اقتصاد سیاسی به زبان ساده(۲۶)

بحران‌های سرمایه‌داری‌

اضافه تولید‌

انبار کالاها چگونه پر می‌شوند؟

همه‌ی فروشندگان نیروی‌کار‌، مانند کارگران‌، معلمان، پرستاران، کارمندان و به طور کلی کسانی که حقوق و یا دستمزد می‌گیرند، مصرف کنندگان اصلی هر جامعه‌ای هستند. پولی که آن‌ها بابت فروش نیروی‌کار‌شان دریافت می‌کنند باید به مصرف خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، رفاه اجتماعی و تفریح و غیره برسد. این مبلغ دستمزد قاعدتا” باید آن‌قدر باشد که بتواند زندگی متعارفی را برای خانواده‌ی حقوق‌بگیر ایجاد نماید. اما تجربه‌ی سیطره مناسبات سرمایه داری در سراسر جهان ثابت کرده که دولت‌ها که نماینده‌ی سرمایه‌دارها هستند، همیشه حقوق و دستمزد فروشندگان نیروی‌کار را‌ کم‌تر از مقدار واقعی آن، تعیین می کنند و به آن‌ها می پردازند.

نتیجه‌ی این بی‌حقوقی مستمر و مداوم چیست؟ به غیر از این است که فروشندگان نیروی‌کار‌ نمی‌توانند کالاهای مورد نیاز خود و خانواده را تامین نمایند؟ یعنی در واقع قدرت خرید کالا از آن‌ها گرفته می‌شود و همیشه مقدار زیادی از نیازهای مادی و روانی فروشندگان نیروی‌کار‌ برآورده نمی‌شود. این در حالی است که سرمایه‌داران با استثمار شدید کارگران‌، آن‌ها را وادار می‌کنند که هرچه بیش‌تر کالا تولید‌ نمایند، بدون آن که آن‌ها‌ بتوانند از این کالاها استفاده‌ای ببرند.

کالاهایی که از کارگران‌ بیگانه است و به علت دستمزد پایین و تولید‌ بیش‌تر توسط سرمایه‌داران، فروشندگان نیروی‌کار‌ قادر به خرید کالاهای مورد نیازشان نیستند. کالاها بسیار به کندی به فروش می‌روند و یا گاهی اصلا” به فروش نمی‌روند و به این ترتیب انبارها پر از کالا می‌شود. مفهوم آن این نیست که تقاضایی برای خرید کالاها وجود ندارد، بلکه برعکس تقاضا موجود است، اما قدرت خرید کالا وجود ندارد. یعنی کالاها بیش‌تر از احتیاجات مردم تولید‌ نمی‌شوند، بلکه نسبت به قدرت خرید مردم، زیادتر می‌شوند. در حقیقت مردم توان واقعی برای خرید کالاها ندارند. در این حالت می‌گوییم که سرمایه‌دارها مبتلا به بحران اضافه تولید‌ شده‌اند.

نشانه‌های بحران اضافه تولید‌ و به دنبال آن بحران اقتصادی عبارتند از رکود در خرید و فروش کالا(تجارت) و فروش نرفتن بسیاری از کالاها؛ متوقف شدن تولید‌ و تعطیلی کارخانه‌ها (هم‌اکنون (۲۰۱۴) بسیاری از کارخانه‌ها در ایران به آن مبتلا هستند) و به دنبال آن بیکاری و اخراج گسترده‌ی کارگران‌ از پیامدهای آن است. (براساس آمارهای رسمی دولتی، در سال ۱۳۹۱، صدها واحد صنعتی و تولیدی، تعطیل و بیش از ۲۰۰ هزار کارگر به جمع بیکاران افزوده شده اند.)

در این حالت سرمایه‌داران بلافاصله شروع به انتقال این بحران در بین فروشندگان نیروی‌کار‌ می‌کنند:

یکم، با کاهش دستمزدهای شاغلین و بازنشسته‌ها، فشار اقتصادی را به طبقه‌ی‌ کارگر تحمیل می‌کنند.

دوم، با اخراج کارگران‌ به بیکار۱سازی خود شکل قانونی می‌دهند و کار کارگران‌ اخراجی را با شدت بیش‌تری (تشدید استثمار) از دیگر کارگران‌ شاغل می‌کَشَند.

سوم، امنیت شغلی کارگران‌ را از بین می‌برند و آن‌ها را وادار به پذیرش قراردادهای سفید امضاء و قراردادهای سخت و استثمارگرانه می‌کنند.

اکنون از جهت دیگری بحران اضافه تولید‌ را مورد بررسی قرار دهیم. محورهای اضافه تولید‌ در جهان در سال ۲۰۰۸، بدین صورت بود که در حالی که میلیاردها انسان از وجود یک چهاردیواری مناسب برای زندگی کردن محروم بودند، تولید اضافی در عرصه فعالیت‌های ساختمانی، این رشته را به بحران کشانده بود. در حالی که میلیاردها انسان شب‌ها با گرسنگی سر بر بالین می‌گذاشتند، انبارها از مواد خوراکی انباشته شده بود. از سوی دیگر کارخانه‌های تولید مایحتاج روزانه مردم به دلیل تولیدات اضافی و به فروش نرفته خود در بازار، یکی پس از دیگری به تعطیلی کشیده می‌شدند و با بیکار کردن کارگران، فلاکت این طبقه را تشدید می‌کردند. در واقع نظام سرمایه‌داری زیر بار سنگین تولید اضافی خود به نفس زدن افتاده بود. سرمایه‌داری جهانی طی ۱۵۰ سال اخیر، در دوره‌های ۱۰ تا ۱۵ ساله مداوما” دچار بحران شده است.

چرا سرمایه‌داری نمی‌تواند تولید خود را منطبق با نیازهای بازار سازمان دهد و به چنین روزی گرفتار نشود؟ به خاطر این‌که منطق رقابت بر سر دست‌یابی به بازار و منافع جداگانه سرمایه‌داران و بنگاه‌های‌شان، با خود هرج و مرج در تولید را به وجود می‌آورد. انگیزه سرمایه‌داری در فعالیت اقتصادی کسب سود است و کسب سود در مقایسه با انباشت روز افزون سرمایه، رو به کاهش است. همین واقعیت، سرمایه‌داران را ناچار می‌کند برای خنثی کردن سیر نزولی نسبی سود خود، مدام از عرصه‌ای به عرصه دیگر روی آورند و نیازهای روزمره مردم در سراسر جهان به بازیچه سودپرستی ذاتی این طبقه تبدیل شود.

به بیان دیگر؛ تولید سرمایه‌داری برای فروش است که توسط سرمایه‌داران منفرد مدیریت می‌شود؛ هر کدام به تنهایی تولید می‌کنند و هیچ‌کدام قادر نیستند دقیقا” بگویند که جامعه به چه نوع و چه مقدار از کالا نیاز خواهد داشت. تولید به طور اتفاقی انجام می‌گیرد؛ مشغله‌ی هر تولید کننده‌یی بیرون راندن رقباست. بنابراین طبیعی است که مقدار کالاها با تقاضای جامعه هماهنگی ندارد.

علاوه بر این برای این‌که یک شرکت تولیدی سود ببرد باید برای کالایش خریدار پیدا کند و آن را بفروشد. خریدار باید کل جمعیت را شامل شود، چون که این شرکت‌های بزرگ میلیون‌ها تُن کالا تولید می‌کنند. از طرف دیگر اکثریت افراد جامعه،‌ فروشندگان نیروی‌کار و یا دهقانان و مغازه‌داران خُرد هستند‌ که منابع درآمدی‌شان بسیار کم است و نمی‌توانند تمام نیازهای مادی و روانی آن‌ها را تامین نمایند. در نتیجه قدرت خرید آن‌ها بسیار کاهش می‌یابد و قادر به خرید این میلیون‌ها تُن کالا نیستند.

گفته کارل مارکس در این زمینه ساده و در عین حال عمیق است. مارکس گفته است: هر کالایی هم‌زمان دارای دو ارزش جداگانه است، ارزش مصرف و ارزش مبادله، سودجویی سرمایه‌دار براساس ارزش‌مبادله کالاها بنا می‌شود. سرمایه‌دار برای این که بتواند سود بیش‌تری به دست آورد، مدام ناچار است سود به دست آمده را دوباره صرف به دست آوردن سود بیش‌تری کند و هر بار در مقایسه با سرمایه‌ای که به کار انداخته است، شاهد سود کم‌تری باشد. اما چون علت درونی این پدیده را نمی‌شناسد با دستپاچگی از عرصه‌ای به عرصه دیگر و از بازاری به بازار دیگری روی می‌آورد و در نتیجه این سرگردانی، در مقطع بحران، کالاهای فروش نرفته در بازار روی دست‌ش می‌ماند.

مارکس گفته بود: در نظام بعدی که بر سر راه بشریت قرار  دارد، جامعه نه بر اساس ارزش‌مبادله کالاها، بلکه براساس ارزش‌مصرف آن‌ها سازمان می‌یابد و بدین معنی کل پروسه تولید دگرگون می‌شود. در آن نظام نه سودجویی، بلکه نیاز انسان‌ها به مصرف مبنای اقتصاد قرار می‌گیرد.

مارکس گفته بود: نیاز سرمایه به کسب سود تعطیل بردار نیست و سرمایه‌داری برای رهایی از بحران‌های دوره‌ای خود چاره‌ای جز تشدید استثمار ندارد و همین واقعیت صف طبقه کارگر را در مقابل صف استثمارگران فشرده‌تر می‌سازد. سرمایه‌داری شاید بتواند بارها و بارها از همین طریق، از دست بحران‌های دوره‌ای جان سالم به در بَرَد، اما در سر یکی از بزنگاه‌های بحران در این یا آن کشور به دام خواهد افتاد و سرانجام شرش از سر بشریت در سراسر جهان کم خواهد شد.

عوامل بیکارسازی کدامند؟

سرمایه‌دارها برای این که بتوانند همیشه کالای نیروی‌کار‌ را به آسانی و ارزانی به دست آورند باید ارتشی از کارگران‌ بیکار در پشت در کارخانه‌ها برای خود مهیا نمایند. چگونه؟

۱- سلب مالکیت از طبقه‌ی متوسط افراد جامعه

هرچه سرمایه‌داری‌ پیش‌رفته‌تر می‌گردد، شرکت‌های بزرگ انحصاری بزرگ‌تری متولد می‌گردند در نتیجه در این نظام‌ رقابتی شرکت‌های کوچک‌تر در رقابت مغلوب و ورشکست می‌شوند و به طبقه‌ی‌ پایین‌تر سقوط می‌کنند. مانند میلیون‌ها دهقان کم‌زمین، که مالکیت بر زمین خود را از دست می‌دهند و به خیل کارگران‌ فروش نیروی‌کار،‌ اضافه می‌شوند. و یا با ایجاد فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای در سراسر جهان، مغازه‌داران کوچک را از گردونه خارج و به صف بیکاران می‌افزایند.

۲- ایجاد بحران اضافه تولید‌

هم‌چنان که قبلا” نوشتیم در هنگام بحران اضافه تولید‌ کارگران‌ را اخراج می‌نمایند.

۳- به روز کردن کارخانه و وسایل تولید

‌ سرمایه‌دارها با به روز کردن تاسیسات کارخانه و وسایل تولید‌ عملا” به تعداد کارگر کم‌تری نیاز  پیدا می‌کنند و در نتیجه کارگران‌ اضافی را اخراج می‌نمایند.

نتیجه‌ی عملی بیکارسازی‌ها، فقر و گرسنگی، گسترش بیماری‌های روانی، خودکشی و تفرقه، پذیرش استثمار، ازلی و ابدی دانستن روال موجود، ناامیدی به قدرت و نیروی خود، در بین کارگران‌ است. دست‌یابی به آگاهی طبقاتی اثر موارد یادشده را خنثا و یا کم‌رنگ می‌کند.

مراحل مختلف بحران اقتصادی

 فاصله‌ی بین ابتدای یک بحران اقتصادی تا ابتدای بحران بعدی را یک دوره یا سیکل می‌گویند که از چهار مرحله‌ی بحران، رکود، بهبود و رونق تشکیل شده است.

۱- بحران؛ نخستین مرحله‌ی سیکل است که با اضافه تولید‌ کالاها، کاهش و گاهی توقف تولید‌، کاهش دستمزدها، اخراج و بیکاری کارگران‌، کاهش قیمت‌‌ها همراه است. به طوری که هم اکنون (۲۰۱۴) در بعضی از کشورهای حوزه‌ی یورو تورم منفی است. به این معنی که نه تنها قیمت‌ کالاها افزایش نیافته، بلکه کاهش هم پیدا کرده است. چون مزدبگیران پولی برای خرید کالاها ندارند.

۲- رکود؛ در این مرحله باز هم قیمت‌ کالاها پایین می‌آید، تولید‌ صنعتی در حالت رکود به سر می‌برد و قسمتی از کالاها با قیمت‌های پایین و با نیرنگ فروخته می‌شود. مثلا” یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای که تبلیغ فروش خودرو می‌کرد می‌گفت که قیمت هر خودرو ۱۲۰۰۰ هزار دلار است، اما ما یک خودرو دیگر هم جایزه می‌دهیم. یکی بخر دو تا ببر.

سرمایه‌داران در این مرحله با استثمار شدید کارگران‌ و به روز کردن ماشین‌های تولید‌ی خود، از رکود خارج می‌شوند.

۳- بهبود؛ بهبود یا تجدید حیات است. در این مرحله‌ی سرمایه‌دارانی که موفق شده‌اند بر رکود فایق آیند، تولید‌ را گسترش می‌دهند و قیمت‌‌ها بالا می‌رود. یعنی زندگی پس مرگی تدریجی را آغاز می‌کنند و با حرص و ولع به آن می‌چسبند.

۴-رونق؛ رونق آخرین مرحله‌ی دوره یا سیکل بحران است. سرمایه‌داران با دُم‌شان فندق می‌شکنند و برای تولید‌ هرچه بیش‌تر تلاش می‌کنند. کالاهای‌شان به وسیله‌ی تاجران به سرعت خریداری می‌شود و آن‌ها نیز به سرعت حتا سه شیفته تولید‌ می‌کنند و در مدت کمی انبارهای‌شان پر از کالاها می‌گردد و دوباره آغاز بحران دیگری شروع می‌شود.

محمد قره‌گوزلو در کتاب “امکان فروپاشی سرمایه‌داری و دلایل شکست سوسیالیسم ارودگاهی”، چهار مرحله‌ی یک بحران را این چنین توضیح می‌دهد:

“دوره‌یی که از آغاز یک بحران تا شروع بحران بعدی طول می‌کشد یک سیکل نامیده می‌شود. این سیکل از چهار مرحله شکل بسته است:

بحران (Crisis) مرحله‌ی اصلی سیکل است. کلیات خصلت عمومی بحران با مولفه‌هایی چون اضافه تولید‌، گرایش نزولی نرخ سود، نزول شدید قیمت، کاهش تولید‌، از میان بردن کالاها و افول تجارت خارجی و داخلی و غیره نمایان می‌شود”.

“رکود (stagenation)، در دوران رکود به طور کلی گرایش نزولی نرخ سود به همراه توقف تولید‌ و کاهش قیمت‌‌‌ها مسلم است. در این برهه میزان دستمزدها یا ثابت می‌ماند و یا تقلیل می‌یابد. نرخ بی‌کاری بالا می‌رود و کارگران شاغل برای جبران بی‌کارسازی‌ها بیش از گذشته استثمار می‌شوند.”

بهبود: “در امتداد دوران رکود تلاش سرمایه‌داران برای خروج از این وضع به موازات کیفیت تکنولوژی به توسعه‌ی تولید‌ می‌انجامد و تقاضای جامعه‌‌ برای خرید کالا، روند بحران را به سوی بهبودی نسبی سوق می‌دهد. مهم‌ترین مشخصه‌ی دوران بهبود استمرار نوسازی سرمایه‌ی ثابت (fixed capital) است.”

رونق: رونق سرمایه‌داری زمانی صورت می‌بندد که حجم تولید‌ از حداکثر حجمی که قبل از شروع بحران وجود داشت، فراتر رود. در این برهه، بار دیگر گرایش سرمایه‌داری به منظور کسب سود بیشتر به سوی رشد نامدود تولید‌ سمت‌گیری می‌کند۲.

و نیز کارل مارکس در این رابطه می‌نویسد:”ناسازگازی روزافزون توسعه‌ی نیروهای مولد جامعه با مناسبات تولیدی تاکنون موجود آن، به صروت ناگوارترین تناقض‌ها، بحران‌ها و تشنج‌ها بروز می‌کند. انهدام قهری سرمایه نه به وسیله‌ی مناسباتی خارج از سرمایه، بل‌که در قالب شرایطی که برای پاسداری از خود نظام فراهم می‌شوند، بارزترین نشانه‌ی توصیه‌یی است که می‌توان به سرمایه‌دار کرد تا کنار بکشد و برای مرتبه‌ی بالاتری از تولید اجتماعی جا باز کند۳.”

در ارتباط با رهایی از بحران‌های سرمایه‌داری‌ لازم است که این قسمت را با این جمله‌ها به پایان برسانیم:

“نوع بشر برای نخستین‌بار – به شکرانه‌ی آگاهی طبقاتی پرولتاریایی که به کسب قدرت فراخوانده شده است- سرنوشت تاریخ خود را آگاهانه رقم می‌زند۴.”

“مارکس [در نامه‌یی به روگه] می‌گوید:”نوسازی آگاهی فقط و فقط در این است که دنیا را به آگاهی خودش آگاه سازیم، آن را از رویایی که درباب خود می‌پرورد، بیدار کنیم، کنش‌هایش را برایش توضیح دهیم … آن‌گاه آشکار خواهد شد که دنیا از مدت‌ها پیش رویای چیزی را در سر دارد که اکنون برای داشتن واقعی آن فقط باید به آگاهی دست یابد(تاکیدها از من است).”

این نوسازی آگاهی عبارت است از خود فرآیند انقلابی. زیرا پرولتاریا فقط به تدریج و از ره‌گذرِ بحران‌های سخت و طولانی می‌تواند به آگاهی برسد۵.”

و بالاخره آلکس کالینیکوس در مورد بحران سرمایه‌ می‌نویسد:

“هیچ بحران اجتماعی چنان عمیق نیست که نظام سرمایه‌داری نتواند آن را بهبود بخشد، به شرط آن که طبقه کارگر آماده باشد که هزینه بیکاری، کاهش سطح زندگی، وخیم شدن شرایط کار را به پردازد. این که هر بحرانی “به یک وضع عالی‌تر تولید اجتماعی بینجامد” به آگاهی و کنش طبقه‌ کارگر بستگی دارد۶.”

ادامه دارد

سهراب.ن ۲۳/۱۱/۱۳۹۳



۱ – بیکار: بیکار کسی است که جهت فروش نیروی کار‌ش به دنبال خریدار (سرمایه‌دار) می‌گردد تا بتوان زندگی خود و خانواده‌اش را تامین نماید. اما اگر کسی بیکار است و از طریق دیگری امرار معاش می‌کند، این فرد بیکار محسوب نمی‌گردد.

۲ – محمد قره‌گوزلو؛ امکان فروپاشی سرمایه‌داری و دلایل شکست سوسیالیسم ارودگاهی، صص ۶۲-۶۳، انتشارات نگاه، ۱۳۹۲

۳ – کارل. مارکس؛ گروندریسه جلد دوم ص ۳۲۲ ترجمه باقر پرهام و احمد تدین

۴ – تاریخ و آگاهی طبقاتی/پژوهشی در دیالکتیکِ مارکسیستی/ جورج لوکاچ/ ص ۴۴۹ترجمه محمدجعفر پوینده/ نشر تجربه/ تهران ۱۳۷۷

۵ – تاریخ و آگاهی طبقاتی/پژوهشی در دیالکتیکِ مارکسیستی/ جورج لوکاچ/ صص ۴۵۹-۴۶۰

۶ – اندیشه‌ی انقلابی مارکس / آلکس کالینیکوس ص ۲۱۱ ترجمه پرویز بابایی، چاپ سوم ۱۳۸۹- تهران/ انتشارات آزادمهر، قطره