رضا رخشان بازهم در کنار ارتجاع اسلامی(بخش دوم)

جنایت مرتجعین اسلامی در فرانسه و حمله به نشریه شارلی ابدو جهان را به تکان درآورد. در عکس العمل به این موضوع بیش از هر چیز قطب بندی های طبقاتی را میشد دید. در همین راستا مباحث بسیاری درگرفت. از جمله نوشته ای هم از رضا رخشان “فعال کارگری” در نیشکر هفته تپه، تحت عنوان من “شارلی ابدو نیستم” منتشر شد. او در این نوشته تحت عنوان اینکه مناسبات سرمایه داری و تحمیل محرومیت بر گرده “هیچ چیزبودگان” باعث میشود که انسانهایی دست از دنیای مادی بشویند و به مذهب به عنوان “تعالی انسانی” بپیوندند. سپس با گفتن اینکه “کاریکارتورهای موهن” شارلی ابدو باعث شده اند که این مردم از مذهب به عنوان یگانه دارایی شان، دفاع کنند، آشکارا به دفاع از تروریسم اسلامی بر میخیزد. بدین ترتیب رضا رخشان در آن نوشته با دفاعیات جانانه خود از تروریست های جنایتکار اسلامی، عملا کنار ارتجاع اسلامی ایستاد. من در پاسخی به این نوشته تلاش کردم نشان دهم که انتهای این راه خطرناک است و جایش کنار ارتجاع اسلامی است. و سوالم از رضا رخشان این بود که تا کجا میخواهد به این راه ادامه دهد. پاسخ او به نوشته من متاسفانه نشانی از سقوط بیشتر اوست. او با گفتن اینکه “خانم دانشفر شارلی ابدو بودن افتخار نیست، از موضع محکمتری کنار ارتجاع اسلامی ایستاده است.
رضا رخشان سعی کرد پاسخ کوتاهی به نوشته من بدهد، بدون اینکه پاسخی به اصل موضوع داده باشد. وی در دفاع محکمترش از ارتجاع اسلامی، خطاب به من مینویسد: “بنیامین نتیاناهو که سردسته همه جنایتکاران است هم شارلی ابدوست. بارک اوباما و کامرون وهمه عناصر سرمایه داری که نقش اساسی در پیدایش این رادیکالیسم داشتند، هم شارلی ابدو هستند. اگر شما درین صف احساس افتخارمیکنید ، مبارکه.من حرفی ندارم.” در مورد اینکه آیا بنیامین نتانیاهو و دیگر سران مرتجع دولتها کنار شارلی ایستادند یا نه، بعدا توضیح میدهم. اما رضا رخشان با این منطق دارد اعتراف روشنی میکند. او میداند که امثال القاعده و داعش و خامنه ای و کلی مرتجع بدتر از اوباما و نتایناهو کنار تروریستها قرار دارند و از ترور نویسندگان و کارتونیستهای شارلی ابدو ذوق زده شدند. رضا رخشان دارد میگوید که دوست دارد کنار اینها بایستد تا کنار اوباما و نتیناهو. این جای افتخار که نیست بلکه خجالت دارد. ثانیا آیا درک این مساله مشکل است که عده ای جنایتکار و آدمکش اسلامی نویسندگان و کاریکاتوریستهای یک نشریه چپ گرا را به گلوله بسته اند؟ حداقل شرافت انسانی و رادیکال بودن و”فعال کارگری” بودن حکم نمیکند که شما این ترور و آدمکشی و آدمکشان را محکوم کنید؟ انسان باید خیلی به قهقرا رفته باشد که کنار تروریستها بایستد و یک کلمه ارتجاع تروریست اسلامی را محکوم نکند و برعکس کنار آنها بایستد و کارشان را توجیه کند و به قربانیان این جنایت تحت عنوان اینکه “کاریکاتورهای موهن محمد” را کشیده اند، حمله کند. جای چنین موضعگیری راست و زشتی که حتی از موضع خیلی از مرتجعین اسلامی هم عقب تر است، در میان کارگران ایران نیست. نمیتوان این را نگفت که این صدای ارتجاع است که خواسته یا نخواسته از دهان رضا رخشان بیرون می آید و متاسفانه وقتی که به او تذکر داده میشود، برمیگردد و میگوید به موضعش افتخار هم میکند.
بعلاوه همین که رضا رخشان نتنیاهو و اوباما و اولاند و بقیه سران مرتجع دولتها را کنار شارلی ابدو تصویر میکند، نیز یک جعل دیگر و خاک پاشیدن روی یک حرکت گسترده انسانی در دفاع از شارلی ابدو است. نخیر این سران دولتها کارشان این بود که مساله شارلی ابدو را لوث کنند. دولت فرانسه تمام تبلیغاتش طی این مدت این بود که بگوید فرانسه یک جامعه طرفدار یهود و مسلمان است و برای همه اینها فضا باز است و قاطعانه از آنها دفاع میکند. اما یک کلمه نگفت که قاطعانه از سکولاریسم و چپ و طنز علیه اسلام دفاع میکند. او در همان صف تظاهرات سه میلیونی پاریس که همه بر سینه های خود نوشته بودند من شارلی هستم، اعللام کرد “من یهودی هستم من مسلمان هستم من شارلی هستم”
جالب است که فشار جنبش عظیم مردمی آنچنان بود که جمهوری اسلامی نیز که خود سی و چند سال است که داعشی بر ایران حکومت میکند و هزاران نفر را تحت عنوان محاربه با خدا به قتل رسانده است و همین امروز کسانی چون سهیل عربی را به جرم توهین به اسلام به اعدام محکوم کرده است، مجبور شد که کار تروریست های اسلامی در فرانسه را محکوم کند. اما رضا رخشان حتی همین حد هم ترور نویسندگان و کارتونیستهای چپ را محکوم نکرد.
بله آقای رضا رخشان من قاطعانه و بدون اما و اگر به شارلی ابدو بودن افتخار میکنم و نه فقط موضع راست و اسلامی امثال شما را قبول ندارم بلکه حتی بقول سردبیر نشریه شارلی ابدو هرگونه لکنت و تردید و اما و اگر را هم نوعی توجیه این ترور فجیع میدانم. شما بدون اما و اگر کنار آدمکشان اسلامی ایستاده اید و ما به شما نشان میدهیم که این موضع در ایران و در میان کارگران ایران جایی ندارد.
همانطور که اشاره کردم دنیا بعد از اتفاقی که در فرانسه افتاد وارد فار دیگری شده است. توازن قوا به نقع ما مردمی که با فریاد “ما شارلی ابدو” هستیم در مقابل ارتجاع اسلامی و مماشات دولتهای غرب و مدیای سرمایه داری جهانی ایستادیم، عوض شده است. این صفی است که افق روشنی در مقابل تاریکی داعش ها و ارتجاع اسلامی و جنایاتشان در برابر جهان قرار میدهد. این صفی است که در برابر خود پاپ و اوباما و مقامات مختلف جهان را به عقب نشینی کشانده و به موضع ضعف کشانده است. برای نمونه در برخی کشورهایی که قانون مجازات علیه کفر داشتند، لغو این قانون و به خاک سپاری آن به موضوع بحث در آمده است. در دل این کشاکش و صف بندی هاست که برای من پاسخ دادن به هرگونه “اما” گفتن در مقابل آزادی بدون قید و شرط عقیده و بیان و نقد مذهب و تقابل با ارتجاع سیاسی، گامی مهم برای منسجم کردن بیشتر صف آزادیخواهی و برابری طلبی است. و در این راستا لازم دیدم این آخرین پاسخ را به آنچه رضا رخشان میگوید، نوشته باشم.
—————————————-
پاسخ رضا رخشان
امروز در مطلبی که خانم شهلا دانشور در نقد مطلب “من شارلی ابدو نیستم”. بنام “رضا رخشان باز هم در دفاع از ارتجاع اسلامی “را خواندم. همانطور که در عنوان مطلب ایشان آمده است ایشان شارلی ابدو هستند. و هرگونه نقد شارلی ابدو بودن را بر نمی تابند وانرا در خدمت فانتامنتالیسم اسلامی میدانند.از نظر ایشان شما یا شارلی ابدو هستید ویا دشمن آن.
راه دیگری وجود ندارد.خانم دانشور؛ شارلی ابدو بودن افتخاری ندارد. بنیامین نتیاناهو که سردسته همه جنایتکاران است هم شارلی ابدوست. بارک اوباما و کامرون وهمه عناصر سرمایه داری که نقش اساسی در پیدایش این رادیکالیسم داشتند هم شارلی ابدو هستند.اگر شما درین صف احساس افتخارمیکنید ، مبارکه.من حرفی ندارم. خوش بگذره. اما من نمیخوام در کنار جنایتکارانی باشم که هم عامل درد ورنج انسانها زحمتکش و بدبخت هستند و هم خود را در نقش منجی انسانیت جا میزنند.این درحالیست که ، القائده و داعش و هر کوفت زهرمار دیگری هم محصول و هم در خدمت منافع سرمایه داریند. چرا که با استفاده از اعمال تندروانه افراطیون و درکنار اقدامات بعدی که بمنظور عکس العمل، این کشورها انجام میدهند بواقع هدف غائی همانا، سلطه وهژمونی هر چه بیشتر بر منطقه مهم خاورمیانه است.و طبیعست که درین راستا متاسفانه خونی هم که برزمین ریخته میشود، چه روزنامه نگارباشد وچه سرباز ومردم عادی؛مدیا سرمایه داری افکار عمومی را در جهت اهداف بورژوازی سوق میدهند.این آنها هستند که به شما القا میکنند که دشمن کیست؟ و دوست هم قرار است که باشد؟ حال اگر شما در کنار جنایتکاران خوش هستید. خب باشید.اما من شارلی ابدو نیستم.
رضارخشان
بهمن ماه/١٣٩٣.
اما من در همان نوشته قبلم از قطب بندی ها ی طبقای بر سر آنچه در ماجرای حمله تروریست های اسلامی به شارلی ابدو و به قتل رسیدن ١٢ نفر از انسانهایی که جرمشان نقد بر مذهب و استفاده از حق آزادی بیانشان بود، توضیح دادم. واین صف بندی طبقای که در مقابل داعش ها و بوکوحرامها و همه مرتجعین اسلامی، شکل گرفته و آزادیخواهی و انسانیت را فریاد میزند و من نیز به بودن در کنارش افتخار میکنم، نه تنها به وجد نمی آید، بلکه از آن فاصله میگیرد. چرا که او مسحور و مرعوب نمایش مسخره ای شده است که دولتها در تقابل با صف بپاخاسته مردم برای آزادی و انسانیت بپا کرده اند. همانطور که مسحور وعده های کسانی چون احمدی نژآد و طرح یارانه ها و افق گشایش اقتصادی برای کارگران و مردم در جامعه شده بود. او بدنبال راه حلی از بالای سر کارگران و جامعه است. چون قدرت کارگران و مردم را باور ندارد. و این عاقبت خطرناکی است که سوال من از رضا رخشان بود که واقعا تا کجا میخواهد به این راه ادامه دهد.