رضا پهلوی، انقلاب و انتخابات آزاد

مصاحبه های زیادی با رضا پهلوی در مورد “آشتی ملی و انتخابات آزاد” صورت گرفته است. اخیرا نیز در میزگرد تلویزیون افق وی نظراتش را راجع به انقلاب ۵۷ و “انتخابات آزاد” بیان کرد. بی بی سی نیز میز گردی در مورد ۳۶ سال بعد از انقلاب با افراد و شخصیت های سیاسی ترتیب داده بود که هدف مشترکی را دنبال میکرد، آنهم نشان دادن یک تصویر ویرانگر از انقلاب با استناد به آنچه جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل کرده است. میگویند “انقلاب نشانه بلوغ سیاسی نیست”، “راه عقلانی برای تحول و رفرم سیاسی و اقتصادی در جامعه نیست” و برای اثبات نظرات خود جمهوری اسلامی را نه به عنوان مامور سرکوب و خفه کردن انقلاب و نتیجه شکست آن، بلکه به عنوان “نتیجه انقلاب” که جامعه را به این سرنوشت درد آور امروز سوق داده است، در مقابل مردم ایران میگیرند و انقلاب را “اسلامی” مینامند. واقعیت اینست نه انقلاب اسلامی بود و نه جمهوری اسلامی محصول انقلاب بود، بلکه این رژیم سلاحی بود که بعد از آخرین تلاش ناموفق دولت بختیار جهت مهار و کنترل اوضاع، آگاهانه برای سرکوب انقلاب حدادی شد.

رضا پهلوی تلاش میکند در جایگاه متحد کننده و زبان مشترک بخشی از جریانات راست و افراد ناسیونالیست رو به جامعه ظاهر شود. وی از منظر یک شخصیت سکولار و دمکرات با تعدادی دیگر از جریانات و شخصیت های راست وارد بحث و دیالوگ سیاسی میشود تا بلکه آنها را نیز جهت پیوستن به شورای ملی ایران که یک بدیل ارتجاعی بیش نیست، قانع و یا ترغیب نماید. با نمایندگانی از پارلمانهای کشورهای اروپائی تماس میگیرد و بعضا از طرف کمیسیونهای پارلمانی برای رایزنی دعوت میشود تا از این طریق توهم ایجاد شود که بلکه بخشی از اپوزیسیون و شخصیت های راست را برای پیوستن به شورای ملی و همکاری با خود راضی نماید. بخش زیادی از تحرکات امروز رضا پهلوی با اتکا و در راستای فشاری است که جمهوریخواهان و اسرائیل بر اوباما وارد میکنند. رضا پهلوی بو کشیده که این حکومت از چنگ مردم ایران خواه امروز، خواه فردا جان سالم بدر نخواهد برد و همچنین از نظر او بعید است آمریکا به یک توافق پایدار و همه جانبه با جمهوری اسلامی دست پیدا نماید. در نتیجه منتظر بی نتیجه ماندن مذاکرت و افزایش فشار آمریکا بر ایران است. او خود را نماینده بلامنازع امریکا و غرب در ایران میداند و تلاش میکند روشنفکران مخالف حکومت را حول شعار “انتخابات آزاد” بسیج و توجه غرب و آمریکا را بیشتر به خود جلب نماید. سیاست او برای دست یافتن و عملی کردن اهداف ارتجاعیش، تخطئه انقلاب، جلوگیری از سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی، دعوت به “آشتی ملی” و متکی شدن به صندق رای و انتخابات آزاد! با اتکا به فشار آمریکا و غرب به جمهوری اسلامی و مبارزه مدنی مردم ایران در داخل کشور است.

رضا پهلوی در جواب به این سوال که انقلاب اشتباه بود یا نه؟ میگوید اشتباه بزرگ تاریخی بود. او معنای انقلاب را با نتایج و مصائب و مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که نتیجه مستقیم ماهیت سیاسی و ایدئولوژیک رژیم اسلامی ایران است، یکی میکند تا فنر حرکت مردم را شل و سرنگونی انقلابی را بی حاصل و انقلاب را “ویرانگر” قلمداد نماید. به مردم میگویند، اگر دولت رفرم و آشتی ملی بختیار را می پذیرفت به چنین حال و روزی نمی افتادند و سرنوشت جامعه ایران جور دیگری رقم میخورد. هدف مشترک رضا پهلوی و خاتمی و سبز و بنفش در حکومت و بیرون حکومت جلوگیری از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است. طیف وسیعی از داخل و خارج با تعابیر و واکنش متفاوت به جمهوری اسلامی، جهت مشترکی و راه حل یکسانی برای تحول در ایران، پیش روی مردم قرار میدهند. تفاوت رضا پهلوی به نسبت اصلاح طلبان حکومتی این است که او در برخورد به جمهوری اسلامی، رژیم را قابل اصلاح نمیداند ولی سرنگونی انقلابی نیز جزو خط قرمزهایش است و مردم را از آن برحذر میدارد. مبارزه مدنی در داخل و فشار آمریکا و غرب به جمهوری اسلامی برای برگزاری “انتخابات آزاد”، کلام اول و آخر رضا پهلوی برای کنار زدن حکومت اسلامی است. طرحی شبیه به “انقلاب مخملی”. اشتراک سیاسی رضا پهلوی با ارتجاع اسلامی سبز و بنفش اینست که بقای جمهوری اسلامی را بر وقوع یک انقلاب و سرنگونی انقلابی و رادیکال رژیم، که زمین را برای آزادی بیقید و شرط سیاسی و تحرک کمونیسم و آزادیخواهی در ایران شخم میزند، ترجیح میدهند.

“آشتی ملی و انتخابات آزاد” از نگاه رضا پهلوی موضوعی است که باید مردم ایران را برای آن آماده کرد. وی برای خاطرجمع کردن آخوندها و مراجع مذهبی، جدایی دین از دولت را بنفع ماندگاری دستگاه دین تبلیغ و ارزیابی میکند. رضا پهلوی در قالب “آشتی ملی” به تبرئه جنایتکاران اسلامی میپردازد و جامعه را به عفو عمومی و چشم پوشی از جنایتی که در این مدت صورت گرفته دعوت میکند. رضا پهلوی و کسانی که بر سیاست “آشتی ملی” تاکید دارند، تلاش میکنند بدون تلفات و بدون محاکمه و دادخواست، سپاه و بسیج و کل دستگاه سرکوب را دست نخورده تحویل بگیرند، و از این طریق میخواهد این پیام را برسانند که تنها از طریق “انتخابات آزاد” است که آب از آب تکان نمیخورد و مهمتر از همه “خطر” سرنگونی انقلابی کاهش میابد.

سیاست و پروژه فوق البته محدود به رضا پهلوی و شورای ملی نیست بلکه طیف وسیعی از ملی مذهبی ها، ناسیونالیست ها و روشنفکران مرتجع را نیز در بر میگیرد. همین واقعیت رضا پهلوی را به تکاپو انداخته که ماتریالی از جریانات ناسیونالست و ملی مذهبی های رانده شده از حکومت و بخشا در ارتباط با رضا پهلوی و بخشی از روشنفکران ناراضی را جهت تحقق رویاهایش آماده نماید. رضا پهلوی متحول کردن جامعه ایران را در “صندوق رای” جستجو میکند. بخش مهم اختلاف رضا پهلوی با جمهوری اسلامی محدودیت ایجاد کردن برای همین صندوق رای و انتخابات مجلس و ریاست جمهوری است. تلاش او این است این محدودیت و از صافی رد شدن افراد و جریانات گوناگون با مبارزه مدنی و فشار آمریکا و غرب به حکومت اسلامی خاتمه یابد و همه احزاب و جریانات بورژوایی از ملی مذهبی ها تا ناسیونالیستهای پروغرب و منجمله رضا پهلوی و شورای ملی و… آزادانه بتوانند در “انتخابات” شرکت نمایند. “انتخابات آزاد” اسم رمز این سیاست ارتجاعی است. همه این جریانات تلاش میکنند مردم را به این سمت سوق دهند و “انتخابات آزاد” رضا پهلوی را به دل مشغولی مردم تبدیل نمایند. تاکنون در خلاء یک آلترناتیو کمونیستی و رادیکال، این نوع تلاشها مشخصا از جانب حکومتی ها، توانسته بدرجه ای به ثمر بنشیند و جامعه را از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی باز دارد.

در کشورهائی که انتخابات یک نرم است و سرمایه نگرانی از برگزاری انتخابات ندارد؛ انتخابات به هزینه هنگفتی برای تبلیغات نیاز دارد که تنها از عهده احزاب بورژوائی، آنهم احزاب محدودی بر می آید. طبقه کارگر و حتی اقشار میانی به چنین سرمایه ای برای تبلیغات دسترسی ندارند و عملا امکان مادی ورود به پروسه انتخابات را پیدا نمیکنند و معمولا با ریختن آرای خود به صندوق ها، یکی از احزاب بورژوائی را به قدرت میرسانند و عملا خودشان به حاشیه سیاست رانده میشوند. در نتیجه “انتخابات آزاد” رضا پهلوی بیش از یک ادعای پوچ و ژستی غیر عملی چیز دیگری نیست. انتخابات آزاد، مفهومی فریب دهنده در کشورهای مدرن و پیشرفته سرمایه داری است تا این احساس و باور را در مردم تقویت نمایند که دولت متعلق به همه جامعه است، نه طبقه سرمایه دار. واقعیت این است مفهوم انتخابات آزاد تنها در آزادی افراد برای رای دادن به کاندید مورد علاقه شان معنی پیدا میکند، اما همین مردم مجبورند از میان کاندیدهای چند حزب که امکان مادی و عملی دسترسی به پول و امکانات را برای تبلیغات و معرفی کاندید خود را در سطح کل جامعه دارند، رای بدهند. در نتیجه انتخابات آزاد مادام که امکانات تبلیغاتی یکسان و برابر در اختیار همه کاندیداها قرار نداشته باشد، بیشتر یک مفهوم انتزاعی است تا یک امر واقعی و عملی، که نه نتها در ایران تحت حاکمیت جنایتکاران اسلامی، بلکه در جوامع پیشرفته سرمایه داری نیز ممکن نیست، مگر در یک شرایط کاملا استثنایی در این یا آن کشور امکانی برایش فرام شود.

رضا پهلوی و جریانات راست و ناسیونالیست هرگز به مبارزه از پائین برای خلاصی از جمهوری اسلامی متکی نبوده اند. قطب نمای آنها مبارزات رادیکال اجتماعی نیست. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی توسط کارگران و مردم حق طلب ایران، این جریانات را با بن بست روبرو خواهد کرد. پیروزی مردم، طرح “آشتی ملی” و “انتخابات آزاد” آنها را به شکست میکشاند. آگاهی و تشکل و رادیکالیسم مبارزات اجتماعی مانع اساسی به کرسی نشاندن ایده و اهداف ارتجاعی این جریانات و ممکن ترین راه جلوگیری از تحرکات و محدود کردن مانور آنها در شرایط متفاوت سیاسی برای فریب مردم است.

۱۹ فوریه ۲۰۱۵