بسیار پیچیده در وقوع این جنایت وجود داشته که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود.
اولین مورد اینکه شهر شنگال در استان نینوا واقع شده و این استان جایی است که ترکان عثمانی، مدت های زیادی در فکر الحاق آن به فاشیسم ترکیه و بهرمند شدن از بیشمار مواهب و منابع طبیعی آن از جمله طلای سیاه بوده اند، لذا طبیعی می نماید که اردوغان همسایه فروش و ناامید از پیوستن به اتحادیه انگلساکسون – وایکینگی اروپای در حال نزع، دست به هر جنایتی بیازد تا شاید این منطقه را به ترکیه، الصاق اجباری نماید.
اما مورد دوم از این کلافِ سر درگم مربوط می شود به خواب و خیال دیرینه صهیونیست ها در به اصطلاح، بازگشت به سرزمین موعودِ مابین النهرین و برگشت دادن جهودهای ظاهرا سرگردان در اقصی نقاط جهان به این منطقه و تشکیل امپراطوری مورد نظر خودشان، امری که علاوه بر نیاز داشتن به زمین های بیشتر و بیشتر، مستلزم از بین بردن تاریخ و زیرساخت های اقوام باستانی و دارای قدمت بیشتر از آنها می باشد، زیرا موسائیان خود را نژاد برتر و اولین خلایق روی کره زمین دانسته که خونشان با فاصله یکی دو نسل، به آدم و حوای موجود در افسانه آفرینش می رسد و حال که اقوام یا تمدن ها و ملت هایی باستانی تر و کهن تر از آنها و در این مورد خاص، ایزدیانِ شنگال، پیدا شده و دارای سند و مدرک و ادله کافی در اثبات ادعایشان هم می باشند، این امر خطیر می تواند کاسه کوزه آنها را له و لورده نموده و خط بطلانِ محکمی بر تاریخ سازی ها، مظلوم نمایی ها، تقدس سرایی ها و بقیه اراجیف شان کشیده و رشته هایشان را پنبه نماید، لذا در چنین شرایطی حساسی بوده که یک بخش ثابت از تخریب و ویرانگری آیزنشتاین های دست پرورده آن رژیم، یعنی دواعش سلفی – جهادی، متوجه آثار باستانی، مراکز مذهبی و زیارتگاه های مختلف در خاورمیانه شده تا بدین ترتیب بتوانند، تاریخ و ریشه های فرو رفته در بطنِ زمان ملت های منطقه را بخشکانند و در انتهای امر، جهودها بعنوان باستانی ترین و کهن ترین قبیله منطقه، ظاهر گشته و معلم تاریخ و اخلاق بقیه گردند. لازم به ذکر است که تخریب موزه اصلی شهر موصل و نابود کردن شهر باستانی نمرود، تنها در چهارچوب این تئوری، قابل توضیح بوده و گرنه برای راهزنان داعش، بهتر می بود که این آثار باستانی را به دزدان دریایی غرب وحشی بفروشند، ولی در کمال تعجب دیدیم، اینبار دنبال پول نبوده و ظاهرا چیزی در فراسوی پول را می خواستند که آنهم، اجرای دستورات اربابان صهیونیست شان در خلع تاریخی – باستانی ما مردمان منطقه بود.
اما مورد سوم و در واقع آخرین مورد اصلی از سلسله دلایل مربوط به اشغال شنگال توسط آنچه که مدیای امروزه دوست دارد، داعش بنامد، بر می گردد به حاکمیت سرکرده ای بنام مسعود بارزانی بر مناطق وسیع و استراتژیکی از شمال عراق. کسی که بنابر اصل فلسفی – سیاسیِ عدم امکانیتِ بی طرفی، می توان تعاریف زیر را در موردش ارایه نمود : هر چند عشیره بارزانی، تاریخا و از کانال شاه مقبورِ ایران و ساواک، با موساد و صهیونیست ها دارای روابطی کم و بیش بوده اند، ولی وجود این روابط نمی تواند کل داستان هم آغوشی کنونی آنها را با نیروهای منطقه ای – فرا منطقه ای مانند سیا – موساد – میت و بیشمار شرکت ها و کارتل های دزدِ بین المللی، توضیح و توجیه نماید، چرا که کشورِ مادر یعنی ایران، دارای مشترکات و کانال های بالقوه و بسیار وسیعتری از شرکت ها و سرویس های جاسوسی مذکور، با کردهای عراق و به منظور برقراری رابطه ای مبتنی بر حفظ امنیت طرفین، بخصوص امنیت ملی ایران بوده و می باشد. ولی همانطور که در عمل می بینیم، وجود فرهنگ مشترک، هم پیوستگی جغرافیایی و خصوصیات زبانی – نژادی نتوانسته اند، محملی برای ایجاد رابطه ای مستحکم بین ایران و کردستان عراق و جلوگیری از مزدورِ اجانب شدن افرادی همچون بارزانی قرار بگیرند، چرا ؟ جواب ساده است، طرف دیگر معادله یعنی دولت ایران، می توانست با اتخاذ سیاست های شمولی – فراگیر، غیر سکتاریستی – شیعه گرایی و انسانی، رابطه ای بسیار مستحکم، نه تنها با احزاب کردِ شمال عراق از جمله حزب دمکرات و بارزانی ها بلکه با کشورهایی همچون افغانستان و آذربایجان نیز برقرار نموده و آنها را از تبدیل شدن به پادگان و ایستگاه جاسوسی کشورهای غربی و رژیمک صهیون، دور نگه دارد، ولی متأسفانه همانطور که در ارض واقع شاهدیم، نگاهِ از بالای سران جمهوری اسلامی و دگم های مذهبی – سیاسی شان، باعث شدند که آب در آسیاب نیروهای شرور و غیر بومی رفته و علاوه بر جریان مسعود بارزانی که محصول تحقیر دولت ایران بوده و الان با مزدوری اجانب دارد جبران مافات می کند، حداقل کشورهای افغانستان و آذربایجان نیز در زمره مناطق متخاصم درآمده و باعث گسترش ناامنی برای ایران گردند. لذا در چنین شرایطی بود که مسعود بارزانی بعد از ناامید شدن از ایجاد یک رابطه سر راست و محترمانه با جمهوری اسلامی، لاجرم پیشنهادات نیروهای دیگر را بررسی نموده و به سلک مزدور منطقه ای و بساز بفروش آنها درآمد، سیاستی که علاوه بر جدا کردن بخش های وسیعی از کردستان و کردهای شمال عراق از ایران و ایرانیان، باعث شد که اقوام نازنین و مسالمت آمیزی همچون ایزدیان نیز، کاملا آگاهانه – عامدانه و بدستور عوامل برون مرزی، در چتر امنیتی مسعود بارزانی قرار نگرفته و طعمه های بسیار سهل الوصولی برای آدمکشان داعش شده تا علاوه بر کشتار ناانسانی و تجاوز به شرف و کرامات انسانی شان، تاریخ باستانی و مراکز مذهبی شان نیز بعنوان یک بخش از تاریخ و قدمت ایرانزمین، تخریب و منفجر گشته و ما را بازهم، از گذشته و ریشه هایمان جداتر سازند.
ترجمه مستند : فریدون حسین زاده