“بستری برای ماه”
از: زهرۀ مهرجو
در شبی ظلمانی
پنجره ای تنها
به جستجوی نور
می شتابد.
…
درختان صبور
شاخگان خویش را
در هوا
برمی افرازند.
…
پرندگان عاشق
زیباترین سرودها را
آغاز می کنند.
…
برکه ای زلال
روشنی کوچک ستارگان را
بازمی تاباند.
* * *
در دور دست ها
ماهیانِ دریا
همهمۀ امواج را
پذیرا می گردند.
…
امواج سرکش
پیاپی، تا خط گلگون افق
پیش می تازند …
و سپس، در سکوت
می آرامند.
…
من و تو،
با نگاهی مشتاق
خطوط امواج را
تا فراسوی افق
دنبال می کنیم؛ …
و اینجا
در این پهنۀ عظیم خموشی
برای ماه یگانه
بستری صیقلی
می گستریم.