بالهای اندیشه را باز بگذاریم

محمد کریمی (حمامیان)

اندیشه و ابراز آن خصلت تمامی انسانهاست و اگر بپذیریم که تغییرات حاصل در جوامع انسانی ماحصل همین اندیشیدن بوده است، بایستی پذیرای این نیز باشیم که، تمامی این تغییرات تولید یک فکر نبوده اند. هیچ عقل کلی در ماورای تفکرات و نظرات انسانی نیست که به تنهایی و بدون استعانت از دیگر اندیشه ها با نقشی تک محوری انسانها را به آمال و آرزوهای طبیعی و انسانیشان برساند.

هر نظام یا سیستمی که به زعم خویش میخواهد بدیل حاکمیتی دیگر گردد، در ابتدا موجی از دموکراسی خواهی و آزادمنشی را در سرلوحه تبلیغات  و برنامه هایش قرار میدهد و برای نیل به خواسته اش شروع به انتقاد گرفتن و به قول خود افشا نمودن سیاستهای نظام قبلی می نماید.
شرایط و وضعیتی که مردم هر کشور در آن قرار میگیرند، و نیز نوع اعتراضاتی که در برابر سیستم حاکمه از طرف اقشار مختلف مردم آن یا این کشورصورت میگیرد نقشی تعین کننده برای تشکیل دادن انواع و اقسام حزب، کمپین و دیگر تجمعات بدیل دارد.
از همان اوان کار می باید همه چیز بر طبق روال و بر اساس رویکردهای مفید به حال مردم پیش رود چراکه مردم سالاری شعار اولیه این نظام متشکله بوده است و این انتظار را مردم که همانا خود نیز از مهیا کنندگان این تغیر بوده اند دارند که این هم حق مسلم آنهاست.
در هر جامعه ای و در میان اقشار مختلف مردم هستند کسانیکه نظرات و دیدگاههای متفاوتی دارند، آزادی بیان یکی از پایه های دموکراسی در هر نظام است حقی که در آن انسانها آزادانه و به دور از هر گونه سانسور و خفقان ابراز نظر می نمایند، اما این جوامع ازاد و مبتنی بر دموکراسی کدامها هستند و ایا نظامهای صرفا ایدولوژیکی میتوانند این حق دگراندیشی را بجا آورند؟
دگراندیشی اگر به آن بها داده شود موجب پیشرفت و تکامل اجتماعی میگردد و پایه های دگم اندیشی و توتالیتاریسم را در هم میشکند و به همان اندازه مقابله با آن به حال جامعه مضر. میتوان گفت که در اکثر جوامع بشری اندیشه، تفکر و ابراز نظراتی وجود دارد که با سیستم موجود در تضاد است و راهی خلاف جریان آب می پیماید و گاها اتفاق می افتد که این نظرات در تقابل با تفکر حاکمه قرار می گیرد و یا انتقادی است و ابزاری برای تغییر وضعیت موجود.
بر اساس شرایطی که پیش می آید اندیشیدن به نوعی دیگر و توسط اقشار مختلف مردم در جامعه رخ می نمایاند و وضعیت و شرایط پیش آمده توسط هر سیستم و حاکمیتی را به چالش می کشد و در این میان راه برای تغییرات و آوردن بدیلها هموار می گرداند و نقش تاکنونی شخصیتها و یا سازمان و احزاب رنگی دیگر به خود می گیرد و هر کدام سعی در میدانداری و علم کردن برنامه ها و سیاستهای خود می نمایند . در دنیای امروز که ۲۱ مین قرن آنرا تجربه می کنیم میتوان گفت که در سیستمهای حاکمه و دول دنیا در ابتدا دموکراسی حرف اول را می زند و به تعبیری این مردم مداری سوخت اصلی و موتور محرکه اکثر تغییرات بوده و سعی شده که به بهترین شیوه از آن سواستفاده گردد.
"حاکمیت مردم بر مردم" یا به تعبیر سیاسی آن دموکراسی، فاکتوری است که با استفاده از آن میتوان بشریت را به سوی سعادت سوق داد و البته نه هر نوع آن.
چه بسیار اتفاق افتاده احزاب یا سازمانهایی بر سرکار آمده اند (یا در حیطه قدرت خویش)  که از دموکراسی تعبیری دلخواه نموده اند، و به محض به خطر افتادن منافع حزبی آنرا نادیده و منادیانش را نیز سرکوب می کنند، آزادی اندیشه و ارج نهادن به تفکراتی دیگر که هدفشان بالا بردن توان پیشرفت جامعه با استفاده از تمام پتانسیلهایش باشد، عضوی جدا نشدنی از پیکره دموکراسی است و از آن مهمتر آزادیی است که پس از ابراز نظر بایستی وجود داشته باشد ، چون میدانیم که، آزادی به معنای گفتن چیزهایی است که نمیخواهیم آنها را بشنویم.
آزادی بیان و اندیشه در هر حزب یا سازمانی که می خواهد گامهایی برای مبارزه ای مترقی بردارد نیز بایستی در نظر گرفته شود و راه برای ابراز عقاید و نظرات دیگر باز گذاشته شود. چه اگر این امر صورت نگیرد دموکراسی هم آن معنا و مفهوم واقعیش را از دست می دهد و تنها به ابزاری برای شرایط خاص بکار می آید. اما نکته ای که اینجا نباید فراموش شود این است که بیان هر دیدگاهی  به خودی خود قابل قبول نیست  و بایستی بدیلی گردد برای فردای هر تغییری، که بسته به نوع دیدگاهها میتوان از بحث، دیالوگ و دیگر ابزارها برای بررسی مسایل مطروحه استفاده کرد.
و این نیز دیده شده که حتی در جریاناتی که خود را به نوعی مترقی خطاب می کنند دگراندیشی پایمال شده و صاحبنظر عاقبتی بد پیدا کرده است. صد البته باید که در ابراز نظرات خود و یا انتقادات، شخصیتهای حقی و حقوقی محترم شمرده شوند. اگر امکان بیان دیدگاهها و اندیشه های دیگر در نظامهای حاکمه ایجاد گردد آن دستگاه اداری به دور از هر گونه فساد و اهمال کاری به کار خود ادامه می دهد و در این میان باز کردن باب دیالوگ و جدل، هم در شکل سیاسی  و اشکالی دیگر، نواقص و دیگر فاکتورهای منفی را از سیمای خود پاک می کند و اینجاست که اعتماد مردم بدان سیستم و حاکمیت بیشتر از قبل قالب می گیرد و همچنین زمینه های فکری، اقتصادی و سیاسی را در درون تشکیلات خویش فراهم می آورد.
بدر کردن یا راندن اندیشه هایی که آلوده به اختلافاتی نظری یا جزیی باشند و در سطح تاکتیکها و شیوه ها بروز میکنند، ضربه مهلکی خواهد بود بر پیکره هر نظامی. دگم اندیشی، سکتاریسم و دیگر خصیصه های منفی بایستی از چهره هر سازمان و یا حزبی که مهر ترقیخواهانه بر پیشانی دارد، رخت بربندد تا گامها برای پیشبرد اهداف مشترک استوارتر برداشته شود.
اگر از دموکراسی بعنوان ابزاری برای پیشرفت در هر زمینه ای نام می بریم بایستی مکانیسمهای آنرا نیز پیاده کنیم، بایستی با سعه صدر گوش به اندیشه های دیگران بسپاریم و نکات منفی و مثبت آنها را سنجیده و بکار بندیم در این صورت است که نگاهها همیشه به یک نظر مختوم نمی شود و اندیشه