سهیم شدن در حاکمیت ارتجاعی ،هدف اصلی رهبران احزاب ناسیونالیسم کورد است .(اوجالان و فتوای ترک مبارزه مسلحانه)

سهیم شدن در حاکمیت ارتجاعی ،هدف اصلی رهبران احزاب ناسیونالیسم کورد است .(اوجالان و فتوای ترک مبارزه مسلحانه)

میان ملت تحت ستم و سرکوب و حاکمیت ها فاصله است . تن ندادن ملت کورد به حکومت ها معنای سیاسی این فاصله است .
میان بورژوازی حاکم و بورژوازی کورد یک فاصله است و آنهم عدم مشارکت بورژوازی کورد در حاکمیت میباشد .
میان رهبری احزاب ناسیونالیستی و بدنۀ آن یک شکاف طبقاتی بزرگ قرار دارد . بدنه حقوق انسانی و سیاسی خود را میخواهد و رهبری در فکر سهیم شدن در قدرت است .

تلاش همه جانبه در جهت مذاکره با حکومت ها ،فرمان سازش و رهنمود قطع مبارزۀ نظامی رهبران از همین جا برمیخیزد
بورژوازی کورد از حکومت سهیم شدن در قدرت را طلب میکند و نمایندگان سیاسی بورژوازی کورد بخشا” همین رهبران احزاب ناسیونالیسم کوردند .

اگر ملت کورد میجنگد و کوتاه نمیآید ، در عوض ،ملت و خواسته هایش ،رنج ها و خون هایش برای رهبران این احزاب محلی از ارعاب ندارد . تاریخ این ملت و احزابش بارها این را ثابت کرده است .
بورژوازی پرنسیپ سیاسی ندارد . مقولۀ انسان و آزادی برایش حرف بی معنایی است . ملت و حقوق ملت را نمیشناسد . اگر از این مقولات حرف بزند ،ماسک مناسبی است که بر چهره میزند . بورژوازی کورد و نمایندگان حقیر آن اگر سهم کوچکی از قدرت را بگیرند ، ملت را فراموش میکنند و راحت پا بر سر جنازۀ ملت به خون خفته میگذارند .

اگر اسلحه در دست ملت و پیشمرگانش نشانۀ مبارزه و تصور قدرت آنهاست ،زیر پرچم احزاب ناسیونالیستی قرار گرفتنشان نشانۀ ضعف آنان است . راه مبارزه و به پیروزی رسیدن از کانال این احزاب رد نمیشود . در عوض دل به این احزاب سپردن و در صفوف آن قرار گرفتن نتیجه ای جز سر خوردگی و یاس و شکست سیاسی نخواهد داشت . ترادژی پایان این نوع مبارزه است .
ساختار فکری و سیاسی احزاب ناسیونالیستی کورد بر پایۀ سازش و مماشات با حاکمیت ها ریخته شده است . سهیم شدن در قدرت اساس این سازش است . ستم بر ملت کورد پایۀ اعتراض و مبارزۀ آنهاست . پیگیری و سرسختی در مبارزه با دشمن خصلت توده های تحت ستم کورد و افراد سازمان یافته در احزاب کورد است . اما رهبری این احزاب از جنس دیگری هستند . آنها به اتکای مردم و افراد و برای بدست گرفتن قدرت سیاست دیگری پیشه کزده اند . دیپلماسی و انتظار روش کارشان است . تاریخ اکثر احزاب ناسیونالیسم کورد به سازش رهبران آن با حاکمیت ها و یاس و سرخوردگی افراد این احزاب کشیده شده است . شکست طلبی و سازش بارزانی با شاه و صدام نمونۀ برجستۀ آن است . تازه سازش این رهبران در شرایط نه چندان سختی صورت گرفته و اکنون اوجلان سرسخت ترین آنهاست که بعد از عمری اسارت تن به سازش داده است .
سیاست ناظر بر هر جریان و حزبی اساسی ترین مسئله و معیار رادیکال بودن و نبودن آنست . ناسیونالیسم جریانی و تفکری ارتجاعی است و در نهایت در راستای حاکمیت و ارتجاع قرار میگیرد .
بهروز شادیمقدم
۲۰۱۵٫۳٫۴